سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

معصومیت و کودکی در «روایت های من»


معصومیت و کودکی در «روایت های من»

نگاهی به مجموعه داستان حسین شکربیگی

‌«‌روایتهای من» را که می‌خوانی، با هر داستانش که پیش می روی با نویسنده ای شوخ و شنگ آشنا می شوی که راجع به جنگ نوشته.روایتی شوخ و شنگ از جنگ کمی غیر عادی به نظر می رسد. اما از آنجا که راوی کودکی است بازیگوش همه چیز را به بازی می گیرد . کی می داند شاید مهلکه سهمگینی که در آن گرفتار آمده اورا به این سمت و سو کشانده است . شاید مفر دیگری نمانده است. کودکی که البته زیبا بین و زیبا پسند است. کودکی که آنقدر توان دارد که عاشق کسی شود که سالها از او از لحاظ سنی بزرگ‌تر است و بچه ای که هنوز دهانش بوی شیر می‌دهد به یکباره سالها بزرگ‌تر از سنش دل به دشمنش می بندد اما به دشمن خود نه دشمن پدرش.این کودک که بزرگ می شود در صحرایی که با سرابهایش می خواهد اورا از پای درآورد دشمنش اورا نجات داده دشمنی که با او خویش درآمده.

شاید کودک می خواهد حسابش را از پدرش جدا کند. شاید او نمی خواهد به این خشم ویرانگر و به این انتقام خونین ادامه دهد. او دشمن پدرش را دوست دارد و به پدر نشان می دهد که او نیز دوست بدارد. کینه را از دل بزداید و خواهر زاده‌اش را باز بیابد که پشیمان است. کی می‌تواند مطمئن باشد که کاری که در حال انجام می دهد و به آن باور دارد بعدها مایه سرافکندگی‌اش نشود. « اخلاص» و سموم « می گویند که دشمنی ابدی وجود ندارد. باید از این خشم کور فاصله گرفت. باید مرزها را برداشت و دوستی را جای عدوات و کینه گذاشت. «روایتهای من» کتابی است برای شلنگ تخته انداختن. در داستانهای این کتاب سرکشی‌های قلم دیده می‌شود.کتاب تن می‌کشد به سمت و سویی تازه؛ تلاشی که شاید در مراحل نخستین خویش است. برای من که با قلم این نویسنده آشنا هستم هم اوج‌هایش را می‌شناسم هم فرودهایش را و در پاره هایی از این داستانها به وجد می آیم؛ این همان پاره هایی هستند که در کارهای بعدی حسین شکربیگی نمود و بروز بهتر، بیشتر و قوی تری می یایند.

در داستان نخست این مجموعه، جنگ در بازی تفنگی شخصیت های این داستان متجلی می‌شود. ابتدا یک بازی است و چوبها تفنگ هستند و صداهایی که با هیجان و شاید خشم از گلوی بازیگران بیرون می آید صدای شلیک گلوله هایی آتشین و خیالی می شود که پوست را اما پاره نمی کند. تنها محملی می شود برای کل‌کل کردن در این جنگ اما چیز زیبایی که هست این است که که همه می توانند از کشته شدن سر باز بزنند بدون زخمی بر پیکرشان و ادعا کنند که زنده‌اند.

تیرهای خیالی خطا می‌روند و تن‌های خیالی در این داستان ایمن‌اند. کودکی در این داستان‌هاست با معصومیت و سادگی بی حصر و حد. این کودک را دوست دارم چه‌تنها چه هنگامی که با موسی کل کل می‌کند. موسایی که بسیار آشناست. موسی دوست جون جونی همه ماست. تخیل مارا شکوفا می کند و لبخندش قیمتی‌ترین لبخندهاست. خدا می داند که من چقدر این موسی را دوست دارم. حتا اگر موسی دستاورد این مجموعه داستان باشد باز هم به زعم من کتابی درخور است گرچه داستانها از این فراتر می روند‌. ‌داستانها در بوم زاد نویسنده می‌گذرند، در ایلام. اما محتوا در ایلام نمی‌ماند و بسط می یابد تا آنجایی که شخصیت داستان انتقام را در کنار زمینکف و میخائیلوویچ می‌بینیم دو سرباز روس که در برفی سنگین گیر افتاده‌اند به دست نازی‌ها می‌افتند و تیرباران می‌شوند در ذهن زمینکف. لهستان برای بار پانصد و شصت و یکمین بار سقوط کرد و زمینکف برای بار پانصدوشصت و یکمین بار گفت: لعنت، سقوطی سلسله وار. سقوطی ویران کننده . کشوری ترس خورده که یک دم آسایش ندارد.کشور تلخی های تاریخی و ابدی. آدم توی این داستانها می‌تواند بچرخد، از بعضی سطرها لجت بگیرد و با خواندن بعضی‌ها لبخند بنشیند روی لبهات. بعد از خواندن بعضی سطور زیر لب بگویی: می فهمم، می‌فهمم.

چیزی که در این داستانها باز به چشم می آید خیالیست که در تک تک کلمات دویده و در تک تک داستانها هست چه آنهایی که داستانهای قوی این مجموعه هستند چه آنهایی که می توانیم ضعیف خطاب‌شان کنیم . اما چیزی که کاملا مشهود است تخیل بسیار قوی نویسنده است که مخاطب را مجذوب خود می کند. این مهم اما به مراتب در کارهای بعد حسین شکربیگی در رمان‌ها و داستانهای کوتاهی که پس از این مجموعه به نگارش در‌آمده‌اند بارزتر و ملموس‌تر است.

شاید ما بیشتر به این داستانها نیازمند باشیم. گاهی باید خودمان را بسپاریم به خیالی که دست مارا بگیرد و با حجم و فضای دیگری آشنا شویم. بله، تخیل چیزی است که الان کمتر در آثار داستانی ما مشاهده می شود. داستانهایی با اصطلاحات شیک و با انبوه برندها و چیزهای دیگر که داستانهارا به سمساری بدل کرده است. چیزی نو هست در داستانهای حسین شکر بیگی چیزی تازه که من را به او و داستانهای او امیدوار می کند.

رویا منصور



همچنین مشاهده کنید