جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
دروغ تئاتر و دروغ صحنه
رودررویی بازیگر با تماشاگر معنایی جز این ندارد که بازیگر به تماشاگر میگوید: خوب توجه کن و ببین، حالا کسی که من نقش او را ایفا میکنم چه میکند و درباره آنچه فکر میکنی؟! «برشت» دروغ تئاتر و دروغ صحنه، هنرمندانهترین دروغ توافقی ساخته بشر است. ما از زمانی که به عنوان تماشاگر بلیت نمایش را تهیه میکنیم تا زمانی که روی صندلیهای خود مینشینیم و به قاب صحنه زل میزنیم پروسهیی را طی میکنیم که میتوانیم آن را توافق برای تماشای دروغین رویدادی روی صحنه بنامیم. در سمت دیگر یعنی گروه اجرایی نمایش قرار دارند. آنها از زمانی که شروع به تمرین کردهاند دست به عملی زدهاند که میتوانیم آن را تمرین برای کسب هرچه بهتر مهارت جهت دروغپردازی بنامیم. بازیگر در مرحله اول برای تعریف دروغین رویدادها احتیاج به کسب مهارت دارد اما در مرحله بعدتر معجزهیی اتفاق میافتد که همان معجزه تمرین است. در این مرحله دروغگوی ماهر (بازیگر ماهر) میخواهد و باید به سطحی از مهارت برسد که فراموش کند دروغ میگوید و مهارت بیشتر، باور بیشتر و در نتیجه فراموشیای عمیقتر را به ارمغان میآورد. فراموشیای آگاهانه. البته عنصر آگاهی در فراموشی این دروغ جزیی جداییناپذیر از مهارت بازیگر است. چرا که بدون این آگاهی مهارتی وجود ندارد و بازیگر در صحنه و اجرای زنده توانایی اداره خود و نقشش را در برابر پیش آمدها و رخ دادهای خارج از توافقات اولیه از دست خواهد داد و بازیگر قابل اعتمادی نخواهد بود. این آگاهی مانند مادری از بازیگر و نقشش در برابر رویدادها و اتفاقات زنده صحنه تئاتر محافظت میکند و او را برای عبور از موانع پیشرو رهبری خواهد کرد.
اما دوباره سری به طرف دیگر این توافق یعنی مخاطب و تماشاگر میزنیم. پروسه در این سمت کمی پیچیدهتر و عجیبتر است. تماشاگر میداند که روی صحنه رویدادها و اتفاقات واقعی نیستند، اما در مواجهه با بازیگرانی ماهر که خود آگاهانه فراموش کردهاند که دروغ میگویند او نیز شروع به فراموشی میکند. این فراموشی از طرف تماشاگر در اکثر مواقع جهت همیاری با نمایش دلخواه تماشاگر اتفاق میافتد. این به آن معنی است که برای رسیدن به این همیاری تماشاگر، بازیگران و تئاتر روی صحنه باید بتوانند او را قانع کنند و هر چه تماشاگر بیشتر اقناع شود، بیشتر میتواند فراموش کند که رویدادی دروغین میبیند. در اینجاست که ما در حال نزدیک شدن به یک اجرای خوب و تاثیرگذار هستیم. هر چه این فراموشی در هر دو گروه یعنی تیم اجرایی و تماشاگران عمیقتر اتفاق میافتد ما اجرایی درخشانتر خواهیم داشت.
ولی شیوهها و نمایشهای معدودی در دنیا وجود دارند که بعد از رسیدن به این مرحله یعنی موفقیت در فراموشی دروغ روی صحنه توسط بازیگران و بعد تماشاگران، بازیگران و نقشهای آنها با در اختیار گذاشتن نشانههایی دائما اقدام به یادآوری این موضوع و اعتراف به این دروغ با صدایی بلند میکنند. این نشانهها هم میتوانند از سر استراتژی کارگردان آگاهانه و داوطلبانه در اختیار تماشاگر قرار بگیرد، مانند اتفاقی که در فاصلهگذاری یا بیگانهسازی میافتد یعنی در آنجا، اول این فراموشی در تماشاگر به وجود میآید و بعد آگاهانه پس گرفته میشود و این روند به کرات تا پایان نمایش ادامه پیدا میکند و هم میتواند این نشانهها با وجود میل بازیگر و کارگردان از سر ناچاری و محدود بودن امکانات دنیای تئاتر، از چشم تماشاگر پنهان نماند، که منظور من در اینجا دقیقا همین مورد دوم است و میخواهم به نمونهیی از آنکه در اجرای «سنگها در جیبهایش» با بازی رضا بهبودی و پارسا پیروزفر به چشم میآید اشاره کنم.
تغییر کاراکتر و شخصیت روی صحنه، که باید توسط یک بازیگر در لحظه و در طرفهالعینی در برابر دیدگان تماشاگر اتفاق افتد یکی از آن محدودیتهای دنیای تئاتر است که راهی برای پنهان کردن آن از دید تماشاگر وجود ندارد. حال میخواهیم ببینیم آیا ما این محدودیت را میتوانیم به جذابیت و جادوی جهان تئاتر تبدیل کنیم؟! تصور کنید بازیگر مردی با ریشی ژولیده در لحظهیی که دارد نقش یک فرد از طبقه پایین اجتماع را بازی میکند ناگهان تغییر نقش داده و بلافاصله نقش زنی زیبا، مشهور و ثروتمند را به خود بگیرد. در این بین اتفاقی روی میدهد که ارتباطی با کیفیت ایفای هر دو نقش توسط بازیگر ندارد. آن اتفاق یک لحظه بسیار کوچک است. یعنی دقیقا لحظه بین تغییر کاراکترها و شخصیتها، دقیقا آن زمانی که بازیگر میخواهد از نقش یک مرد ریشوی گمنام بدبو تبدیل به یک زن زیبای مشهور خوشبو شود، میخواهم دقیقتر بگویم، آن زمان کوتاهی که بازیگر، نقش مرد ریشو را رها میکند و آماده ایفای نقش زن زیبا میشود، منظورم دقیقا آن خلأیی است که در این بین وجود دارد. آنجا که دیگر بازیگر دروغگوی ما، مرد ریشوی بد بو نیست اما هنوز نقش زن زیبای مشهور را هم در دستانش نگرفته، همان زمان کوتاهی که بهنظر حتی قادر به ثبت آن توسط دوربین عکاسی نیستیم دقیقا در آنجا و همان نقطه است که شخصیتی ظهور میکند که عمیقا فریاد میزند که این یک دروغ است و خودآگاه تماشاگر به یاد میآورد که فراموش کرده بود که رویدادهای روی صحنه دروغی بیش نیستند و بازیگر فقط بازیگر بود و... از اینجا دوباره از نو پروسه باور کردن و فراموش کردن این رویداد دروغین توسط بازیگر و تماشاگر آغاز میشود ولی زمانی نمیگذرد که بازیگر دوباره تغییر نقش میدهد و روز از نو و روزی از نو. آیا منظور کارگردان در چنین اجرایی این است که ارتباط تماشاگر را با اجرا و نقش بازیگر قطع کند؟! مسلما این نیست.
پس راه چاره برای جلوگیری از این گسست چیست؟!
نکته اینجاست که اگر بازیگر قادر نیست از چشم تماشاگر، شخصیتی که در آن زمان کم تعویض نقشها چون شبحی ظهور کرده و بعد به عدم رفته را پنهان کند، اما تماشاگر میتواند خودخواسته آن را نبیند ونشناسد. رسیدن به این همراهی و همکاری تماشاگر، نقشی حیاتی برای اینگونه اجراها ایفا میکند. تماشاگر باید قانع شود تا به این همکاری تن دهد و تماشاگری به این همکاری قانع میشود که تلاش بازیگر را دوست داشته و از حصول نتیجه این تلاش لذت ببرد. یعنی گروه اجرایی به چنان مهارتی در این دروغپردازی رسیده باشد که تماشاگر در جایی که امری ناممکن برای بازیگر اتفاق میافتد او را یاری کند. امر ناممکن در اینجا همانا پنهان کردن آن لحظه کوتاه است. پنهان کردن صدای آن خلأ بین تبدیل یک نقش به نقشی دیگر. بازیگری که تا چند لحظه پیش مرد کارگر احتمالا بدبویی با محاسنی ژولیده بود با یک دستمال که به عنوان قرارداد بین او و تماشاگرش منعقد شده است به زنی زیبا، مشهور و احتمالا خوشبو تبدیل میشود. ما حتی میتوانیم بوی عرق تن کارگر را وچند لحظه بعد عطر گران زن را توسط یک بازیگر استشمام کنیم. زنی که تمام مردان یک ده کوچک به او خیره میشوند.
در شبی که اجرای نمایش «سنگها در جیبهایش» نوشته «مری جونز» به کارگردانی «پارسا پیروزفر» و بازی خودش و «رضا بهبودی» را دیدم، به عنوان تماشاگر قانع شدم که کمال همراهی را با دو دروغپردازی که نوزده نقش را همزمان بازی میکردند، داشته باشم. آنها دروغگوهای ماهری شده بودند که ما و خودشان را به فراموشی وادار میکردند و حتی میتوانستند جای بوی عرق تن و جوراب وعطرو رایحه شخصیتهای چارلی، جیک، سایمون، شان، فین، کوین و... را در شامه ما عوض کنند.
همایون غنیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست