یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

«علیرضا طبایی» شاعری پرآوازه و شاعرپرور


«علیرضا طبایی» شاعری پرآوازه و شاعرپرور

کشور ما ایران, سرزمینی شاعرخیز است به ندرت می توان کشوری در طول و عرض جغرافیای کره زمین را یافت که چه از نظر کمیت و چه کیفیت, سپاهی از شاعران را اینگونه در کارنامه حیات فرهنگی خود پرورده باشد

کشور ما ایران، سرزمینی شاعرخیز است. به ندرت می‏توان کشوری در طول و عرض جغرافیای کره زمین را یافت که چه از نظر کمیت و چه کیفیت، سپاهی از شاعران را اینگونه در کارنامه حیات فرهنگی خود پرورده باشد. این مدعا هنگامی عظمت و اصالتش را به نمایش می‏گذارد که در خیل انبوه شاعران یک کشور، ستارگان قدر اولی نیز حضور و نمود داشته باشند وگرنه کمیت، چندان اعتباری نمی‏آورد. به‌ویژه شاعرانی که با آثار فاخر خود، مرزهای جغرافیایی را در پهنه گیتی درنوردیده باشند و ما ایرانیان از این نظر هم شاخص‏ترینیم. دوستی دارم دیپلمات. روزی برایم تعریف می‏کرد که ما در اروپا و آمریکا تلاش مستمری برای شناسایی کشورمان داشتیم و از هر فرصتی برای پیشبرد هدفمان بهره می‏گرفتیم.

او می‏گفت یک روز که در یک جلسه فرهنگی برای معرفی کشورمان با شور و شوق بسیار سخن می‏گفتم، یکی از دیپلمات‏های یک کشور اروپایی آمد کنارم نشست و گفت: شما ایرانی‏ها را چه می‏شود؟ چرا این همه برای شناساندن کشورتان به مردم جهان هزینه می‏کنید؟ ایران هفت ستاره و هفت کارت برنده در آسمان کره زمین دارد که روی هر میز مذاکره‏ای بزنید، سربلند و سرافراز و شناخته شده‏اید. دوست دیپلماتم می‏گفت: من متعجب شدم که او از کدام ستاره و کارت حرف می‏زند که من نمی‏دانم.

پرسیدم و او پاسخ داد: شما کارت‏های برنده‏ای دارید مثل فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، خیام، عطار، نظامی که زادگاهشان ایران و زبانشان فارسی است و آثارشان به اغلب زبان‏های زنده جهان ترجمه شده و پیش از شما ایران را شناسانده‏اند. خود من شیفته و مسحور هنر خیام هستم و شب‏ها تا چند رباعی از او نخوانم، نمی‌خوابم.... در یکصد سال اخیر هم تاریخ ادبی و فرهنگی کشور ما از شاعران طراز اولی سخن می‏گوید که هر یک به سهم خود بر ذخایر فرهنگی و ادبی افزوده و نام‏آور بوده و هستند. یکی از همین گروه شاعران، آقای «علیرضا طبایی» است که سال‌های طولانی همکاری ایشان را با خودم در مجله جوانان هرگز فراموش نخواهم کرد. او غیر از آنکه خود شاعری پرآوازه است، شاعرپرور شاخصی هم هست. روزی که یکی از همکاران، ایشان را برای سرپرستی و اداره صفحه شعر مجله به من معرفی کرد، پس از یک گفت‏وگوی کوتاه، مدیریت صفحه شعر را به این شاعر جوان سپردم به دو دلیل. دلیل اول ملاحظه اشعار ایشان و تبحر و احاطه خاصشان چه در شعر نو و چه شعر کهن بود که اشعار او را بسیار پخته، گیرا و عمیق جلوه می‏داد و افزون بر این استفاده بجا از واژه‏های نو و ریتم شیرین و جذابی که داشت، به دل می‏نشست.

دلیل دوم که برای یک سردبیر در انتخاب مسئول صفحه شعر بسیار مهم‌تر است، صداقت و بی‏غرضی شخصیتی است که باید در این صفحه میدان را برای رقبای خود باز بگذارد.

تجربه به من یادآوری می‏کرد که بعضی از شعرا که مسئولیتی برای معرفی شعر شاعران در مجلات برعهده می‏گرفتند، بیشتر خود را رقیب شاعران می‏دانستند و اعمال غرض می‏کردند. علیرضا به عکس، صفحه شعر جوانان را به شکوفاسازی استعدادهای نهفته شاعران جوان اختصاص داد و امروز، اگر مبالغه نکرده باشم، نود درصد شاعران بلندآوازه کشور همان شاعران جوان آن روز هستند که علیرضا با تصحیح شعرشان و چاپ آثارشان، آنها را به اوج شهرت و کمال در شاعری رساند و بسیاری از آنان هم به این مدعا معترفند. نکته آخری که مایلم درباره علیرضا بنویسم، حس و شور میهن‏دوستی اوست که بن مایه اثر تازه‏اش «مادرم ایران» شده و بیت بیتش همچون تیری است که از کمان آرش کمانگیر بر گلوی دشمنان این آب و خاک می‏نشیند. شعر او از احساس و خرد خاص و فضیلتی متعالی بار برداشته و من هر بار که می‏خوانمش، گویی یکبار دیگر شاهنامه گرانقدر فردوسی را مرور کرده باشم.

ر. اعتمادی