چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

این جمع پراکنده


این جمع پراکنده

با نگاهی حتی کوتاه می توان بدین نکته پی برد که در جامعه ما, کارهای جمعی و تیمی TeamWork در اکثر موارد, نتایج چندان موفقیت آمیزی نداشته است و بیشتر در کارهای انفرادی و فعالیت هایی که مستلزم تلاش فردی بوده است, موفق ظاهر می شویم

با نگاهی حتی کوتاه می‌توان بدین نکته پی برد که در جامعه ما، کارهای جمعی و تیمی‌(TeamWork) در اکثر موارد، نتایج چندان موفقیت آمیزی نداشته است و بیشتر در کارهای انفرادی و فعالیت‌هایی که مستلزم تلاش فردی بوده است، موفق ظاهر می‌شویم.

به طور مثال، چرا در ورزش‌های تیمی‌و گروهی مثل فوتبال، هندبال و ... نتایج نامناسب و در برخی موارد شکست‌های بدی کسب می‌کنیم ولی در ورزش‌های انفرادی نظیر کشتی، کاراته، تکواندو و... به نتایج و دستاوردهای مناسب و درخور توجهی نائل می‌شویم؟ چرا در کارهای تیمی پژوهشی و تحقیقاتی در اکثر موارد – البته نه در همه موارد- به نتایج قابل ملاحظه و ملموسی نمی‌رسیم ولی در عوض در المپیادهای مختلف دانش آموزی و دانشجویی که متکی بر تلاش فردی است در اکثر رشته‌ها به نتایج درخشانی دست می‌یابیم؟ یا چرا در نمایشگاه‌های اختراعات و اکتشافات که هر ساله در کشورهای مختلف دنیا برگزار می‌شود بیشترین موفقیت‌ها و افتخارات ما به طور غالب و مطلق در بخش انفرادی بدست می‌آید؟

به عبارت دیگر چرا جامعه ما فردگرا و تک ستاره پرور است؟ چرا در جامعه ما، فرهنگ کار تیمی و گروهی نهادینه نشده است و حتی در کارهای جمعی و گروهی هر یک از اعضای گروه به مثابه جزایر جدا از هم مشغول فعالیت‌اند و هر کس ساز خود را می‌نوازد؟ چرا تیم‌ها و گروه‌ها و... در جامعه ما این مقدار دچار تشتت، تفرق و پراکندگی است؟ چرا در جامعه ما در شراکت‌های اقتصادی و تجاری، در فعالیت‌های حزبی و سیاسی، در فعالیت‌های ورزشی، در کارهای پژوهشی و تحقیقاتی و... موازی کاری و مشابه کاری آن هم به صورت افراطی وجود دارد؟ به طور مثال به قول آقای دکتر کواکبیان که در یکی از نطق‌های واپسین خود در مجلس هشتم بیان کردند که ۲۵۰ حزب! در ایران وجود دارد. آیا جای این سوال نیست که بپرسیم که در جامعه کنونی ما آیا ۲۵۰ نحله فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصای مختلف و متفاوت از یکدیگر داریم که بخواهیم ۲۵۰ حزبی را که حتی اسامی ده درصد از آنها را نمی‌دانیم یا نشنیده ایم، در جامعه مان داشته باشیم؟

چرا هر یک از ما به دنبال انشقاق، جدایی و انفکاک راه خود از دیگران است؟ چرا اکثر ما چه در فعالیت‌های اقتصادی و تجاری، چه در فعالیت‌های حزبی‌و‌سیاسی، چه در کارهای پژوهشی و تحقیقاتی و به خصوص در فعالیت‌های ورزشی، تک روی می‌کنیم و حاضر به انجام کار گروهی نیستیم و در اولین فرصت سعی می‌کنیم کار و فعالیت مشابهی را به تنهایی و جدا از گروه قبلی تاسیس کنیم. اگر در حزبی فعالیت می‌کنیم با کوچکترین اختلاف نظری انشعاب می‌کنیم و خودمان حزب تاسیس می‌کنیم. اگر با عده‌ای شریک تجاری باشیم با اختلافی جزئی، شراکت را بر هم زده و خودمان شرکتی مشابه تاسیس می‌کنیم و... این حرص و ولع و علاقه به انشعاب، جدایی و دوری و حتی فرار از کار تیمی‌و گروهی از چه ناشی می‌شود و دلایل آن چیست و تا به حال چه تبعات و مضراتی را برای ما به دنبال داشته است؟

طوری پراکنده و متفرق هستیم که حتی اگر امکانش می‌بود از خودمان نیز انشعاب می‌کردیم و خود دیگری می‌ساختیم! و اگر دو عامل وحدت بخش و انسجام دهنده ما یعنی ملیت و دین و مذهب نبود مشخص نمی‌بود ایران ما اکنون چند پاره و چند تکه می‌بود؟ جای شکرش باقی است که ملیت و دین و مذهب در کنار کارکردهایی که هر کدام دارند این فایده عظیم را دارند تا ما مردم متفرق و پراکنده این جامعه را وحدت و انسجام ببخشند و در کنار یکدیگر و یکپارچه نگه دارند.

شاید یکی از عمده ترین دلایل این پراکندگی و تشتت، ناشی از سیستم آموزشی غلط و نگاه نادرست آموزش و پرورش حاکم بر جامعه ما بوده که اساسش بر فردمحوری استوار است و از همان اوان کودکی هم در مدرسه و هم در بازی‌ها و ورزش‌های خارج از محیط مدرسه، تفکر غالب فردمحوری و تشویق تلاش فردی به جای تیم محوری و کار و مشارکت گروهی و جمعی بوده است. حتی بازی‌های کودکانه ما متکی بر تلاش و مهارتهای فردی بوده است تا وابسته به همکاری و تعاون در گروه و تیم. به طور مثال در کودکی بازی ای داشتیم که من اسمش را نمی‌دانم و فقط یادم هست که تعدادی صندلی می‌گذاشتند که تعدادش دقیقا یکی کمتر از تعداد کودکان بود سپس آهنگی پخش می‌شد و کودکان می‌بایست به محض اتمام پخش آهنگ هر کدام بر روی یک صندلی می‌نشستند و فردی که نتوانسته بر روی صندلی بنشیند بازنده بود. بله ما از همان کودکی با چنین بازی‌هایی حس رقابت شدید و افراطی نسبت به همسن و سالان خود را در کودکانمان پروراندیم و به آنها آموختیم به جای کار تیمی فقط و فقط با در نظر گرفتن منافع و اهداف خود متکی بر تلاش خود بوده و فقط به پیروزی و برد فکر کنند حتی به قیمت کنار زدن دیگران! و تنها ملاک موفقیتشان را کسب نتیجه مطلوب فارغ از شیوه انجام آن کار قرار دادیم و نادانسته فرهنگی غلط را آموختیم و آموزاندیم و ترویج کردیم که تبعاتش را در زندگی روزمره خود به طور مستمر مشاهده می‌کنیم. این همه حسادت‌ها و کینه ورزی‌ها نسبت به پیشرفت و موفقیت یکدیگر، عقده حقارت‌ها، نداشتن آرامش، چشم و هم چشمی‌ها، تنها شدن‌های ما و ... از تبعات ناگوار چنین فرهنگ و آموزشی است که گریبانگیر ما شده است.

این فرهنگ موجب شده است آستانه تحمل ما پایین آمده در نتیجه نمی‌توانیم نظر، فکر، عقیده و راه و روش یکدیگر را قبول که نه بلکه حتی تحمل کنیم و سریع راهمان را از دیگران جدا می‌کنیم و بر طبل جدایی می‌کوبیم. این فرهنگ حتی در زندگی مشترک و زناشویی هم رسوخ کرده و زن و شوهر با کوچکترین اختلاف نظری، ساز جدایی و طلاق کوک می‌کنند. در ادارات و سازمان‌ها و کارخانجات دولتی و خصوصی به خصوص در ادارات دولتی با عوض شدن مدیر و آمدن مدیریت جدید، تا آبدارچی و نگهبان دم در آن اداره عوض می‌شود چون مدیر جدید روش و شیوه و نحوه اداره مدیر قبلی را قبول ندارد بنابراین به دنبال محو و حذف کوچکترین اثر و نشانه از مدیریت قبلی است تا آن گونه که مطابق میل و طبع شخصی اش است به مدیریت بپردازد. تک روی و فردگرایی و فرار از کار تیمی‌و گروهی اگر چه در ما نهادینه شده و به یک عادت تبدیل شده است ولی موجب آن شده است که ما فقط به اهداف و منافع خود فکر کنیم که این خود سبب خودخواهی و تنهایی ما شده است چون ما همه را رقیب می‌بینیم حتی هم تیمی‌ها و هم گروهی‌هایمان را، دوستانمان را، همکارانمان را و حتی اطرافیان و عزیزانمان اعم از پدر، مادر، برادر، خواهر و همسر و فرزندانمان را! و شوربختانه با علم به اینکه این فرهنگ مخرب چه بلایی بر سر ما و زندگی ما و جامعه و کشور ما آورده است حاضر به ترک آن نیستیم و همچنان بر مسیر و روال غلط خود پای می‌فشاریم! که اگر این چنین نبود حداقل در رفتار و کردار ما نمود و ظهور می‌یافت.

ناگفته پیداست که چنین فرهنگی تا کنون چه تبعات و نتایج زیانباری را ثمر داده است. باشد که...

نویسنده : مصطفی حسین زاده