سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

حق انتخاب در آموزش


حق انتخاب در آموزش

بریتانیا در فکر اصلاح سیستم آموزشی است

استل موریس، معلم و وزیر سابق آموزش و پرورش که محبوبیت زیادی هم دارد، معتقد است سیاست‌های آموزشی طی سه دهه‌ گذشته بیش از آنکه بر اساس این که چه چیزی کارآتر است تعیین شده باشند، بر اساس هیجانات و شتابزدگی‌های سیاسی شکل‌گرفته‌اند. البته او می‌گوید وزیر فعلی آموزش و پرورش، مایکل گاو، زمانی که عضو حزب مخالف دولت بود، به دنبال استراتژی‌های اثبات شده تمام دنیا را گشت تا استاندارد مدارس انگلستان را بهبود ببخشد.

شواهد مربوط به کشور سوئد نشان داده‌اند که مدارس دولتی‌ای که به درخواست والدین دانش‌آموزان مستقلا اداره می‌‌شوند، نه تنها استاندارد کلاس‌های درس را بالا برده، بلکه استاندارد سایر مدارس را که مجبور به رقابت با آنها هستند را نیز بالا برده است. این مدارس، یکی از منابع الهام آقای گاو بوده است.

البته سوئد تنها کشوری نیست که به چنین مدارسی، اجازه‌ فرا رفتن از محدوده‌ امکانات دولتی را می‌دهد؛ هلند و بسیاری از ایالت‌های آمریکا نیز همین‌گونه هستند. اما برای یک حزب راستگرا که می‌خواهد رای‌دهندگان میانه را از مزایای تغییر بر اساس بازار مطمئن کند، سوئد بهترین نمونه و مثال محسوب می‌شود.

آقای گاو قصد دارد چیزی را بهبود بخشد که خود آن را «یکی از طبقه‌بندی شده‌ترین و مجزاترین سیستم‌های آموزشی کشورهای توسعه یافته» می‌نامد.

یک مثال ساده، مشکل را روشن می‌کند: تعداد تمامی پسرانی که در مدارس فقیر دولتی سرتاسر انگلستان تحصیل کرده و در امتحانات نهایی ۱۸ سالگی نمرات بالایی گرفته‌اند، کمتر از تعداد پسرانی است که فقط از یک مدرسه‌ مستقل خصوصی (در اینجا مدرسه‌‌تان را در نظر بگیرید) فارغ‌التحصیل شده و همان نتایج را کسب کرده‌اند. هدف آقای گاو این است که با شکوفا کردن رقابت میان مدارس،‌ استاندارد مدارس دولتی را بالا ببرد.

البته این خط‌ مشی در میان مسوولان آموزش دولتی چندان طرفداری ندارد، اما مدارک حاکی از اثرات مفید «مدارس آزاد» سوئد را نمی‌توان به آسانی رد کرد. البته مطالعات اخیر که نشان داده‌اند وضعیت آنقدرها هم ایده‌‌آل نیست، عکس‌العمل‌ها را اندکی تغییر داده است. آخرین نمونه‌ این نظریات در شماره‌ ۲۳ ژوئن «مطالعه قوانین دولتی» به چاپ رسید.

ربکا آلن از انستیتوی آموزش با بررسی هفت موسسه‌ آموزشی سوئدی، ادعا کرده است که بیشترین نفع مدارس آزاد این کشور به دانش‌آموزانی می‌رسد که خانواده‌ای با تحصیلات عالیه داشته باشند. این تحقیق روشن می‌کند که اثرات مثبت این سیستم بر روی دانش‌آموزانی با خانواده‌ای از طبقه‌ پایین‌تر یا دانش‌آموزان مهاجر، نزدیک به صفر است.

این مساله نگران‌کننده است، اما حقیقت دارد. در واقع اگر واقعا همین‌طور باشد (و باید گفت که شش تحقیق دیگر به نتایج متفاوتی دست یافته‌اند)، آیا همین اتفاق در انگلستان هم خواهد افتاد؟ به نظر خانم آلن که این‌طور نیست. در سوئد، سهم عمده‌ مدارس آزاد در محلات ثروتمند قرار دارند. در انگلستان، همین الان هم بخش غیرانتفاعی عظیمی وجود دارد و اکثر داوطلبان تاسیس مدارس جدید، معلمان جاه‌طلبی هستند که در قسمت‌های فقیر کشور کار می‌کنند.

ریچل ولف، مدیر شبکه‌ مدارس جدید است؛ این شبکه موسسه‌ خیریه‌ای است که به موسسین مدارس جدید مشاوره ارائه می‌کند. به گفته‌ او، از میان ۷۰۰ ‌گروهی که تاکنون با او قرارداد بسته‌اند، نیمی معلمانی هستند که خواهان کار با کودکان فقیرند.

برخی از آنها از طریق برنامه‌ «ابتدا آموزش دهید» به اینجا راه یافته‌اند؛ برنامه‌ای که فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های برتر کشور را برای دو سال تدریس در مدارس بی‌بضاعت انگلستان انتخاب می‌کند (قبلا برنامه‌ مشابهی در آمریکا در دستور کار قرار‌گرفت که نتیجه‌ آن، تاسیس مدارس جدید در مناطق فقیر به دست معلمان مشتاق و علاقه‌مند بود.)

این مساله جای خوشبختی دارد. سابق بر این در انگلستان رسم بود که والدین نسبتا ثروتمند و پرتوقع دانش‌آموزان، برای مدارس جدید تقاضا بدهند، نه معلمان سطح بالایی که می‌خواهند استاندارد را برای دانش‌آموزان طبقه‌ متوسط بالا ببرند.

آقای گاو برای کمک به کودکان فقیر، درس دیگری هم از مدارس خارجی آموخته است: او قصد دارد قوانین برنامه‌ریزی برای مدارس جدید را طوری تغییر دهد که این مدارس در مکان‌هایی چون خانه‌های خالی، مغازه‌های بلااستفاده و ادارات تخلیه شده برقرار شوند. موسسان مدارس جدید در سوئد و ایالات متحده نیز اغلب از چنین مکان‌هایی استفاده می‌کنند. به این صورت، هزینه‌ تاسیس یک مدرسه‌ جدید به طرز قابل‌توجهی کاهش پیدا می‌کند.

منبع: اکونومیست

مترجم: شیرین صفوی