پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
آیا برش بندی قومی و سایر برش بندی ها نوعی تبعیض هستند
![آیا برش بندی قومی و سایر برش بندی ها نوعی تبعیض هستند](/web/imgs/16/138/fk3p11.jpeg)
● بکر
بیشتر مواقع، در ارزشمندی استفاده از عضویت گروهی جهت قضاوت نسبت به ویژگیهای مشاهدهنشدنی اصلا جای تردیدی نیست؛ بنابراین به ندرت توجهی برمیانگیزد.
برای مثال، شرکتهای بیمهگر خودرو زمانی که میخواهند حق بیمه رانندگان را تعیین کنند، مردان جوان مجرد را به صورت یک گروه مجزا و همسان در نظر میگیرند، چون تمایل و احتمال سوانح رانندگی در این گروه، در مقایسه با مردان مسن یا زنان جوان بیشتر است. نرخهای بیمه بالاتر برای این گروه خاص، همچنین باعث کاهش یافتن تعداد تصادفات خودروها میشود؛ چون از میزان رانندگی مردان جوان مستعد تصادفات میکاهد. در عین حال با توجه به اینکه صرف عضویت داشتن در یک گروه تقریبا همیشه پیشبینیکننده ناقصی از ویژگیهای مشاهده نشده فرد است در نتیجه با برخی از افراد، بسیار بدتر (یا بهتر) از آنچه ویژگیهای واقعی آنها محق و موجه جلوه میدهد، رفتار خواهد شد. در مورد رانندگی، مردان جوان مجردی که رانندگان محتاط و مسوولی هستند مبلغ بیشتری برای بیمه کردن خود خواهند پرداخت در مقایسه با شرایطی که در آن حالت اطلاعات بهتری در اختیار میداشتیم. این دسته از افراد احتمال دارد از رانندگی کردن منصرف شوند، چون از بد رانندگی کردن سایر مردان جوان مجرد زیان میبینند.
با این حال به علت وجود اطلاعات محدود و ناقص درباره افراد، میتوان پذیرفت هویتهای گروهی که افراد بدانها تعلق دارند در اغلب اوقات برای کسب اطلاعات درباره آنها مفید هستند. اما استفاده از ویژگیهای دینی، نژادی یا قومی جهت امور حمایتی و امنیت ملی و در مبارزه با جرائم یک معضل سیاسی بوده است و منجر به اتهامزنی برخورد تبعیضآمیز بر اساس نژاد و سایر ویژگیها شده است. در عین حال چه بسا که استفاده از هویتهای گروهی به منظور برخورد متفاوت با گروههای متفاوت، واقعا در نتیجه میل و اشتیاق به تبعیض قایل شدن علیه گروههای اقلیتی مختلف به جای اشتیاق به کارآمد عمل کردن باشد تا جلوی برخی اقدامات نامطلوب گرفته شود.
در راس دستور کار جاری، تلاش سازمانهای مبارزه با تروریسم جای میگیرد که رفتار همراه با بدگمانی بیشتری با بنیادگرایان دارند. آیا توجیهپذیر است که مرد جوان بنیادگرایی از کشوری خطرناک را به منظور بازرسی دقیقتر در فرودگاهها از بقیه مسافران جدا کرد، یا هنگام درخواست ویزای گردشگری و تقاضای گرینکارت شروط و التزامهای سفت و سختتری برایشان تعریف شود؟ یا کارکنان فروشگاههایی که سعی در جلوگیری از به سرقت رفتن کالاهایشان دارند آیا محق هستند تا مشتریان گروههای اقلیت را با دقت بیشتری نسبت به سایرین زیر نظر بگیرند؟ شرکت ماسی که به تازگی جریمه شد متهم شده بود که سیاهان و اسپانیاییها را با دقت بیشتری میپاییده است، در حالی که این شرکت انکار میکند در خط مشی خود چنین برشبندی (Profiling) از مشتریان جای داشته است.
اقدامات کارا به این معناست که با توجه به مبلغ محدودی که برای مبارزه با تروریسم در اختیار دارید میزان فعالیتهای تروریستی در آمریکا را به حداقل برسانید، یا با توجه به بودجهای که برای پرسنل امنیتی در نظر گرفته شده است، دزدی در فروشگاهها را به حداقل برسانید. پس هدف از کنترلهای امنیتی در فرودگاهها این است که هم تروریستها را پیش از این که سوار هواپیما شوند گیر بیندازد و هم با بالا بردن احتمال گیر انداختن تروریستها در فرودگاهها، تروریستهای آینده فرودگاهی را از دست زدن به چنین کاری منصرف سازد. به همین ترتیب اقدامات امنیتی در فروشگاهها سعی میکند تا هم دزدان را دستگیر کند و هم احتمال دزدیهای آینده از فروشگاهها را کاهش دهد.
اگر واقعا این احتمال که مردان جوان نسبت به سایر گروهها مرتکب اعمال تروریستی علیه آمریکا شوند بیشتر باشد، پس هدایت کردن آنها از مسیرهایی که کنترلهای امنیتی شدیدتری دارد، تروریسم جاری در فرودگاهها را کاهش خواهد داد. اینکه آیا چنین برشبندی دینی و قومی به هدف دوم کمک میکند یا خیر (یعنی بازداشتن از تروریسم در آینده) بستگی به درجه حساسیتپذیری تروریستهای بالقوه متفاوت به احتمال بیشتر گرفتار شدن دارد. اگر درجه واکنش گروههای متفاوت متناسب با میل متوسط آنها به ارتکاب اعمال تروریستی باشد، پس کنترل کردن مردان جوان بنیادگرا با دقت بیشتر، به بازدارندگی تروریسم آتی در فرودگاهها نیز کمک خواهد کرد.
از طرف دیگر، برشبندی بر اساس میل متوسط ناکارا خواهد بود اگر میل نهایی کاهش یافتن تروریسم با روشهای کنترلی دقیقتر، برای گروههایی مثل بنیادگراها کوچکتر باشد که احیانا میل متوسط بالاتری دارند. این حالتها میتواند کاملا درست باشد اگر این گروهها متعصبتر از بقیه باشند و احتمال گیر افتادن نیز تأثیری بر بازداشتن آنها از این اعمال نداشته باشد. پس اثر «بازدارندگی» بر تروریسم آتی، مخالف با اثر «بازداشته شدن» بر تروریسم جاری بوده و حتی شاید قویتر باشد.
زمانی که تفاوت در رفتار متوسط بزرگتر باشد اثر بازدارندگی با احتمال کمتری بر اثر بازداشت شدن غلبه میکند. به همین دلیل است که برشبندی مردان جوان از کشورهای خطرناک برای حملات تروریستی در فرودگاهها کارا است و شاید همچنین کارا باشد که خریداران اقلیت از فروشگاهها را با دقت بیشتری زیر نظر بگیرند. تردیدی نیست که چنین برشبندی برای بسیاری از مردان جوان بنیادگرا که تروریست نیستند و برای بسیاری از مشتریان اقلیتی که آدمهای درستکاری هستند «ناعادلانه» است. بخشی از این مشکل و دعوا را میتوان با جبران خسارت گروههایی که مجبورند از میان غربالگری دقیقتر فرودگاهی عبور کنند مثلا قرار دادن در صفهای امنیتی کوتاهتر یا به روشهای دیگر فیصله داد. به همین ترتیب خریداران بیگناهی را که متوقف میشوند و اجناسشان جستوجو میشود میتوان به خاطر شرمنده شدن و گرفتن وقتشان به نوعی جبران خسارت کرد.
بیتردید، برخی برشبندیها توسط دولتها و بخش خصوصی به علت تبعیض علیه گروههای مختلف و نه به عنوان روشی بوده است تا به کارآیی برسیم. بنابراین بسیار مهم است که توانایی فرق گذاشتن بین این دو قضیه را داشته باشیم که آیا برشبندی کارا است یا این که شاهدی بر وجود تبعیض است. این تفکیک را میتوان در حوزه تروریستی انجام داد (ملاحظاتی مشابه هنگام مبارزه با جرم به کار میرود). پس باید سوابق درباره نسبتهایی از مردان جوان بنیادگرا و سایرین که بازرسی شدهاند و اسلحه یا سایر شواهد به قصد ارتکاب اعمال تروریستی از آنها ضبط شده است نگه داشته شود. اگر این نسبت در بین بنیادگراهای بازرسی شده بسیار بیشتر از سایرین بود، پس این کنترلها و برشبندیها حداقل با تاکید بر کارآیی به جای تبعیض سازگار خواهد بود.
آزمون بعدی این است که تعیین کنیم وقتی مبالغ خرج شده برای امنیت فرودگاهی کمتر یا بیشتر میشود چه اتفاقی برای نرخ بازداشت شدن میافتد. سیاست برشبندی، دوباره با کارآیی سازگار خواهد بود اگر مخارج بیشتر در امنیت فرودگاهی، نرخ بازداشت شدن مردان جوان بنیادگرا را که بازرسی شده بودند به همان اندازه نرخ بازداشت شدن سایرین کاهش دهد.
بنابراین امکان فراهم شدن معیارهای تحلیلی و راهنماهایی هست تا تعیین کنیم چه زمان انواع خاص برشبندی بر اساس ملاحظات کارآیی تبیین میشود به جای این که ملاک تبعیض مطرح باشد. با استفاده از این خطوط راهنما برای تحلیل دادهها درباره نرخهای بازداشت شده، میتوان به شیوهای عینی تعیین کرد که آیا تبعیض و نه کارآیی مسوول برخورد متفاوت با اعضای گروههای قومی، دینی یا نژادی بوده است.
● پاسخ بکر به نظرات خوانندگان
من در اینجا پاسخی مختصر به نظرات اصلی میدهم. یک مضمون در نظرات منفی این است که اگر بخواهیم تروریستها یا گروههایی را که معتقدیم احتمال بیشتری دارد مرتکب سایر جرائم شوند برشبندی کنیم تروریستها و مجرمان خیلی راحت کسان دیگری را به کار میگیرند یا مجرمان جدیدی جایگزین کسانی که برشبندی شدهاند میشوند. برخی اوقات اما نه معمولا با این کارها برشبندی شکست میخورد. تروریستها نمیتوانند به آسانی آن کسانی را که به کار میگیرند تغییر دهند چون میزان عرضه کسانی که مایلند جانشان را از دست بدهند تا آمریکاییها یا سایرین را بکشند بسیار محدود است. به همین ترتیب، عرضه مجرمان نوعا کشش واکنش محدودی دارد. با این ملاحظات روشن میشود چرا پلیس، محکومان سابق، جوانان جمع شده در مکانهای مشکوک مختلف و سایر روشها را برای «برشبندی» استفاده میکند. آیا منتقدان میگویند پلیس نباید اینکارها را بکند؟ من تردید دارم که آنها چنین موضعی را به نحو سازگار ادامه دهند. بلی ما میتوانیم پول زیادی خرج انواع مختلف بازدارندگیها بکنیم، اما آیا ما واقعا میخواهیم در فرودگاه پیرزنان را به همان اندازه مردان جوانی که منشا کشورهای خطرناک دارند بازرسی کنیم؟ (خوب است همین جا این نکته را اضافه کنم که همسرم و برادران وی متولد کشوری خطرناک هستند و میپذیرم که آنها نیز برشبندی شوند.) من تشخیص میدهم که جداکردن آدمها برای پرس و جو و بازرسی بیشتر باعث ناراحتی فرد جداشده میشود. من پیشنهاد جبران خسارت به فرد را کردم.
یک نفر اشاره کرد که استیو لندزبرگ نیز چنین پیشنهادی داده بوده است پس اعتبار پیشنهاد را به وی میدهم! چنین جبرانی به حد کافی نیست تا آسیب وارده به خاطر جداکردن فرد را کاملا خنثی کند، اما در کنار برخورد مودبانه و همراه با احترام میتواند از ناخوشایند بودن فرآیند کار بکاهد. نکته آخر این که من روزهای آخر هفته را در اتاق دانشکده کار میکنم زمانی که درها قفل هستند و کمتر کسی در ساختمان حضور دارد.
من با قضاوت کردن اینکه آیا معتقدم فلان شخص در ساختمان متعلق به همینجا است یا خیر و اینکه به پلیس دانشکده تلفن کنم یا نکنم، اقدام به «برشبندی» میکنم. در واقع من بیش از یک بار چنین کاری کردم و به پلیس زنگ زدم. آیا منتقدان برشبندی پیشنهاد میکنند که به جای چنین برشبندی، من هر دفعه که کسی را در ساختمان دیدم به پلیس زنگ بزنم (یعنی خالصترین نمونه از عدم برشبندی) یا هر بار که کسی را در ساختمان دیدم و نشناختم یا وقتی که قضاوت کنم وی عضو این ساختمان نیست، هر چند که قضاوت من بستگی به سن، نژاد، یا سایر ویژگیهای گروهی دارد؟ این کار نه فقط پرهزینه است، بلکه به حماقت بیشتر شبیه است. من معتقدم آن نظردهندگانی که ادعا میکنند مخالف برشبندی هستند، در واقع در این مورد و هزاران وضعیت دیگر برشبندی میکنند. من نمیدانم این حرف درست است یا خیر، اما رسانهها چند سال قبل گزارش کردند جسی جکسون زمانی که متوجه شد کسی پشت سرش راه میرود و رویش را برگرداند تا بفهمد وی به چه گروهی تعلق دارد، برشبندی کرده بود!
● پوسنر
«برشبندی» در یک سطح، استثناناپذیر است. اگر یک شاهد گزارش دزدی توسط مرد جوان سیاهپوستی را داده باشد، احمقانه است که پلیس به دنبال مظنونین در بین سایر گروههای جامعه بگردد. برشبندی فقط زمانی جالب میشود که احتمال نایکسانی «جرم» بسیار کوچکتر است. همان طور که بکر اشاره میکند حتی زمانی که گروه مورد تبعیض قرار گرفته، اقلیتی حساسیتبرانگیز نیست این موضوع مسالهساز نخواهد بود. زمانی که سیگاریها قیمت بالاتری برای بیمه عمر نسبت به غیرسیگاریها میپردازند هیچکس مخالفت نمیکند؛ هر چند که بسیاری از سیگاریها بیشتر از بسیاری غیرسیگاریها عمر میکنند. حتی وقتی آن شرطی که فرد را در طبقه تأیید نشده قرار میدهد حالت داوطلبانه نداشته باشد از قبیل داشتن سابقه خانوادگی سرطان یا بیماری قلبی، «تبعیض» بر این مبنا (آنچه که اقتصاددانان «تبعیض آماری» مینامند) معمولا مجاز ملاحظه میشود؛ چون استثمارگرانه نبوده یا بر اساس دشمنی و تحقیر کردن نیست و به تخصیص کارآتر منابع کمک میکند.
اما برشبندی بر اساس نژاد، جنسیت یا منشأ ملیتی شدیدا مناقشهانگیز است. هنگام بحث کردن در اینباره، مناسب است دو تفکیک را در ذهن داشته باشیم: بین جرائم معمولی و جرائم بنیادگرایان افراطی (برای مثال القاعده) و در مورد تروریستها بین برشبندی شهروندان آمریکایی و برشبندی خارجیان. من این موضوعات را منحصرا بر اساس موضوعات سیاستگذاری و نه قانونی بحث خواهم کرد.
در مورد جرائم معمولی که برشبندی برای مثال ممکن است شکل بازرسیهای غالبا نامتعارف از وسایط نقلیهای را به خود بگیرد که رانندگان اسپانیایی آنها را میرانند چون اسپانیاییها به طرز نامتناسبی در قاچاق غیرقانونی مواد مخدر حضور دارند، من انتظار دارم برشبندی در این حالت تأثیر اندکی بر نرخ جرائم مربوطه بگذارد. دلیل من کشش عرضه مثبت اشخاصی است که مرتکب جرائم بدون قربانی میشوند و اگر بخواهیم مثالی بزنیم جرائم ناشی از غیرقانونی کردن محصولات یا خدماتی که برای آنها تقاضا وجود دارد. اگر یک دسته از تامینکنندگان این کالا از بازار بیرون رانده شوند، باعث میشود تا جا برای سایرین بازتر شود. با توجه به بودجه ثابتی که جهت اجرای قانون توسط بکر فرض شد، افزایش دستگیری حاملان اسپانیایی موادمخدر، با کاهش ریسک به غیراسپانیاییها از امکان دستگیر شدن بابت حمل و نقل مواد مخدر، خنثی خواهد شد و بنابراین غیراسپانیاییها هجوم میبرند تا جای حاملان اسپانیایی مواد مخدر را بگیرند. ترکیب قومی نیروی کار غیرقانونی با برشبندی تغییر خواهد یافت، اما نرخ جرم فقط تا آن حدی که اسپانیاییها حاملان کارآتر موادمخدر هستند به علت برتری زبانی و سایر روابطی که با کشورهای اصلی عرضهکننده مواد مخدر دارند تأثیر خواهد پذیرفت؛ اثر خالص بر نرخ جرم احتمالا کوچک خواهد بود.
در مورد تروریسم، اثر جایگزینی مشابهی را میتوان حدس زد، هر چند که احتمالا این اثر کوچکتر خواهد بود. فرض کنید بودجه ثابتی برای غربالگری مسافران هواپیما در نظر گرفته شود و منابع مالی را درون سقف بودجه بازتخصیص کنیم تا امکان این باشد که مسافران مرد جوانتر هواپیما که به نظر میآید بنیادگرا هستند (یا که از کشورهای خطرناک آمده باشند، اما من به خاطر سادگی فرض میکنم که ظاهر بنیادگرا بودن معیار غربالگری باشد) در معرض بازرسی شدیدتری قرار گیرند که متفاوت از غربالگری محدودی است که همه مسافران مشمول آن هستند. پس مسافران کمتری که مشمول این برش نیستند غربالگری خواهند شد (این کار به خاطر بودجه ثابت است) که گروههای تروریستی را به استفاده بیشتر از بنیادگرایان زن (که در مورد حملات انتحاری اتفاق میافتد،) افراد مسنتر و افراد جوانی که ظاهرشان نشان نمیدهد بنیادگرا هستند ترغیب میکند، زیرا اعضای این گروهها اینک با احتمال کمتری نسبت به قبل از استفاده از برشبندی دستگیر خواهند شد. کشش عرضه تروریستها احتمالا به اندازه حاملان مواد مخدر بزرگ نیست، اما این کشش مثبت بوده و اثر برشبندی را کاهش خواهد داد. یک تحلیل موازی، بر عدم تمرکز یافتن بسیار زیاد منابع ضد تروریستی برای حمایت از شهرهای نیویورک و واشنگتن توصیه میکند چون تروریستها میتوانند سایر اهداف را جایگزین سازند.
بنابراین احتمال دارد منافع برشبندی مسافران هوایی رقم اندکی بوده و هزینهها در مورد بنیادگرایانی که شهروندان آمریکا باشند، بیشتر باشد. جدا کردن افراد بر اساس نژاد، دین یا منشأ قومی، آن کسانی را که مورد تبعیض واقع میشوند به شدت خشمگین و آزرده میسازد و میزان وفاداری آنها به آمریکا را کاهش میدهد اگر که آنها روابط قومی و دینی قوی با دشمنان ملت داشته باشند. یک هدف متعالی سیاست ضدتروریستی آمریکا باید جلوگیری از نارضایتی و سرکشی شهروندان آمریکایی باشد که بنیادگرا هستند و قومیت بیگانه دارند. این هدف با عمل برشبندی تضعیف خواهد شد. من فکر نمیکنم جبران کردن آنها به شکل مالی به خاطر ناراحتی اضافی که متحمل شدهاند مشکل را رفع کند: حقیقتا با این کار، متمایز بودن آنها از همشهریهایشان برجستهتر خواهد شد. (این نیز یک استدلال علیه تبعیض مثبت و جبران مافات به نفع سیاهان یا سرخ پوستهای آمریکایی است.)
استدلال برای کارآ بودن برشبندی ضعیفتر خواهد شد اگر فرض بودجه امنیتی ثابت را که بکر در نظر گرفت برداریم. با افزایش یافتن بودجه برای امنیت هوایی، امکان غربالگری هر کسی با دقت فراهم خواهد شد. من تردید دارم که سیاست بهینه، مشمول کردن تعداد بیشتری از شهروندان آمریکایی با منشأ آشکار کشورهای خطرناک یا هویت بنیادگرایانه به غربالگری شدید نسبت به سایر شهروندان باشد، بلکه باید سعی شود تعداد کافی از سایر شهروندان را مشمول همین غربالگری کرد به طوری که گروه (اندکی بیشتر) برشبندی شده، احساس مشهودی نکند که علیه وی تبعیض شده است؛ بنابراین جانشینی تروریستهایی که مشمول این برشبندی نشدهاند تحت کنترل قرار گیرد.
نظر من در رابطه با برشبندی شهروندان غیرآمریکایی متفاوت است. از غیرآمریکاییها انتظار نمیرود وفادار به آمریکا باشند؛ بنابراین نگرانی درباره بیگانگی پیدا کردن آنها به خاطر برشبندی نگرانی حادی نیست. هیچ خارجی انتظار ندارد با او برخوردی شبیه به یک شهروند آمریکایی بشود.
● پاسخ پوسنر به نظرات خوانندگان
طبق معمول، نظرات انتقادی بسیار جالبی از سوی خوانندگان دریافت شد که البته من نمیتوانم به همه آنها پاسخ دهم. اما من از تعداد زیاد نظراتی حیرتزده شدم که برشبندی را با اقدام مثبت مقایسه کرده بودند و توقع داشتند آن خوانندگانی که مخالف برشبندی به عنوان عملی اهانتآمیز و تفکیککننده هستند به همین ترتیب موضعی مشابه علیه اقدام مثبت بگیرند. با اینکه من ملاحظاتی جدی درباره بیشتر انواع اقدام مثبت دارم و با این که در واقع شباهتهای مفهومی بین آن و برشبندی وجود دارد، چون که در هر دو مورد از یک معیار واحد از قبیل قومیت، به عنوان مبنای وضع منافع و تحمیل بار مالی به ترتیب برای آنها استفاده میشود، اما این قرینهیابی ناقص است. دلیل خیلی ساده این است که بیشتر فایدهبرندگان از اقدام مثبت خوشحال هستند که چنین منافعی نصیبشان میشود! بیشتر مردم هر گونه امتیاز و مزایایی را که برخوردار هستند بدیهی و حق خود میدانند حال هر اندازه که این امتیازات اتفاقی و به ناحق باشد. چه خوششانسی بالاتر از این که پدر و مادر ثروتمندی داشته باشیم؟ و با اینحال چه تعداد بچه پولدار پیدا میشوند که احساس غم و غصه کنند، چون آنها به خاطر منافعی بیارتباط با شایستگیهای شخصیشان بچه پولدار شدهاند؟ استدلال من علیه غرامت نژادی و به همین ترتیب جبران خسارت قربانیان برشبندی، این نیست که فایدهبرندگان عزت نفس خود را از دست خواهند داد یا در غیر اینصورت با نفع بردن خود کسانی را استثمار میکنند، بلکه استفاده از معیارهای قومی یا نژادی یا سایر معیارهای این چنینی برای منافع دریافتی باعث میشود تا با گروه منتفع شده بسیار متفاوت از بقیه جامعه رفتار شود. من فکر میکنم برای آمریکاییها بهتر باشد که کنجکاوی کمتری نسبت به تفاوتهای خود داشته باشند، حال این تفاوتها چه بر اساس نژاد، جنسیت، ملیت، قومیت، سیاست باشد و به جای اینها خودشان را صرفا یک آمریکایی بدانند. این قطعا کمک خواهد کرد تا جبههای واحد در برابر تهدید واقعی و احتمالا رو به رشد تروریسم بینالمللی شکل بگیرد. این مساله خصوصا در مورد آمریکاییهای عربتبار و سایر آمریکاییهایی که ریشه در کشورهای خطرناک یا بنیادگرایانه دارند مهم است تا احساس کاملا آمریکایی بودن بکنند.
من با خطر اینکه یک فرد هشداردهنده به نظر برسم (برخی شاید من را «مککارتیست» بنامند) معتقدم که تقریبا به طور قطع شبکههای کشفنشده القاعده در آمریکا وجود دارد و بینهایت مهم است که آنها هیچ کمک مالی یا حمایت فعال یا انفعالی از جامعه بنیادگرایان دریافت نکنند. تحکیم وفاداری جامعه بنیادگرایان به آمریکا یک پروژه ملی حیاتی است و این مساله بر میزان برشبندی که به نفع منافع ملی است تاثیر دارد. من با این نظر موافق نیستم که در دفاع از نوع خاصی اقدام مثبت، برشبندی را یک محصول «سوگیری مستحکم شده» توصیف میکند. وقتی برشبندی بر اساس ویژگیهای مرتبط از قبیل میل بیشتر شناخته شده به ارتکاب رفتار ضداجتماعی باشد، نیازی نیست که ارتباطی با سوگیری مستحکم شده یا به شکلی دیگر داشته باشد.
یک نظر که من قویا مخالفم میگوید برشبندی مسافران هواپیما کار اشتباهی است، چون که تاکنون هیچ تروریستی در نتیجه برشبندی متوقف نشده است. اول اینکه ما نمیدانیم آیا این حرف درست است. آدمها گاهی اوقات از سوار شدن به هواپیما منصرف میشوند چون که بر اساس برشبندی چهرهشان، بازرسی بیشتری از آنها به عمل میآید و برخی از اینها شاید تروریست باشند اگر چه که نمیتوان ثابت کرد. دوم و مهمتر اینکه برخی تروریستها با دانستن اینکه چنین برشبندی وجود دارد از سوارشدن به هواپیما خودداری میکنند چون اگر آنها دستگیر شوند حرفهای که به عنوان تروریست برگزیدند خاتمه مییابد، پیش از آن که بتوانند هیچ آسیبی وارد کنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست