دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

گره های کور


گره های کور

نگاهی به کیفر

حسن فتحی را بیش از از آن که با فیلم های سینمایی اش بشناسیم،با سریال های به یادماندنی اش بخاطر می آوریم. سریال هایی چون پهلوانان نمی میرند شب دهم،مدار صفر درجه و البته میوه ممنوعه که هرکدام با پرداختن به دوره هایی خاص از تاریخ این سرزمین،توانایی های غیرقابل انکار کارگردانی را نشان می دادند که همواره دلبستگی به تاریخ در جای جای آثارش به چشم آمده است.فتحی رویکرد پرداختن به جنبه های تاریخی را در سه ساخته سینمایی اش نیز به گونه ای تداوم بخشیده تا از این منظر شبیه ترین کارگردان از فیلمسازان نسل نوی سینمای ایران به مرحوم علی حاتمی باشد.

"کیفر" تازه ترین ساخته حسن فتحی،روایتگر قصه جوانی جنوب شهری است که در دل مجموعه ای از دروغ ها،پلشتی ها، آلودگی ها و دورنگی های آزاردهنده،می کوشد در راه حقیقت گام نهد تا شاید اندکی از علل فجایع بی رحمانه ای که در پیرامونش می گذرد سر در بیاورد!

سکانس های آغازین فیلم اگرچه بسیار سرخوشانه به نظر می رسد اما اشارات مستقیم و غیر مستقیم دیالوگ های شخصیت های متعدد فیلم به سوژه اصلی،خیلی زود زمینه درگیر ساختن تماشاگر را با حال و هوای قصه فراهم می سازد. ترفند هوشمندانه فیلمنامه نویس (علیرضا نادری) در یک سوم ابتدایی فیلمنامه،در اجرا به خوبی کارگر می افتد تا عدم تزریق اطلاعات درباره شخصیت واقعی برزو دلارا (هومن برق نورد) همذات پنداری تماشاگر با وی را موجب شود ، بطوریکه در سکانس اعدام سحرگاهی (که با تصاویر سقوط از موجود عظیم الجثه شهر بازی پیوند می خورد)، شائبه توهم بودن این اتفاق، لحظه ای تماشاگر را رها نمی سازد.

بازگشت سیامک (مصطفی زمانی) وحضور ناگهانی وی در مراسم ختم برادرش،فیلم را وارد جریان اصلی می کند. جریانی که موجب می شود شخصیت سیامک،قیصروار در جهت روشن شدن زوایای پنهان ماجرا گام نهد تا گره های کور قصه یکی پس از دیگری گشوده شوند.

در این میان سکانس هایی وجود دارد که با دیالوگ های گل درشت ، سانتی مانتالیسم اثر را آنقدر پررنگ کرده است که در لحظاتی فیلم را دچار افت می کند. توجه کنید به مجموعه ای از دیالوگ هایی که در همان صحنه حضور سیامک در مجلس ختم بر زبان شخصیت هایی چون مادر (مینا جعفر زاده)، سپیده (مریلا زارعی) و ... جاری می شود. دیالوگ هایی سطحی و پیش پاافتاده که یاد و خاطره فیلمفارسی ها را زنده می کند و هیچ تناسبی با دیالوگ های سنگین و وزین بخش های دیگر ندارد.

"کیفر" قرار نبوده است فیلمی ساده و دست یافتنی به نظر آید،از این رو سکانس های تعلیق آمیز متعددی در جای جای فیلم تعبیه شده تا پیچیدگی روابط میان شخصیت ها بیش از پیش نمایان شود. این پیچیدگی ها گاه با اضافه شدن شخصیت های جدید به فیلم تزریق شده است (همچون حضور مهسا (هانیه توسلی))، گاه از طریق مونولوگ هایی طولانی که توصیفاتی کامل از دو تن از شخصیت های فیلم ارائه می دهند (همچون گفته های اسماعیل چارلی (جمشید هاشم پور) در وصف برزو و ابی بن بست) . با این حال زمانی که نوبت گشوده شدن گره های قصه فرا می رسد،منطق فیلم از دست می رود و علامت سوال های بیشتری را در ذهن بیننده پدیدار می سازد.

به عنوان نمونه این که شخضیت هایی چون برزو و ابی بن بست با آن توصیفات تکان دهنده ای که از اعمال مجرمانه آن ها می شود،تا این حد مستاصل و درمانده نمایش داده شده و عاقبت به راحتی از صحنه روزگار محو شوند،چندان با انتظارات واقع بینانه مخاطب فیلم سازگاری ندارد. همچنین به نظر می آید شخصیت جمال (امیر جعفری) با آن شوخ طبعی و طنازی آشکار هیچ قرابتی با ابی بن بستی که توسط اسماعیل چارلی وصف می شود نمی تواند داشته باشد. هرچند که همه این ها در راستای وارد ساختن شوک پایانی به مخاطب ارزیابی می شود،اما کدهایی که در پاره ای لحظات داده می شود به تدربج اثر و نتیجه این شوک را نیز از بین می برد.

در عین حال بهره جستن از عنصر تصادف در برخی گره گشایی ها،روند فیلم را از حالت طبیعی خارج کرده و جلوه ای فراواقعی به آن بخشیده است. اینکه اسماعیل چارلی تصادفاً از کسی صحبت کند که برادر مهسا از آب در بیاید،اینکه سیامک درست در لحظه دستگیری اسماعیل چارلی سر برسد و اتفاقاً مرد راننده را ببیند و سکانس نهایی فیلم با آن حواشی عجیب و غریب برگزار شود و حوادثی از این دست،سبب ساز تنزل سطح فیلمی شده است که این پتانسیل را داشت که بسیار باکیفیت تر از اکنون به تصویر در آید.

"کیفر" در سینمای ایران فیلمی آبرومند به حساب می آید. فیلمی که سعی می کند در این برهوت فیلم خوب،حرفی برای گفتن داشته باشد و از استانداردهای لازم به دور نباشد،با این وجود این فیلمی نیست که تمامی توقععات را از حسن فتحی برآورده کند.باید دید فتحی بالاخره کی خواهد توانست در سینما نیز همچون رسانه ملی،اثری درخور و شایسته نامش عرضه کند. کاش آن روز زیاد دیر نباشد!

فرهاد خالدار

منبع: سوره سینما