یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

كتاب و خبرنگار


كتاب و خبرنگار

اولین مشكل در زمینه اطلاع رسانی حوزه كتاب این است كه ما تعریف مشخصی از خبرنگار تخصصی كتاب در كشورمان نداریم در اكثر رسانه های ما به كتاب و ادبیات كم تر به صورت مستقل نگاه شده است

آنچه می خوانید دیدگاه های "علیرضا بهرامی" ( شاعر و خبرنگار ابرانی) در مورد مشكلات موجود در حوزه اطلاع رسانی كتاب است .

اولین مشكل در زمینه اطلاع‌رسانی حوزه كتاب این است كه ما تعریف مشخصی از خبرنگار تخصصی كتاب در كشورمان نداریم. در اكثر رسانه‌های ما به كتاب و ادبیات كم‌تر به‌صورت مستقل نگاه شده است. اگر هم در رسانه‌ای موضوع‌هایی چون ادبیات و كتاب مورد توجه واقع شده، یقین بدانید كه تنها به‌دلیل حضور یك فرد یا افراد علاقه‌مند به این حوزه‌ها در آن رسانه بوده است؛ نه برنامه یا احساس نیاز مدیران.

كسانی كه در حوزه كتاب و ادبیات رسانه‌ها فعالیت می‌كنند، بیشتر كسانی هستند كه گرایش‌های شخصی‌شان درگیر قضیه است. ازسوی دیگر، خبرنگاران كتاب كار سختی انجام می‌دهند یا بهتر است بگوییم در این شرایط، خبرنگاری كتاب كار دشواری است. شاهد این ادعا هم كسانی هستند كه سال‌هاست در عرصه‌ی ادبیات قلم می‌زنند و بارها و بارها به تندرترین لحن‌ها و موضع‌گیری‌ها، شدیدترین انتقادها را به خبرنگاران كتاب روا می‌داشتند؛ اما وقتی خودشان بر مسند قرار گرفتند و مثلا تصمیم داشتند جشنی از كتاب برپا كنند، در همان ابتدای كار، واماندند.

مشكل دیگر وقتی است كه خبرنگاران كتاب بخواهند امرار معاش هم كنند، معمولا با عده‌ای ناشر روبه‌رو هستند كه در عین اینكه همیشه می‌نالند، پیشرفت‌های مالی خوبی هم دارند. بنابراین خبرنگار را به سمت فعالیت‌های جانبی می‌كشانند؛ یعنی رپرتاژ آگهی. همچنین مشكل دیگر اینكه در كشور ما در حوزه كتاب ممكن است لغزش‌هایی صورت بگیرد كه جبران آن توان و زمان زیادی صرف كند.

تفاوت خاصی در خبرنگاری رسانه‌های مختلف در حوزه كتاب نمی‌بینم. اصولا تفاوت خاصی هم بین رسانه‌های ما در ایران وجود ندارد. ما مرزهای تعاریف از پیش تعیین‌شده را برای فعالیت‌های رسانه‌ها شكسته‌ایم. اما بی‌شك، خبرنگاری كتاب در سال‌های اخیر پیشرفت فنی و جایگاه چشمگیری داشته است.

فراموش نكرده‌ایم روزگار نه‌چندان دور را كه اطلاع‌رسانی در حوزه كتاب محدود می‌شد به یك آگهی دو خطی كه "دو نسخه از كتاب را برای معرفی بفرستید" و درنهایت، طرح جلد كتاب با شناسنامه آن درج می‌شد. روزنامه‌ همین امروز را می‌توانم به شما نشانی بدهم كه یك صفحه گفت‌وگو با یك نویسنده به بهانه چاپ تازه‌ترین كتابش دارد.

خبرنگار كتاب باید یك كتابخوان حرفه‌یی باشد؛ وگرنه همیشه با یك چند سوال كلیشه‌یی پیش می‌رود كه درنهایت مصاحبه‌شونده‌اش را دلسرد می‌كند. در ضمن خبرنگار این حوزه باید نسبت به حوزه‌های دیگر نیز آگاه باشد. اگر تجربه نكرده است، باید در آن زمینه مطالعه كند؛ وگرنه تبدیل می‌شود به ماشینی كه تنها قیمت، شمارگان، تعداد صفحه، عنوان نویسنده و دیگر مشخصات ظاهری كتاب را می‌بیند و رابطه‌های ارگانیك و نكته‌هایی را كه می‌توانند تیتر و لیدهای جذابی بیافرینند، نخواهد دید.

مثل این می‌ماند كه از فاصله‌ی نیم متری عمود بر كتاب به آن نگاه كنید؛ یا در فاصله‌ی طبقه‌ی سوم، محیطی را كه در آن قرار گرفته و رابطه ارگانیكش را با سایر اجزای محیط، ببینید. ازسوی دیگر، اگر بخواهیم خبرنگار حوزه كتاب را به این باور برسانیم كه در فضایی كاملا حرفه‌یی مشغول به كار است، نباید این تیغ را بر گردن او بگذاریم كه حتما روزی سه خبر یا هفته‌یی دو گزارش تهیه كند. در این صورت خبرنگار فرصت بیشتری دارد، شعاع دیدش گسترش می‌یابد و كتاب را از ابعاد مختلفی در نظر می‌گیرد. البته صرف نبود این فشار، حتما ضامن نیل به نتیجه‌ی مطلوب نبوده است.

در اینجا اشاره ای داشته باشم به اداره صفحه‌های فرهنگی روزنامه‌ها ازسوی پدیدآورندگان آثار ادبی . آنچه در مورد این خبرنگاران به نظر می‌رسد، خطر انحصارطلبی عقیده است. یعنی اینكه چون صاحب اثر هستند و خودشان را عضو دنیای كتاب و عرصه ادبیات می‌دانند، فكر و عقیده شخصی خود یا گروهشان را به همه امور تعمیم می‌دهند و انتقادها و حمایتهایشان بر این مبنا شكل می‌گیرد. البته این مساله به معدود استثناهای این عرصه مربوط نمی‌شود. اما نكته قابل تامل دیگر در مورد كتاب در رسانه‌ها مخصوصا روزنامه‌ها مربوط به صفحه‌ها یا ستون‌های ثابت روتین است كه بنا بر برخی مسائل و مصلحت‌ها به یك نفر خاص كه اتفاقا شاعر یا نویسنده یا صاحب نظر هم هست، تعلق می‌گیرد.

تجربه ثابت كرده كار روتین و روزانه كیفیت كار را پایین می‌آورد؛ مخصوصا وقتی فقط یك نفر در آن بخش قلم بزند و مجبور باشد به هر طریق فضای از پیش تعیین‌شده را با نوشته‌هایش پر كند. درحالیكه اگر آن صفحه یا ستون جولانگه چند خبرنگار و نویسنده باشد، تنوع بیشتری خواهد داشت. اما با این شرایط یك روزنامه نمی‌تواند اینقدر سرمایه‌گذاری كند، اتفاقا همیشه بخش فرهنگی، حیاط خلوت روزنامه‌ها محسوب شده است. شاهدش هم این كه وقتی یك آگهی حجیم به روزنامه‌ می رسد، اول از همه به صفحه فرهنگ و ادب حمله می‌شود.

به هر حال، اگر وضعیت مالی روزنامه‌ها شرایط بهتری داشت، احتمالا در اداره و شیوه اطلاع رسانی حوزه فرهنگ و ادب نیز تفاوتهای فاحشی احساس می‌كردیم؛ تا اگر روزی فعالیت در این حوزه مختل شد، كمبود آن را احساس كنیم. به‌جد معتقدم كه بسیاری از مسائل فرهنگی وضعیت بسامدی دارند، یعنی اگر در بخشی از آن خللی یا تقویتی ایجاد شود، مثل پژواك به بخش‌های دیگر هم منتقل می‌شود.

در پایان باید بگویم ، به‌عقیده‌ منی كه با گروهی از خبرنگاران فرهنگی همكاری دارم، خیلی از انتقادهایی كه به ما خبرنگاران كتاب می‌شود، از منظر شخصی است. برخی گمان می‌كنند بزرگ ‌ترین اثر قرن را خلق كرده‌اند و چون به‌زعم آنان خبرنگاران این مهم را درك نكرده‌اند و در چند و چندین گزارش به این نكته اشاره نكرده‌اند كه این اثر مهم‌ترین كتاب قرن است، آنان را به باد انتقاد می‌گیرند.

البته شاید بعضی از همكاران ما كارشان را باری به هر جهت انجام ‌دهند و باعث شوند همه ما تاوان كارهای آنان را بپردازیم، اما این هم یك واقعیت است كه بسیاری از كسانی كه توسط همین خبرنگاران به شهرت وافری رسیده‌اند، بهتر است كه اثرشان خوانده نشود؛ چون ممكن است دیدگاه جامعه نسبت به میزان اعتبار آنان به‌شدت تغییر كند.

علیرضا بهرامی