شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

ریشه های ۸ سال جنگ


ریشه های ۸ سال جنگ

پیرامون زمینه های بروز جنگ تحمیلی زیاد سخن گفته شده و هرکس از منظر خود به این مهم پرداخته است

پیرامون زمینه‌های بروز جنگ تحمیلی زیاد سخن گفته شده و هرکس از منظر خود به این مهم پرداخته است. آنچه اهمیت دارد این است که وسعت جنگ، دامنه و شدت آن، زمینه‌های تحمیل جنگ و هزاران مسئله دیگر ایجاب می‌کند که این مهم بیشتر بررسی شود و هر کس با اطلاعاتی که دارد و میزان حضورش در عرصه هشت سال دفاع مقدس بدین مهم اهمیت داده و سهم خود را در این دفاع جانانه ادا کند. سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با اذعان به این نکته که نمی‌توان این مهم را در چند سطر تحلیل نمود ولی به بهانه هفته دفاع مقدس با نگاه به عواملی چون «اختلافات تاریخی و رقابت‌های منطقه‌ای میان دو کشور ، معضلات ژئوپولتیکی عراق که تاکنون منشأ دو جنگ در منطقه شده، وقوع انقلاب اسلامی ایران و ماهیت استکبار ستیزی آن، پیدایش خلأ قدرت منطقه‌ای پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی، تنش در روابط ایران و امریکا ... را بطور خلاصه ارائه داده است.

● روابط ایران و امریکا اصلی‌ترین عامل بروز جنگ تحمیلی

جنگ عراق علیه ایران بار دیگر صحنه‌های جنگ جهانی دوم را در خاطره‌ها زنده می‌کرد. روحیه شهادت طلبی، همه جوانان ایرانی را فراگرفته بود؛ جوان ایرانی خود را زیر تانک در حال پیشروی عراق می‌انداخت. برخی از فرماندهان عالیرتبه عراقی از مواجه شدن با پدیده شهادت طلبی گیج و مبهوت شده بودند. این پدیده بعضی اوقات آنها را رنج می‌داد. حتی صدام رهبر عراق نیز از این روحیه به ستوه آمده بود. اگر چنین نبردی در اروپا یا میان رژیم صهیونیستی و اعراب رخ می داد، شورای امنیت سازمان ملل متحد شب‌های متوالی تا سحر به کار خود ادامه می‌داد تا آن را متوقف کند. واقعیت امر حاکی از آن بود که جهان با نوعی بی‌توجهی و بی‌مسئولیتی، نظاره‌گر این صحنه‌های هولناک و اندوهبار بود . از دیدگاه غرب این بی‌توجهی و بی مسؤلیتی توجیه می‌گردید. آنها بر این باور بودند که چرا غرب تلاش کند، نبردی را متوقف سازد که ملاحظه می‌کند دو دشمن او هر یک متکفل نابودی دیگری شده‌اند؟

انقلاب اسلامی با سرنگون ساختن «رژیم شاه که طرفدار غرب» بود، از یک سو و اتخاذ سیاستی که غرب آن را مخالف خود به حساب می‌آورد، از سویی دیگر، غربی‌ها را به خشم آورده بود. اشغال سفارت امریکا و دستگیری و زندانی کردن کلیه کارمندان سفارت به عنوان گروگان اتفاق دیگری بود که ابهت امریکا را در اذهان ایرانیانی که سالها در زیر یوق این استعمارگری که به ناحق خود را منادی صلح معرفی می کرد رنج می برد و نیز موجب قطع روابط بین جمهوری اسلامی نوپا، اما پویا و مصمم با امریکا گردید.

● ماهیت وجودی رژیم عراق دومین عامل بروز جنگ تحمیلی

ماهیت رژیم بعث و چگونگی ظهور و بروز این حزب حکایت از توسعه‌طلبی حزبی داشت که روی کار آمدن فردی چون صدام در رأس این حزب زمینه‌های بروز جنگ تحمیلی را تسهیل نمود. در آغاز جنگ، روابط غرب با بغداد رو به گسترش بوده و نقش بغداد در سیاست‌های منطقه‌ای به ویژه مسائل مربوط به مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی حائز اهمیت بود. از این رو واشنگتن مانعی در این نمی دید که جنگ طولانی شده و خسارت‌های ناشی از آن افزایش یابد.در آن روزگار، تحلیل این بود که طولانی شدن جنگ و افزایش خسارت های آن حتی اگر عراق پیروز میدان بوجود آمده باشد ، موجب محدود شدن نقش منطقه ای عراق نیز خواهد شد. تنها این نظر واشنگتن و بقیه متحدان غربی آن نبود، بلکه چنین تفکری حتی در میان تعدادی از همسایگان عرب عراق و ایران نیز رایج شده بود .

امریکا از اینکه می دید، دو دشمن او تا سرحد مرگ درگیر شده نیز خوشحال بود. کما اینکه برای کشورهای خلیج فارس ثروتمند از نظر مالی و فقیر از نظر تعداد جمعیت، نیز مناسب بود که همسایگان قوی آنها مشغول جنگ و درگیری گردند که در نهایت به تضعیف آنان منجر شود. در این میان ملک خالد، پادشاه وقت عربستان سعودی در بیان مکنونات قلبی خود صادق‌تر از دیگران بود. شخصیت های بسیاری در جهان اسلام و غرب با تعجب و حیرت زده می‌پرسیدند، «آیا غربی ها در مقابل کشت و کشتارهای موجود میان عراق و ایران آن طور که ظواهر امر نشان می‌دهد بی‌تفاوت بوده و هیچ دخالتی نخواهند نمود ؟»

یا در پس پرده اهداف و مقاصدی وجود دارد؟ این سؤال را می‌توان به عبارت روشن‌تر و صریح‌تر چنین مطرح کرد: آیا جنگ واقعاً یک امر تصادفی است که فرصت‌هایی را ایجاد کرده است تا برخی از آن بهره‌مند شده‌اند؟ آیا نمی‌توان چنین مطرح نمود که جنگ را همانهایی که از آن سود می‌برند طرح‌ریزی و برای اجرای آن تلاش کردند؟ آنهایی که معتقد به تئوری توطئه بودند، در خاطره خود، سابقه طولانی از سیاست‌های آشکار و پنهان استعماری در زمینه‌های مختلف، داشتند.

اما برای همه آشکار بود که سرچشمه آن همت و نشاطی که طرفین برای استقبال از جنگ از خود نشان دادند، نمی‌تواند منشأیی جز این داشته باشد که هر یک از طرفین برای این امر ضرورت‌هایی را در نظر داشتند که آنها را به میدان نبرد کشاند. ترجیحاً اینکه این مسئله در کلیه شئون انسانی یک قاعده آمیخته با تناقضات است. به عبارت دیگر برای درگیری میان ایران و عراق دلایل و اسباب مجهول وجود داشته، از طرف دیگر آشکار است که محافل دشمن با طرفین درگیر در جنگ، برای خود منافعی را رصد نموده و برای دستیابی بدان از هیچ تلاشی فروگذاری ننمودند. شاید هنری کسینجر خیلی از حقیقت به دور نبود، هنگامی که اظهار داشت: «این اولین جنگ در تاریخ است که امیدواریم طرف پیروزی نداشته باشد، بلکه هر یک از طرفین شکست خورده از آن خارج شوند.»

در اوایل جنگ موضع امریکا به عراق خیلی نزدیک شد. علت این بود که در زمان آغاز جنگ، ایران همچنان۵۸ نفر از اعضای سفارت امریکا در تهران را به عنوان گروگان بازداشت کرده بود. که پس از گذشت۴۴۴ روز آزاد شدند. آزادی این عده مصادف شد با آخرین روز دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر. امریکا نمی خواست نه حکومت ناسیونالیستی فعالی وجود داشته باشد و نه یک دولت اسلامی پر جنب و جوش در منطقه، این یک اتهام نیست، و این برای امریکا مناسب بود که جنگ میان دو کشور واقع شود و این کشور نه تنها به خاطر ملاحظاتی در تدارک جنگ و فتنه مشارکت داشت، بلکه بدون شک در استمرار نبرد تا رسیدن به نقطه اوج آن، مشارکت داشته است.

صدام، رئیس‌جمهور عراق، شخصاً در نامه‌ای که خطاب به رئیس جمهور وقت ایران علی اکبر هاشمی رفسنجانی در۲۱آوریل۱۹۹۰ فرستاد، دو مرتبه به احتمالات «فتنه» اشاره کرد؛ در صفحه۳ نامه مذکور آمده است: از جمله احتمالاتی که بر وضع موجود مترتب است این است که قدرت های دست اندرکار فتنه‌ای که میان ایران و عراق واقع شد، بار دیگر برای شروع جنگ به نحوی که صلح را از دو کشور دور سازد، تلاش می‌کنند. سپس در صفحه ۴ همان نامه مجدداً می گوید: این نیروهای شرور که امیدواریم به یاری خداوند آرزوهایشان نقش برآب شود و تیرهایشان به خطا رود، حتماً برای ازسرگیری ستیز مسلحانه وخونین میان ایران و عراق خواهند کوشید.

صدام در این نامه به قدرت‌هایی که در فتنه دست داشتند به طور آشکار اشاره نموده اما چرا همین فرد متوجه نشد که به چه دلیلی ملت خود را با اطلاعات غلطی که از ایران ، نیروهای مسلح، محبوبیت و مشروعیت نظام اسلامی داشته یا به او القا نموده‌اند، درگیر جنگی طولانی نموده که به تصور خود می‌توانست یک هفته‌ای به اهداف خود دست یافته یا خوزستان را جدا ساخته و یا این نظام نوپای انقلابی را سرنگون کند ؟ او هیچگاه از خود نپرسید چرا امریکا در این اهداف با او همنوا شده است؟ علاوه بر بازداشت گروگان‌های سفارت امریکا در تهران دلایل دیگری نیز برای این امر وجود داشت. از جمله این واقعیت وجود داشت که ایران یک کشور نفت‌خیز است و می‌بایست در مقطعی از تاریخ در صورتی که مانند سال۱۹۷۳ فروش نفت اعراب ممنوع اعلام گردد، نفت آن جایگزین نفت اعراب بشود. شاید امریکا امیدوار بود که پس از جنگ، رژیمی در ایران روی کار آید تا در صورتی که شرایط ایجاب نماید بتواند خلأ نفت اعراب در خاورمیانه را پر نماید! و این حقیقت وجود دارد که وقتی شاه(معدوم) نقش پلیس منطقه را از جانب امریکا عهده دار شد، واشنگتن سلاح‌های فراوانی در اختیار شاه(معدوم) قرار داده و چه بسا یکی از آرزوهای سیاستمداران امریکایی این بود که این سلاح‌ها نابود شوند.

● ماهیت استکبارستیزی انقلاب اسلامی عاملی دیگر برای تحمیل جنگ

پیام انقلاب ایران در درجه اول متوجه شیعیان بود. عراق هم از نظر تاریخی کشوری است که عقاید شیعه در آن متولد شده است. این کشور در طول قرن‌های اخیر صحنه درگیری بوده است. حقیقت دیگری هم وجود دارد و آن این است که حدود ۶۵ درصد عراقی‌ها پیرو مذهب تشیع هستند. بنابراین زمینه آماده است و چه بسا پیام انقلاب ایران به گوش برسد و اگر این پذیرش به نهایت خود برسد، باعث از هم پاشیدن ارکان حکومت ناسیونالیستی در عراق خواهد شد.

رئیس جمهور وقت امریکا جیمی کارتر عمق تأثیر سقوط شاه(معدوم) و از بین رفتن نفوذ امریکا در ایران را بر منافع بسیار بزرگ امریکا در منطقه خلیج فارس درک می‌کرد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی در امریکا پیروزی انقلاب اسلامی دشمن با امریکا را در سال۱۹۷۸ با روی کار آمدن کمونیست‌ها در چین در سال ۱۹۴۸ مقایسه می‌کردند و بیشتر ارزیابی‌ها و تحلیل‌ها بر این اساس بود که شکست سیاسی امریکا در سقوط شاه(معدوم) از شکست این کشور در ویتنام خطرناکتر و رسواکننده‌تر است. می‌توان گفت، در رابطه با ایران، خسارت‌ها در قلب منافع امریکا بوده اولین آنها نفت بود. کما اینکه در کانون کلیه تصورات امنیتی امریکا در امور مربوط به خاورمیانه نیز بود. امریکا در منطقه دارای پایگاه هایی بود، اما این پایگاه‌ها به خاطر حساسیت‌های اهالی آن، فعال نبودند، سپس تحولات منبعث از انقلاب ایران آغاز شد و این پایگاه‌ها از دست رفت.

جیمی کارتر مجدانه به دنبال راه‌حلی می‌گشت تا منافع فزون‌تری را کسب کند از این رو بعد از گذشت۲ ماه از ورود شاه(معدوم) به مصر به عنوان پناهنده، در مارس۱۹۷۹ تصمیم گرفت خودش به منطقه آمده و در تأمین این منافع و حفظ آن بکوشد. هدف دیدار جیمی کارتر، حل بعضی از مشکلات موجود میان مصر و رژیم صهیونیستی بود که تا آن زمان مانع امضای قرارداد صلح میان دو کشور شده بود، اعلام گردید. با اینکه کارتر به قاهره آمد و سپس به قدس رفت و مجدداً به قاهره بازگشت، اما حوادث ایران بیشتر از قرارداد صلح میان مصر و رژیم صهیونیستی، مورد توجه او بود.بدین ترتیب می‌بایست، سیاست جدیدی در قبال ایران اتخاذ کرد که بتوان از هر فرصتی استفاده نمود. کارتر نمی‌خواست تنها به شیوه‌های غیرمستقیم تکیه کند، زیرا این شیوه‌ها کاملاً تضمین شده نیستند، کما اینکه تحت کنترل دائمی امریکا هم قرار ندارند. بنابراین در واشنگتن توجه به ضرورت ایجاد یک نظریه صریح امنیتی از جانب امریکا درباره منطقه خلیج فارس شکل گرفت.

سپس «اصل» کارتر که شامل دو قسمت می‌شد، مطرح گردید. بخش سیاسی شامل اصلی می‌شود که کارتر آن را رسماً در سخنرانی خود در کنگره در۲۳ ژانویه۱۹۸۰ اعلام کرد. «هرگونه اقدامی از جانب هر نیرویی برای دستیابی به مرکز اعصاب منطقه خلیج فارس، از نظر امریکا به عنوان تهاجم به مصالح حیاتی این کشور محسوب خواهد شد و پاسخ این اقدام با تمام وسایل از جمله قدرت نظامی داده خواهد شد.» بخش دوم نظریه امنیتی امریکا درباره منطقه خلیج فارس متممی نظامی برای اعلامیه سیاسی بود و در نیروهای موسوم به واکنش سریع تجسم یافت.

● براندازی نظام جمهوری اسلامی عامل مهمی برای تحمیل جنگ

امریکا و دولت‌های مرتجع از همان روزهای اول انقلاب احساس خطر نموده و تحقیر امریکا در اشغال لانه جاسوسی و شکست طلسم شکست ناپذیری امریکا، شیطان بزرگ را علیه انقلاب اسلامی بسیج کرد. در این میان صدام که قصد داشت به جای شاه مخلوع ایران ژاندارمی منطقه را در دست بگیرد، خود را برای نبرد که نتیجه آن سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بود آماده کرد. در واقع هدف اصلی تجاوز رژیم عراق سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی بود. طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر عراق طی مصاحبه‌ای با الثوره در ۷ مهر ۱۳۵۹ تأکید می‌کند: «این جنگ به دلیل عهدنامه ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط‌العرب نیست، این جنگ برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.» در واقع درخواست لغو قرارداد ۱۹۷۵ صرفاً بهانه‌ای برای آغاز تهاجم به ایران بوده و برقراری سلطه عراق بر شط العرب و خوزستان و سرنگونی رژیم نظام جمهوری اسلامی از اهداف اصلی تهاجم عراق به شمار می‌رود.

● ژاندارمی منطقه و جایگزینی شاه

امریکا پس از این که مهره مطیعی چون شاه را از دست داد به فکر انتخاب مهره‌ای مؤثر افتاد. خصلت‌های فردی، روحیات برتری‌طلبی و تمامیت خواهی صدام او را برای انتخاب بهترین گزینه به جای شاه مناسب می‌نمود. صدام نیز از ایفای چنین نقشی بدش نمی‌آمد و دوست داشت که به عنوان رهبر اعراب مطرح شود. صدام برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج فارس در بهمن ماه ۱۳۵۸ به انتشار منشور ملی اقدام کرد. وی می گوید: «به عقیده ما تعهد کشورهای خلیج فارس به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کلی روابط فیمابین، امنیت خلیج فارس را تأمین می‌کند. نگهبان امنیت خلیج فارس، فرزندان خلیج فارس و کشورهای آن می‌باشند.» او تجاوز عراق به ایران را دفاع از ملت عرب، کشورهای خلیج‌فارس و حفظ ویژگی عربی بودن خلیج‌فارس عنوان می‌کرد. وی در سخنرانی رادیویی خود در ۲۸سپتامبر ۱۹۸۰ گفت: «این جنگ تنها برای ما نیست بلکه بیشتر برای تمام اعراب و نیز ویژگی عربی بودن خلیج فارس است.»

● نتیجه :

نمی‌توان تنها یک مؤلفه را در زمینه بروز جنگ تحمیلی مؤثر دانسته و از بقیه مؤلفه‌ها صرفنظر نمود. آنچه از تحقیقات این چند ساله پس از جنگ برمی‌آید نشان از این مهم دارد که اختلافات ریشه‌ای میان دو کشور، ماهیت استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران، پیدایش خلأ قدرت در منطقه، بهم خوردن توازن قوا پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، روی کارآمدن حزب بعث و تمامیت طلبی عراق و ... در تحمیل این جنگ نقش داشته و این جنگ را اجتناب‌ناپذیر کرده است.