پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

بنیادگرایان چشم بادامی


بنیادگرایان چشم بادامی

به نظر می رسد دامنه های بنیادگرایی در جهان اسلام و از جمله در آسیای جنوب شرقی در حال گسترش است

به‎نظر می‎رسد دامنه‎های بنیادگرایی در جهان اسلام و از جمله در آسیای جنوب شرقی در حال گسترش است. منطقه‎ای که قسمت اعظم جمعیت جهان اسلام را در خود جای داده است و چند کشور مهم اسلامی در آن قرار دارد که از میان آن‎ها دو کشور مالزی و اندونزی از اهمیت فوق‎العاده‎ای در جهان اسلام برخوردارند. مالزی به‎عنوان پیشرفته‎ترین کشور اسلامی از منظر صنعت و تکنولوژی و اندونزی به‎عنوان پرجمعیت‎ترین کشور اسلامی با جمعیتی بالغ بر دویست و بیست میلیون نفر، از مهم‎ترین و تأثیرگذارترین اعضای سازمان کنفرانس اسلامی به‎شمار می‎روند.

سوای از این دو، در دیگر کشورهای منطقه مانند تایلند، فیلیپین، سنگاپور و... نیز جمعیت‎های مسلمان زندگی می‎کنند که از حالتی اقلیتی برخوردارند، ولی از نوع اقلیت‎های بزرگ و تأثیر‎گذار که ریشه‎های اجتماعی جنبش‎های اسلامی این کشورها را می‎توان در آن‎ها جست‎وجو کرد. اهمیت جنبش‎های بنیادگرا در این منطقه به‎اندازه‎ای رو به افزایش است که هم‎اکنون به یکی از دغدغه‎های اساسی دولت‎ها و مردمان این کشورها تبدیل شده است. تقریبا در حدود دو سال قبل بود که رسانه‎ها اخباری را مبنی بر برگزاری یک اجلاس گسترده اسلام‎گرایان در کشور اندونزی منتشر کردند که ظاهرا در استادیوم شهر جاکارتا و به ابتکار حزب‎التحریر برگزار شده بود.

اجلاسی که به مناسبت سالگرد فروپاشی خلافت عثمانی برگزار شده و هدف از تشکیل آن، بررسی احیای خلافت اسلامی در جهان کنونی عنوان شده بود و از این‎رو رسانه‎ها آن را کنفرانس خلافت نامیده بودند. کنفرانس خلافت در تحت شدیدترین نظارت‎های امنیتی به‎عمل آمده از سوی دولت اندونزی برگزار شد و از ورود بسیاری از هیأت‎ها و همچنین سخنرانان اصلی آن به همایش جلوگیری به‎عمل آمد. اما علی‎رغم اتخاذ شدیدترین تدابیر محدود‎کننده، چیزی در حدود هشتادهزار نفر در آن شرکت کردند و اخبار مربوطه نیز در برخی رسانه‎های خبری تحت عنوان «بزرگترین اجتماع بنیادگرایان اسلامی» منتشر شد.

حزب‎التحریر تقریبا در ۴۵ کشور جهان دارای پایگاه‎های تبلیغاتی است و در اکثر این کشورها از آمریکا و اروپا گرفته تا آسیای میانه و جنوب شرق آسیا غیرقانونی اعلام شده است. آسیای مرکزی هم‎اکنون به‎عنوان مهم‎ترین مرکز فعالیت این حزب یاد می‎شود و با توجه به برخی قراین و شواهد، منطقه آسیای جنوب شرقی در حال تبدیل‎شدن به یکی دیگر از حوزه‎های مهم فعالیت این گروه است. البته موضوع این نوشتار نفوذ حزب‎التحریر در آسیای جنوب شرقی نیست، بلکه بیشتر سعی دارد به بررسی جنبش‎های اسلامی بومی این منطقه بپردازد و برآوردی از موقعیت کنونی و آینده آن‎ها ارایه دهد.

در راستای بحث و بررسی اسلام سیاسی در آسیای جنوب شرقی، نکته مهمی را که باید مد‎نظر داشت، این است که این جنبش‎های اسلامی آسیای جنوب شرقی، با آن‎گونه از جنبش‎های اسلامی که در خاورمیانه فعال هستند، به‎طرز چشمگیری متفاوت هستند. میزان دخالت در امور سیاسی در جنبش‎های اسلامی آسیای جنوب شرقی بسیار کمتر از آن چیزی است که در جنبش‎های اسلامی فعال در خاورمیانه مشاهده می‎شود.

به‎عنوان مثال، زمانی که انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست، این سؤال در ذهن بسیاری از محققان پدید آمد که آیا امکان وقوع چنین انقلابی در دیگر ممالک اسلامی وجود دارد یا نه؟ صاحبنظران مطرحی مانند جان اسپوزیتو و جان وول احتمال وقوع این‎گونه انقلاب را در کشورهای اسلامی منطقه آسیای جنوب شرقی مورد بحث و بررسی قرار دادند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که احتمال وقوع چنین انقلابی از سوی نیروهای اسلام‎گرای این منطقه بسیار ضعیف و در حد صفر است. دلیل آن هم مشخص و مسلم است: جنبش‎های اسلامی در آسیای جنوب شرقی با جنبش‎های اسلامی ایرانی کاملا متفاوتند و در موارد متعددی هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند و باید حساب جداگانه‎ای برای هر‎یک باز کرد.

اکثر آثار جدیدی که در دهه‎های اخیر پیرامون اسلام در آسیای جنوب شرقی نگاشته شده‎اند، از اسلام جاری در این منطقه به‎دلیل این‎که در قرون متمادی صلح‎جو و مسالمت‎جویانه عمل کرده است، با عناوینی مانند اسلام صلح‎طلب و مسالمت‎جو یاد کرده‎اند. در تحلیل این قضیه تاکنون نظرات متعددی ارایه شده است. برخی با تأثیرپذیری از آراء و اندیشه‎های جامعه‎شناس آلمانی ماکس وبر و با مطرح کردن بحث حاملان اولیه دین در این مناطق، اساسا بر این باورند که مسالمت‎جو بودن اسلام ناشی از ورود مسالمت‎جویانه و غیر‎خشونت‎بار این دین در آن‎جاست. برخی هم از زوایای دیگری که مجال طرح آن‎ها در این نوشتار نیست، مسئله را توجیه کرده‎اند. با تمام این‎ها، ظهور جنبش‎های سلفی در آسیای جنوب شرقی، علی‎رغم ماهیت آرام و صلح‎طلب اسلام به واقعیتی غیر‎قابل انکار تبدیل شده است که نمی‎توان پیامدهای آن را در منطقه نادیده گرفت. کارشناسان و صاحب‎نظران در تحلیل علل و عوامل ظهور این جریانات سلفی، علل متعددی را ذکر کرده‎اند. در این میان، بر سه علت بیش از بقیه تأکید می‎شود که عبارتند از:

۱) نقض حقوق اقلیت‎های مسلمان در کشورهای تایلند، سنگاپور، فیلیپین و... که از یک‎سو حساسیت‎هایی را در کشورهای اسلامی همجوار برانگیخته و از سوی دیگر، رفتار مسلمانان ساکن در این کشورها را به‎سمت خشونت سوق داده است.

۲) نفوذ گروه‎های تندرو سلفی خاورمیانه (مخصوصا وهابیت) به جوامع اسلامی آسیای جنوب شرقی. وهابیت از اوایل قرن نوزدهم نفوذ خود را در این منطقه آغاز کرد و این نفوذ همچنان نیز ادامه دارد. در دهه‎های اخیر، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، عربستان سعودی مبالغ کلانی را برای ترویج وهابیت در این منطقه سرمایه‎گذاری کرد. بیشترین سرمایه‎گذاری وهابیت روی آن دسته از مدارس خصوصی بود که در نواحی دورافتاده و توسعه‎نیافته قرار داشتند و از آمادگی بیشتری برای پذیرش آموزه‎های وهابی‎گری برخوردار بودند. در شرایط کنونی اهمیت وهابیت در آسیای جنوب شرقی به حدی است که ایدئولوژی اکثر گروه‎های مذهبی در منطقه را تحت تأثیر قرار داده است.

۳) ریشه بسیاری از مشکلاتی که هم‎اکنون میان دولت‎ها و بنیادگرایان منطقه آسیای جنوب شرقی وجود دارند را باید در دوران استعمار و حضور هلندی‎ها و دیگر قدرت‎های غربی در منطقه جست‎وجو کرد. در سال‎های استعمار، حرکت‎های اسلامی متعددی در منطقه رخ دادند که به‎شدت توسط استعمارگران سرکوب شدند. در دوران پس از استعمار هم علی‎رغم این‎که اسلام‎گرایان در استقلال کشورها نقش بالایی داشتند، توسط ملی‎گرایان سکولار کنار زده شده و به حاشیه رانده شدند.

● گونه‎شناسی جنبش‎های اسلامی در اندونزی

در شرایط فعلی دوگونه جنبش اسلامی را می‎توان در کشور اندونزی از هم تفکیک کرد. گونه اول جنبش‎های اسلامی اصلاح‎گرا مانند جماعت محمدیه اندونزی به رهبری سیف‎المعارف، نهضت علماء به رهبری مصدوقی بیدلوی و... هستند که این گروه‎ها و جریانات، علی‎رغم انتقاداتی که از وضع موجود دارند، قسمت اعظم مبانی ساختارهای سیاسی حاکم را پذیرفته‎اند و چه‎بسا در بسیاری موارد به حکومت‎های مرکزی نیز نزدیک شده‎اند. جماعت محمدیه که بسیاری آن را نهضت امر به معروف می‎خوانند و نهضت العلماء اندونزی، روی‎هم‎رفته هفتاد میلیون عضو در اندونزی دارند و صدها دانشگاه و بیمارستان و هزاران مدرسه را در سراسر کشور اداره می‎کنند، ولی با تمام این‎ها، نسبت به بسیاری از مسایل سیاسی در کشور موضع‎گیری خاصی ندارند. تأکید بر دعوت و موعظه و غالب بودن عقاید متصوفه بر این جنبش‎ها، آن‎ها را به‎نوعی اصلاح‎طلبی درون‎گرا سوق داده‎است که به هرگونه مسئله سیاسی حساسیت نشان نمی‎دهند.

گونه دیگر جنبش‎های اسلامی را در اندونزی بنیادگرایان تشکیل می‎دهند؛ جریاناتی مانند جماعت اسلامی اندونزی، جبهه مدافعین اسلامی، سازمان دار‎الاسلام و لشکر جهاد در این دسته جای می‎گیرند که از این میان، جماعت اسلامی از اهمیت بیشتری نسبت به سایر جریان‎ها برخوردار است. این سازمان در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط عده‎ای از بنیادگرایان اندونزیایی که تحت‎تأثیر حوادث و رویدادهای‎ خاورمیانه، افغانستان و... قرار گرفته بودند، تأسیس شد. آن‎چه باعث شد نام این سازمان بیش از پیش مشهور شود، حوادث شبه‎جزیره بالی در ۱۲ اکتبر ۲۰۰۲ بود که طی آن ۲۰۰ نفر کشته شدند و این سازمان بنیادگرا از سوی رسانه‎ها به‎عنوان مسئول این عملیات خونین معرفی شد. گفته می‎شود این سازمان توسط فردی به نام ابوبکر بشیر رهبری می‎شود. ابوبکر بشیر یکی از روحانیون بنیادگرای اندونزیایی است که در دوران حکومت ژنرال سوهارتو در این کشور، فراخوانی را برای تشکیل حکومت اسلامی صادر کرده بود.

او از محبوبیت زیادی در میان مسلمانان سنتی و بنیادگرای آسیای جنوب شرقی برخوردار است. بسیاری از اعضای بلند‎پایه جماعت اسلامی، سابقه حضور در افغانستان و جهاد در مقابل نیروهای شوروی کمونیستی را نیز دارند و هم‎اکنون شاخه‎های این سازمان در کشورهای همجوار منطقه مانند مالزی، تایلند، سنگاپور، فیلیپین، کامبوج، ویتنام و حتی استرالیا نیز فعال هستند. بنیانگذاران جماعت اسلامی یکی از اهداف مهم خود را در هنگام تأسیس این تشکل، بیرون‎راندن کفار از کشور اسلامیشان برشمرده‎اند و در این میان، بیشترین تهدیدات خود را متوجه استرالیا کرده‎اند. رهبران جماعت اسلامی بر این باورند که استرالیا هم‎اکنون غرب را در منطقه آسیای جنوب شرقی نمایندگی می‎کند و باید نفوذ آن را در کشورهای اسلامی منطقه محدود کرد. بنا‎بر همین مسئله است که استرالیایی‎ها بیش از سایرین در سال‎های اخیر قربانی حملات بنیادگرایان بوده‎اند. در حادثه بالی هشتاد و هشت استرالیایی جان خود را از دست دادند و سفارت این کشور در سال ۲۰۰۴ در جاکارتا هدف حمله انتحاری بنیادگرایان قرار گرفت. هتل آمریکایی ماریوت جاکارتا هم به این دلیل هدف قرار گرفت که یکی از اماکن پررفت و آمد اتباع خارجی و مخصوصا استرالیایی‎ها به‎شمار می‎رود. آمریکایی‎ها بارها ادعا کرده‎اند که جماعت اسلامی اندونزی هم‎اکنون با شبکه القاعده ارتباط دارد و از حمایت‎های این سازمان تروریستی برخوردار است؛ اتهامی که شواهد و قراین چندان محکمی برای اثبات آن در دست نبوده و از سوی رژیم‎های حاکم در منطقه جدی گرفته نشده است.

● گونه‎شناسی جنبش‎های اسلامی در مالزی

«ووندر مدن» در تحقیقی که پیرامون اسلام و نقش جنبش‎های اسلامی در معادلات سیاسی آسیای جنوب شرقی داشته است، چهار‎گونه جنبش اسلامی را در مالزی از هم تفکیک می‎کند که عبارتند از:

تندروهای افراطی: از لحاظ هوادار و مخاطب بسیار کوچک و اندکند و هدف نهایی آن‎ها ایجاد جامعه‎ای خالص و مذهبی است که اسلام و آموزه‎های مذهبی ملاک و مبنای اصلی آن به‎شمار می‎رود. بسیاری از جنبش‎های اسلام‎گرای رادیکال گروه مجاهدین (مالزی)، جماعت الاسلام (مالزی) و... در این دسته جای می‎گیرند.

اصول‎گرایان: افراد و نیروهایی که از منظر مذهبی محافظه‎کار هستند و در راستای توسعه و تقویت ارزش‎های دینی و در نهایت استقرار حکومت اسلامی در این کشورها تلاش می‎کنند. طرفداران حزب اسلامی پاس (مهم‎ترین تشکیلات اسلامی مالزی) و جنبش دعوت معمولا به این طیف تعلق دارند.

احیا‎گران: گروه‎هایی که سعی در گسترش اسلام در کشورهای خود دارند و البته در این باره از امکانات و مزایای دنیای مدرن هم استفاده می‎کنند. جنبش جوانان مسلمان مالزی که توسط انور ابراهیم تأسیس شد و در شرایط فعلی حزب عدالت ملی مالزی را می‎توان در این دسته جای داد.

سنت‎گرایان: اکثریت مسلمانان مالزی را می‎توان در این دسته تعریف و طبقه‎بندی کرد که از مذهب حمایت و پایبندی خود را به اسلام اعلام می‎نمایند. مثلا حزب آمنو (ملی‎گرایی سکولار) که بزرگترین حزب سیاسی مالزی به‎شمار می‎رود، ریشه در این دسته از مسلمانان آسیای جنوب شرقی دارد.

از میان جنبش‎های چهارگانه فوق، تندروهای افراطی در یک وضع حداقلی قرار دارند و سیاست دولت مالزی هم در قبال آن‎ها مشخص و مبتنی بر سیاست مهار است، ولی جدی‎ترین حرکت اسلام سیاسی در مالزی در چهارچوب حرکت‎های اصول‎گرایانه مشاهده می‎شود که حزب پاس، بارزترین نمونه آن به‎شمار می‎رود. حزب پاس که هم‎اکنون مهم‎ترین نیروی اپوزیسیون در برابر حزب حاکم مالزی (حزب آمنو) به‎شمار می‎رود، خواهان اجرای حدود اسلامی از طریق دادگاه‎های مذهبی، الزامی کردن پوشش اسلامی برای کارمندان دولت، رعایت شئون اسلامی در مراکز عمومی و... در کشور است، ولی با تمام این‎ها همواره در پروسه‎های انتخاباتی کشور مشارکت کرده است و در انتخابات اخیر پارلمانی نیز توانسته هشتاد و هفت کرسی در پارلمان این کشور به‎دست آورد؛ چیزی که بعد از استقلال مالزی کاملا بی‎سابقه است. البته ناگفته نماند که حزب پاس هم بعد از پیروزی در این انتخابات از بسیاری از مواضع گذشته خود فاصله گرفته و علنا اعلام کرده است که در صورت رسیدن به قدرت، حدود اسلامی را جایگزین قوانین جزای کنونی مالزی نخواهد کرد.

● بنیادگرایی در تقابل با دولت‎ها و جوامع آسیای جنوب شرقی

بسیاری بر این باورند که بنیادگرایی فعال در آسیای جنوب شرقی بیشتر از آن که یک حرکت پایدار باشد، یک موج زود‎گذر است و در آینده‎ای نزدیک، همین جایگاه حاشیه‎ای فعلی خود را نیز از دست خواهد داد. در کشورهای اندونزی و مالزی، بسیاری از مردم هویت‎های خود را با مبانی مذهبی تعریف نمی‎کنند و درست به ‎همین‎دلیل است که احزاب اسلامی سال‎هاست که در دوره‎های مختلف انتخاباتی نتوانسته‎اند آرای قابل ملاحظه‎ای را به‎دست آورند. (البته به‎استثنای انتخابات میان‎دوره‎ای اخیر مالزی که اسلام‎گرایان ۸۷ کرسی را به‎دست آورده‎اند).

از سوی دیگر، مالزی و اندونزی دو کشور توسعه یافته در جهان اسلام محسوب می‎شوند و از منظرهای مختلف، بسترهای مناسبی برای رشد بنیادگرایی در این کشورها نیستند. اندونزی علی‎رغم این‎که پرجمعیت‎ترین کشور اسلامی به‎شمار می‎رود، بعد از هندوستان دومین دموکراسی بزرگ جهان نیز به‎شمار می‎رود. در طی برنامه‎های مختلف توسعه در دهه‎های اخیر، نرخ بی‎سوادی در این کشور به کمتر از هفت درصد کاهش یافته است و در سال‎های آینده، قطعا کمتر نیز خواهد شد. مالزی نیز هم‎اکنون یک کشور جهان سومی به‎شمار نمی‎رود؛ درآمد سرانه بالا، امنیت مطلوب داخلی، وجود آزادی‎های مذهبی و آموزش و پرورش پیشرفته در کنار یکدیگر، باعث شده است که قاطبه مسلمانان این کشور به نوعی میانه‎روی سیاسی و اجتماعی روی‎آورند و بنیادگرایی را در یک وضعیت حداقلی قرار دهند. آمریکایی‎ها بارها تلاش کردند که با بزرگ‎نمایی خطر جنبش‎های اسلامی فعال در منطقه، آسیای جنوب شرقی را نیز به یک جبهه دوم در کنار خاورمیانه برای مبارزه با تروریسم تبدیل نمایند که بنا به‎دلایل متعددی موفق به این‎کار نشدند.

رژیم‎های حاکم مانند مالزی و اندونزی از توانمندی‎های بالای سیاسی، امنیتی و اقتصادی برخوردارند و همواره اعلام کرده‎اند که بدون آمریکایی‎ها هم قادر به مهار این جریانات هستند. کما این‎که در اندونزی ژنرال بامبانگ یوریونو رییس‎جمهور کنونی این کشور در سال‎های اخیر، به موفقیت‎های فراوانی در مبارزه با تروریسم بنیادگرا دست یافته و هم‎اکنون بیشترین اعتبار سیاسی خود را از همین مسئله کسب کرده است. در مالزی هم در زمان وقوع یازدهم سپتامبر، مهاتیر محمد نخست‎وزیر وقت مالزی، اولین کسی بود که حمله به برج‎های سازمان تجارت جهانی را محکوم کرد و محدودیت‎های جدیدی را در برابر گروه‎های بنیادگرا در این کشور قایل شد.

سیاستی که هم‎اکنون در مالزی ادامه دارد و دولت هیچ‎گونه نرمشی در این‎باره از خود نشان نداده است. کشورهای اندونزی و مالزی یکی دیگر از سیاست‎هایی را که برای مهار بنیادگرایی در دستور کار قرار داده‎اند، نزدیک‎شدن به جریان‎های میانه‎رو اسلامی در این کشورها است. این سیاست به‎قدری موفق بوده که هم‎اکنون بسیاری از گروه‎ها و تشکیلات اسلامی میانه‎رو را در تقابل جدی با بنیادگرایان قرار داده است.

نویسنده: سید محمد رضا - موسوی

منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۸ - شماره ۶