جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شركت خوب, شركت بد, شركت سودده


گویی آن دوران به سر رسیده كه شركتی بتواند بدون دروغ و قانون شكنی و تنها با فروش آنچه مردم بدان نیاز دارند, پول درآورد امروزه همه شركت ها, به جز معدودی از شركت های بزرگ, نگرانی بیشتری در مورد سود خود احساس می كنند و در عوض احساس مسوولیت كمتری دارند

اما جالب است كه امروزه شركت‌ها در هر موقعیتی سعی می‌كنند با دقت بسیار به اصول صنفی مسوولیت‌های اجتماعی خود نیز احترام گذارند. این شركت‌ها از اداره صنفی مسوولیت‌های اجتماعی گرفته تا مشاوران صنفی مسوولیت‌های اجتماعی و سایر مقامات صنفی را در زمینه مسوولیت‌های اجتماعی در خود جای داده‌اند. شاید به ظاهر این خبر بسیار خوشحال‌كننده باشد، اما زمان ثابت می‌كند كه برخی افراد مانع از آن می‌شوند كه تجارت شركت‌ها روند مسوولانه‌تری را در پیش گیرد.مدیران اجرایی موفق در اجلاس‌های مربوط به اصول صنفی مسوولیت‌های اجتماعی این مسائل را از همه جنبه‌ها و در همه ابعاد مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند و در مورد این اصول سخنرانی‌های زیادی ایراد شده است. نمونه‌هایی از این اصول به شرح زیرند:با كارمندانتان رفتار خوبی داشته باشید، وفاداری را در میان مشتریان و تامین‌كنندگان منابع شركتتان ترویج كنید، از سرمایه‌گذاری در صنایع <غیراخلاقی> بپرهیزید، از سرمایه‌گذاری در كشورهایی كه در آنها دستمزد كمی پرداخت می‌شود یا از پرداخت مزایا خودداری می‌شود بپرهیزید، در صرفه‌جویی انرژی و استفاده مجدد از مواد بازیافت شده دقت كافی به خرج دهید و غیره. طیف وسیع چنین سیاست‌هایی، باعث می‌شود تعمیم دادن آنها منجر به زیان‌هایی شود. برخی از این سیاست‌ها موجب افزایش منافع سهامداران و سایرین می‌شود و برخی از آنها، بجز برای كسانی كه این سیاست‌ها را وضع می‌كنند، باعث زیان خواهد شد.بعضی از مدافعان اصول مسوولیت‌های اجتماعی، به سهامداران انتقاد می‌كنند و معتقدند كه سهامداران شركت‌ها تنها طرفداری لفظی خود را از این اصول به عمل می‌آورند و در دل به آنها می‌خندند. دسته دیگر نیز مدافعان كاپیتالیسم هستند. نكته‌ای كه در همه این گروه‌ها مشترك است این است كه آنها به نوعی تحلیل غلط و البته بسیار غلطی از سیستم كاپیتالیسم متكی‌اند و سعی دارند به آن وفادار بمانند. واقعیت آنست كه اصول صنفی مسوولیت‌های اجتماعی اكنون از چنان سنگر مقاومی برخوردار است كه شكایت و انتقاد از آن جایگاهی ندارد. حتی این نگرانی وجود دارد كه از كاغذ كمیاب روزنامه‌ها هم استفاده اجتماعی غیرمسوولانه به‌عمل آید. اگر دست‌اندركاران تجارت و اقتصاد درك بهتری از اصول صنفی مسوولیت‌های اجتماعی و تاثیر آنها داشتند، می‌توانستند در كار خود موفقتر باشند و سایرین هم می توانستند پولدارتر شوند.به بیان ساده طرفداران اصول صنفی مسوولیت‌های اجتماعی، معتقدند كه كاپیتالیسم نتوانسته است در خدمت منافع عمومی باشد. آنها می‌گویند در دنیای مدرن جست‌وجو برای سود بیشتر یك نیاز غیرقابل چشم‌پوشی است و این برای دوام هر بنگاه اقتصادی خصوصی یك واقعیت تلخ است. اما مشكل این است كه سود بنگاه‌های اقتصادی خصوصی انحصارا به سهامداران مسوول آن تعلق می‌گیرد. پس منافع عمومی چه می‌شود؟ تنها در صورتی كه شركت‌‌‌ها تعهدات خود را نسبت به جامعه تشخیص دهند، و بدانند غیر از صاحبان كار به سهامداران مشاركتی غیر مسوول نیز تعهداتی دارند، این منافع اجتماعی تحقق می‌یابد. در اغلب موارد دولت‌ها می‌‌توانند چنین تعهداتی را از طریق اخذ مالیات و قانونگذاری برای شركت‌ها به صورت اجباری در آورند. اما اینها نمی‌تواند مطالبات جامعه را از شركت‌ها باز پس گیرد. به همین دلیل است كه وجود اصول صنفی مسوولیت‌‌‌های اجتماعی بسیار لازم به نظر می‌رسد.ولی واقعیت این است كه طرفداران اصول صنفی مسوولیت‌های اجتماعی، با این پیش فرض‌ها دچار اشتباه شده‌‌اند. شاید هدف یك شركت موفق این باشد كه برای سهامداران مسوول خود سود ده باشد، اما برای تحقق این هدف صرفا با رقابت در بازار خود مواجه می‌شود و با صداقت و تبعیت از قانون سعی كند بدون هیچگونه تلاشی برای دروغ گفتن، و قانون شكنی به كار خود ادامه دهد. كارمندان چنین شركتی در قبال دستمزد با اشتیاق كار می‌كنند و تبادل تجربیات و معاملات شركت منجربه پیشرفت آنان می‌شود. مشتریان چنین شركت موفقی با اشتیاق بابت خرید محصولات آن شركت پول پرداخت می‌كنند. معامله با چنین شركتی منجربه بهبود وضع آنان می‌شود. البته بنا به دلایل خودخواهانه‌ای ،شركت‌‌‌‌های موفق، برای برقرار كردن روابط دراز مدت دوستانه‌ با كارمندان، تامین كنندگان مواد و منابع و مشتریان خود تقلای فراوان می‌كنند. وقتی بحث مالكیت مطرح می‌شود،چنین تقلا و از خود‌گذشتگی‌هایی معنی می‌یابد كه البته برای سهامداران مشاركتی شركت ها كه مسوول نیستند، چنین تقلایی معنا ندارد. بنابراین حتی تلاش خودخواهانه برای كسب سود بیشتر هم هدفی اجتماعی را دنبال می‌كند و همین امر باعث می‌شود خودخواهی شركت‌‌‌ها تعدیل شود. اما استانداردهای امروز زندگی كه مردم در غرب از آن بهره‌مندند، چیزی ورای پیگیری خودخواهانه سود از سوی شركت‌هاست و این همان نكته ای است كه آدام اسمیت در كتاب ثروت ملت‌‌‌ها از آن یاد كرد: این به خاطر خیرخواهی قصاب و نانوا نیست كه ما می‌توانیم شام داشته باشیم بلكه به‌خاطر رویكردی است كه آنان به سود شخصی خود دارند، این دلیل عمده‌ای‌است كه كاپیتالیسم هنوز عمل می‌كند. از سوی دیگر طرفداران اصول مسوولیت‌‌‌‌های اجتماعی معتقدند كه شاید حتی با رویكردی كه كمتر براساس سود شخصی باشد بتوان سیستم كار شركت را با گام‌های موفق‌تری به پیش برد. سوالی كه این‌جا مطرح می‌شود این است كه چه كسی هزینه می‌‌كند؟ پس از سونامی اقیانوس هند، بسیاری از شركت‌ها، كمك‌های خیرخواهانه و سخاوتمندانه‌ای را به موسسات خیریه‌ای كه به قربانیان حادثه كمك می‌كردند، ارائه دادند. اما باید به یاد داشته باشیم كه مدیران شركت‌‌‌‌های دولتی پول‌‌‌های دیگران را به این كمك‌ها اختصاص دادند و نه پول خودشان را و حس نوع دوستی را در چنین شرایطی نمی‌توان با چنین كمك‌هایی تخمین زد، چون واقعیت مساله چیز دیگری است.این موضوع ابعاد وسیع‌تری را در بر می‌گیرد و سیاست‌‌‌‌های اقتصادی و اجتماعی دولت‌‌‌ها باید بر این اساس بنیانگذاری شود. برخی از مدیران وقت كمتری را می‌توانند به این موضوعات اختصاص دهند. به تازگی حتی برخی از آنها فهمیده‌اند كه بحث در این موارد می‌تواند راهی برای فرار از تعهداتی باشد كه در قبال سهامداران مشاركتی شركت‌شان بر عهده دارند.

یعنی‌همان كسانی كه حقوق مدیران از پول آنها تامین می‌شود. اگر مدیران می‌خواهند كه دنیایی بهتر را ترسیم كنند باید به آن اجازه داد، در حال حاضر بتوانند اهداف خود را بر این مسائل متمركز كنند.