جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شهادت جانسوز حضرت علی بن الحسین, زین العابدین ع


شهادت جانسوز حضرت علی بن الحسین, زین العابدین ع

دوازدهم محرم شهادت جانسوز حضرت علی بن الحسین, زین العابدین ع پیام رسان كربلای حسینی و بازمانده روزهای سرخ حماسه را تسلیت میگوییم

ترنم روز و شب اشك تو پرده از چهره تزویر ایل دشنه برداشت و سیل اشك تو، خانمان ظلم و ستم شان را ویران ساخت. ای تو معلم ایستادگی و صبوری! پیام آور ایثار و جانفشانی! و این اشك غربتی است كه بر مظلومیتت از دیده عاشقان بر مزار بی شمع و چراغت جاری است.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

امام علی ‏بن ‏الحسین(ع)، مشهور به زین ‏العابدین و سجاد بنا به نقل مشهور در سال ۳۸ هجری در مدینه به دنیا آمد. در هنگام حادثه كربلا ۲۲ یا ۲۳ سال سن داشته و بنا به نظریه بیشتر دانشمندان اسلامی از برادر شهیدش حضرت علی ‏اكبر، كوچك‏تر بوده است.

حیات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی امام سجاد(ع) از زوایای گوناگون قابل بررسی است. یكی از ابعاد زندگی امام سجاد(ع) همراهی او در قیام كربلا و پیام رسانی آن نهضت بزرگ است.

قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامی است كه در محرم سال ۶۱ قمری روی داده است. این نهضت دارای دو مرحله بود. برهه نخست، آفرینش و شكل‏ گیری و جهاد و جانبازی و دفاع از كرامت اسلامی و دعوت به اقامه عدل و احیای دین محمدی و سنت و سیره نبوی و علوی بوده كه به رهبری امام حسین(ع) از نیمه ماه رجب سال ۶۰ هجری آغاز و در دهم محرم سال ۶۱ هجری به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانی و تثبیت ارزشهای نهضت و عرصه جهاد فرهنگی و تبیین آرمان‏های آن قیام مقدس بود كه به رهبری امام علی ‏بن‏ الحسین(ع) تداوم یافت.

امامت شیعه و رهبری نهضت كربلا در عصری به امام سجاد(ع) منتهی گشت كه او به همراه نزدیك‏ترین افراد خاندان آل علی(ع) به اسارت می ‏رفتند. آل علی(ع) آماج تیرهای ستم و تهمت و افترائات سیاستمداران بنی ‏امیه قرار داشتند، ارزشهای دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامی و باورهای دینی مردم سست، احكام دینی بازیچه نالایقان اموی شده، خرافه گری رواج یافته، روحیه شهامت و شهادت طلبی در زیر شلاق و شكنجه و ارعاب امویان محو گشته بود. سخت‏گیری ‏های بی ‏حد و حصر، مصادره اموال و تخریب خانه ‏های آل هاشم، محروم ساختن آنها از امتیازات جامعه اسلامی، جلوگیری مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحی و به انزوا كشاندن امام معصوم(ع) از مهم‏ترین سیاست‏های حاكمان اموی در مبارزه با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده است.

امام زین‏ العابدین(ع) در چنین عصر و جوی رسالت و امامت خود را آغاز كرد. در صورتی كه تنها سه تن پیرو واقعی داشت، حركت جهاد فرهنگی و پرورش شخصیت‏ها را در دستور كار خود قرار داد و با یك حركت عمیق و دامنه‏ دار به ایفای نقش پیشوایی خود پرداخت این رویكرد امام سجاد(ع) زمینه ساز انقلاب فرهنگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گشت. از این رو برخی از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.

● شاهد واقعه

در زمینه حضور امام سجاد(ع) در نهضت حسینی جای تردیدی نیست. امّا از صحنه های اجتماعی و سیاسی امام سجاد(ع) در برهه آغازین نهضت، آگاهی‏ های زیادی از تاریخ به دست نمی ‏آید، یعنی از نیمه رجب، نقطه آغاز نهضت كربلا تا شب دهم محرم، آخرین شب حیات امام حسین(ع) هیچ‏گونه گزارشی در منابع تاریخی به چشم نمی ‏خورد؛ آنچه كه هست از این تاریخ به بعد است.

اولین صحنه گزارش شده حیات اجتماعی و سیاسی امام زین ‏العابدین(ع) در قیام حسینی، مربوط به شب عاشورا است. او خود می ‏گوید:

شامگاه شب عاشورا پدرم یاران خود را به نزد خویش فراخواند. من در حالی كه بیمار بودم نیز خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمود: خدا را ستایش می ‏كنم و در تمام خوشی و ناخوشی او را سپاس می ‏گویم.... من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله ‏رحم پای ‏بندتر از اهل ‏بیتم نمی ‏شناسم. خداوند شما را جزای نیك عنایت كند. من می ‏دانم كه فردا كار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه می ‏دهم و بیعت خود را از شما بر می ‏دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده كنید و هر یك از شما دست یك تن از اهل ‏بیت مرا بگیرید و در شهرها پراكنده شوید تا خداوند فرج خویش را برایتان مقرر دارد.

این مردم تنها مرا می ‏خواهند و چون بر من دست یابند با شما كاری ندارند».

امام علی‏ بن ‏الحسین(ع) در آن شب كه بیمار نیز بود، شب غریبی را سپری می‏ كرد. و با چشمان خویش عظمت روح حسین ‏بن‏ علی(ع) و شهامت و وفاداری اصحاب را دید و خود را برای روزهای واپسین آماده می ساخت.

در صحنه دیگر از آن شب می ‏خوانیم كه امام سجاد(ع) می ‏فرماید:

«شبی كه بامداد آن پدرم كشته شد من بیمار بودم و عمه ‏ام زینب پرستار من بود. پدرم در حالی كه این بیت‏ها را زمزمه می ‏كرد نزد من آمد:

یا دهر افٍّ لك من خلیل كَمْ لَكَ فی الاشراق و الأَصیل

من طالبٍ و صاحبٍ قتیل و الدّهر لایقَنُع بالبدیل

و انّما الأمر الی الجلیل و كلُّ حیٍّ سالكُ سبیل[۸]

من مقصود پدرم را از خواندن این بیت‏ها دریافتم و گریه گلویم را گرفت امّا گریه خود را باز داشتم و دانستم كه مصیبت فرود آمده است».

تقریباً همه مورخان بر این باورند كه امام سجاد(ع) در صحنه كربلا بیمار بود و این بیماری نیز حكمت و مصلحت الهی برای امت اسلام بوده تا در سایه آن وجود حجت خداوند در زمین حفظ شود و امر خلافت و وصایت رسول(ص) تداوم یابد. و به همین دلیل در میدان رزم كربلا حضور نیافت.

او تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) بود كه از كربلا زنده باز گشت تا پرچم‏دار هدایت امّت باشد.

● پس از واقعه

حادثه خونین كربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسین(ع) و اصحابش پایان پذیرفت و بخش دوم نهضت حسینی به رهبری امام علی ‏بن ‏الحسین(ع) آغاز شد. حال وظیفه امام سجاد(ع) بود كه آرمان كربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سیاست جهالت پروری امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و علی(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤولیت سترگ پیام ‏رسانی عاشورائیان بر شانه ‏های امام ساجدان و عارفان سنگینی می ‏كرد. او می ‏بایست در عصر نومیدی از پیروزی حركت مسلحانه به روش دیگر به بیان مسأله رهبری و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه‏ های امام عدل و نشانه‏ های رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت برای اصلاح جامعه بیدار سازد. تفكر اصیل اسلامی را برای جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حكومت اسلامی توسط خاندان وحی را در دل همگان احیا سازد. از سوی دیگر او خود شاهد واقعه كربلا بود و همت گمارد؛ تا یاد و خاطره حماسه‏سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامی بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامی عصرها این نكته را دریافته بود كه مركز اصلی انقلاب‏ها و مبارزات عدالت‏خواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیداللَّه ‏بن ‏زیاد كه نوشته بود: «مردی از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید». حتی نوشته ‏اند عبیدالله برای دستگیری و تحویل امام زین‏ العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد.

حمید بن‏ مسلم، گزارش نویس حادثه كربلا می ‏گوید: لشكریان به سراغ علی ‏بن ‏الحسین ‏رفتند، او بیمار افتاده بود. شمر خواست او را بكشد، چون ابن ‏زیاد دستورداده بود تا تمامی مردان خاندان حسین(ع) كشته شوند. من مانع شدم و گفتم سبحان اللَّه! شما كودك و بیمار را می ‏كشید؟ در این هنگام عمر بن ‏سعد رسید و گفت این بیمار را آسیب نرسانید.

یُریدونَ لِیُطفؤا نور اللَّهِ بأفواهِهِم و اللَّه متُّم نوره و لوكره الكافرون؛

می ‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا - گرچه كافران را ناخوش آید- نور خود را كامل خواهد گردانید.

● نقش سیاسی امام سجاد(ع) در عصر اسارت

امام علی ‏بن ‏الحسین(ع) تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) است كه بی‏ شك تداوم ‏و بقای قیام حسینی مرهون تلاش و مجاهدت او است. او اما سرفصل‏های مهمترین عملكرد امام زین ‏العابدین(ع) در زمینه حادثه كربلا:

الف. انتقاد شدید از موضع فریبكاران كوفی

مورخان اسلامی نوشته‏ اند كه اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد كوفه كردند. كوفه برای خاندان وحی شهری آشنا بود، برخی از بانوان كاروان اسیران همچون زینب(س) روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مركز حكومت امام علی(ع) بود و مردم این شهر خاندان علی(ع) را از یاد نبرده بودند. علی ‏بن ‏الحسین را در حالی كه تنی رنجور و آهن و غلی در گردن داشت وارد شهر كوفه نمودند.

علی‏ بن‏ الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر كوفه چنین فرمود:

مردم، آنكه مرا می‏ شناسد، می ‏شناسد. آنكه مرا نمی ‏شناسد خود را به او می ‏شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی‏ بن ‏ابیطالبم. من پسر آنم كه حرمتش را در هم شكستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر كردند. من پسر آنم كه در كنار نهر فرات سر بریدند، در حالی كه نه به كسی ستم كرده و نه با كسی مكری به كاربرده بود. من پسر آنم كه او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است.

مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نكردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیكار او برنخاستید؟ چه زشت‏كارانید و چه بداندیشه و كردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را كشتید! و حرمت مرا در هم شكستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟

سخنان امام سجاد(ع) تحولی شگفت در كوفیان ایجاد كرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یكدیگر را سرزنش كردند. سپس علی ‏بن‏ الحسین(ع) بر این نكته تأكید كرد كه سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد كه نیكوترین سیرت است. مردم كوفه كه مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند كه ما فرمانبردار توایم و از تو نمی ‏بریم و با هر كس كه گویی پیكار می ‏كنیم و با آنكه خواهی در آشتی به سر می ‏بریم! یزید را می ‏گیریم و از ستمكاران بر تو بیزاریم.

امام علی ‏بن ‏الحسین(ع) از موضع سست كوفیان آشنا بود فرمود:

هیهات! ای فریبكاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می ‏خواهید با من هم كاری كنید كه با پدرانم كردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی كه زده‏اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسكین‏ ناپذیر است. از شما می‏ خواهم نه با ما باشید نه بر ما.

ب) مبارزه با حاكمان اموی

مبارزه با ستم و ستم‏ پیشگان و دفاع از حق مظلومان از جمله مشخصه‏ های رهبران آسمانی است. این ویژگی در سیره تمامی پیشوایان شیعه وجود داشته و آنان در این راه رنج‏های فراوانی را به جان خریدند.

امام علی ‏بن ‏الحسین(ع) نیز همچون دیگر مصلحان آسمانی لحظه‏ ای در راه مبارزه با ستم و گناه از پای ننشست و در مقابل هیچ ستمگری كرنش نكرد. او در عصر اسارت به خوبی ثابت كرد كه می‏ توان حتی در مقابل ستم ‏پیشگانی چون ابن‏ زیاد و یزید كه حتّی از ریختن خون چون حسین، ریحانه رسول، ابایی ندارند، ایستاد و حتی كلمه‏ ای كه رنگ ذلّت داشته باشد بر زبان نراند.

اولین رویارویی و برخورد زین ‏العابدین(ع) با حاكمان اموی پس از واقعه كربلا، برخورد و گفتگوی امام با پسر زیاد حاكم خیره سر كوفه بود. وقتی اسیران آل محمد(ص) را وارد كاخ ابن ‏زیاد نمودند، عبیدالله بن ‏زیاد از نام او پرسید. فرمود من علی فرزند حسینم. ابن ‏زیاد گفت: مگر خداوند علی ‏بن‏ الحسین را نكشت؟ امام علی(ع) فرمود: برادری داشتم كه مردم او را كشتند. پس زیاد گفت: خداوند او كشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه یتوفی الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این بوده كه آنها برادرش را كشتند و خداوند او را قبض روح كرد.

ابن ‏زیاد كه مست غرور و كینه بود از این حركت استدلالی سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بكشند. این منطق آنان بود كه هر كس در مقابل آنان با شجاعت به افكار و پندارهای ناروای آنان پاسخ گوید و نقد كند، تهدید به مرگ شود. ولی پسر مرجانه می ‏بایست دریابد كه علی ‏بن ‏الحسین(ع) چونان بزدلان كوفی نبود كه با یك خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود:

«أ بالقتل تُهِدّدنی؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادهًٔ و كرامتنا الشَّهادهٔ»؛

آیا من را از مرگ می ‏ترسانی؟ مگر نمی ‏دانی شهادت میراث كرامت و افتخار ماست.

نكته مهمی كه در این گفتگو به چشم می ‏خورد اولاً قاطعیت و شجاعت و روحیه شهادت‏ طلبی امام سجاد(ع) است و دیگر آگاهی كامل امام سجاد(ع) به نوع پشتوانه فكری حكومت امویان در جوامع بشری حكومت‏ها هر اندازه كه توانمند و مقتدر باشند، بی‏ شك نیازمند پشتوانه فلسفی و عقیدتی ‏اند تا تكیه گاه نظام سیاسی و اقتصادی آنان بوده و توجیه گر رفتار و مواضع آنها باشد. این پشتوانه فكری بر حسب تفاوت جامعه ‏ها مختلف است. بنی ‏امیه نیز برای تخدیر افكار مردم و رام ساختن آنان شگردهای زیادی داشتند كه یكی از راهكارهای اساسی آنان جبرگرایی بود. در برابر هر كاری تلقین می‏ نمودند كه این كار خدا بود كه اینگونه شد و اگر مصلحت خدایی ایجاب نمی ‏كرد این گونه نمی ‏شد. و این خود یكی از حربه‏ های سیاسی آنان برای ظلم و جنایت بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.