سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد


گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد

علی سرابی, بازیگر نقش «کیا» در سریال این شب های شبکه تهران, در گفت وگو با هفت صبح, به بخشی از سوالات و ابهاماتی که درباره این نقش و جنس کمدی موجود در این سریال وجود دارد, پاسخ می دهد

علی سرابی، بازیگر نقش «کیا» در سریال این شب‌های شبکه تهران، در گفت‌وگو با هفت صبح، به بخشی از سوالات و ابهاماتی که درباره این نقش و جنس کمدی موجود در این سریال وجود دارد، پاسخ می‌دهد

علی سرابی از جمله بازیگران جوان و موفق تئاتر است که مثل خیلی از بازیگران هم‌صنفش مدتی می‌شود که در حال آزمون و خطا برای حضور در تلویزیون است. نتیجه این تلاش‌ها دو سریال «سهمی ‌برای دوست» و «مهرآباد» است. «سهمی ‌برای دوست» نتوانست شروع چندان قابل قبولی برای بازیگر تئاترهای موفقی چون «نوشتن در تاریکی»، «خشکسالی و دروغ» و «زمستان ۶۶» باشد.

البته درباره حضور او در مهرآباد هنوز نمی‌شود درست و حسابی قضاوت کرد چون به‌رغم تعریف ‌و تمجیدهای فراوان عوامل مهرآباد، این سریال هنوز نتوانسته انتظار مخاطبان را از سریالی کمدی به درستی برآورده کند و موج‌ساز شود، اما بازیگران و عوامل آن معتقدند که هنوز برای قضاوت درباره آن زود است. تصمیم گرفتیم سراغ سرابی برویم و تا اینجای کار، سوالات و انتقادهایمان درباره بازی او ،جنس کمدی مهرآباد و ... را با او در میان بگذاریم. پرسش‌های هفت صبح و پاسخ‌های علی سرابی بازیگر نقش «کیا» را در ادامه می‌خوانید.

معمولا بازیگران مهم‌ترین دلیل پذیرفتن حضور در یک سریال یا یک فیلم را فیلمنامه خوب می‌دانند. من سوالم اینجاست که نقش «کیا» به تنهایی چه ویژگی‌های خاص داشت که علی سرابی را قانع کرد در سریال «مهرآباد» بازی کند؟

خب قطعا هم فیلمنامه و هم نقش در انتخاب نهایی من تاثیر‌گذار است و به نظرم این دو مقوله ارتباط مستقیمی ‌با هم دارند، مثلا یک نقش خیلی خوب که با ویژگی‌های خاصی طراحی شده و ممکن است هر بازیگری را وسوسه کند اگر در چارچوب یک فیلمنامه خوب نباشد ، نمی‌تواند نتیجه خوبی داشته باشد و بالعکس.

خب در «مهرآباد» شش قسمت اول فیلمنامه برای من فرستاده شد و با اینکه درگیر کار بودم اما در عرض یک ساعت و نیم آن شش قسمت را خواندم. به نظرم خیلی جذاب بود، نقشی هم که پیشنهاد شد در این شش قسمت کاملا شخصیت‌پردازی شده بود. به نظرم این نقش از لحاظ تکنیکی خیلی چیزها یاد من می‌داد و برای شروع کار تصویری در قالب نقش اول بسیار خوب بود. ضمن اینکه به خاطر شخصیت بودن این نقش علاقه زیادی به آن پیدا کردم.

یعنی «کیا » تیپ نیست؟

به هیچ عنوان. بگذارید این تعریف اشتباه را اصلاح کنم . خیلی‌ها فکر می‌کنند تیپ یعنی یک نمونه از مردم جامعه که خیلی برای مخاطب آشناست و لحن و تکیه کلام دارد حالا اگر نقش جزئیات داشته باشد آن را شخصیت می‌نامند اما تعریف درست این است که یک آدم نمایشی توسط فیلمنامه‌نویس یا نمایشنامه‌‌نویس خلق می‌شود و آن آدم تصویری به تماشاگر می‌دهد که متعاقبا تماشاگر انتظار یکسری عمل و عکس‌العمل مشخص از او را دارد، زمانی که در نمایش یا فیلم آن آدم حرکتی برخلاف انتظار و تصور تماشاگر انجام می‌دهد، می‌شود کاراکتر و شخصیت.

«کیا» دقیقا آدمی ‌است که با ضعف‌های دراماتیک طراحی شده و این مسئله برای بازیگری مثل من خیلی وسوسه انگیز است. از همان اول هم که فقط شش قسمت را خواندم و قبول کردم در کار حضور داشته باشم، می‌توانستم حس کنم این شخصیت از قسمت اول تا قسمت آخر می‌تواند تغییرات زیادی کند و همین اتفاق هم افتاد. شما در قسمت اول یک آدم بسیار کم‌حرف کم اکت و بسیار مودب را می‌بینید که از خیلی چیزهای اطرافش خبر ندارد و حتی میمیک خاص و تکیه کلام مشخصی هم از او نمی‌بینید ولی هر چه داستان جلوتر می‌رود تبدیل به آدم گرفتاری می‌شود که در تهران امروز زندگی می‌کند و پر است از شلوغی و اکت.

در صحبت‌های چند وقت اخیر نویسنده و بازیگران روی بحث ما به ازای بیرونی داشتن شخصیت‌های این سریال و واقعی بودن آنها تاکید زیادی شده ولی یکسری چیزهایی هست که در شخصیت «کیا» گاهی آزاردهنده است و کمی ‌اغراق‌آمیز است. مثلا اینکه او خیلی جاها با لکنت حرف می‌زند یا مثلا انگار چون ۱۲ سال خارج از ایران بوده، نمی‌تواند بعضی کلمات فارسی را درست استفاده کند. در حالی که در یک صحنه‌هایی او کاملا روان حرف می‌زند و حتی برخی اصطلاحات زبان فارسی را هم استفاده می‌کند.

واقعا این اولین باری است که چنین نقدی می‌شنوم ولی اگر همچن ضعفی در نظر یک مخاطب هم به وجود آمده باشد قطعا ضعف از سمت بازی من بوده است. من حتی از حداقل ویژگی یک آدمی‌که سال‌هاست خارج از کشور بوده (که البته به نظر من این یک اکت کلیشه و تا حدی اشتباه است) یعنی استفاده از برخی کلمات خارجی هم برای این نقش چیزی در نظر نگرفتم. باور کنید خیلی آدم‌ها اطراف ما هستند که گاه در حرف زدن عادی خود، برای تمام کردن جمله‌ای که می‌گویند و حتی یا استفاده از کلمه‌ای خاص لکنت می‌گیرند. قصد نداشتم این لکنت ربطی به خارج بودن طولانی‌مدت «کیا» داشته باشد. به نظرم شخصیت را بامزه‌تر می‌کرد ولی شاید یک جاهایی در این زمینه لق زده‌ام که چنین تصوری پیش آمده است.

«کیا» با اینکه سال‌ها خارج از کشور بوده و وکیل هم هست اما انگار یک سادگی و بلاهتی دارد که معمولا در آدم‌های واقعی با این خصوصیات کمتر دیده می‌شود، اینکه خانه را با لباس حمام ترک می‌کند، یا نوع مواجهه‌اش با پیرمرد همسایه و پلیسی که با لباس حمام او را در ماشین گرفته یا حتی واکنش‌هایش وقتی برای اولین بار به بیمارستان می‌رود. آیا واقعا مخاطب با یک آدم ساده لوح طرف است؟

خب این گره‌ها کم کم در داستان باز می‌شود، مثلا مخاطب می‌فهمد این همه سال او در خارج وکیل نبوده است و همین باعث می‌شود بسیاری از کارهای او توجیه‌پذیر شود. ولی واقعا می‌شود تصور کرد که یک وکیل هم آدم ساده لوحی باشد.

در مورد ارتباطش با تارا (ندا مقصودی) هم همین ساده لوحی باعث می‌شود که این همه ابراز علاقه این دختر به خودش را متوجه نشود؟ چون واقعا تارا دیگر چه کار باید بکند که کیا بفهمد به او علاقه دارد؟

پاسخ بخشی از این سوال‌ها را در ادامه اثر خواهید گرفت، این نفهمیدن هم عامدانه است و در ادامه متوجه خواهید شد. اصلا همین پیچیدگی‌هاست که به نظرم نقش‌ها را خیلی شبیه شخصیت‌های واقعی کرده است.

نکته ای که جدیدا در میان فیلمنامه‌نویسان، کارگردانان و بازیگران خیلی دیده می‌شود بحث طنز خاص است، طنزی که گویا با تعریف مردم از طنز فرق می‌کند و قرار نیست خیلی مخاطب را بخنداند. در خصوص « مهرآباد» هم نویسنده و بازیگران تاکید زیادی بر خاص بودن جنس طنز کار دارند. واقعا این طنز خاص که گاهی با نام طنز اجتماعی هم شناخته می‌شود و برای مخاطب خیلی غریب و نامانوس است مفهومش چیست؟

خیلی بی‌تعارف تلویزیون ما ذهن مخاطب خودش را به شدت تنبل کرده است و متاسفانه خیلی‌ها این تصور را دارند که شعور مخاطب پایین است، باور کنید یکسری کارهایی در تلویزیون دیده ام که احساس کرده ام به عنوان یک مخاطب به شعور من توهین می‌شود. نمی‌شود کتمان کرد که در اوج برنامه‌های تلویزیون مخاطب ما در یکسری ساعت‌های خاص پای ماهواره می‌نشیند و سریالی مثل حریم سلطان نگاه می‌کند. خیلی از این محصولاتی که به عنوان طنز و کمدی از تلویزیون پخش می‌شود نامش هجو است، آن هم هجو موقعیت. مخاطب با یکسری تکیه کلام‌های بی‌ادبانه مواجه می‌شود که پس از مدتی رایج شدن در کوچه و خیابان فراموش می‌شوند.

اما این پذیرفتنی نیست، شما در خیلی از سریال‌های مطرح کمدی جهان از جمله «Friends» هم نگاه کنید، می‌بینید همه آنها بستگی به فرهنگی که دارند پر از هجو و هزل هستند، شوخی‌های زیاد و شاید در دید شما سطحی هم در آنها دیده می‌شود و اتفاقا مخاطبان خیلی زیادی از هر قشر و طبقه فکری هم دارند.

کاملا درست است ولی اگر دقت کنید در همین سریال‌های طنزی هم که می‌گویید به شدت دغدغه و مسئله وجود دارد در حالی که چند سریال طنز داخلی در سال‌های اخیر سراغ دارید که دغدغه و مسئله داشته باشند؟ مسئله این نیست که از جنس کمدی‌های هجوی در تلویزیون ساخته نشود، اتفاقا آنها هم باید باشند چون مخاطب گاهی به دیدن آنها نیاز دارد ولی باید یکسری آثار خاص هم ساخته شود که در آن طرح مسئله، منطق، تعلیق، جذابیت، فیلمنامه و غیره در کنار فضایی شیرین برای مخاطب وجود داشته باشد.

یعنی « مهرآباد» یکی از سریال‌هایی است که هم طنز است و هم دغدغه و مسئله دارد؟

بله چون یک کمدی-درام است. شما ببینید روبرتو بنینی فیلمی ‌می‌سازد به نام «زندگی زیباست» که تلخ‌ترین مسائل ممکن یعنی جنگ و مرگ را به گونه‌ای نشان تماشاگر می‌دهد که شما را می‌خنداند( البته به هیچ وجه قصد مقایسه ندارم) حالا شما اتفاقاتی که در مهرآباد می‌افتد را نگاه کنید، یک وکیلی در خارج از همسرش جدا می‌شود و به تهران می‌آید، آدمی ‌برای اینکه از ایران فرار کند و به‌زعم خودش زندگی بهتری بسازد می‌خواهد کلیه‌اش را بفروشد، یک نفر دیگر کلیه‌اش از بین رفته و برای زنده ماندن نیاز به کلیه دارد، آدم دیگری هم برای امرار معاش، خودش را جلوی ماشین‌ها می‌اندازد تا پول بگیرد و قسط مهریه زنش را بپردازد تا زندان نرود، این‌ها همه اتفاقات تراژیکی است ولی نویسنده هوشمندانه به گونه‌ای اثرش را نوشته که بتواند از زاویه کمدی این اتفاقات را نگاه کند.

خب اتفاقا نکته همین جاست که چرا « مهرآباد» با چنین ظرفیت بالایی برای یک درام خوب همین مسیر نشان دادن تراژدی اتفاقات را دنبال نکرد؟ چرا به سمت طنز حرکت کرد در حالی که می‌داند اگر طنز جاری در سریال مردم را نخنداند قافیه را باخته است؟

این که هنرمند بخواهد به این فکر کند که اثری بسازد تا همه راضی باشند اشتباه است. رسالت هنرمند اول از همه ساخت اثری است که به آن اعتقاد دارد و بعد ارائه آن اثر به شکلی که مخاطب خاص خودش را هم پیدا کند. با اینکه اعتقاد دارم «مهرآباد» تا همین الان هم مخاطبین زیادی جذب کرده اما واقعا قرار نیست همه این سریال را دوست داشته باشند. حتی به نظرم «مهرآباد» سریال موفق‌تری می‌شد اگر در شبکه نمایش خانگی عرضه می‌شد چون اتفاقات سریال به شدت تسلسل وار و زیاد است و مخاطب با خرید یک سی دی و دیدن آن در وقتی که برای خودش مناسب است می‌تواند راحت‌تر و دقیق‌تر آن را نگاه کند. به نظرم مهرآباد سریالی نیست که مخاطب همزمان با دیدنش بتواند کارهای ضمنی هم انجام دهد و انتظار داشته باشد از اتفاقات سریال هم سر دربیاورد، هر چند از این دست سریال‌ها خیلی زیاد شده و مخاطب حتی اگر قسمت ۱۵ یک سریال را ببیند می‌تواند حدس بزند که چه اتفاقاتی در ۱۵ قسمت قبلی افتاده است.

این یعنی اگر مخاطب از قسمت اول سریال را ندیده باشد آن وقت هیچ چیزی از سریال و اتفاقات آن نمی‌فهمد و خیلی راحت شما یک مخاطب بالقوه را از دست می‌دهید.

بله درست است و ما این ریسک را کردیم. چون به نظر تمام عوامل سازنده مهرآباد برای تغییر ذائقه مخاطب باید از یک جایی شروع کرد.

شاید مخاطب شما که از ابتدا به عنوان یک سریال کمدی اثر را نگاه می‌کند و ممکن است نسبت به همه سریال‌های کمدی موخری که دیده کمتر بخندد اینقدر طاقت نداشته باشد که با خنده کمتر دیدن یک اثر که با نام کمدی معرفی شده را دنبال کند.

من مطمئنم مخاطب می‌خندد. البته خنده‌های این اثر در حد قهقهه‌های آن‌چنانی نیست، بلکه لبخندهایی کوتاه و آنی است. به نظرم خنده مخاطب به دلیل فکر کردن به اتفاقاتی است که برای شخصیت‌های این سریال می‌افتد. یک بار امید سهرابی نویسنده سریال مثال جالبی از مل بروکس طنزپرداز بزرگ سینمای جهان زد. مل بروکس جایی گفته تراژدی یعنی اینکه دستم را با چاقو بریدم اما کمدی یعنی اینکه تو بیفتی در چاه فاضلاب و بمیری. به نظرم کمدی مهرآباد از همین جنسی است که فاجعه‌ها را به گونه‌ای روایت می‌کند که ساختار کمیکی داشته باشند در حالی که ذاتا بسیار تلخ هستند.

علی سرابی یکی از موفق‌ترین بازیگران جوان تئاتر است که اتفاقا عمده موفقیت‌هایش را با حضور در کارهای کاملا جدی به دست آورده ولی کار در تلویزیون را با کار طنز آغاز (سریال سهمی‌برای دوست) و با کار طنز هم ادامه می‌دهد (مهرآباد). این علاقه به طنز دقیقا از کجا نشات می‌گیرد؟

خب از الان بگویم کار بعدی من اصلا طنز نیست و یک کار پلیسی جدی است ولی در سال‌های اخیر بسیاری از سریال‌ها با محوریت طنز ساخته شده و شاید به همین دلیل بسیاری از بازیگران جوان از این طریق وارد کار تصویر شده‌اند. هر چند از الان سعی می‌کنم بین کارهای کمدی‌ام فاصله معقولی وجود داشته باشد ولی باید اعتراف کنم که خودم کار کمدی را خیلی زیاد دوست دارم. البته بعد از سریال «سهمی‌برای دوست» بازی در نقش اصلی شش سریال طنز به من پیشنهاد شد که اتفاقا همه آن‌ها هم ساخته و پخش شد ولی جنس آن کمدی‌ها شبیه همان چیزی بود که ما در مهرآباد سعی کردیم از آن کاملا به دور باشیم به همین دلیل هم بازی در آن‌ها را قبول نکردم و هیچ وقت هم در چنین کارهایی حضور پیدا نخواهم کرد.

معمولا وقتی حرف زدن در مورد سریالی بین مردم زیاد می‌شود یعنی آن سریال دیده می‌شود و موج ایجاد کرده، فکر می‌کنید برای « مهرآباد» موجی بین مردم ایجاد شده است؟

خیلی جاها می‌شنوم که در مورد مهرآباد صحبت می‌شود ولی مهرآباد از این دست سریال‌ها نیست، به نظرم این سریال در بازپخش‌هایی که ممکن است در آینده داشته باشد مخاطبین بسیار بیشتری پیدا خواهد کرد، اساسا وقتی بخواهید ذائقه جدیدی در مخاطب ایجاد کنید به خصوص در ایران ابتدای امر با گاردهای زیادی رو به رو می‌شوید و مردم هم دیر آن را می‌پذیرند ولی کمی‌ که بگذرد و با آثار دیگر مقایسه شود به نظرم با اقبال بیشتری هم مواجه خواهد شد.