یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
زندگی و سیاست در ایران امروز
۱) دوران ما، دوران سیاستهای معطوف به زندگی روزمره (میکروپلیتیک) است. دوران ما، همچنین دوران تکثیر جهانزیست یا جهان اجتماعی مردم است. برگر و دیگران، استدلال میکنند که در جوامع سنتی، جهان-زیست جهانی کم و بیش یکپارچه و واحد بود. هر جا که فرد میرفت، همواره در همان جهان بود. در جوامع کنونی، جهان- زیست قطعه قطعه یا متکثر شده است. این روزها هر فردی بین حوزههای متفاوتی، خصوصی و عمومی، در حرکت است.
مردم درباره زندگیشان در محیطهایی که به سرعت در حال تغییرند، تصمیم میگیرند و با تعداد فزایندهای از گزینهها یا حق انتخاب مواجهند که برای مثال از طریق رسانهها و صنعت رو به رشد فراغت، به آنها عرضه میشود. آنها میدانند که با انتخابهای بیشماری در طول دوره حیاتشان مواجهند. مردم با <لحظات سرنوشتساز> زیادی روبهرو میشوند؛ لحظاتی که برای بقیه زندگیشان حیاتی است و آنها میدانند که با فارغشدن از چنین لحظهای به ناگزیر باید وارد انتخاب بعدی شوند. در پرتو این آگاهی، زندگی روزمره به طور فزایندهای در حال تبدیل شدن به موضوع انتخاب شخصی است. به این معنا که گویی مردم میتوانند کاری را انجام دهند که میخواهند و میتوانند چیزی بشوند که خودشان میخواهند بشوند. این حکم به این معناست که ما شاهد فرآیند (فردی شدن) در اصطلاح آلریش بک جامعهشناس آلمانی هستیم. عوامل ساختاربخش سنتی مانند طبقه، جنسیت، قومیت و زبان، روزبهروز اهمیتشان را از دست میدهند و مردم به طور فزایندهای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به انتخاب فردی میزنند. همراه و همسو با این فرآیند فردی شدن شاهد تولد خود اکسپرسیونیستی (خود بیانگرباور) نیز هستیم در زمانه ما، تولید، بازتولید و مصرف روایتهای <خود>، تا آن حد شکوفا شدهاند که پیشتر غیرقابل تصور بود. به دلیل این گسترش منابع <خود> امکان تولید، بازتولید و مصرف انبوه <خود>، خواه در سطح طبقه، جنسیت، ملی یا بینالمللی در حال نابودی است. تاثیر فزایندهاین فرآیندها به وضعیت تاریخی غیرعادیای منجر میشود که خود میتواند به بازاندیشی در خصوص خویش بپردازد و از منابع قابل دسترس خود و همچنین از رهایی از برخی یا همه مرزبندیهای سنتی و همچنین توانایی برای استفاده از منابع متنوع و غالبا پراکنده آگاهی داشته باشد. <خودی> که خویش را در این موقعیت، با این تجارب، منابع و جهتگیریها مییابد، خود بیانگر باور مینامند. منظور از بیانگرباوری، میل و ظرفیت برای به فعلیت رساندن هویتهای شخصی است. در فرآیند این بیانگرباوری، تصمیمهای مربوط به سبک زندگی تا حدود زیادی به وظایفی تبدیل میشوند که افراد باید مدام در طول دوره زندگی خود انجام بدهند. بیشتر مردم میتوانند سبکهای زندگیشان را تغییر دهند، وقتی جهتی را که زندگیشان به آن سو در حرکت است دوست ندارند. نقلمکان به جای دیگر و شاید حتی به کشورهای دیگر امکانپذیر است؛ تغییر شغلی ممکن است و حتی تغییر دادن عادات فراغت فردی نیز امکانپذیر است. در جوامع سنتی <خود> به مثابه هسته روحانی تصور میشد که متعلق به خداوند بود و در کالبد جسم فانی و جهان در معرض وسوسه گناه، جای گرفته بود. وظیفه <خود> هدایت این وضعیت دوگانه متعارض با کمک نیایش، کلیسا و ارزشهای به ارثرسیده بود. بالاتر از آن <خود> سنتی، خود معطوف به دیگری بود و باید <خود> را به دلایل دیگری غیر از دلایل خودخواهانه، پاک و مبرا نگاه میداشت. در این دوران، لحاف چهلتکهای از اشکال اجتماعی و <خود> وجود داشت که بر همه کوششها برای جهانگیر شدن <خود> خط بطلان میکشید و خود را در درون محدودههای تنگ، تاریک و محلی قرار میداد.
در جهان مدرن همانطور که وبر و هانری ماین به ما میگویند، <خود> تابع مجموعهای از نیروها میشود تا <خود> جهانیتر، عقلانیتر و معطوفبه خود به وجود آورند. <خود>های مدرن در مرکز مجموعهای از ساختارهای ملی و منطقهای کارآمد و استاندارد قرار میگیرند که شهرکها و شهرها آنها را به وجود آوردهاند. جامعهپذیری را هنوز هم خانواده، اجتماع، طبقه و کلیسا هدایت میکند اما پیامها به طور انحصاری توسط دولت هماهنگ و یکنواخت میشوند. با ابداع ماشینهای چاپ، متون و تصاویر برای مخاطبان درسخوانده تولید و بازتولید شدند. تولید، بازتولید و مصرف بدیلهای <خود> و واقعیت افزایش و تکثیر مییابند و برای کلیسای کاتولیک و بعدها برای دولت کنترل دانش و معرفت را مشکل و دشوار میکنند.
تولید روایتهای جدید و عقلانیتر از <خود> طبقه و واقعیت برای ایجاد همبستگی و انسجام ضروری میشود، کاری که نهتنها در ایدئولوژیها و فلسفههای سیاسی، بلکه همچنین در گزارشهای علمی از جسم و ذهن صورت میگیرد. ایده مسلط <خود> روحانی مجبور میشود یا همانند نظامهای دکارتی در کنار ماتریالیسم قرار گیرد یا همانند مورد هابز و بعدها مارکس تسلیم محض ماتریالیسم گردد. بنابراین، <خود> مدرن به عنوان <خود>ی ماتریالیستی، فایدهگرا و معطوف به خویشتن تصویر میشود.
به دلایل اقتصادی و مذهبی در پروتستانیسم کنترل و هدایت دقیق <خود>، ضروری تلقی میشود و خود- روایتی بیشتر معطوف به درون میشود. اما گسترش شیوه تولید سرمایهداری، تقسیم کار مبتنی بر طبقه، فرآیندهای تمدنسازی، اخلاق کار پروتستانی، آموزش و دولت رفاهی و اشکال ملی- عمومی اطلاعات و ارتباطات باعث پیدایش اشکال ملی، جهانی، قشربندیشده و عقلانیتری از <خود> میشوند.
۲) همسو با این تحولات، جامعه جوان ایرانی امروز نیز، به علل گوناگون در آستانه تولد <خود اکسپرسیونیستی> و <هویتهای موزائیکی> قرار گرفته است. در این شرایط، انسان ایرانی از یک سو با ناکارآمدی نهادهای هویتساز و فرهنگپرداز وازجانب دیگر، با سیاست/ جناحزدگی مفرط و زمخت سایر عرصههای فرهنگی جامعه خود مواجه شده و از جانب سوم، این انسان <مرزدار> و <مرزپسند> با دنیای بدون <مرز> این صاحب <هویت شفاف و <مواضع سدید و مستحکم> با هویتهای کدر و موزائیکی و مواضع اختلاطی و پیوندی، این عنصر حقیقتمحور، با تکثر حقایق؛ این محصور شده فضا، مکان، با فشردگی زمان و مکان؛ این ایدئولوژیگرای ارتدوکسمشرب، با بازیهای زبانی و گفتمانی متنوع؛ این مسلمان نابگرا، با اسلامها و صراطهای مختلف، این اهل حریم و حرمت، با فروپاشی حریمها و حرمتها، این انسان انسداد/ بستارگرای معرفتی- ارزشی، با فتح بابها و تسخیر حصارها؛ این مرید و رهرو فراگفتمانهای جهانشمول، با خردهگفتمانهای محلی؛ این خواهان <اصالت>، <مطلق> و <ثبات> فرهنگی با بحراناصالتها و ثباتها و مطلقها؛ این انگارهپرداز <دیوار> با فروپاشی هر نوع <دیوار>؛ این مستغرق در <گذشته> با تبدیل زمان کرونولوژیک به حال بیپایان، این پاسدار اقتدار مرجع واحد و مطلق، با تکثر مرجعهای اجتماعی و به تبع با <تحول پارادوکسیکال عامگرایی و خاصگرایی( >به تعبیر رولن رابرتسون)؛ این انسان دنیای محدود و ثابت و شفاف، با <دنیای دارای دگرگونی گیجکننده>، <جهان سیال، نفوذپذیر و غیرمشخص>، <دنیای عدم قطعیت و ابهام>، <عصر احتمال و تصادف>، <حال غیرقابل تحمل>، <دنیایی فاقد حد و مرز>، <دنیایی بزرگ و غیرقابل کنترل>، <دنیای تضادها، ابهامات و پیچیدگیها>؛ این تولیدکننده روایت بیبدیل از خویشتن، با تولید روایتهای بدیل از خویشتن و تقدس <ارتداد> و <بدعت>؛ این انسانی که خویشتن خویش را وامدار ارادهای بیرون از خود است با تعلق گرفتن خویشتن فرد به خود، این انسان سنتپیشهای که سنت و طبیعت را همچون چشماندازهای نسبتا ثابت و معین میپندارد که کارویژه ساختاربخشی به زندگی اجتماعی و هویت را بر عهده دارند، با استقلال فزاینده انسان از قید این دو، مواجه شده است. بسیاری از جوانان در جامعه امروز ما، با قرار دادن خود در حریمشیوهها و سبکهای زندگی متفاوت، تعریفی جدید از برنامههای زندگی، رفتارها، هنجارها و ارزشهای خود ارائه میدهند. آنان دیگر حاضر به <تحویل گرفتن> شیوه و سبک زندگی خود از گذشتگان نیستند، بلکه میخواهند در انتخاب نوع پوشش، آرایش، خوراک، طرز کار، معاشرت و روابط اجتماعی، آزادانه و مختارانه سهمی داشته باشند. از این رو، امروزه در شیوه و سبک زندگی بسیاری از جوانان ایرانی، با مجموعهای از عادات و سوگیریهای فرهنگی- اجتماعی مواجه میشویم که نوعی وحدت- که پیوندی میان گزینشهای فرعی و اصلی هنجاری و ارزشی آنان ایجاد میکند- در آن مشاهده میشود. همین وحدت و سامان کلی، موجب و موجد نوعی تعهد، عصبیت و سمپاتی آنان نسبت به شیوه زندگی خود و گریز از انتخابها و گزینههای دیگر شده است.
بسیاری از آحاد جامعه جوان امروز ما، بیشتر از گذشتگان، خود را در برابر آنچه میخواهند با زندگیشان بکنند، مسوول میدانند. در نزد آنان، قید و بندهای سنتی برداشته شده است و دنبال کردن روش زندگی سنتی دیگر نه ضروری است و نه ممکن. آنان، بین حوزههای متفاوتی در زندگی روزمره در حرکتند و ممکن است راه و روشی که شخصی در حوزهای عمل میکند، اساسا ربطی به روشی نداشته باشد که او در حوزه دیگری عمل میکند.
توانایی برای انتخاب آزادانه سبک زندگی و نیز، توانایی برای تغییر سبک زندگی وقتی کسی تلاش میکند تا آن را تغییر بدهد، برای بسیاری از جوانان امروز ایرانی به مثابه تجربهای رهاییبخش، یا به تعبیر توماس تسیه، تجربه <فرهنگی رها> جلوه میکند. این رهاشدگی به لحاظ فرهنگی، پدیدهای دولبه است. از جنبه مثبت، به معنای آزادی فوقالعاده است. انجام دادن همان کاری که پدر و مادر فرد انجام میدادند ضروری نیست. فرصت برای تجربه و تکامل آنقدر زیاد شده است که تصور آن برای نسلهای پیشین غیرممکن بود. اما از جنبه منفی، رهاشدگی فرهنگی نهتنها به این معناست که به فرد فرصت تصمیمگیری شخصی داده میشود، بلکه همچنین به این معناست که فرد باید خودش تصمیم بگیرد. این چیزی است که نسلهای پیشین مجبور به انجام آن نبودند (به این معنا که آنها میتوانستند جا پای پدرانشان بگذارند) و اگر آنها فرصت و شانس انتخاب گزینههای دیگری را در اختیار داشتند، میدانستند که آن بدیلها به چه چیزی و چه نتیجهای منجر خواهند شد. امروز چنین چیزی دیگر صادق نیست. مردم خودشان مسوولیت دارند و در وضعیتی چنین کاری را میکنند که در آن نمیدانند انتخابشان آنها را به کجا سوق میدهد.این <خود> تازه تولد یافته ایرانی در مقایسه با اسلاف خود کمتر در مکانهای معینی جایگیر و ثابت میشود. این <خود>، در تقاطع مجموعهای متکثرتر از مکانها، مجموعه غیرمتمرکزی از فرهنگها و گفتمانها جایگیر میشود. جامعهپذیری این <خود>، به شکل فراگیر و فزایندهای از طریق رسانههای جهانی و از طریق اینترنت صورت میگیرد. این امر، توانایی و خواست دولت برای کنترل جریان جامعهپذیری را بهشدت تحلیل برده است. فرآیند رسانهای شدن، حوزههای جدید از معرفت را اضافه کرده است که تاثیرات نامعین، متکثر و با وجود این فزایندهای، بهویژه بر شکلگیری <خود ایرانی> دارند.
۳) با این وصف، ما در آیندهای نه چندان دور با متغیرهای بیبدیلی در عرصه اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی مواجه خواهیم بود؛ متغیرهایی که نظم و سامان دیرینه روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی جامعه را در معرض جریانی شالودهشکن قرار خواهد داد و نگاهی دیگر به فرد، اجتماع و سیاست را طلب خواهد کرد.چون نیک بنگریم، ردپای این جریان شالودهشکن را بر سر هر کوی و برزنی در جامعه امروز خود نیز مشاهده میکنیم. شاید زمان آن فرا رسیده که مدیران جامعه نیز چشم خود را بشورند و طور دیگر به جامعه و سیاست بنگرند. شاید نخبگان اجرایی و فکری جامعه امروز ما، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند معطوف کردن تصمیمها و تدبیرهای خود به زندگی روزمره در جامعهای در حال تکثیر هستند.
محمدرضا تاجیک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست