جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
اینها با من مشکل دارند
ناصر حجازی دومین دروازهبان برتر قرن بیستم آسیا شناخته شده. او ۱۲ سال در تیمهای ملی فوتبال ما سنگربان بوده اما در ۲۹ سالگی از تیم ملی کنار رفته. خودش میگوید که کنارش گذاشتهاند. خودش میگوید با او مشکل دارند. میگوید در اوج، حذفش کردند، نگذاشتند در منچستر یونایتد بازی کند، نگذاشتند مربی تیم ملی بشود، نگذاشتند وقتی استقلال را نایب قهرمان آسیا کرد در این تیم بماند، نگذاشتند...
اینها به زعم او حاشیههای سیاسی فوتبال ما هستند، حاشیههایی که در شکلی دیگر سالهاست حشمت مهاجرانی را از مربیگری در ایران دور نگه داشته. حاشیههایی از جنسی دیگر. پشت پردههای ناگفتهای که حجازی هم آنها را کامل نمیگوید. میگوید نمیشود گفت، نمیشود چاپ کرد، به زبان آوردنی نیست. اما همین در پرده گفتنها هم به نوعی گویاست!
مردی که اهالی فوتبال او را «ناصرخان» صدا میزنند، البته به حاشیههایی دیگر هم اشاره میکند. مثلاً به اینکه اگر دخالتهای یک کاپیتان نبود، شاید ایران در جام جهانی ۱۹۷۴ هم حضور پیدا میکرد!
این مصاحبه دو سال پیش انجام شده، اما جالب اینکه این روزها حجازی دوباره تیتر روزنامههاست و در ادله کنار گذاشته شدنش، حاشیه را بیتقصیر نمیداند!
▪ مکرر نقل شده که در بازیهای جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین، شب قبل از مسابقه، حشمت مهاجرانی بعضی بازیکنان تیم ملی را از بعضی اماکنی که نباید، جمع کرده بود و نیمهشب آنها را به اردو برگردانده. شما به عنوان یکی از بازیکنان آن تیم از این قضیه چه میدانید؟
ـ نه، من تکذیب میکنم. اصلاً اینطور نبوده است. مگر میشود؟ این موضوع صحت ندارد. همه بچهها تمام وقت در اردو بودند، همه موظف بودند که در اردو باشند و نظم خوبی هم حاکم بود.
▪ الان چطور؟ الان در فوتبالمان از این مسائل داریم؟
ـ شاید الان بعضیها از این کارها بکنند، اما من فکر میکنم بازیکنی که دلش برای فوتبال خودش بسوزد از این کارها نخواهد کرد. بازیکن خوب باید به فکر بدنش، فوتبالش و آمادگیاش باشد.
▪ در زمان شما مسائل حاشیهای و درگیریهای پیرامونی به اندازه الان وجود داشت؟
ـ نه، اصلاً آن موقع همه با هم رفیق بودند. زمانه الان خیلی تغییر کرده. خب باید در نظر گرفت که اردوهای زمان ما هم خیلی فرق داشت. اینطور خشک و خالی نبود. به موقع برنامههای تفریحی داشتیم، به موقع موسیقی و ارکستر بود و به موقع به لحاظ روحی تیم شارژ میشد، همه چیز سر جایش بود. برای اردو بهترین هتلها را برای تیم مهیا میکردند. الان اینطور نیست. حتی نمیشود خیلی ساده تیم را سرگرم کرد!
▪ مشکلات روحی روانی آن تیم، با همین تفریحات حل میشد؟
ـ البته آقای مهاجرانی که سرمربی تیم بود واقعاً با همه بچهها رفیق بود. هر کس هر مشکلی داشت پیش او میرفت و او واقعاً مشکل را حل میکرد. او جو بسیار صمیمی و خوبی در تیم ایجاد میکرد.
▪ از ۷۸ بیاییم به مسابقات جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۸۰ کویت. چه شد که قهرمان ۱۲ ساله آسیا، شکست خورد؟
ـ قبل از بازی کویت در نیمهنهایی جنگ شروع شد. ما شنیدیم که تهران بمباران شده. خب ماها که خانوادههایمان در تهران بودند به شدت دلواپس و نگران بودیم. میگفتند عدهای کشته شدهاند و این اوضاع روحی ما را به هم ریخت. یک عده از بچهها خوزستانی بودند. برادر حسن روشن در همان موقعها شهید شد که اصلاً اردو ریخت به هم.
▪ خب وقتی اردو ریخت به هم برای وضعیت روحی تیم چه کار کردند؟
ـ هیچی، آن موقع روانکاو و روانشناس نبود. الان هم البته هنوز چنین کسی با تیمهای ما نیست.
▪ آقای حبیبی که سرمربی بود چه کار کرد؟
ـ کار خاصی نکردند. جنگ شروع شده بود و بچهها تا ساعت چهار صبح بیدار بودند تا ببینند چی شده. بعد هم شرایط چنان به هم ریخت که نتوانستیم مستقیم و با پرواز به ایران برگردیم. از راه زمینی رفتیم سوریه، از سوریه به ایران آمدیم.
▪ پس از انقلاب نگاه به فوتبال به چه شکل بود؟
ـ دیگر اصلاً فوتبالی وجود نداشت، کسی به فوتبال اعتنا نمیکرد. اصلاً نگاه خوبی نسبت به فوتبال نبود.
▪ پس از بازیهای جام ملتهای سال ۱۹۸۰ چرا دیگر به تیم ملی دعوت نشدید؟
ـ خب من برای اینها ایدهآل نبودم! دعوت نکردن من واقعیت این است که اصلاً دست سرمربی تیم ملی نبود. از جای دیگر میگفتند که من نباید باشم. میگفتند طوری هستی که نباید باشی! کار من از جای دیگر اشکال پیدا کرده بود. من را در ۲۹ سالگی از تیم ملی فوتبال کنار گذاشتند که برای یک دروازهبان، تازه سالهای بهرهدهی است.
▪ آخر چرا فقط شما؟
ـ روی من حساسیتشان از همه بیشتر بود و نمیخواستند باشم. گفتم که برای اینها ایدهآل نبودم.
▪ شما خودتان هیچ دنبال این ماجرا که چرا نیستید، نرفتید؟
ـ حقخواهی جرأت میخواهد! با آن شرایط و وضعیتی که پیرامون من بود بهتر بود نروم!
▪ به جای سالهای نبودن، از دوران بودنتان در تیم ملی و جو اردوهای آن زمان بگویید.
ـ ۱۲ سال عضو تیم ملی بودم. واقعاً در آن زمان همه چیز فراهم بود. همه با هم رفیق بودند. به این نکته هم باید توجه کنیم که در آن موقع تعداد نشریات اینقدر نبود. دو سه تا نشریه ورزشی بیشتر نبود. پس فضا برای طرح مطالب آنچنانی هم وجود نداشت و همین باعث میشد حاشیه خیلی زیاد نشود.
▪ فکر میکنم از اولین کسانی بودید که موقعیت بازی در تیمهای اروپایی را داشتند.
ـ بله، در سال ۱۳۵۶ از تیم پاریسن ژرمن فرانسه آمدند و با من صحبت کردند. یعنی قبلش ما در فرانسه با آنها بازی داشتیم و بعد از بازی آمدند سراغ من تا بروم و به عضویت پاریسن ژرمن دربیایم. من هم رفتم با مهاجرانی صحبت کردم. مهاجرانی گفت الان نرو. گفت بگذار برویم به جام جهانی، آنجا که بازی کنی بهتر دیده میشوی و تیمهای بهتری یا همین تیمها با موقعیتهای بهتری تو را خواهند خواست. من هم پذیرفتم و نرفتم پاریسن ژرمن.
اما بعد از جام جهانی به انقلاب خوردیم و... بالاخره نشد. بعد از انقلاب رفتم و با ساتهمتون تمرین کردم. همان زمان تیم منچستر یونایتد مرا خواست. آنها با خواهرم تماس گرفتند و گفتند شنیدهایم فلانی در انگلستان است و ما او را میخواهیم، بگو بیاید با ما تمرین کند. من رفتم لندن و از طرف منچستر آمدند لندن دنبال من و مرا بردند منچستر. آنجا در یک بازی تدارکاتی درون دروازهشان ایستادم. بعد از بازی گفتند تو را میخواهیم برو و رضایتنامهات را از ایران بیاور. قرار شد خانوادهام را هم با خودم ببرم. دو سه تا بازی دیگر هم انجام دادم. اما بعد اتفاق بدی افتاد. اینجا و در ایران وضع فدراسیون معلوم نبود. اصلاً فوتبالی در کار نبود که کسی رضایتنامهای به کسی بدهد. اوضاع بدی بود. من مجبور شدم یک رضایتنامه تقلبی درست کنم و با خود ببرم. دو سه ماهی که گذشت مسئولان منچستر یونایتد متوجه شدند و از من خواستند که بروم و رضایتنامه واقعی بیاورم. آخرین قرارداد من با تیم شهباز بود که مسئولان آن اصلاً رضایتنامه ندادند و من مجبور شدم منچستر یونایتد را ول کنم.
▪ حاشیه پس از انقلاب عجیب سراغ شما آمده! در دوران مربیگری هم حاشیه داشتهاید؟
ـ نه، واقعاً در زمان مربیگریام حاشیه کم بود. اصولاً اجازه نمیدهم در تیمم حاشیه به وجود بیاید، اما بالاخره مطبوعات میتوانند تیم را وارد حاشیه کنند. الان هم مطبوعات خیلی زیادند و به این حاشیهها دامن میزنند خودشان اصلاً حاشیهساز میشوند. اما من در هنگام مربیگری تا آنجا که بتوانم جلوی این حاشیهها را میگیرم.
▪ بین بازیکنان هم مشکل پیش نمیآید؟
ـ چرا خب. بعضی وقتها البته یک اتفاقی میافتد، اما این بیش از هر کس و هر جا به خود باشگاه و مسئولان آن بستگی دارد که چطور با این بازیکنها برخورد کنند. چون بعضی برخوردها درست نیست، الان بعضی بازیکنها حاشیهساز میشوند.
▪ شما میگویید در زمان بازیکن بودن خودتان اینطور نبوده، چرا الان اینطور شده؟
ـ زمانه خیلی تغییر کرده. جوانها خیلی فرق کردهاند. واقعاً نمیدانم دلیل اصلی چیست. خودم هم گیر کردهام! البته این پولی که تزریق شده هم تأثیر دارد و قوانین چندان درستی هم نداریم. ما اگر میخواهیم حرفهای باشیم، باید قوانین هم حرفهای باشد، شرایط هم حرفهای باشد تا حاشیه کم شود. الان شما به تیم پاس که قهرمان شده نگاه کنید، پاس یک باشگاه حرفهای درست حسابی است. همه چیز دارد. خودش استادیوم اختصاصی دارد، سالن بدنسازی دارد، پزشک دارد، امکانات دارد. اما مگر چند تیم اینجوری داریم؟ در شرایط نامطلوب حق و حقوق هم ضایع میشود و حاشیه ایجاد میشود. فدراسیون باید قانون را اجرا کند تا هم باشگاه هم مربی درمانده نشوند.
▪ چرا ناصر حجازی هیچ وقت سمتی در این فوتبال پیدا نکرد، چرا مربی تیمهای ملی هم نشدید؟
ـ وقتی من را در ۲۹ سالگی از تیم ملی کنار گذاشتند، طبیعی است که الان هم نمیخواهند من کار کنم و راحت باشم.
▪ در این بیست و چند سال آدمهای مختلفی در راس فدراسیونها قرار گرفتند. آیا این نوع نگاه به شما هیچ وقت عوض نشد؟
ـ خب شما نگاه کنید ما در این سالها ۲۰ تا مربی در تیمهای ملی داشتهایم. مربیهایی مثل احمد طوسی، خداداد، مایلیکهن و... من اندازه اینها نبودهام؟ به هرحال چون برایشان آدم ایدهآلی نبودم نخواستند من مربی تیم ملی باشم!
▪ چرا؟
ـ نمیشود گفت، نمیشود برایتان توضیح بدهم، چون شما هم نمیتوانید آن را چاپ کنید!
▪ من از شما صراحت بیشتری انتظار دارم.
برای روشن شدن ماجرا فقط یک مثال برایتان میزنم. در یک دوره مسابقات ما با کره شمالی در یک کشور ثالث بازی داشتیم. ما پیش از بازی میرفتیم، در شهر میگشتیم، تفریح میکردیم، خرید میکردیم، کارهای شخصیمان را انجام میدادیم. وقتی برمیگشتیم به محل استقرار میدیدیم این کره شمالیهای بیچاره صبح تا غروب همان جا سر جاهایشان نشستهاند و تکان نخوردهاند. چند تا مامور هم اطرافشان ایستاده. خب دلمان برای اینها میسوخت. حالا اما خود ما... چه بگویم! گفتم که نمیشود نوشت!
▪ در دورههایی که در باشگاهها مربیگری کردهاید، چه زمانی بیشترین حاشیه برایتان درست شده؟
ـ زمانی که در استقلال تهران مربی بودم، متأسفانه اینجا فضا اینطوری است که هرکس که دارد خودش را نشان میدهد سریع در یک جایی سعی میکنند او را متوقف کنند. شما ببینید آن سال که مرا کنار گذاشتند، تیم من قهرمان لیگ شد و نقره آسیا را هم به دست آورد... به جای آنکه مرا تشویق کنند و به من دور بدهند، آمدند و مرا از تیم برکنار کردند.
▪ با بر و بچههای استقلال هنوز رفاقتتان را حفظ کردهاید؟
ـ دورادور بله. فقط گاهی اوقات آقای پورحیدری یا حاجیلو را از نزدیک میبینم.
▪ حرفهایتان خیلی تلخ بود. شیرینترین خاطرهتان در فوتبال چه بوده؟
ـ بازیهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ و بازی با استرالیا، ما اینجا استرالیا را برده بودیم و وقتی در آنجا هم در یک بازی برتر استرالیا را شکست دادیم، برتریمان کاملاً بر همه ثابت شد و خاطره خوشی رقم خورد و با آن پیروزی ما به جام جهانی رفتیم.
▪ اما من میخواهم به مقدماتی یک جام جهانی قبلتر بپردازم و بگویم آن تیم اتفاقاً حاشیه داشت! در سال ۱۹۷۳ تیم ایران پس از آنکه از آسیا انتخاب شد باید با همین استرالیا بازی میکرد، اما دودستگی پیش آمد و حاشیه کمر تیم را به واقع شکست.
ـ بله، درست میگویید. دودستگی پیش آمد و باعث شد ما به جام جهانی ۷۴ نرویم. این در حالی بود که خیلی از استرالیا بهتر بودیم. آنجا به همین دلیل حاشیهای سه بر صفر باختیم. برد دو بر صفر در تهران هم چاره کار نشد و از صعود بازماندیم.
▪ درباره همین مسائل حاشیهای توضیح بدهید.
ـ خب ببینید مربی تیم واقعاً اندازه مربیگری تیم ملی نبود.
▪ چه کسی بود؟
ـ بیاتی مربی بود. خب چون او در اندازههای لازم نبود یک تعداد از بازیکنان در ارنج تیم و شیوه بازی دخالت میکردند و خط میدادند که این حاشیه و جنجال ایجاد میکرد.
▪ یک تعداد، یعنی چه کسانی؟ یعنی چه شخصی؟
ـ مثلاً کاپیتان تیم ملی در آن زمان.
▪ پرویز قلیچخانی؟
ـ بله. خب او مثلاً میگفت دفاع چپ باید این کسی که من میگویم باشد و همین طور هم شد و اتفاقاً ما هر سه گل را در استرالیا از همان ناحیه خوردیم که از طرف همان کسی که او گفته بود باید باشد، آمدند و سه گل زدند.
▪ در این چند ساله مربیان تیم ملی در اندازههای تیم ملی ایران بودهاند؟
ـ نه. اکثراً در اندازه مربیگری تیم ایران نبودهاند.
▪ در میان مربیهای آن زمان چطور؟
ـ مهاجرانی خیلی خوب بود. کلاس هم دیده بود، اما پیش از این مسئله، این بود که او واقعاً با بچهها رفیق بود. اصلاً همه را با هم رفیق میکرد. رایکوف و اوفارل هم عالی بودند که حبیبی و مهاجرانی دستیاری اینها را کرده بودند. آن موقع مربیها میدانستند انضباط خشک هم سریع تیم را وارد حاشیه میکند. تیم باید حتماً شاداب باشد و نشاط داشته باشد، والا عبوس بودن کلی فضا در نهایت منجر به درگیری بازیکنان با هم یا بازیکن با مربی میشود. این نکات ظریف را الان در نظر نمیگیرند. نمیشود که تیم را مستقیم از هتل به تمرین و از تمرین به هتل برد، نه تفریح، نه موسیقی نه... اینطور نمیشود.
▪ به همین دلیل مربیهایی در تیم بودهاند که اندازه تیم ملی نبودهاند؟
ـ جز یکی دو تا بقیه واقعاً در این اندازه نبودند، خداداد، چراغپور.... چه بگویم!
▪ صحبت مربیهای تیم ملی شد؛ میخواهم از مشکلاتی که با بلاژویچ پیدا کردید بگویید.
ـ در مورد بلاژویچ من اول وارد حاشیه نشدم. راستش اصلاً بلاویچ اول آمد و از من نظر هم خواست. من آن موقع در رشت مربیگری میکردم و بلاژویچ آمد رشت و پیغام داد که میخواهد با من حرف بزند. ما هم نشستیم و حرف زدیم. من برای او مسائل خودم را گفتم و توضیح دادم که چرا هیچوقت مربی تیم ملی نشدهام. اما گفتم به تو بازیکن نشان میدهم تا دعوت کنی. من رحمان رضایی را به او معرفی کردم و او هم نوشت و دعوتش کرد و بهترین بازیکن تیم شد. این را البته خودش در تلویزیون هم گفت. اگر من رحمان رضایی را دعوت میکردم، همه مطبوعات علیه من مینوشتند و مسخرهام میکردند، خب دیدید که کسی او را مسخره نکرد. اما بعدها مسائلی پیش آمد که کار را وارد حاشیه کرد. در واقع بلاژویچ میخواست مردم را گول بزند و حرفهایی میزد که مردم را فریب میداد و من مقابل این حرفها اظهار نظر میکردم. او میگفت من اِل و بلِ هستم، ولی در نهایت نتوانست کاری برای تیم بکند و از رفتن به جام جهانی باز ماند.
▪ مشکل شما با او چه بود؟
ـ خب من صریح صحبتهایم را میکردم. مثلاً وقتی ما با عربستان در عربستان مساوی کردیم و به لحاظ امتیازی پیش افتادیم، او آمد و دستش را بلند کرد و گفت که صعود خواهیم کرد. اما من سریع گفتم اینطور نیست. گفتم یک مربی مطرح اینطوری حرف نمیزند و اصلاً نمیتواند که از این حرفها بزند. دیدید که حذف هم شدیم. من همان موقع گفتم ببینید اریکسون (سرمربی انگلستان) هیچ وقت اینطوری حرف نمیزند. وقتی آنها فقط با یونان بازی داشتند و تنها یک امتیاز برای صعود میخواستند، او گفت راه دشواری در پیش داریم و دیدید که داشتند حذف میشدند و با گل دقیقه ۹۲ دیوید بکهام توانستند از حذف شدن بگریزند. من اینها را با هم مقایسه میکردم و حرفهایم را میزدم. که خب مطبوعات هم دامن میزدند و حاشیه درست میشد.
▪ یک مربی در ایران چطور میتواند از دست حاشیه راحت شود؟!
ـ باید بگذارند مربی بر سر تیم بماند. حمایت خیلی مهم است. حمایت فدراسیون از مربی ملی خیلی مهم است. اگر حمایت نباشد و مربی با دو سه باخت عوض شود که هیچ چیز پا نمیگیرد. شما به فرگوسن نگاه کنید. او امسال قهرمان نشده و سوم شده، اما در منچستر میماند و به کار خودش ادامه میدهد و کسی هم کاری به او ندارد. اما اینجا میخواهند خیلی سریع و در کوتاه مدت به نتیجه برسند که امکانپذیر نیست و حاشیهساز هم هست.
نویسنده : علی میرمیرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست