چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

نفس انسانی و حالات آن


نفس انسانی و حالات آن

در مقاله حاضر نویسنده با تبیین برخی از جنبه ها و حالات نفس, به بررسی جایگاه, نقش و آثار نفس در شکل گیری حقیقت وجودی انسان پرداخته است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم

در مقاله حاضر نویسنده با تبیین برخی از جنبه ها و حالات نفس، به بررسی جایگاه، نقش و آثار نفس در شکل گیری حقیقت وجودی انسان پرداخته است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

نفس واژه ای دو منظوری است. این واژه در فرهنگ فارسی، برخلاف معنای آن در عربی و یا حتی ترجمه آن در فارسی یعنی روان، مفهوم و بار معنایی منفی را به اذهان می آورد. ترجمه فارسی واژه روان که در ترجمه علم النفس، روان شناسی آمده است، معنای مثبتی دارد.

بار منفی که واژه نفس در فرهنگ فارسی با خود حمل می کند، به یکی از حالات نفس بازمی گردد که ما با ترکیب هوای نفس از آن سخن می گوییم. این حالت نفس، چنان مذموم و ناپسند است که تأثیر منفی مطلقی را بر کل واژه تحمیل کرده است.

همین حالت را می توان در واژه های دیگر جست. به عنوان نمونه هر واژه ای که برای مکان بول و غائط به کار می رود، به سرعت چنان زشت و ناخوش می گردد که انسان ناچار است تا واژگان دیگری را برای بیان مقصود جایگزین کند. این گونه است که در طول تاریخ واژگان و اصطلاحاتی چون بیت الخلاء، مستراح، توالت، دستشویی و مانند آن حضور کوتاه مدتی می یابد و به سرعت از فهرست واژگانی و اصطلاحات بیرون می رود تا قباحت و زشتی محل و کاری که در آن انجام می گیرد از خاطره ها زدوده شود. زشتی بول و غائط حتی واژگان زیبایی چون مستراح یعنی محل استراحت را نیز آلوده کرده است و نمی توان به هیچ وجه آلودگی را از چهره واژه ای به این زیبایی زدود.

واژه عربی نفس در زبان فارسی نیز با چنین مشکلی مواجه است. این درحالی است که نفس به معنای روان، همان روح و جانی است که خداوند در کالبد انسانی قرار داده است؛ اما چرا همین روح که به شکل نفس و روان در کالبد انسانی ظهور یافته این گونه منفور است که واژه آن نیز منفور شده است؟

● نفس، واژه ای با دو بار مثبت و منفی

نفس به معنای روان در فارسی است؛ چنان که واژه روح در فارسی به معنای جان آمده است. برای روح حالات چندی است که ارتباط تنگاتنگی با شدت و ضعف تجرد و عدم تجرد آن دارد. روح در زبان عربی و جان در زبان فارسی، حالات گوناگونی می یابد. روح امر پروردگار است. خداوند می فرماید: و یسئلونک عن الروح قل الروح من آمر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا؛ از تو درباره روح می پرسند. بگو روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از دانش درباره آن به شما چیزی داده نشده است. (اسراء، آیه ۸۵)

این امر پروردگار هنگامی که در تجرد مطلق باشد، از آن به روح تعبیر می شود: فاذا سویته و نفخت فیه من روحی (حجر، آیه ۲۹؛ و نیز ص، آیه ۷۲) وقتی همین روح و امر پروردگار در کالبدی چون کالبد انسان قرار می گیرد، از آن به نفس تعبیر می شود؛ چنان که گفته می شود، قتل نفس (بقره، آیه ۷۲)، یا توفی انفس (زمر، آیه ۴۲) یا اخراج نفس از کالبد و بدن (انعام، آیه ۹۳) بنابراین نفس چنانکه در آیات ۷ و ۸ سوره شمس و مانند آن بیان شده، همان روح و امر دمیده شده در کالبد است.

خداوند در آیاتی از جمله آیات ۵۵ و ۸۵ سوره توبه از جدایی نفس از بدن و توانایی تجردیابی آن به عنوان مرگ سخن می گوید (مجمع البیان، ج ۵ و ۶، ص ۶۰) این بدان معناست که نفس آدمی پدیده ای غیر از تن و جسم اوست (انعام، آیه ۹۳ و زمر، آیه ۴۲) و برای همین قابلیت جدا شدن از بدن را دارد، به گونه ای که دوباره به شکل روح درمی آید. البته روح انسانی در همه عوالم نیازمند نوعی کالبد جسمانی است که از جسد تا جسم لطیف ناری و نوری و مانند آن می تواند باشد.

اما شرایط حضور روح و جان در بدن و کالبد انسانی، لوازم و مقتضیاتی دارد که نفس را در دو حالت متضاد خوب و بد قرار می دهد و گرایش نفس به خوبی و بدی موجب می شود تا نفس مذموم یا نفس ممدوح شود. (شمس، آیات ۷ و ۸)

نفس انسانی وقتی در کالبد قرار می گیرد، حالات گوناگونی می گیرد که همین تفاوت حالات جنبه مثبت و منفی برای او تلقی می شود. از جمله این حالات می توان به نفس اماره بالسوء، نفس لوامه و نفس مطمئنه اشاره کرد.

نفس اماره به حالتی از روان گفته می شود که از حالت فطری خویش بیرون رفته و گرایش و تمایل شدیدی به تجاوز و تعدی به دیگر حقوق طبیعی بشر پیدا کرده است. جنبه مادی و غریزی را تقویت کرده و خواهان اشباع و ارضای همه خواسته های مادی در کمال و تمام آن است. لذا به سوی بدی ها و زشتی ها فرمان می دهد؛ چرا که بدی و زشتی، بهره گیری از جنبه های منفی هر چیزی و تجاوز از مسیر عدالت و اعتدال و گرایش به افراط است.

نفس لوامه همان نفس سرزنشگر یا وجدان بیدار است که براساس فطرت و عقل سلیم اجازه نمی دهد تا انسان از اعتدال و عدالت در پاسخ گویی به نیازهای غریزی و طبیعی بیرون رود.

اگر نفس به جایی برسد که براساس مبانی عقلانی و عقلایی و وحیانی، رفتار و مدیریت انسان را به عهده گیرد، در آن زمان است که به آن نفس مطمئن می گویند، زیرا در دو حالت پیشین هنوز حالت، به مقام تبدیل نشده است و احتمال جابه جایی وجود دارد؛ چرا که هر دم ممکن است نفس اماره به نفس لوامه یا برعکس تبدیل شود، ولی در حالت نفس اطمینانی نوعی آرامش البته همراه با خطر وجود دارد، ولی انسان همانند درخت بید نیست تا با هر بادی به یک سمت گرایش یابد؛ چنان که در دو حالت نفس اماره و لوامه چنین رفتار پاندولی و تذبذبی وجود داشته است.

به هر حال، مراد از نفس گاه حقیقت انسان است که همان ذات و هویت اصلی انسان را تشکیل می دهد و گاه مراد از آن در اصطلاح، همان جامع غضب و شهوت در انسان است. (احیاء علوم الدین، غزالی، جزء۸، ص۷؛ المحجه البیضاء، فیض کاشانی، ج۵، ص۶)

آن چه موجب شده تا در فرهنگ فارسی نفس معنای زشتی پیدا کند، همین اصطلاح دوم است؛ وگرنه نفس به معنای روان و حقیقت انسانی، از چنین بار معنایی منفی برخوردار نیست.

● احوال و آثار نفس انسانی

برای این که حقیقت معنایی نفس براساس آموزه ها و فرهنگ قرآنی معلوم شود، لازم است تا نگاهی هر چند گذرا به آثار و کارکردها و نقش نفس از نظر قرآن داشته باشیم.

باید توجه داشت که خداوند با توجه به احوال نفس، کارکردها و آثاری را برای نفس بیان کرده است.

این احوالی که در قرآن بیان شده در حقیقت بیانگر توانایی نفس انسانی نیز می باشد و می توان از این جا قدرت و جایگاه و اهمیت و ارزش نفس در حقیقت انسانی را نیز به دست آورد.

از جمله احوال نفس می توان به پنهان کاری آن اشاره کرد. نفس آدمی به گونه ای است که می تواند بسیاری از مسایل را نهان سازد. خطوراتی که در نفس می گذرد چنان نهان است که کسی جز خداوند بدان نمی تواند آگاه باشد. از این رو، غیرقابل مشاهده و یا آگاهی برای دیگران است. (بقره، آیات ۲۳۵ و ۲۸۵ و آل عمران، آیه ۱۵۴)

همچنین نفس انسانی قوه ادراکی بشر است و انسان هر چیزی که درک می کند، توسط نفس است که در این حالت از آن به قلب نیز یاد می شود. (شعراء، آیات ۱۹۲ تا ۱۹۴ و نیز کشاف، زمخشری، ج۳، ص۳۳۴)

نفس، مظهر تجلیات الهی و آیات خداوندی است. (فصلت، آیه ۵۳؛ ذاریات، آیات ۲۰ و ۲۱) همین ویژگی است که ظرفیتی به انسان می بخشد تا خدایی (متاله) شود و در فرآیندی با فعلیت یابی اسمای الهی به خلافت در ربوبیت و مظهریت آن برسد.

از حالات مثبت نفس می توان به عفت (بقره، آیه ۲۷۳)، رضایت و خشنودی از خدا (فجر، آیات ۲۷ و ۲۸)، اطمینان (همان)، تسویه و تعادل در توانمندی ها (شمس، آیه ۷)، حق پذیری و سلامت (مائده، آیه ۸۲) پرهیزگاری (شمس، آیات ۷ و ۸) ، الهام گرفتن (همان) و تاثر و انعطاف (نحل، آیه ۵۰) آن اشاره کرد.

همچنین از حالات منفی آن می توان به آلودگی آن به گناه و فجور (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)، انحراف از مسیر عدالت و حق (آل عمران، آیه ۶۹ و سباء، آیه ۵۰ و زمر، آیه ۴۱)، الهام گرفتن از بدی و شر (شمس، آیات ۷ و ۸)، بیماری های روانی (یونس، آیه ۵۷ و اسراء، آیه ۸۲ و فصلت، آیه ۴۴)، تسویل، تزیین و نیکو جلوه دادن بدی ها و آراستن کارهای زشت و ناروا به عنوان خوبی ها (یوسف، آیات ۱۸، ۸۱ و ۸۳؛ طه، آیه ۹۶ و مائده، آیه ۳۰)، عصیان گری (انعام، آیه ۱۶۴)، فریب دادن خود (بقره، آیه ۱۳۰) و وسوسه گری (ق، آیه ۱۶ و مائده، آیه ۳۰؛ و ناس، آیه ۱ تا ۶) اشاره کرد.

نتیجه این تفاوت فاحش و متضاد و بلکه متقابل حالات نفس این است که هر دمی انسان را به سمت و سویی می کشد و تا زمانی که انسان در دنیا زندگی می کند و در حالت نفسانی است، در خطر عظیم قرار دارد، مگر اینکه در مقام اطمینان و بلکه بالاتر قرار گیرد و نوعی مرگ اختیاری را بر نفس خود تحمیل کند و به مقام قرب نوافل برسد و در مقام فنا قرار گیرد که در آن صورت تنها تجلیات الهی بر او ظهور می یابد و مظهر الله می شود.

با توجه به این تفاوتهای فاحش است که نفس انسانی، آثار متفاوت، متضاد و متقابلی را به نمایش می گذارد. گاه غلبه نفس تسویل و تزیین گر، آدمی را به سوی زشتی و گناه می برد وگاه دیگر غلبه نفس لوامه او را به سمت عدالت خواهی می کشاند؛ چرا که عرصه دنیا میدان آزموده شدن نفس انسان از سوی خداوند است (بقره، آیه ۱۵۵ و آل عمران، آیه ۱۸۶) و هر دمی انسان در دنیا به الهامات تقوایی و فجوری (شمس، آیات ۷ و ۸ آزموده می شود تا حقیقت خود را بسازد و شاکله وجودی و سازه نهایی خویش را برای آخرت ایجاد کند و برای ابدیت خود را بسازد.

بنابراین، نفس انسان، منشا و سرچشمه اعمال خوب و بد هر انسانی است (بقره، آیه ۲۸۴) و وقتی انسان کاری را انجام می دهد، عقل هر کسی از آن کار کشف می کند که نفس آن کس، فلان صفت مناسب با این فعل را دارا می باشد؛ چون اگر این صفات و ملکات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمی شد. پس با صدور این افعال برای عقل روشن می شود که منشأ این افعال در نفس فاعل آن است. (المیزان، ج ۲، ص ۴۳۶)

هرچه صفات، مبتنی بر الهامات تقوای باشد، گرایش به کارهای نیک و صالح در انسان نیز افزایش می یابد و هرچه نفس گرایش به کارهای زشت داشته باشد، نشان از این می دهد که الهامات فجوری بر آن نفس تسلط یافته است. (شمس، آیات ۷ تا ۹)

اگر نفوس، گرایش به فجور یابد، منشأ بدی ها و زشتی ها می شود که از آن به نفس اماره به بدی تعبیر می شود (یوسف، آیه ۵۳) اما اگر به تقوا و کارهای نیک گرایش یابد و از کارهای زشت بازدارد، این نفس لوامه نامیده می شود که بازدارنده و نگهدارنده انسان از زشتی هاست. (قیامت، آیه ۲)

فیض کاشانی می گوید اگر نفس به مرحله اطمینان و سکون نرسد، ولی شهوات را دفع کند و آن را مورد اعتراض قرار دهد، آن نفس را لوامه و سرزنشگر می نامند (محجه البیضاء، ج ۵، ص ۶) از این رو، ملامت و سرزنش شدن نفس، اهرمی برای بازدارندگی انسان از گناه است.

اما اگر از این مرحله نیز بگذرد و به درجه آرامش برسد و اطمینان یابد و کارهای خیر را عمل و از کارهای زشت به شکل ملکه پرهیز کند، این مرحله از نفس مورد ستایش پروردگار است.(فجر، آیه ۲۷)

به هر حال، نفس آدمی می تواند حالات گوناگونی بگیرد که هر حالتی از آن آثار و پیامدهایی به دنبال دارد. اگر نفس تسویل گر شود و زشتی ها را نهان کند و تنها خوبی ها را نشان دهد، در آن صورت انسان به سوی گناه حرکت می کند و در مناطق خطر گام می زند. به این معنا که نخستین گام از حالت انحراف نفس آن است که اهل تسویل (تسویل در لغت یعنی تزیین کردن کار بد و اغواگری و فریب دادن) شود و حق و باطل را به هم آمیزد و خوب و زشت را یکسان جلوه دهد (یوسف، آیه ۸۳) پس از آن است که نفس در مسیر گمراهی و انحراف به مقام تزیین می رسد و حتی زشتی ها را زیبا جلوه می دهد و به آراستن می پردازد. آنگاه در مقام وسوسه گر می نشیند و در گوش وی و دیگران وسوسه گناه می کند و به سوی بدی ها و زشتی ها فرمان می دهد و عنان بشریت را به دست می گیرد. (یوسف، آیه ۵۳) و در گام بعدی و نهایی او را مطیع بدی ها می کند و دلبخواهی به سوی بدی ها می برد. (مائده، آیه ۳۰) در این حالت نه تنها امرکننده به بدی بلکه خود زمامدار امور بد است و حاکم بر هستی و شخصیت فرد می باشد. از این رو به سادگی خود مرتکب قتل و مانند آن از گناهان بزرگ و کبیره می شود.(همان)در این حالت است که دیگر عواطف برادری و انسانی نیز نمی تواند جلودار چنین انسانی باشد (مائده، آیه ۳۰) چه برسد که بتوان او را از طریق عقل و پند و اندرز به راه آورد. اهل خدعه و نیرنگ و اسیر مکر نفس خود می شود. (بقره، آیه ۹) بدبخت انسانی است که نفس وی او را فریب می دهد و با مکر و حیله به کارهای زشت و پلید و گناه می کشاند. (انعام، آیه ۱۲۳) و زیانکار واقعی می شود (انعام، آیات ۱۲ و ۲۰ و ۱۶۴و یونس، آیه ۲۳)

● ارزش نفس انسانی

با آن چه تاکنون بیان شد به روشنی معلوم شد که نفس انسانی، پدیده ای ارزشمند است که خداوند بدان سوگند یاد می کند (شمس، آیه ۷) و در حقیقت به مثابه نشانه خدا (ذاریات، آیه ۲۱) است، چرا که نفس انسانی همان روح دمیده شده خداوند به عنوان امر پروردگاری است و همین نفس است که هویت انسانی را معنا می بخشد و فرصت بی مانندی است تا انسان بوسیله آن، خود را متاله (خدایی) سازد و از مقام مظهریت در ربوبیت و خلافت الهی بهره مند شود.

همه اسمای الهی در نفس انسان است، لذا خداوند در آیه ۵۳ سوره فصلت، نفس آدمی را سرشار از آیات الهی و شایسته تامل دانسته و به عنوان مظهر تجلیات الهی از آن یاد می کند و در آیات ۲۰ و ۲۱ سوره ذاریات بر ارزشمندی و جایگاه ویژه نفس تاکید می ورزد؛ چرا که انسان تنها از طریق نفس است که می تواند خدایی شود و اسمای الهی را که در نفس است فعلیت بخشد و هویت الهی پیدا کند و در مقام مظهریت ربوبی قرار گیرد.

بنابراین، اگر کسی مسیر انحرافی را در پیش گیرد و به الهامات منفی نفس گرایش یابد، خود را از متاله شدن و مظهریت دور ساخته است و به جای آن که از توانایی های نفس به درستی استفاده کند، آن سرمایه وجودی را تباه ساخته و اهل خسران و زیان می شود. این جاست که دیگر نفس، آن نفس مظهر الهی نخواهد بود و به عنوان نفس ناقص در اختیار شیطان قرار می گیرد و شمشیری در دست زنگی مست می گردد که به خود و دیگران آسیب می رساند و راه کمال را بر خود و دیگران می بندد. این گونه است که امر مثبت و ارزشمندی به امری منفی و زشت و فاسد تبدیل می شود که ما از آن به عنوان نفس شیطانی یاد کرده و بیزاری می جوییم.

حسین عنایتی