سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بالانشین شعر و عرفان


بالانشین شعر و عرفان

درباره شاعری که غزل نو را آفرید

سید کریم امیری فیروزکوهی در فرح آباد فیروزکوه به دنیا آمد، پدرش مصطفی قلی منتظم الدوله بود از رجال اروپا رفته عهد مظفری و آشنا به تمدن جدید و جد اعلایش امیر محمد حسین خان سردار از جمله فاتحان هرات و بانی دبستان خیریه ایتام در تهران بود که به دبستان فیروزکوهی مشهور است. اجدادش از دوران کریم خان زند تا دوره قاجاراز امیران لشکر و فرماندهان سپاه بودند و به همین دلیل امیر جزو اول نام آنها بود،اما او راهی دیگر برگزید و به حلقه شاعران و عارفان دوره خود پیوست. در سال ۱۲۸۸ به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۳ پس از یک دوره بیماری ۱۰ساله در تهران درگذشت. امیری چهار فرزند داشت،سه دختر و یک پسر به اسم مصطفی قلی که راه پدر را در شاعری برگزید و سال پیش از دنیا رفت.

علیرضا تبریزی از نزدیکان امیری فیروزکوهی که خود نیز شاعر است درباره جنبه‌های شخصیتی امیری فیروزکوهی به تهران امروز می‌گوید: امیری شاعری متضلع بود که شخصیت‌اش زوایای مختلفی داشت. امیری فیروزکوهی مردی بود که در روزگار ما کمتر امثال او یافت می‌شود. شاعری که تا آنجا که به یاد دارم آیت‌الله آقا میرزا خلیل کمره‌ای درباره‌اش گفت: «امیری فیروزکوهی حکیم است،فیلسوف است و دانشمند است.»

او شاعری معنوی بود که تمامی اطرافیانش از او خاطرات منحصر به فردی را به یاد دارند.

استاد منوچهر صدوقی سها یکی دیگر از افرادی است که با او درباره فیروزکوهی صحبت می‌کنیم. صدوقی‌سها نویسنده، پژوهشگر، عرفان‌پژوه، فیلسوف و حقوقدان ایرانی‌ درباره شخصیت و شعر امیری‌فیروزکوهی می‌گوید: او شاعر غزلسرای طراز اولی بود؛ در قصیده هم خیلی ممتاز بود. چون معمولا شاعرانی که قصیده می‌گویند غزل نمی‌توانند بگویند البته این عیب نیست ولی امیری اسباب تعجب است که به این صلابت قصیده می‌گفت. دیگر اینکه امیری فقط شاعر نبود. او تحصیلات بسیار منظم و مرتبی در ادبیات فارسی، ادبیات عرب و فقه و فلسفه و اصول و حتی عرفان داشته است. استادان بزرگی چون سید حسین کاشانی،در زمینه فلسفه و استاد عصار که فیلسوف طراز اول عصر بود همچنین استاد کمره‌ای و دیگران را درک کرده بود. تا جایی که نمی‌دانم خودم از استاد آشتیانی شنیدم یا نه،اما شنیده‌ام که مرحوم استاد سید جلال آشتیانی گفته‌اند که من وقتی با امیری می‌نشینم خودم را جمع و جور می‌کنم، این خیلی حرف است چون آقای آشتیانی به فلک باج نمی‌داد. از تمام اینها مهم‌تر مقام اخلاقی استاد امیری بود یعنی مجموعه‌ای از کمالات علمی و اخلاقی بود که در این مجال نمی‌گنجد.

استاد سها درباره آشنایی‌اش با امیری فیروزکوهی می‌گوید: دانشجو بودم که یک بار با استاد حسین ناهید نزد استاد امیری رفتیم بعد چند سال فاصله افتاد که بعد از آن در مشهد و محفلی که دوستان دیگری هم بودند رفاقت ما شکل گرفت و نزدیک بیست سال با ایشان رفت و آمد داشتم. صدوقی سها درباره استفاده از شعر امیری و کارکرد شعر او بیان می‌کند: «شعر امیری شاید برای همه مناسب نباشد چون جنبه ادبی قوی‌ای دارد. بسیاری از شعرهای او به زبان عربی است، شعرهای فارسی او هم بعضا خیلی سطح بالاست، وی قصیده ای دارد راجع به حضرت رسول(ص) که احتیاج به شرح دارد و یقینا اینگونه است که صد دانشجوی متوسط ادبیات فارسی هم اگر آن قصیده را بشنوند درک نخواهند کرد و حتما باید برایشان توضیح و شرح دهند. در نتیجه شعر امیری جز برخی از غزلهایش شاید برای همه قابل استفاده نباشد.

اما اینکه شعر امیری امروز چه کاربردی می‌تواند داشته باشد گمان نمی‌کنم کاربرد عمومی‌داشته باشد اما فکر می‌کنم هنر مخصوص خواص است هرچه می‌خواهد باشد. هنر برای مردم مفهومی‌ندارد واگر هنر است،آقای امیری هم یقینا هنرمند است. منوچهر صدوقی سها درباره اینکه آیا امیری تا حدی که باید شناخته شود آیا شناخته شده‌ گفت: «خیر، فیروزکوهی مطلقا شناخته نشده نوعا او را به عنوان شاعر می‌شناسند، در حالی که شعر، فضایل او را پوشانده است.نمی‌گویم شاعری دون‌شأن اوست، شعرش سر جای خود اما مراتب علمی‌او هم در جای خود قرار دارد،او ملای تام و تمام مهمی‌بود و این جهت از شخصیت او متاسفانه معلوم نیست.» صدوقی سها درباره دلیل ناشناخته ماندن فیروزکوهی اظهار داشت: «بخشی از آن به خاطر بی ادعایی خودش بود، ما در این مدت مطلقا نشنیدیم منی بگوید، همیشه خاموش و ساکت بود و دیگر اینکه از او متاسفانه اثر علمی‌هم چاپ نشده است، وی بر بسیاری از کتابهای فلسفه و عرفان حاشیه نوشته‌، ولی منتشر نشده و در نتیجه شناخته نشده است.» سها درباره اینکه چگونه می‌توان امیری فیروزکوهی را بیشتر به جامعه معرفی کرد گفت: «بله ازدو راه می‌شود، یکی از طریق کسانی که با او معاشرت و به مراتب علمی‌او آگاهی داشته‌اند چون به هرحال برخی از دوستانشان هنوز هستند،مهم‌تر اینکه آثار علمی‌وی چاپ شود ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاده و نمی‌دانم چرا؟ من خیلی شایق بودم که اگر از نسخ پیدا می‌شد خدمتی بکنم، و برای چاپ آن حاضر بودم کاری انجام بدهم ولی تا به حال چیزی ندیده‌ام.»

شهلا امیری فیروزکوهی درباره وجوه شخصیتی پدر می‌گوید: «شخصیت پدر من از نظر صفات و خلقیات شناخته شده است و واقعا شاید بقیه ویژگی‌های وی را باید چند نقطه بگذارم، زبانزد همه بود، وقتی دختری حدودا شانزده ساله بودم جلوی دوستان من هم بلند می‌شدم خیلی وقت‌ها ناراحت می‌شدم و می‌گفتم چرا این کار را می‌کنید؟ بعد می‌خندید و می‌گفت تو متوجه نیستی.» شهلا فیروزکوهی در ادامه بیان می‌کند: «من به ساز او خیلی علاقه داشتم،دستگاه‌های موسیقی را از وی یاد گرفتم. استاد ایشان علی‌اکبرخان شهناز بود. تار را خیلی زیبا می‌زدند بخصوص وقتی آخر شب می‌شد سماجت می‌کردم برایم بنوازد، چون معمولا در طول روز خانه ما به خاطر مهمان شلوغ بود و من می‌گفتم آیفون را خراب می‌کنم چون آسایش ما ر ا گرفته است ولی پدر می‌گفت اگر این کار را بکنی اوقاتم تلخ خواهد شد. بعد که غوغای خانه تمام می‌شد تار را می‌آوردم و با اصرار از او می‌خواستم پیش درآمد درویش خان در آواز افشاری را برایم بنوازد.

به هرحال هنوز در خانه ای که پدرم زندگی می‌کرد زندگی می‌کنم وعقیده‌ام بر این است که

به امید آنکه جایی قدمی‌نهاده باشی

همه خاک‌های شیراز به دیدگان گرفتم

● ابعاد شعر امیری فیروزکوهی

در گفت‌وگو با ساعد باقری برخی ابعاد شعر امیری فیروزکوهی رابررسی کردیم باقری درباره اهمیت شعر امیری فیروزکوهی می‌گوید: بزرگواری دیوانی از صائب به دستش می‌رسد و آن را در انجمنی می‌خواند ازجمله افراد آن جمع استاد امیری فیروزکوهی بود که به‌خاطر علاقه به صائب شاید بیش از دیگران در شعرش از او تاثیر گرفت. در زمره شاعرانی‌که نیاز زمانه را به تازگی دریافتند اما چندان اقبالی هم به نیما نشان ندادند،گونه ای غزل شکل گرفت که می‌شود آن را حد فاصل غزل پیش از مشروطه با غزل نو دانست. از جمله بزرگان این حلقه افرادی چون استادان امیری فیروزکوهی، شهریار،رهی معیری پژمان بختیاری،هادی رنجی و عماد خراسانی بودند که قالب غزل را یک گام به پیش بردند که در سال‌های بعد تاثیرپذیری‌اش ازنیما را نیز نشان داد و جوان‌ها بیشتر به سمت غزل نو روی آوردند. ساعد باقری درباره وجوه دیگر شخصیت این شاعر بیان کرد: «گمان می‌کنم از بعضی از نقش‌های ایشان غفلت شده او علاوه بر شاعری، بیان حکمت با زبان شسته رفته و پیراسته در شعرهای‌شان منعکس است. پیشنهاد می‌کنم کسانی که سیر مثنوی‌های نوین را دنبال می‌کنند مثنوی بلند موید نامه را که ایشان در جواب دوستی به اسم موید سروده‌اند بخوانند شاید این مثنوی می‌توانست به دویست مثنوی کوتاه خیلی خوب تقسیم شود.اما شاید به خاطر اینکه به شیوه قدما مثنویهای بلند گفته، مخاطب کم حوصله سراغ آن نرفته اما چه گوهرها که در آن مثنوی وجود دارد وتنها صید کسانی شده که در قلمرو مثنوی نو کارکرده‌اند.

ساعد باقری درباره محتوای مثنوی موید نامه گفت: «این مثنوی بیان حکمت است و شامل داستان‌ها و خاطراتی که تحت تاثیر اتفاقاتی که دیده‌اند می‌شود، از جمله نگاه‌های خیام‌واردر موضوع گذرا بودن زندگی و قدر عمررا دانستن بوده.» باقری درباره شناخته نشدن امیری اظهار داشت: «این ناشناخته ماندن دلیل دارد زمانه پر تب و تابی که شاید باعث می‌شود آثار یک جریان ادبی به درستی رسوب نکند تا به اصطلاح دوره بلوغش را سپری کند باعث می‌شود عمرطبیعی بسیاری از شیوه‌ها یا طرح‌های نویی که می‌افتند سپری نشود و گاه اشتیاق جریان سازی ظاهرا بر خود گوهر شعر غلبه کرده،اینها شاید باعث ناشناخته ماندن افراد باشد وگرنه کسانی که با ادبیات کلاسیک ما آشنا هستند جایگاه استاد امیری فیروزکوهی را می‌شناسند.» ساعد باقری درباره ماندگاری شعر فیروزکوهی گفت: «اکنون برای داوری درباره ماندگاری شعر فیروزکوهی زود است،اما معتقدم هرچقدر شعر عرصه های گوناگون زندگی آدم‌ها از مهرها و قهرها،سپاسمندی‌ها را بتواند انعکاس واقعی بدهد امکان ماندگاری بیشتری دارد. حتی اگر ابزار دست شاعر واژه‌های کاملا تازه و بدیع نباشد.حافظ را بنگرید چقدر تعبیر دارد که قبل از او کسی به کارنگرفته باشد ؟ اما در ساخت و بافت او و اندیشه ای که در افکنده روحیه رندی دارد. استاد فیروزکوهی حتی اگر از مهر و قهر گفته یا از رنجهای آزادگان در این جهان یا از سربلندی کسانی که استغنا ورزیده‌اند وبه قولی آبروی فقر را با قناعت حفظ کرده‌اند،سخنان کاملا حقیقی است و در آینه حقیقت می‌درخشد. حتی زمانی که زبان‌شان به سمت نصیحت فرزندان و جوانان می‌رود، سخن اصیل است و من سخن اصیل را ماندگار می‌دانم. ممکن است در هیاهوی موج آفرینی بسیاری از چیزها دیده نشود، اما درشیوه های نو یا شیوه های خیلی نو اگر شاعر به معنی و لفظ تجزیه نشده باشد و همه اینها یکپارچه با وجودش و بی فاصله در شعرش بازتاب پیدا کرده باشد آن شعرقابلیت ماندگاری دارد اما اگرچنین باشد که با نظریه‌ها و برمبنای فرمولها شعرگفته شود حتی اگر موجهای ظاهری و سرو صدا هم بیافریند اصالتی ندارد.»

لیلا مقدم‌فر