سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سلیقه ما از مخاطب دور نیست


سلیقه ما از مخاطب دور نیست

پیمان و مهراب قاسم خانی, امیر مهدی ژوله, خشایار الوند و حمید برزگر, نویسندگانی هستند كه در چند كار گروهی به سرپرستی پیمان, به گروه موفقی تبدیل شدند

به طور حتم كسی از گفت وگو با نویسندگان یك مجموعه طنز، انتظار جدی بودن ندارد. بخصوص اگر این گروه، نویسندگان مجموعه طنز تلویزیونی «باغ مظفر» باشند. پیمان و مهراب قاسم خانی، امیر مهدی ژوله، خشایار الوند و حمید برزگر، نویسندگانی هستند كه در چند كار گروهی به سرپرستی پیمان، به گروه موفقی تبدیل شدند. مجموعه های «پاورچین»، «كمربندها را ببندیم»، «شب های برره» و «باغ مظفر» نتیجه این همكاری است. جمع كردن این گروه برای یك گفت وگوی گروهی از كارهای نشدنی بود كه به لطف تك تكشان و همت وفاملك زاده، از روابط عمومی این مجموعه امكانپذیر شد. گفت وگو در اتاق مخصوص نویسندگان در لوكیشن مجموعه انجام شد. در شرایطی كه مهراب و ژوله در حال نوشتن یك قسمت بودند و گروه پشت در اتاق انتظار سكانس های تازه و داغ داغ را می كشید و... ماجرای همان خطی كه در آخر هر صفحه باقی می ماند چون كاغذ از زیر دست نویسنده كشیده می شد! مهران مدیری و... هم در مقاطعی شنونده گفت وگوی ما شدند. با گذر از این اتفاقات، گفت وگوی انجام شده را می خوانید:

● به نظر می آید در سال های اخیر مجموعه های طنز تلویزیونی، گذری از قالب آیتم به مجموعه های اپیزودی نودشبی داشته اند- حتی با دنبال كردن سیر كارهای مهران مدیری- قالب نودشبی كه به تصور عده ای بعد از «زیر آسمان شهر۳» دوره اش تمام شده بود. در «شبهای برره» با انتقال بستر قصه به گذشته ای غیرواقعی باز هم مورد توجه قرار گرفت. در مجموعه «باغ مظفر» با انتخاب قالب سریالی و مجموعه ای از آیتم ها، پیام فرهنگی، تبلیغاتی و... به نظر می آید قالب جدیدی در عرصه مجموعه های طنز تلویزیونی به وجود آمده است. چه نامی برای این قالب انتخاب می كنید و این سیر را چطور تحلیل می كنید؟

▪ خشایارالوند: خوب اسمش ۴۵قسمتی است دیگه (خنده)

▪ امیر مهدی ژوله: فكر می كنم «باغ مظفر» هم قابلیت تبدیل شدن به مجموعه نود شبی را دارد.

▪ پیمان قاسم خانی: به نظر من دوران یك مجموعه تلویزیونی هیچ وقت تمام نمی شود چون تا وقتی داستان و كاراكتر جذاب هست، مجموعه ها هم وجود دارند. قالب نود شبی هم چیز تحمیلی نیست كه دورانش تمام شود.

شاید این بحث به این دلیل مطرح می شود كه در نود شبی خط سریالی كمرنگ است و اپیزودها پررنگ تر می شوند وجذابیت پیدا می كنند. ولی در سریالی، خط اصلی قصه است كه پررنگ و جذاب می شود.

‌▪ ا.ژ: در سریالی نخ تسبیح پررنگ تر است.

▪ پ.ق: در «باغ مظفر» این نخ تسبیح پررنگ بود ولی الآن نیست كه دلایلش را هم می گویم.

● پس اول سیر گذر از آیتم به نود شبی و بعد سریالی را تحلیل كنید تا بعد برسیم به «باغ مظفر».

▪ خ.ا: به نظر من فرمت كار اینقدر مهم نیست. در آیتم هم قصه تعریف می شود ولی در یك سكانس الآن هم خیلی از قسمت های ما مجموعه ای از آیتم های مختلف به هم پیوسته است. سؤال شما بیشتر به شكل قصه گویی برمی گردد. شكل روتین مجموعه های نود شبی به این ترتیب بود كه عده ای به یك بهانه در مكانی دور هم جمع شوند و بعد از رسیدن به یك نقطه با ثبات كه مكان، شخصیت ها و روابط بین آنها تعریف شد، هر شب شاهد یك قصه باشیم. مثلاً در «شب های بربره» از وقتی كامران از شهر به برره می آید و ازدواج می كند، قصه حالت پیوسته دارد و از آن بعد قصه های مستقل وارد می شوند. یا در «كمربندها را ببندیم» كه ۸-۷ قسمت اولش را پیمان نوشت، داستانی بود درباره جمع شدن یك عده آدم مختلف در مكان فرودگاه و بعد قصه های مستقل شكل می گرفتند. این سیر اولیه در همه مجموعه های اینچنینی وجود دارد. حتی در «زیر آسمان شهر» هم یك ساختمان معرفی می شود و وقتی مستأجرهای جدید می آیند و روابط تعریف می شود، اپیزودها قرار می گیرند. به همین دلیل هم هست كه در این مجموعه ها نویسندگان مختلف می توانند بنویسند. ولی قصه ای مانند «نرگس» با این كه نود شبی است نمی تواند با چند نویسنده پیش برود.

▪ مهراب قاسم خانی: وقتی مجموعه های طنز از آیتم به سمت داستانی و هر شبی كشیده شد، اتفاقی كه افتاد این بود كه ابتدا یك گروه شروع به این كار كردند و بعد همزمان چند گروه مشغول كار آیتم شدند. به نظرم در این زمان آیتم خیلی اشباع شد نه این كه تمام شود. یك سری گروه ها كه می خواستند كار جدید بكنند، سعی كردند از آیتم جدا شوند. «پلاك۱۴» نخستین تجربه برای دستگرمی بود با مجموعه ای از آیتم و خط داستانی. چون مطمئن نبودند یك داستان كامل جواب بدهد، آیتم را میان خط داستانی كه زمانش متغیر بود قرار دادند. تصمیم مدیری و گروهش این بود كه اتفاقی را كه همه شبكه ها دنبال می كردند، تكرار نكنند.

▪ پ.ق: این را هم اضافه كنم كه به نظر من وقتی دوره یك كار تمام می شود كه چیز تازه ای برای عرضه در آن زمینه موجود نباشد. شاید گروه مدیری به این نتیجه رسیدند كه ته آیتم را درآورده اند و دلشان می خواست یك شیوه دیگر را تجربه كنند. اما یك شیوه دیگر لزوماً یك قدم به جلو نیست. مثلاً مجموعه آیتم های (مانتی پایتون) كه دهه۱۹۷۰ به بعد ساخته شده، هیچ وقت كهنه نمی شود و قابل مقایسه با هیچ خط داستانی هم نیست. به نظرم در هر حیطه ای نمونه های خوب همیشه برجسته و نمونه وار می مانند.

▪ ا.ژ: الآن هم یك مجموعه آیتم به نام «فضانوردان می آیند» را همین بچه ها وارد بازار كرده اند كه خیلی تازه و نو است.

▪ خ.ا: خسرو دهقان جمله جالبی دارد كه می گوید: یك گاز از یك ساندویچ بزرگ بد مزه هم بدمزه است. اگر یك مجموعه نودشبی برداشته باشید، تك تك قسمت هایش هم بد است و اگر یك مجموعه خوب چیده شود، كلیت آن حس خوبی به شما می دهد.

▪ پ.ق: رفتن از شكل اپیزودی به سریالی در «باغ مظفر» برای ما به عنوان یك قدم رو به جلو نبود. فقط می خواستیم خودمان را امتحان كنیم و به این نتیجه رسیدیم كه كمدی، مستقلش خوب است. در كار كمدی خط داستان چندان برای مخاطب جذاب نیست بلكه خنده دار بودن از همه چیز مهم تر است. به همین دلیل در قسمت های پایانی مجموعه به سمت مستقل بودن قصه ها رفته ایم و نخ تسبیح كمرنگ تر از قبل هم شده است.

▪ ا.ژ: فكر می كنم اگر زمان پخش این مجموعه مناسب تر بود مثلاً ساعت ۱۰شب پخش می شد كه ما مطمئن بودیم همه مخاطبان آن را می بینند، می توانستیم شكل سریالی را ادامه بدهیم. اما با این زمان پخش بخصوص در تهران، خیلی ها قسمت هایی را از دست دادند و رشته ارتباطشان با داستان دنباله دار قطع شد و ما ریزش مخاطب داشتیم. اما وقتی قسمت ها مستقل و جدا هستند هر كس هر شبی كه بتواند می بیند و لذت می برد.

▪ پ.ق: خط داستانی كه برای ۸-۷ قسمت اول طراحی كردیم و كامران باید نقش نامزد نازی را بازی می كرد، به نظر خودمان جذاب وقوی بود ولی بخشی از آن به علت زمان پخش از دست رفت.

● در ساختاری كه تدریجاً به آن رسیده اید علاوه بر خط سریالی كه اشاره كردید كمرنگ شده، آیتم و پیام فرهنگی - تبلیغاتی و... هم وجود دارد. این بخش ها چطور وارد ساختار كار شدند؟

▪ پ.ق: این بخش ها را نمی توان جزو شیوه و سبك كار محسوب كرد. اینها روشی است كه مثلاً سهراب و ژوله دوست دارند و اسم خاصی هم ندارد. نوعی فاصله گرفتن از داستان كه من هم به آن علاقه دارم. در قسمت حمید و خشایار چنین چیزی نمی بینید چون روش شخصی و مورد علاقه نویسنده ها برای فاصله گذاری است. در این كار چون اسپانسر زیاد داشتیم، مجبور بودیم پیام مستقیم بدهیم و این روش را برای فاصله گذاری انتخاب كردیم. ما با قرار دادن راوی شیوه، فاصله گذاری مستقیم را برای قسمت های تبلیغاتی انتخاب كردیم. سعی می كنیم شیوه های مختلفی به كار ببریم كه كهنه نشود و در عین حال منحصر به حرف زدن رو به دوربین نشود. یكی در قصه اش سرود قرار می دهد و یكی چیزی دیگر.

خ.ا: باید یادآوری كنم موفق ترین مجموعه های نود شبی هم به طور متوسط ۲۰ قسمت طول می كشد تا در ذهن مخاطب و گروه نویسندگان جا بیفتند. به هر حال شوخی هایی می شود كه اگر جواب بگیرد، ادامه پیدا كرده و تكمیل می شود و می تواند به یكی از ویژگی های شخصیت تبدیل شود. مثلاً كیف زدن حیف نان شاید از روز اول وجود نداشت. متأسفانه این مجموعه فقط ۴۵ قسمت بود.

▪ پ.ق: متأسفانه، نه. خوشبختانه!

▪ خ.ا: خوشبختانه ۴۵ قسمت بود... الآن اگر قسمت های اول «شب های برره» را نگاه كنید كلی با قسمت های آخر فرق دارد. این پختگی كه گروه از خواندن نوشته های هم، دیدن یك سكانس و نوع بازی، حتی لهجه و تیپی كه بازیگر می گیرد، به آن می رسد به تكمیل كلیت كار كمك می كند. ما این پروسه را با یك قصه دنباله دار طی كردیم.

كار خیلی سختی بود چون مثلاً من باید صبر می كردم قسمت مهراب نوشته شود تا ببینیم به كجا ختم می شود و از آنجا شروع كنم وعلاوه بر پیشبرد داستان اصلی، آیتم های شوخی را در هم در میان آن بگنجانم. ما حدود ۲۵-۲۴ قسمت را به این صورت كاركردیم كه البته زحمت چیدن ماجراها، شروع و پایان هر قسمت و... به عهده پیمان بود.

● به حضور راوی اشاره كردید كه فكر می كنم فرم و نوع حضورش در روند مجموعه های طنز دچار تغییر شده. در كارهای قبلی مدیری هم راوی حضور داشت اما در «باغ مظفر» به شخصیتی تبدیل شده كه در ارتباط با سایر كاراكترها قرارمی گیرد و قصه پیدامی كند.

▪ پ.ق: دقیقاً از ابتدا برنامه ریزی كرده بودیم كه راوی كم كم وارد داستان شود. یادم هست در قسمت های اول كه بچه ها برای راوی شوخی می گذاشتند، می گفتم حالا این كار را نكنید. در نظر داشتیم راوی ابتدا فقط قصه تعریف كند و بتدریج مخاطب را با نوع حضورش غافلگیر كنیم. از حدود قسمت ۵-۴ برای نخستین بار یك خرابكاری می كند و بعد خرابكاری هایش سیر صعودی پیدامی كند. البته این قانون را از ابتدا درنظر داشتیم كه راوی مسأله ای را در قصه حل نكند و گره داستانی به دست او باز نشود چون شكل خوبی پیدا نمی كرد.

باتوجه به این كه می دانستیم مدیری روبه دوربین خوب جواب می دهد و دوست داشتنی است، شیوه روبه دوربین را گسترش دادیم و وظایف جدیدی به عهده راوی گذاشتیم.

▪ حمید برزگر: البته در كارهای قبلی آقای مدیری، حضور راوی هیچوقت به این شكل نبوده. مثلاً در «پلاك۱۴» و «۷۷» كاركردش كاملاً فرق می كرد. در «۷۷» راجع به مسائل خانوادگی و فرهنگی حرف می زد و در «باغ مظفر» بیشتر در خدمت كمدی و پیشبرد داستان است.

اشاره كردید به بازخورد مجموعه میان مخاطبان كه موجب تغییراتی در كلیت كار شده است. می خواهم بدانم درنظرگرفتن سلیقه مخاطب برای یك نویسنده مجموعه طنز، چقدر خوشایند یا احتمالاً ناخوشایند است؟ یادم هست بعد از «پاورچین» هم گفتید كه قسمت های موردعلاقه شما قسمت هایی است كه چندان با اقبال مخاطب روبه رو نشده. حتی همین قسمت كه درباره ناخودآگاه و ذهن كامران بود، شخصی تر از قسمت های دیگر است.

▪ ا.ژ: موضوع این است كه ما وقتی شخصیتی را می نویسیم و به هر دلیلی خوب و با مزه در نمی آید، نخستین نفر خودمان هستیم كه متوجه می شویم. خیلی كم پیش می آید كه از موضوع تعبیر خوبی داشته باشیم ولی با مخاطب ارتباط برقرار نكند.

▪ خ.ا: این برنامه طیف وسیعی از مخاطب را دربرمی گیرد. از بچه ۸-۷ ساله تا آدم ۹۰ ساله. راضی كردن این همه سلیقه كار مشكلی است. در عین حال هركاری سبك خاص خودش را دارد. لحن «باغ مظفر» طوری بود كه شاید این ارتباط را دیر برقرارمی كرد.

مردم در قسمت های ابتدایی نمی توانستند باور كنند كه مهران مدیری نقشی را بازی می كند كه حتی یك لبخند نمی زند. اما با تكرار و پافشاری نویسنده ها یك سری چیزها جاافتاد و اساساً در این نوع مجموعه ها از یك جایی به بعد این بازخورد مردم و شبكه و ارزیابی خودمان از قسمت های یكدیگر است كه كار را پیش می برد. بازخورد چیز خوبی است اما نباید ما را گول بزند ممكن است یك كیك به صورت كسی بخورد و همه بخندند ولی كمدی كه موردنظر ما باشد، نیست.

گفت وگو با نویسندگان مجموعه تلویزیونی باغ مظفر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.