چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بنیانگذاران عقاید وهابیت


بنیانگذاران عقاید وهابیت

مؤسس و بنیانگذار مسلك وهابیت «محمد بن عبدالوهاب »از علمای «نجد» بودكه در قرن دوازدهم هجری می زیست ولی باید بدانیم كه وی, مبتكر و به وجود آورنده عقاید وهابیان نبود, بلكه قرن ها قبل از او این عقاید یا قسمتی از آنها توسط بعضی از علمای حنبلی اظهارشده ولی به صورت مسلك جدید درنیامده بود

مؤسس و بنیانگذار مسلك وهابیت «محمد بن عبدالوهاب‏»از علمای «نجد» بودكه در قرن دوازدهم هجری می‏زیست. (شرح حال او بعدا ذكر خواهد شد). ولی باید بدانیم كه وی، مبتكر و به وجود آورنده عقائد وهابیان نبود، بلكه‏قرنها قبل از او این عقائد یا قسمتی از آنها توسط بعضی از علمای حنبلی اظهارشده ولی به صورت مسلك جدید درنیامده بود. اینك به بعضی از كسانی كه قرنهاقبل از «محمد بن عبدالوهاب‏» این عقائد را اظهار داشته‏اند، اشاره می‏كنیم از [آن] جمله :

۱ - «حسن بن علی بربهاری‏» در قرن چهارم عالم معروف حنبلی «ابو محمد، حسن‏بن علی بن خلف بربهاری‏» قسمتی از این عقائد را اظهار داشت. وی در عصر خود،شیخ و پیشوای حنبلی‏ها بود كه به سال ۲۳۳ در بغداد متولد شد و در آنجا نشو ونما كرد و از دوران تحصیل و اساتید وی اطلاعی در دست نیست. او عالم كج‏اندیش وكینه‏توز بود و سخنان منكر و ناشناخته زیادی می‏گفت او بود كه برای اولین بارزیارت قبور را منع كرد و نوحه‏گری و مرثیه‏خوانی بر امام حسین(علیه السلام) و زیارت اورا قدغن ساخت و به كشتن نوحه‏خوانان دستور داد. از جمله این كه نوحه‏گری بودبه نام خلب كه در كار خود ماهر بود و صدای خوبی داشت و قصیده‏ای را كه با این‏بیت‏شروع می‏شود:

●ایها العینان فیضا و استهلا لا تغیضا

در رثای امام حسین(علیه السلام) می‏خواند. تنوحی مولف كتاب « نشوار المحاضره ‏» می‏گوید: آن را در خانه یكی از روسا شنیدیم. در آن موقع حنابله در بغداد نفوذ زیادی داشتند و از ترس آنهاكسی جرات نوحه‏گری و روضه‏خوانی بر امام حسین(علیه السلام) را نداشت مگر این كه در نهان ‏یا در پناه قدرت سلطان باشد نوحه هم جز مرثیه‏های حسین(علیه السلام) و اهل بیت نبود وهیچ تعرضی به سلف نمی‏شد با وجود این، بربهاری از این امر آگاه شد دستور داد نوحه‏گر را پیدا كنند و او را به قتل برسانند. در آن موقع حنابله در بغداد مكرر به فتنه‏انگیزی و اذیت و آزار مردم می‏پرداختند. آنها در بغداد مسجدی بناكردند كه مركز فتنه و فساد بود به همین جهت مردم آن را مسجد ضرار نامیدند(آن را به مسجد ضراری كه پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم )آن را خراب كرد، مانند كردند) و به ‏«علی بن عیسی‏» وزیر شكایت كردند و او دستور ویران كردن آنجا را داد (۱) .

او دارای آراء مخصوصی بود و هركس با آراء و عقائد او مخالفت می‏ورزید، شدت‏عمل به خرج می‏داد و یاران خود را وادار می‏كرد كه با خشونت‏با مردم رفتاركنند، خانه‏های مردم را غارت نمایند و مزاحم كارهای مردم باشند و هركس‏سخنانشان را نپذیرد او را بترسانند. یكی از موارد آن، داستان حمله آنها به‏«محمد بن جریر طبری‏» مورخ معروف است.

گویند: طبری در سفر دوم از طبرستان به بغداد در یك روز جمعه در مسجد جامع،حنبلیها نظر او را درباره «احمد بن حنبل‏» و نیز حدیث نشستن خدا بر روی‏عرش، پرسیدند.پاسخ داد كه مخالف «احمد بن حنبل‏» به حساب نمی‏آید. حنبلیها گفتند علماء دراختلافات او را به حساب آورده‏اند، طبری جواب داد كه من نه خود او را دیده‏ام‏كه از وی روایتی شده باشد و نه با یكی از اصحاب او كه مورد اعتماد باشد، برخوده‏ام. و اما حدیث جلوس خداوند بر عرش، امری محال است.

حنبلیها و اصحاب حدیث چون این سخن از طبری شنیدند به او حمله بردند ودواتهای خود را به طرف وی پرتاب كردند، او ناگزیر به خانه خود پناه برد،حنبلیها كه تعدادشان به هزاران تن می‏رسید، خانه‏اش را سنگباران كردند به‏طوری‏كه در جلو خانه او تل بزرگی از سنگ پدید آمد. «نازوك‏» رئیس شرطه بغداد، باهزاران سپاهی در رسید و طبری را از شر حنابله رها كرد و یك روز تمام در آنجاماند و دستور داد سنگها را از خانه او دور كردند (۲) .

نویسندگان حنبلی مانند «ابن كثیر و ابن عماد» درباره «بربهاری‏» مطالب مبالغه‏آمیزی نوشته‏اند از جمله ابن كثیر نوشته: بربهاری در نزد عموم مردم احترام زیادی داشت روزی بالای منبر در حال موعظه، عطسه كرد، تمام حاضرین او را «تشمیت‏» گفتند. یعنی جمله «یرحمك‏الله‏» را بر زبان جاری ساختند، صدای اهل مجلس به كوچه و بازار رسید هركس شنید او نیز گفت و این امر تا آنجا وسعت‏یافت كه اهل بغداد، جمله یرحمك‏الله را بر زبان راندند، فریاد یرحمك‏الله مردم‏به قصر خلیفه رسید، این امر بر خلیفه گران آمد، جمعی نیز سعایت كردند، درنتیجه در صدد دستگیری وی بر آمدند و او متواری شد و پس از یك ماه در گذشت (۳) .

اما حقیقت این است كه علت عمده‏ای كه باعث‏شد خلیفه حكم دستگیری او را صادركرد، مطالبی بود كه برخلاف عقیده مردم اطهار می‏داشت.

غرض، خلیفه به وزیر خود «ابی علی بن مقله‏» دستور داد او را دستگیر سازد تافتنه‏ها بخوابد و اوضاع آرام گیرد. «بربهاری‏» خود را مخفی كرد (۴) . تا این كه با جمعی از یارانش دستگیر و به بصره تبعید گردید (۵) . سپس بر بهاری در زمان‏راضی(۳۲۲ه) به سال ۳۲۳ با یاران خود به بغداد برگشت (۶) . راضی از جریان مطلع‏شد و به رئیس شرطه دستور داد در بغداد از یاران بربهاری نباید دو نفر دریكجا جمع شوند. بدر خرشنی (صاحب شرطه) گروهی از اتباع او را به زندان افكندو خود بربهاری متواری شد.

«ابوعلی مسكویه‏» می‏نویسد: علت اقدام مزبور این بو دكه بربهاری و پیروانش پیوسته فتنه‏انگیزی می‏كردند. درباره این گروه از طرف خلیفه الراضی توقیعی صادر گردید، خلیفه در توقیع خود، اعمال و معتقدات اتباع بربهاری را از قبیل این كه شیعیان اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )را به كفر و ضلالت نسبت داده و زیارت قبور امامان و پیشوایان دینی را انكار كرده‏اند، ذكر نموده و به سختی بر آن تاخته است و تهدید كرده كه هرگاه دست از كارهای خویش برندارند گردنشان را خواهد زدو خانه و محله‏های آنها را به آتش خواهد كشید (۷) .

«ابن اثیر» در تاریخ خود، در حوادث سال ۳۲۳ تحت عنوان فتنه حنابله دربغداد، چنین نوشته است كه در این سال (۳۲۳) كار حنبلیها در بغداد بالا گرفت وقدرتی پیدا كردند.

«بدرخرشنی‏» صاحب شرطه، در دهم جمادی الاخره دستور داد در دو طرف جسر بغداد ندا كردند كه از اصحاب بربهاری حنبلی، دو نفر نباید با هم باشند و حق ندارند در خصوص مذهب خود مناظره كنند، امام جماعتشان باید در نماز صبح و مغرب وعشاء «بسم‏الله‏» را بلند و آشكارا بگوید. این اقدام صاحب شرطه مفید واقع‏نشد، بلكه فتنه‏جوئی یاران بربهاری فزونی گرفت. نابینایانی كه در مسجد منزل‏داشتند آنها را وادار كردند تا هر شافعی مذهبی كه وارد مسجد شود، او را تانزدیك مردن كتك بزنند.

ابن اثیر سپس از توقیع خلیفه كه آن را برای حنابله خواندند، سخن گفته و این‏چنین ادامه داده است كه خلیه «الراضی‏» یاران بربهاری را سخت توبیخ كرده وبه شدت آنها را تهدید نموده است‏به این علت كه برای خداوند، مانند و شبیهی‏قائل بودند و ذات احدیت را دارای كف دست و انگشتان و دو پا با كفش از طلا وصاحب گیسوان، تصور می‏كردند و می‏گفتند كه خداوند به آسمان بالا می‏رود و به‏دنیا فرود می‏آید.

همچنین «ثم طعنكم علی خیار الائمه و نسبتكم شیعه آل محمد[صلی الله علیه و آله و سلم ]الی الكفروالضلال، ثم استدعاوكم المسلمین الی الدین بالبدع الظاهره و المذاهب الفاجره‏التی لا یشهد بها القرآن وانكاركم زیاره قبور الائمه و تشنیعكم علی زوارهابالابتداع و انتم مع ذلك تجتمعون علی زیاره قبر رجل من العوام لیس بذی شرف ولا نسب و لا سبب برسول‏الله[صلی الله علیه و آله و سلم ]و تامرون بزیارته و تدعون له معجزات الانبیاء وكرامات الاولیاء فلعن‏الله شیطانا زین لكم هذه المنكرات و ما اغواه...» (۸) .

«بر برگزیدگان از امامان طعن می‏زدند و شیعه آل محمد را به كفر و گمراهی،نسبت می‏دادند، و مسلمانان را به بدعتهای آشكار و مذاهب زشت كه در قرآن نامی‏از آنها نیست، دعوت می‏نمودند آنها درحالی كه زیارت قبور ائمه را منع می‏كردندو عمل زائران قبور ائمه را زشت می‏شمردند و آنها را بدعتگزار می‏دانستند، خودبه زیارت قبر مردی از عوام كه هیچ نسبتی هم با رسول الله[صلی الله علیه و آله و سلم ]نداشت امرمی‏كردند و برای او معجزاتی مانند معجزات پیامبران و اولیاء الهی ادعامی‏نمودند. خداوند شیطان را لعنت كند كه این اعمال زشت را بر آنها زینت داده‏است‏». از توقیع خلیفه چنین معلوم می‏شود كه اتباع بربهاری درحالی كه زوارقبور ائمه را بدعتگزار می‏دانستند، به زیارت قبر مردی از عوام كه هیچ نسبتی‏هم با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )نداشت، امر می‏كردند.

سرانجام بربهاری در سال ۳۲۹ در سن ۹۶ سالگی در مخفیگاه دوم فوت كرد درحالی‏كه در خانه زنی خود را پنهان كرده بود در همان خانه بدون این كه كسی بدانداو را غسل دادند و كفن كردند و در همانجا به خاك سپردند (۹) .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.