جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اخترشناسی در اروپا بعد از رنسانس


اخترشناسی در اروپا بعد از رنسانس

در سده های میانه بسیاری از کتاب های نجومی دوره اسلامی به لاتینی ترجمه شدند. این امر موجب شد که اروپاییان با دانش نجومی یونانیان و مسلمانان آشنا شوند. بررسی مسیر و چگونگی انتقال …

در سده های میانه بسیاری از کتاب های نجومی دوره اسلامی به لاتینی ترجمه شدند. این امر موجب شد که اروپاییان با دانش نجومی یونانیان و مسلمانان آشنا شوند. بررسی مسیر و چگونگی انتقال دانش اخترشناسی از قلمرو اسلامی ( به ویژه ایرانی) به اروپا موضوع جالب توجهی در پژوهش های امروزی تاریخ نجوم است. یکی از بنیانگذاران نجوم جدید نیکولاس کپرنیک اخترشناس لهستانی، بود که مبدع نظریه خورشید مرکزی به حساب می آید. وی تحولی بنیادی در اخترشناسی پدید آورد. نظریه زمین مرکزی بطلمیوس حدود ۱۵۰۰ سال تنها نظر معتبر درباره توصیف حرکت اجرام آسمانی بود و کلیسا به شدت از آن دفاع می کرد و مخالفان آن مورد آزار قرار می گرفتند. کپرنیک این نظر را مطرح کرد که خورشید در مرکز عالم قرار دارد و سیارات به دور آن می گردند. به عقیده برخی از پژوهشگران وی بخشی از مبانی ریاضی نظریه اش را از آثار مکتب مراغه به ویژه خواجه نصیر الدین طوسی اخذ کرده است. کپرنیک هم مانند اخترشناسان یونانی تصور می کرد که ستاره ها بر کره ای ثابت قرار دارند. اما کپرنیک حرکت ستاره ها را به دلیل حرکت وضعی زمین می دانشت نه به سبب حرکت کره آنها به دور زمین. براین اساس نظریه خورشید مرکزی کپرنیک صحیح بود اما تصور کلی او از عالم درست نبود. کپرنیک نادرست بودن نظریه بطلمیوس را ثابت نکرد. زیرا در آن زمان، شواهدی بر رد آن شناخته نشده بود. نکته جالب توجه این بود که روش کپرنیک و بطلمیوس در محاسبه موضع سیارات تفاوت چشمگیری نداشت. در آن زمان، برتری نظریه کپرنیک نسبت به بطلمیوس فقط صورت ساده تر و زیباتر آن بود. سرانجام گالیلهف اخترشناس ایتالیایی قدم اصلی را در تایید نظریه کپرنیک برداشت. وی با استفاده از چند عدسی، یک تلسکوپ ساخت و به مشاهده اجرام آسمانی پرداخت. کشف هایی که وی با تلسکوپ انجام داد، بسیار جالب توجه بودند و مسیر دانش اخترشناسی را تغییر دادند.

گالیله ماه را رصد کرد و متوجه شد که سطح ماه، صاف و هموار نیست. او حتی ارتفاع کوههای ماه را از روی سایه آنها محاسبه کرد. از مهم ترین کشف های گالیله، مشاهده شکل های هلالی زهره با تلسکوپ بود. این کشف اخیر چند نتیجه داشت، اول این که نشان داد سیارات از خود نوری ندارند. دیگر این که براساس نظر بطلمیوس، زهره در میان زمین و خورشید قرار دارد و به دور زمین می گردد. اگر این نظر درست بود، شکل های هلالی زهره همواره نازک دیده می شدند، اما گالیله شکل های هلالی نیمه و نزدیک به کامل از زهره مشاهده کرد. و به این ترتیب نتیجه گرفت که زهره در مسیری میان زمین و خورشید به دور خورشید می گردد. این یکی از شواهدی بود که پیروزی نظریه خورشیدمرکزی کپرنیک را بر نظریه زمین مرکزی بطلمیوس نشان داد.

در اروپا پس از گالیله هر کدام در پایه گذارینجوم جدید نقش داشتند. شاید بتوان چشمگیرترین دستاورد را از آن ایزاک نیوتن دانست. وی با کشف قانون گرانش، حرکت اجرام آسمانی را براساس روابط ریاضی قانون گرانش توضیح داد. با پژوهش های کپلر و نیوتن جزییات حرکت سیارات در مدارهای بیضی شکل مشخص شد و نظریات فلسفی یونانیان درباره حرکت سیارات در مدارهای دایره ای کامل، کنار رفت.

اخترشناسی جدید: کپرنیک و گالیله عملا با دستاورد هایشان نجوم جدید را پایه گذاشتند. در خلال چهارصد سال اخیر، دانش نجوم بسیار متحول شده است. امروزه اخترشناسان با بهره گیری از ابزارهای الکترونیکی پیشرفته، رایانه ها، فضاپیماها و ... هرچه دقیق تر ناشناخته های عالم را جست و جو می کنند. اخترشناسی جدید بر اوهام گذشته مانند طالع بینی نجومی خط بطلان کشیده و مانند علوم دیگر نهادهای پژوهشی خاص خود را دارد و به دلایل مستدل و علمی بر زندگی ما تاثیر می گذارد، هم چچنین در پیوند با دیگر علوم، رشته های میان رشته ای جدیدی مانند اخترفیزیک، اخترشیمی و ... ایجاد کرده است. پیشرفت در شاخه هایی مانند فیزیک اتمی تحت تاثیر توسعه و دانش اخترفیزیک بوده است و شناخت هرچه بهتر فعالیت های خورشیدی موجب شده که تاثیر آن بر سیاره زمین دقیق تر بررسی شود. در نجوم جدید، اخترشناسان از کشورهای مختلف در کنار هم پژوهش می کنند و دیگر نمی توان نجوم را در تمدنهای مختلف مرزبندی کرد.

برگرفته از کتاب تاریخ نجوم در ایران