سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
جغرافیای فرار مغزها و تأثیر آن بر جریان اطلاعات
هدف مقالة حاضر بررسی تأثیر مهاجرت متخصصان یا فرار مغزها بر روند فعالیتهای علمی، فناوری، اقتصادی و بر جریان اطلاعات است. در این مقاله به پدیدة فرار مغزها به عنوان فرار سرمایههای اطلاعات علمی و فنی کشور نگاه شده است. ابتدا مفهوم و تاریخچة این پدیده در سطح جهان و ایران بررسی، و سپس به دلایل فرار مغزها، راههای پیشگیری، سیاست جذب مغزها به جای فرار پرداخته شده است. مهمترین دلایل فرار مغزها مشکلات اقتصادی، نبود امکانات مناسب آموزشی و پژوهشی، فراهم نبودن زمینة رشد علمی، وجود بحرانهای متعدد مقطعی و نبود امنیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ذکر شده است. فرار یا مهاجرت نخبگان به عنوان مغزهای اطلاعات علمی و فنی باعث کاهش فعالیتهای علمی، فناوری و اقتصادی، کاهش تولید و مصرف اطلاعات، کاهش میزان فعالیت مراکز اطلاعرسانی و کتابخانهها و کاهش میزان تقاضا برای استفاده از بانکهای اطلاعاتی خارجی میشود.
●مقدمه
اهمیت مغزها و نخبگان و ارزش کار آنان بر هیچکس پوشیده نیست. امروزه پدیدة فرار مغزها یکی از مسائل مهم برخی جوامع، بویژه کشورهای در حال توسعه شده است. اکنون این پدیده از چنان اهمیتی در نزد روشنفکران ایرانی برخوردار است که بخش قابل توجهی از مطبوعات کشور به آن میپردازند و مقالههایی در این زمینه منتشر میکنند. در عین حال، از نبود گزارشهای رسمی و جدی، بیتوجهی دولت به این موضوع را میتوان احساس کرد. هدف این مقاله بررسی تأثیر مهاجرت متخصصان یا «فرار مغزها» بر روند فعالیتهای علمی، فناوری، اقتصادی و بر جریان اطلاعات است. چون هر متخصص، نخبه یا به اصطلاح «مغز» در عمل یک مصرفکننده، پردازشکننده و تولیدکنندة اطلاعات است یا توانایی آن را دارد که اینگونه باشد، از اینرو نگارنده سعی دارد با بررسی دلایل و روند مهاجرت، به تحلیل تأثیر آن بر فعالیتهای علمی، فناوری و اقتصادی بپردازد.
رویکرد این نوشته نسبت به موضوع فرار مغزها یک رویکرد اطلاعاتی، و «مغز» در اینجا به منزلة یک عنصر اطلاعاتی مورد توجه است؛ یعنی به مغز به عنوان یک تولیدکنندة اطلاعات نگریسته میشود. چون این تولیدکنندة اطلاعات میتواند در فعالیتهای علمی پژوهشی سهیم شود و مشکلات بسیاری را در این زمینه برطرف نماید، باید دید نبود او چه مشکلاتی را برای جامعة مبدأ به وجود میآورد و چه منافعی را برای کشور مقصد به بار خواهد آورد.
● مفهوم فرار مغزها یا مهاجرت مغزها
اصطلاح فرار مغزها [۳] را انگلیسیها در اواسط دهه ۱۹۵۰ ابداع کردند، دورانی که اعتقاد عمومی این بود که تعداد دانشآموختگان دانشگاههای انگلیسی برای پاسخگویی به نیازهای اقتصادی کشور کافی نیست و بخشی از این تعداد ناکافی در جستجوی کار به سایر کشورها میرفتند (Mackay, ۱۹۶۹: P.۳۲). این مفهوم به شکلهای مختلف تعبیر و تفسیر شده و در مواردی از زوایای خاصی به آن نگاه شده است. اما تمامی تعریفها در اصل به یک نکته اشاره میکنند و آن خروج نخبگان و متخصصان یک کشور و مهاجرت آنان به دیگر نقاطی است که از شرایط بهتری برای کار و زندگی برخوردار هستند. در اینجا به برخی از این تعریفها میپردازیم:
«فرار مغزها» به پدیدهای اطلاق میشود که در آن، اندیشمندان یک کشور به دلایل امنیتی ترک دیار خود میکنند و به گوشهای دیگر پناهنده میشوند تا در امنیت بیشتر، مطالعات خود را ادامه دهند (چرا المپیادیها نمیمانند، ۱۳۷۹).
به گفتة تهمورث شیری «این پدیده به حرکتی اطلاق میشود که طی آن نخبگان و فرهیختگان جامعه صرفنظر از جنبههای اقتصادی ترکوطن میکنند» (نوربخش ماسوله، ۱۳۷۸).
مهاجرت متخصصان، دانشمندان، مهندسان، فیزیکدانان، و سایر مشاغل حرفهای از کشورهای در حال توسعه به کشورهای پیشرفته فرار مغزها نامیده میشود (اسماعیلی، گرشاسبی، ۱۳۷۸).
پس فرارمغزها یا مهاجرت مغزها به فرایندی گفته میشود که در آن «متخصصان و نخبگان یک کشور به خاطر مشکلات علمی، اقتصادی، فناوری، سیاسی، کمبود امکانات پژوهشی، رفاهی، و ناتوانی جامعه در استفاده از تخصص و توان اطلاعاتی آنها، برای کسب تجربه، پیشرفتهای علمی، حقوقهای بالا، منزلت، رفاه اجتماعی و آزادی فکری بیشتر و دسترسی به منابع علمی جدیدتر و متنوعتر، به سوی جوامعی کوچ میکنند که به نظر آنان از شرایط علمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و امنیتی بهتری برخوردار باشند و بتوانند تخصص و توان علمی خود را در جامعه برای پیشرفت به کار گیرند». این امر در مورد کشورهای در حال توسعه تقریباً یک طرفه، و بسیار بیشتر از کشورهای پیشرفتة صنعتی است. به طور کلی، پدیدة فرار مغزها هدررفتن سرمایههای انسانی و فکری جامعه است، موضوعی که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. [۴]
● تاریخچة فرار مغزها
مهاجرت متخصصان و مهندسان بین کشورهای با میزان توسعهیافتگی متفاوت، از دیرباز موضوع حیاتی و مشکل غیرقابل حلی بوده است. امروزه با وجود اقتصاد جهانی مبتنی بر دانش که به طور فزاینده بر مهارتهای علم و فناوری استوار است، و بر جریانهای بینالمللی که این مهارتها را بیش از هر زمان دیگری خلق میکند، موضوع حیاتیتر شده است.
این پدیده پیش از جنگ جهانی دوم و با ظهور «هیتلر» در سال ۱۹۳۳ آغاز شد و تاکنون هم ادامه دارد. فرار مغزها در دو دوره به اوج خود رسید: یکی همان سالهای آغاز جنگ جهانی دوم، دیگری در دهه ۱۹۸۰. ابتدا اندیشمندانی مانند «انیشتین»، «ماکس برن»، «اوپنهایمر» با فرار از آلمان نازی و اروپای در آتش و خون، به کشوری آرام و دور از جنگ، یعنی آمریکا روی آوردند.
پس از جنگ (بویژه با قوام گرفتن دو بلوک شرق و غرب) مهاجرت ازکشورهای شرق به سمت کشورهای غربی ادامه پیدا کرد و موجب ادامة این پدیده تا پایان قرن شد. در دهه ۱۹۸۰، دومین موج گستردة فرار مغزها آغاز شد. بسیاری از اندیشمندان شرق با دلسردی از جامعة سوسیالیستی، بار سفر به جامعة سرمایهداری غرب را بستند، هر چند این روند در کشورهای پیرامونی و جهان سوم هم صورت گرفت (چرا المپیادیها نمیمانند، ۱۳۷۹).
پایان جنگ جهانی دوم و شروع بازسازی در کشورهای اروپایی از یکسو، و رشد وتوسعة صنعت در این کشورها (بویژه در آمریکا) و نیاز روزافزون این کشورها به افراد متخصص از سوی دیگر، موجب شد که بسیاری از متخصصان و کاریابان کشورهای رو به پیشرفت (و معروف به جهان سوم) راهی آن نواحی شوند، رویدادی که برخی از کارشناسان مسائل اجتماعی، شروع واقعی آن را از دهة ۱۹۶۰ میدانند (درباره فرار مغزها...، ۱۳۷۸).
باید اذعان کرد که پدیدة فرار مغزها صرفاً یک پدیدة اجتماعی نیست که در چند سال اخیر اتفاق افتاده باشد، بلکه مسئلهای است که دنیا و بویژه جهان سوم از ۴۰ سال پیش با آن روبرو بوده. اما در این میان، کشورهای در حال توسعه بیشترین ضرر را متحمل میشوند، زیرا اولاً حاصل سرمایهگذاری چندین سالة خود را از دست میدهند؛ ثانیاً در برابر کمبود متخصصان خود باید از خارج استفاده کنند و در عین حال با گسترش آموزش و اعزام دانشجو به خارج از کشور، متحمل هزینة بسیار بالایی شوند؛ ثالثاً کشورهای پیشرفته اگر نیرویی را از دست میدهند، نیروهایی را از دیگر کشورها جایگزین آن میکنند، ولی درکشورهای در حال توسعه این کار امکانپذیر نیست.
● دلایل فرار یا مهاجرت مغزها
همانطور که گفته شد مهاجرت یک پدیدة تقریباً فراگیر در دنیای کنونی شده و این امر ناشی از علل مختلف است که اکنون به برخی از مهمترین آنها پرداخته میشود:
۱) فراهم نبودن زمینة رشد علمی، نبود رقابت علمی و وابستگی نخبگان به علم
نخبگان و متخصصان، زندگی و وقت خود را عمیقاً صرف پژوهشهای علمی و فناوری مینمایند. اکثر آنان (بخصوص نخبگان کشورهای در حال توسعه) معمولاً تحصیلات خود را در دانشگاههای کشورهای پیشرفتة صنعتی سپری میکنند. این افراد با ورود به کشورهای خود به دلیل فراهم نبودن محیط مناسب برای کار علمی و نبود رقابت علمی و منابع کافی برای انجام فعالیتهای علمی ترجیح میدهند به محیط محل تحصیل خود برگردند و در همانجا به کار مشغول شوند. در حقیقت وابستگی آنان به علم و پیشرفت علمی، آنها را به محیط قبلی میکشاند. پروفسور «عبدالسلام» بنیانگذار مرکز فیزیک نظری جهان سوم، دلایل و پیامدهای انزوای دانشمندان از بحثهای پیوستة جامعة جهانی در درون جامعهاش را، چنین توصیف میکند:
«پس از اخذ درجة دکتری در فیزیک نظری از دانشگاه کمبریج و طی یک دورة پژوهشی در «مؤسسة مطالعات پیشرفتة پرینستون» [۵] کار تدریس در دانشگاه لاهور را آغاز کردم، ولی خود را تنها یافتم. من به عنوان تنها فیزیکدان نظری در کشور هیچ کس را درکنار خود برای همصحبتی و تبادل نظر نداشتم. محیط دانشگاهی هم ابداً محرک نبود. بعد از سه سال به این نتیجه رسیدم که ماندن در آنجا معنایی ندارد و با بیمیلی تصمیم به بازگشت گرفتم» (Schlegel, ۱۹۹۷: P.۱).
«میرشکاک» (۱۳۸۰) در این زمینه میگوید: «یک دلیل مهاجرت نخبگان تعلق آنها به علم است. آنان به دنبال پایگاههای علمی و پژوهشی و به امید رسیدن به درجات بالای علمی در رشتههای گوناگون علوم، رنج مهاجرت و غربت را بر خود هموار میکنند و تعلق به علم، آنها را به کشورهای غربی میکشاند... ماجرای مهاجرت از ایران به نجف توسط علمای دینی، البته بیشتر قبل از رونق حوزة علمیة قم، از این نوع مهاجرتها، و به خاطر تعلق علمی بوده است. مهاجرت اندیشمندان علوم و فنون مختلف به کشورهای پیشرفتة غربی نیز به این دلیل است».
اگر موانع فنی برای تبادل آزادانة اطلاعات وجود داشته باشد، جغرافیا اولین عاملی میشود که به نظر میرسد مهاجرت تنها پیامد آن برای فرد است؛ یعنی مسئلهای که در سطح علمی دانشگاههای کشورهای در حال توسعه پایین است و در این دنیای علمی و فنی که هر چیزی را با معیار علم و فناوری میسنجند، پاسخگوی نیازهای نخبگان نیست.
۲) وجود مشکلات اقتصادی
پایینبودن میزان درآمد متخصصان و ناتوانی دولت در تأمین مالی آنها و نیز عدم تناسب بین میزان سواد و درآمد، یکی از مهمترین دلایل مهاجرت نخبگان است. این امر بویژه در کشورهای در حال توسعه مصادیق بیشتری دارد، چون در بیشتر آنها میزان درآمد افراد تحصیلکرده و نخبه پایین است و توجهی به آنان نمیشود. اختلاف دستمزد در کشورهای در حال توسعه در مقایسه با کشورهای پیشرفته، بویژه در رشتههای علوم و مهندسی، فاحش است. به طور مثال حقوق پایة یک کارشناس ارشد کتابداری در ابتدای کار در کشور آمریکا ماهانه ۲۶۶۰ دلار، حسابداری ۳۱۸۰ دلار، پرستاری ۴۵۸۰ دلار، و مهندسی رایانه ۵۸۶۰ دلار است (Kan, ۲۰۰۱). حال اگر این ارقام را با کشوری مثل عراق که درآمد متوسط یک کارمند ماهانه بین ۳ تا ۵ دلار، و فقط هزینة غذا ماهانه ۲ تا ۶ دلار است (St.Lifer, ۲۰۰۰: P.۱۳)، یا با حقوق کارمندان مختلف کشور خودمان مقایسه کنیم، مشاهده میشود که تفاوتها بسیار زیاد است.
البته اختلاف درآمد یا دستمزد، و به تبع آن مهاجرت مغزها در بین کشورهای پیشرفته نیز مشاهده میشود. در این مورد «مری مکلین» میگوید: «وقتی درآمد سالانة یک متخصص علوم بهداشتی کانادایی در بودجة وزارت تحقیقات، ۶۷۰۰۰ دلار پیشبینی شده (در مقایسه با ۰۰۰,۴۰۰ دلار «مؤسسة بهداشت ملی آمریکا»)، کاملاً روشن است که متخصصان به آمریکا مهاجرت میکنند» (MacLean, ۱۹۹۸). «تام آرنولد» حقوقهای بالاتر را یکی از دلایل مهاجرت ۱۶ پژوهشگر دانشگاه آلبرتای کانادا به سرپرستی دکتر «دوویچی» [۶] به آمریکا میداند (Arnold, ۲۰۰۱). او میافزاید که به دنبال آنها یک گروه ۳۵ نفری از این دانشگاه عازم آمریکا شدند و حقوق بالاتر را دلیل عمدهای برای این امر برمیشمارد (Arnold, ۲۰۰۱).
پس یک دلیل عمدة مهاجرت، وضع بد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه به طور اخص، و اختلاف درآمد در بین کشورها به طور اعم است؛ در حالی که کشورهای پیشرفته توانایی و کشش لازم برای جذب نیروهای نخبه را از سراسر دنیا، به جای نیروی از دست رفته دارند، ولی کشورهای در حال توسعه این توانایی را ندارند. دیگر این که برخلاف کشورهای پیشرفته که رابطة بین سواد و درآمد یک رابطة مستقیم است، در آن کشورها رابطة منفی وجود دارد.
۳) نبود امکانات مناسب آموزشی و پژوهشی
یکی دیگر از دلایل مهاجرت نخبگان به کشورهای پیشرفته، نبود یا کمبود امکانات آموزشی و پژوهشی است. آنان به جایی میروند که تمام امکانات لازم را در اختیارشان قرار دهند تا به کار پژوهش و تدریس بپردازند. چندی پیش رسانههای انگلستان به دلیل کمشدن بودجه، بتدریج در حال تبدیل شدن به مراکز درجة دو هستند (فرار مغزها، زمینهها... ۱۳۷۹).
بدیهی است که علت این امر، امکانات لازم برای پژوهش، وجود آزمایشگاههای متعدد همراه با وسایل و ابزار پیشرفتة پژوهش، فضای علمی، کتابخانهها و منابع اطلاعاتی غنی و نیز در کنار آن، وجود نیروهای نخبهای است که بتوانند با این ابزار به پژوهش بپردازند و محیط دانشگاه را محرک و پویا سازند.
در کشورهای در حال توسعه در زمینة انجام پژوهش، سرمایهگذاری کافی و وافی نشده و نمیشود. اول اینکه، مشکلات در این مناطق آن قدر زیاد است که کمتر به مقولة پژوهش پرداخته میشود. دوم اینکه، آنها بودجه و امکانات لازم را در اختیار ندارند تا بتوانند در این زمینه نیروهای خود را بسیج کنند و به فعالیت بپردازند. دلیل سوم شاید آن باشد که آنها به اهمیت پژوهش و اطلاعات به دست آمده از آن و ارزش افزودة آن اطلاعات، پی نبردهاند.
۴) وجود بحرانهای متعدد مقطعی و نبود امنیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی
این امور همه از جمله دلایل مهاجرت متخصصان و نخبگان به سایر مناطق امن به حساب میآیند. پیشتر به اوج گرفتن مهاجرت نخبگان پس از جنگ دوم جهانی و پناه بردن آنها به منطقهای امن (یعنی آمریکا) اشاره شد. همچنین، به مهاجرت پس از بحرانهای سیاسی ناشی از بلوکبندی سیاسی و فرار مغزهای بلوک شرق به غرب، که ناشی از دلسردی آنها از جامعة سوسیالیستی بود، اشاره شد (چرا المپیادیها نمیمانند، ۱۳۷۹).
«آدام موری» میگوید: «فرار مغزها یا مهاجرت متخصصان، فناوران و مهندسان به خارج از جوامع علمی شوروی سابق، در اواخر دهه ۱۹۸۰ شروع شد؛ یعنی زمانی که شوروی درگیر تحول پویای اجتماعی اقتصادی بود». بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۹۱، آمار جنایت بالا رفت و این مسائل توجه بینالمللی را به نیروی بیکار و از کاربیکارشدة سلاحهای هستهای، زیستی و شیمیایی شوروی سابق جلب کرد که ممکن بود بخواهند دانش فنی خود را بفروشند یا به دیگر کشورهای پیشرفتة اقتصادی مهاجرت کنند. آمار تعداد مهاجران دارای تخصصهای مرتبط با سلاحهای کشتارجمعی از چند صد هزار تا یک میلیون نفر برآورد میشود (Moody, ۱۹۹۶). درواقع، علم و اطلاعات این افراد (مغزها) موردتوجه سایر کشورهایی بود که آنها را جذب میکردند.
«آندرو چانگ» گزارش میدهد: «در عراق شرایط بحرانی و تحریمهای سازمان ملل باعث شده ۴ میلیون نفر از جمعیت ۲۲ میلیونی آن کشور به سایر کشورها، به خصوص کشورهای عربی و اسلامی مهاجرت کنند که بیشتر آنها را پزشکان و متخصصان و مهندسان تشکیل میدهند» (Chang, ۲۰۰۱). او اضافه میکند: «تورم از سال ۱۹۹۱ تاکنون بالغ بر ۹۰۰ درصد شده است». «دنیس هالیدی» معاون دبیرکل سابق سازمان ملل میگوید: «در بغداد آمار بیکاری ۵۰ درصد و در بصره دومین شهر بزرگ عراق ۷۰ درصد است» (Chang, ۲۰۰۱).
در آمریکا در زمان جنگ با ویتنام، هزاران نفر از جوانان آمریکایی به کانادا که در آن زمان از نظر اقتصادی بسیار شکوفا بود، گریختند تا کاری بیابند. اما در سالهای اخیر روند مهاجرت بین این دو کشور برعکس شده است، به طوری که روزنامههای کانادایی اخیراً به طور مرتب مقالاتی در این زمینه به رشتة تحریر درمیآورند. «ژان کرتین» [۷] نخستوزیر کانادا در جواب اعتراض مردم و مطبوعات به مالیاتهای سرسامآور و تأثیر آن بر فرار مغزها پاسخ میدهد: «در آمریکا به قدری جنایت زیاد است که کسی جرأت نمیکند شب وارد پارک شود و به همین دلیل کاناداییها به آنجا مهاجرت نمیکنند» (Martin, ۱۹۹۹).
در این زمینه میتوان به شرایط بحرانی کشور خودمان در اوایل انقلاب و در زمان جنگ تحمیلی اشاره کرد که شمار زیادی از نخبگان به دلایل اقتصادی، عقیدتی، سیاسی به کشورهای اروپایی، آمریکایی و کشورهای آسیایی مهاجرت کردند، به طوری که این دوره را یکی از دورههای اوجگیری مهاجرت متخصصان به خارج از کشور میدانند.
اینگونه محدودیتها و بحرانها، خاص کشورهای در حال توسعه نیست و در اکثر کشورها به چشم میخورد، ولی میزان مهاجرتها در کشورهای پیشرفته بسیار پایینتر از کشورهای در حال توسعه است. به طور مثال «تام فنتون» [۸] خبرنگار شبکة خبری «سیبیان» گزارش میدهد: «فرار متخصصانی که در زمینة شبیهسازی سلول اصلی انسان کار میکنند از آمریکا به بریتانیا رواج یافته است. چون در آمریکا دولت «بوش» بودجهای برای پژوهشهای این رشته درنظر نگرفته است و پژوهشهای شبیهسازی انسان به طور محدودی توسط بخش خصوصی، مجاز شمرده میشود. به همین دلیل یکی از اساتید دانشگاه کالیفرنیا قصد مهاجرت به بریتانیا را دارد، چون در آنجا این پژوهشها آزاد است و دولت در این زمینه سرمایهگذاری میکند» (Khan, ۲۰۰۱).
به طور کلی مشاهده میشود که هر بحران اعم از اقتصادی، اجتماعی، عقیدتی و سیاسی و هرگونه محدودیت در کسب و کار و پیشرفت برای متخصصان، یا نبود فرصتهای شغلی مناسب و محدودیت در انجام پژوهش در زمینههای دلخواه ممکن است موجب مهاجرت متخصصان شود. در این زمینه دلایل متعدد دیگری نیز وجود دارند که به طور خلاصه میتوان به شرح زیر به آنها اشاره کرد:
- توسعهنیافتگی اقتصادی؛
- نرخ بالای تورم در کشورهای در حال توسعه؛
- امکانات معیشتی و رفاهی بیشتر در کشورهای پیشرفته؛
- ناهمخوانی و شکاف بین نظام آموزشی و ساختار شغلی در کشورهای در حال توسعه؛
- بالابودن نرخ مالیات در برخی کشورهای پیشرفته نسبت به کشورهای پیشرفتة دیگر؛
- پایینبودن منزلت اجتماعی در کشورهای در حال توسعه.
● فرار مغزها در ایران
این پدیده در ایران از دهه ۳۰ آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. اخیراً شاهد آن بودهایم که موج مهاجرت ایرانیان به خارج کشور، بویژه مهاجرت جوانان تحصیلکرده فزونی یافته است و دغدغه و دلمشغولیهایی برای وطندوستان و آن بخش از مدیریت جامعه که توان خود را وقف اعتلای کشور کردهاند، فراهم آورده است.
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی صندوق بینالمللی پول، تا سال ۱۹۹۰ از کشورهای هند، چین و ایران به ترتیب ۲۳۸، ۱۶۵، ۱۰۵ هزار نفر با تحصیلات عالی به آمریکا مهاجرت کردهاند که به نسبت جمعیت، ایران بالاترین درصد مهاجرت را دارد. تعدا ذکرشده در مورد ایران، جدا از ۳۰۰۰ مهاجر با تحصیلات ابتدایی و ۴۱۰۰۰ مهاجر با تحصیلات متوسطه است که به آمریکا مهاجرت کردهاند (وقتی اینجا...، ۱۳۷۹). دکتر «عماد افروغ» عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس میگوید: «متأسفانه بر اساس آمار سال ۱۳۷۷، کشور ایران بالاترین میزان و درصد فرار مغزها را در مقایسه با سایر کشورها داشته است» (سید محسنی، ۱۳۷۸).
آمار و ارقام ارائه شده از سوی صاحبنظران مختلف در این زمینه متفاوت است و متأسفانه به خاطر نبود منبعی مستدل و مستند، یا به دلیل وجود منابع مختلف با ارقام گوناگون، آمارهای ناهمگونی ارائه شده است، چنان که «رییس انجمن ریاضی ایران» میگوید: «از بعد از انقلاب تاکنون بالغ بر ۱۷۶ مدال المپیادهای علمی را در سراسر جهان به دست آوردهایم. از این تعداد ۱۶۳ نفر آنها در کشور حضور ندارند» (حکیمیپور، ۱۳۸۰). در جایی دیگر «حسین میرزایی» رییس انجمن باشگاه دانشپژوهان میگوید: «بررسیها نشان میدهد که از بین ۲۷۲ دانشجویی که از طریق المپیادهای علمی به دانشگاه راه یافتهاند تاکنون ۵۵ نفر آنها برای تحصیل به خارج از کشور رفتهاند» (وقتی اینجا...، ۱۳۷۹). همچنین «خدیوی» در گزارشی اعلام میکند که آمارهای سازمان ملل حاکی است که در حال حاضر ۲۴ هزار استاد ایرانی فقط در آمریکا بهسر میبرند و ۴ میلیون ایرانی متخصص در خارج از کشور زندگی میکنند» [۹] (خدیوی، ۱۳۸۰).
به نظر میرسد اکثر آمارهای ارائه شده ذهنی و بر اساس حدس و گمان باشد تا پژوهش علمی، چون در غیر اینصورت و بر فرض استفاده از منبعی واحد و موثق، نباید تفاوتی بین آنها وجود داشته باشد. به هر حال، این پدیدهای است که وجود دارد، اما تعداد دقیق آن کاملاً مشخص نیست.
راههای پیشگیری از مهاجرت مغزها
پدیدة فرار مغزها ریشه در ابعاد مختلف تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارد و نمیتوان این پدیده را یک بعدی دانست. این ابعاد را با رویکردی جامعهشناختی مورد بررسی قرار میدهیم. برای مقابله با پدیدة فرار مغزها یا مهاجرت متخصصان با توجه به دلایل این مهاجرتها، باید راهکارهایی را در جهت حل یا بهبود مشکلات مختلف اجتماعی آنها اعم از اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اندیشید؛ به طوری که بتوان ایشان را متقاعد ساخت در کشور بمانند و تخصص خود را در جهت توسعة ملی به کار گیرند. اما کارشناسان در کشورهای مختلف راهکارهای متفاوتی ارائه میکنند.
در این مقاله سعی میشود با بهرهگیری از نظرات کارشناسانة صاحبنظران، راههای پیشگیری از فرار مغزها با رویکرد جامعهشناختی مطرح شود که به شرح زیر است:
- اصلاح نظام پرداختها براساس تواناییها و تخصصهای علمی متخصصان؛
- ایجاد مراکز تحقیق و توسعه با امکانات و تجهیزات پیشرفتة تحقیقاتی و تخصیص بودجههای کافی برای این امر؛
- ایجاد فرصتهای شغلی مناسب و هماهنگ با تقاضاهای شغلی؛
- به کارگیری تخصص نخبگان در امور مدیریتی در سطح کلان و خرد در جامعه؛
- ایجاد ثبات در محیطهای علمی و پژوهشی از نظر مدیریتی برای اجرای طرحهای راهبردی؛
- حفظ ثبات و امنیت اقتصادی و سیاسی در سطح کشور؛
- حذف محدودیتهای علمی و پژوهشی از حیطة کار آنان؛
- ایجاد تسهیلات و امکانات مناسب برای دستیابی به فناوریهای اطلاعات و ارتباطات (مثل اینترنت) و آموزش چگونگی بهرهگیری از آنها و تأمین منابع اطلاعاتی برای مصرف و تولید اطلاعات جدید.
تمامی راهکارهای مذکور ممکن است مؤثر باشند، ولی توقع نمیرود با بهکارگیری همة آنها به طور کلی جلوی پدیدة فرار مغزها گرفته شود، چون عوامل متعدد دیگری در این زمینه نقش دارند که برخی غیرقابل کنترل هستند، ولی از بروز برخی دیگر میتوان جلوگیری کرد.
اما این امر از ابعاد دیگری غیر از بعد جامعهشناختی نیز قابل بررسی است. تلاش در جهت رفع کمبودهای تخصصی، فقط از راه بهبود و افزایش فرصتهای آموزشی و شغلی، تقویت مالی، تأمین نیازهای علمی متخصصان، و تأمین ثبات اقتصادی، سیاسی کشور ممکن نخواهد بود. باید برای متخصصانی که تصمیم به ترک کشور گرفتهاند، انگیزههای روانی و مشوقهای لازم برای ماندن ایجاد شود. این مشوقها را میتوان به شیوههای گوناگون ارائه کرد. مثلاً ایجاد احساس مفیدبودن، تقویت بینش ملی و نقشداشتن در توسعه، افزایش میزان رضایت شغلی، حفظ حرمت و منزلت اجتماعی در جامعه از عمدهترین روشهای ایجاد انگیزة ماندن در کشور است. حمایت دولت و سرمایهگذاری ویژه برای متخصصان و پاداش شخصی نیز میتواند انگیزه ایجاد کند. همچنین باید کارهای فرهنگی (نظیر تقویت روحیة فداکاری، مردمدوستی، و علاقه به میهن، بویژه در میان نسل جوان) و ترویج روحیة ادای احترام به نخبگان و پژوهشگران در بین همگان در سطح وسیع و به طور اصولی انجام گیرد.
تا زمانی که دولت در کنار راهکارهای جامعهشناختی به این راهکارها توجهی نکند نمیتوان ادعا کرد در زمینة حفظ سرمایههای ارزشمند انسانی که بودجة بسیار زیادی صرف تربیت آنها شده به موفقیتی نایل آمده است. ایجاد انگیزه و تشویق باید در رأس فعالیتهای فرهنگی دولت برای این قشر از جامعه قرار گیرد.
● سیاست جذب مغزها به جای فرار آنها
یکی از کارهایی که دولت در جهت پیشگیری از فرار سرمایهها یا مغزها باید بکند، ایجاد بستر مناسب برای پژوهش، تخصیص بودجههای کلان در این زمینه، تجهیز کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی، کارگاهها و آزمایشگاههای پژوهشی است تا بتوان بهجای از دست دادن متخصصان به جذب آنها پرداخت. البته زیرساخت آموزشی و پژوهشی باید آماده باشد تا بتوان اهتمام به امر پژوهش را رواج داد. در همین راستا دولت آلمان برای تقویت بنیة علمی خود از طریق سه بنیاد پژوهشی، مبلغ ۸۲ میلیون دلار اختصاص داده است. از طریق برنامههای «بنیاد الکساندر هامبولا» و «بنگاه خدمات مبادلة فرهنگی»، دولت آلمان امیدوار است هم نخبگان را جذب کند و هم از خروج استعدادهای خود جلوگیری کند. «ادگار بول مان» وزیر پژوهش آلمان میگوید: «ما میخواهیم از فرار مغزها جلوگیری کنیم و درعوض به جذب مغزها بپردازیم» (Koenig, ۲۰۰۱).
لایحة اخیر کنگرة آمریکا، به دانشجویان خارجی دارای تحصیلات عالی در علوم و مهندسی که مایل به کار در آمریکا هستند اولویت میدهد. به نظر میرسد برای مهاجران، یک سیاست پنهانی توسط صنایع آمریکا اجرا شده است، سیاستی که به «سرقت مغزها از جهان سوم» معروف است (Sarvate, ۲۰۰۰).
بهطورکلی، هدف لایحة «فناوری قرن ۲۱ و رهبری تجاری» که در سال ۱۹۹۹ در سنای آمریکا مطرح شد، حفظ برتری صنایع سنگین آمریکا در رأس همة کشورها از راه جذب فناوران ماهر از دیگر کشورها است. یکی از سیاستهای آنها این است که از میان متقاضیان ویزای غیرمهاجر، دولت باید اولویت را به افراد دارای تحصیلات عالی در ریاضیات، علوم و مهندسی یا فناوری بدهد که باعث جذب افراد ماهر به طور موقتی در این زمینهها شود (Sarvate, ۲۰۰۰).
«اسکات موری» میگوید: «کانادا سالانه ۲۵۰۰۰ نفر را از دست میدهد که ۸ تا ۱۰ هزار نفر آنها دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. اما به ازای هر نیروی از دست رفتة دانشگاهی، چهار نفر جذب میشوند. تعداد کل دانشآموختگان کارشناسی ارشد و دکتری که سالانه جذب میشوند از تعداد کل تحصیلکردگان مهاجر از کانادا به آمریکا بیشتر است» (Murray, ۲۰۰۰).
«مییر» و «براون» در این ارتباط میگویند:
«در دو دهة گذشته مفهوم مهاجرت نخبگان متحول شده است و تأکید بیشتری بر جذب مغزها است». دو شیوه برای جذب مغزها وجود دارد: برگشت مهاجران به کشور مبدأ (روش برگشت)، و بسیج نیروهای خارج از کشور و همکاری آنها از راه دور در فعالیتهای توسعة کشور خویش (روش پراکندگی). در برخی کشورهای تازهصنعتی شده مثل سنگاپور، جمهوری کره یا کشورهای در حال توسعة بزرگ مثل هند و چین، روش اول با موفقیت به تحقق پیوسته است. آنها از سال ۱۹۸۰ به بعد برنامههای بازگشت نخبگان را به کشورهایشان اجرا نموده و شبکههای وسیعی در کشورهایشان ایجاد کردهاند تا این نخبگان بتوانند به طور مؤثرتر در این کشورها جایی برای خود پیدا کنند.
روش دوم جدیدتر است و از راهبرد متفاوتی تبعیت میکند. این راهبرد احتمال عدم برگشت برخی مهاجران را مسلم میپندارد. اما ممکن است آنها به توسعة کشور مبدأشان بسیار علاقهمند باشند، که دلایل آن هم وابستگیهای فرهنگی و خانوادگی با دیگران است. پس هدف، برقراری ارتباطهایی است که از طریق آن، مهاجران بتوانند به طور مؤثر و بدون حضور فیزیکی، در توسعة کشورشان شرکت کنند. این نوع همکاری از راه دور امکانپذیر است.
مزیت حیاتی این شیوه آن است که به سرمایهگذاری زیرساختی متکی نیست، بلکه مبتنی بر کار بیشتر روی منابع موجود است. یک چشمانداز مطمئن در این روش آن است که به وسیلة مهاجران، کشور نه تنها میتواند به دانش تولیدشدة آنها، بلکه به شبکههای اجتماعی مرتبط با حرفهای که در خارج فعالیت دارند، دسترسی پیدا کند. تاکنون ۴۱ شبکه از مهاجران در سراسر دنیا مشخص شده که مربوط به ۳۰ کشور است و همة آنها در اواخر دهه ۸۰ و دهه ۹۰ ایجاد شدهاند (Meyer and Brown, ۱۹۹۹).
سرانجام باید تأکید کرد که سرمایههای انسانی ارزشمندترین منابع برای تحول و پویایی و پیشرفت یک جامعه محسوب میشوند و در این میان متخصصان و نخبگان، سکاندار حرکتهای انسانی و محرک توسعه میباشند. تعداد آنها در سطح جامعه بسیار محدود است، به طوری که یکی از پژوهشگران و نویسندگان مسائل اقتصادی و سیاسی گفته از هر یک میلیون نفر، یک نفر به مرحلة کارآفرینی میرسد و بقیه از نتیجة کارآفرینی او به فعالیتی مشغول میشوند (توفانی، ۱۳۷۸). بنابراین حمایت همهجانبه از این قشر و تلاش در جهت جذب آنان به هر طریق ممکن، تضمینکنندة توسعه و پیشرفت پایدار جامعه است.
● تأثیر فرار مغزها بر جریان اطلاعات
در این قسمت جریان اطلاعات و تولیدات علمی، فناوری، اقتصادی و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر و نیز ارتباط جریان اطلاعات با مراکز اطلاعرسانی، کتابخانهها و مراکز پژوهشی و فعالیتهای آنها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این بحث با رویکردی تحلیلی و از چند بعد به مسائل مذکور میپردازد:
۱) رابطة فعالیتهای علمی، فناوری، اقتصادی با جریان اطلاعات: بین فعالیتهای علمی، فناوری، اقتصادی و جریان اطلاعات یک رابطة مستقیم وجود دارد؛ به این معنا که هرچه این فعالیتها افزایش یابند تولید، توزیع و مصرف اطلاعات افزایش مییابد و جریان اطلاعات رونق و سرعت میگیرد. فعالیتهای علمی و پژوهشی منجر به تولید اطلاعات میشوند، ضمن اینکه برای انجام این فعالیتها متخصصان نیاز به اطلاعات (دسترسی به مصرف اطلاعات) دارند. اطلاعات تولید شده توسط آنان مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین امروزه در تولید و اشاعة اطلاعات، فناوری اطلاعات و ارتباطات و کنترل، بسیار اهمیت پیدا کرده است. فعالیتهای فناوری پیشرفته، بویژه در زمینة فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، نه تنها به سرعتدادن جریان اطلاعات کمک بزرگی میکنند، بلکه به عنوان یک ابزار، در تولید اطلاعات و پردازش و اشاعة آن مؤثرند. اکنون کشورهایی جریان اطلاعات را در دست گرفتهاند که فناوریهای پیشرفته را، به لطف نیروهای زبده و متخصص خود، در اختیار دارند؛ اطلاعات خام را مانند مواد اولیه از کشورهای در حال توسعه میگیرند و پس از پردازش سریع و دقیق، همان اطلاعات را در اختیار دیگر کشورها قرار میدهند و از این راه هم جریان را به نفع خود هدایت میکنند و هم درآمد هنگفتی به دست میآورند.
درواقع، مهاجرت یعنی انتقال مغزهایی که به طور بالقوه توانایی پردازش دادهها و اطلاعات خام را به اطلاعات ارزشمند و دانشمدار دارند. پس خروج نیروهای زبدة کشورهای جنوب و ورود آنها به کشورهای شمال باعث میشود نیروهای متخصص کشورهای فقیر و سرمایههای انسانی که تمام هزینههای تربیت آنها بر عهدة آن کشورها بوده، به صورت آماده و بدون صرف هزینه در اختیار این قدرتها قرار گیرند و همان افراد با استفاده از فناوریهای پیشرفتة کشورهای شمال، به تولیدات علمی و فناورانه بپردازند و قدرتهای صنعتی را هر روز قویتر کنند.
فعالیتهای اقتصادی نیز رابطهای مستقیم با جریان اطلاعات و رونق گرفتن آن دارد: اول اینکه، امروزه تمامی فعالیتهای اقتصادی برپایة اطلاعات بنا نهاده شده؛ یعنی هر فرد یا سازمانی که بخواهد فعالیتی را شروع کند، ابتدا باید اطلاعات کاملی دربارة جامعه، نیازهای آن، چگونگی عرضة محصولات و فعالیتهای خود به بهترین نحو ممکن به دست آورد. از طرفی فرد یا سازمان موردنظر برای بازیابی فعالیت خود نیاز به تبلیغات و تولید اطلاعات دارد تا سودآوری بیشتری داشته باشد. در اینباره میتوان به پایگاههای اینترنتی اشاره کرد که بخش زیادی از آنها توسط شرکتهای تبلیغاتی ایجاد شدهاند. درنتیجه مشاهده میشود هر فعالیت اقتصادی متکی به مصرف و تولید اطلاعات است. رونق گرفتن اینگونه فعالیتها در هر جامعه باعث رونق بازار تولید و مصرف اطلاعات و به تبع آن، رونقگرفتن جریان اطلاعات به نفع آن جامعه میشود.
۲) کاهش جریان تولید و گردش اطلاعات به دلیل کاهش فعالیتهای علمی، فناوری و اقتصادی: اما در کشورهای در حال رشد عکس این قضیه هم صادق است. یعنی کاهش هریک از این فعالیتها مستقیماً بر جریان اطلاعات اثر میگذارد. در اینجا بیمناسبت نیست اشاره شود که میزان فعالیتهای کشورهای جنوب در مقایسه با کشورهای شمال بسیار محدود است و با یکدیگر قابل مقایسه نیست. درنتیجه جریان اطلاعات به عنوان یک قدرت مطلق در اختیار کشورهای شمال قرار دارد. به طور مثال، «انصافی» در پژوهشی که به «بررسی میزان تولید مقالات ایرانیان در زمینة علوم پایه» در «نمایهنامة استنادی علوم» پرداخته، به این نتیجه رسیده است که ۱/۰ درصد از تولید مقالات علمی علوم پایة جهان به ایران اختصاص دارد. این در حالی است که بیش از نیمی از فعالیتهای علمی ایرانیان (۸/۵۲درصد) در زمینه تولید مقالات علوم پایه بوده است (انصافی، ۱۳۷۹). همچنین در دنیای کنونی بارزترین شاخص توسعهیافتگی هر کشور را توان علمی و فنی آن کشور میدانند. این آمار بوضوح بیانگر آن است که فعالیتهای علمی، فناورانه و اقتصادی در کشورهایی مثل کشور ما بسیار محدود است. در این کشورها بیشتر فعالیتهایی که انجام میگیرند یا به دلیل نداشتن متخصصان خبره، یا به دلیل آگاه نبودن مسئولان امر از تأثیر اطلاعات صحیح در فعالیتهایشان، برپایة اطلاعات نیست و بیشتر به صورت تجربی و براساس آزمون و خطا انجام میگیرد. از اینرو اطلاعات در چرخة تولید و مصرف قرار نمیگیرد و گردش اطلاعات بسیار محدود است.
۳) کاهش نسبی فعالیت مراکز اطلاعرسانی و کتابخانهها: مراکز اطلاعرسانی و کتابخانهها محل توزیع و اشاعة اطلاعات در زمینههای گوناگون هستند و فعالیتهای آنها نیز بستگی مستقیم به فعالیت افراد و سازمانهای جامعه دارد. وقتی تولید و مصرف اطلاعات و گردش آن در جامعه کاهش یابد، این امر بر کاهش فعالیتهای مراکز اطلاعرسانی و کتابخانهها تأثیر مستقیم دارد. مصرف زیاد اطلاعات است که گردش کار هر مرکز اطلاعرسانی و کتابخانه را بالا میبرد.
همانطور که قبلاً اشاره شد، مصرف اطلاعات به تولید اطلاعات جدید میانجامد. این اطلاعات جدید باید در مکانی- کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی- سازماندهی شود و برای مصارف جدید در دسترس استفادهکننده قرار گیرد. این فرایند، افزایش در فعالیتهای مراکز مزبور را درپی خواهد داشت، چون از طرفی باید به سازماندهی منابع جدید بپردازند و از سوی دیگر با افزایش حجم اطلاعات و درنتیجه افزایش استفادهکنندگان، کار توزیع اطلاعات و دسترسپذیری آن برای کتابداران بیشتر میشود. اگر فرضاً به علت کندی فعالیتهای اطلاعاتی، فناوری و اقتصادی، تولید و مصرف اطلاعات کاهش یابد، این وضع رکود کار و فعالیتهای کتابخانه را به همراه خواهد داشت.
البته هر چند در سالهای اخیر میزان فعالیت مراکز اطلاعرسانی در کشورهای جهان سوم از جمله ایران، افزایش نسبی یافته است، ولی با توجه به سرعت رشد بیش از حد این فعالیتها در کشورهای پیشرفته، هر روز فاصلة این دو دسته از کشورها از این نظر بیشتر میشود و سهم کشورهای جهان سوم از تولیدات علمی به نسبت کاهش مییابد.
در دو سه دهة گذشته ما شاهد یک عدم توازن در تولید، مصرف و اشاعة اطلاعات در سطح جهانی بودهایم، بهطوری که بیشتر این فعالیتها در کشورهای پیشرفته انجام شده و کشورهای در حال توسعه سهم کمی در این زمینه داشتهاند. همین امر باعث رونقگرفتن مراکز اطلاعرسانی، کتابخانهها، و فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در کشورهای پیشرفته شده است، تا جایی که اکنون تقریباً تمام جریان اطلاعات را آنها هدایت میکنند و به میل خود آن را سمت و سو میبخشند.
۴) کاهش تقاضا برای اطلاعات از بانکهای خارجی: نکتة دیگری که باید به آن توجه کرد این که: در جامعهای که متخصصانی باشند تا پیوسته به تولید و مصرف اطلاعات بپردازند و در زمینة فعالیتهای خود با مجامع علمی خارجی ارتباط برقرار کنند، به اطلاعات عرضهشده توسط بانکهای خارجی، چندان احساس نیاز نمیشود و از اینرو تقاضا برای اطلاعات از این بانکها کاهش مییابد. درنتیجه، آن جامعه هر روز از جوامع پیشرفته فاصلة بیشتری میگیرد. این امر در حال حاضر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مشاهده میشود و اگر در این زمینه تدابیری اندیشیده نشود، هر روز شاهد فاصلة اطلاعاتی و علمی بیشتر آنها از دیگران هستیم.
اگرچه بیشترین اطلاعات در دنیای کنونی در کشورهای شمال تولید میشود، اما بیشترین اطلاعات هم در همان کشورها به مصرف میرسد و مفهوم جامعة اطلاعاتی (یعنی جامعهای که اطلاعات در تمام بخشهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی، و سیاسی آن به وفور تولید، توزیع و مصرف میشود) در همان کشورها صدق پیدا میکند. این امر از آنجا ناشی میشود که آنها تمام امکانات و زیرساخت لازم، از جمله امکانات سختافزاری، نرمافزاری، فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات، و بویژه نیروی انسانی ماهر را که بتواند از این امکانات به بهترین شکل ممکن استفاده کند، در اختیار دارند. در مقابل، کشورهای جنوب به خاطر ندانستن ارزش اطلاعات و در اختیار نداشتن نیروهای خبره، به استفاده از اطلاعات تولیدشده احساس نیاز نمیکنند. افزون بر آن، بر سر راه آنها در استفاده از بانکهای خارجی، موانعی از قبیل مشکل زبان، هزینة زیاد، نبود زیرساخت لازم، نداشتن تبحر کافی در استفاده از فناوریهای جدید نیز قرار دارد.
۵) کاهش نسبی تولید و صدور اطلاعات: قبلاً در مورد تولید اطلاعات و کاهش نسبی تولید ناشی از کاهش فعالیتهای علمی، فناورانه و اقتصادی صحبت شد. تولید اطلاعات در قالبهای گوناگون، مثل پژوهش، پروانههای ثبت اختراع، تألیف کتاب و مقاله صورت میگیرد.
در کشورهای در حال توسعه، با مهاجرت نخبگان که از بزرگترین تولیدکنندگان اطلاعات به حساب میآیند و با صرف سرمایههای ملی کشورهای خود تحصیل کردهاند و در مرحلة سودآوری، به دلایل مختلف کشور خود را ترک کرده یا مجبور به ترک آن شدهاند، مسلماً فعالیتهای علمی و پژوهشی کاهش مییابد. مغزهایی که به مرحلة سودآوری و خلاقیت رسیدهاند، اکنون تولیدات و نتایج کارهای علمی و پژوهشی خود را در اختیار دیگر جوامع پیشرفته قرار میدهند. در حقیقت سودآوری آنها برای کشورهای پیشرفته است نه کشورهای خویش. این افراد کاملاً موافقاند که نتایج پژوهشهای آنان باعث تقویت آن دولتها است، ولی این را هم میدانند که علم، بویژه علوم فنی و نتایج آنها به مرزهای هیچ کشور، قدرت و دولتی محدود نمیشود و دیر یا زود نتایج آن در تمام جهان منتشر میشود. هرچند بخشی از اطلاعات تولیدشدة آنها شاید از این راه در اختیار کشورهایشان قرار گیرد، اما یقیناً قسمت اعظم آن به کشورهای خویش برنمیگردد و اگر هم برگردد این کشورها باید هزینه و وقت زیادی را صرف آن کنند.
اما چیزی که باقی میماند بحث صدور اطلاعات است. شاید در حال حاضر صادرات هیچ کالایی به اندازة صادرات و فروش اطلاعات برای کشورهای پیشرفته (مثل آمریکا و تا حدودی انگلستان)که از زیرساخت لازم در این زمینه و فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات برخوردار هستند، سودآوری نداشته باشد. اکنون اطلاعات قدرت به حساب میآید و شاید بتوان گفت که کشورهای پیشرفته به جای استثمار سیاسی و نظامی، اکنون به استثمار اطلاعاتی کشورهای در حال توسعه میپردازند.
در کشورهای جنوب که میزان تولید اطلاعات بسیار پایین است و به آن بها داده نمیشود، صدور اطلاعات هم وجود ندارد؛ زیرا آنها در این زمینه باید دارای زیرساخت لازم باشند و امکانات اشاعة سریع را با استفاده از فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات داشته باشند و اطلاعات تولیدشده آنها از کیفیت لازم برخوردار باشد تا بتوانند با کشورهای توسعهیافته به رقابت بپردازند. در اینجا موضوع زبان را نیز نباید فراموش کرد، که مانع بزرگی بر سر راه صدور اطلاعات آن کشورها است.
● نتیجهگیری
فرار یا مهاجرت مغزها به هر دلیلی بیشترین ضرر را به کشورهای در حال توسعه رسانده و میرساند. اطلاعات به دستآمده نشان میدهد بیشترین مهاجرت به سوی آمریکا، کانادا، و کشورهای اروپایی صورت میگیرد؛ حال آنکه آمار مهاجرت از سوی آمریکا حتی به دیگر کشورهای صنعتی بسیار پایین است، چون در آن کشور، تمام بسترهای لازم برای آموزش و پژوهش در بالاترین سطح مهیا شده است. آنها بیشترین سود را هم از این کار میبرند و دانش تولیدشده را از طریق شبکههای اطلاعرسانی به بهایی گران در اختیار همگان قرار میدهند. از اینرو، امروزه شاهد آن هستیم که بیشترین اطلاعات علمی و فنی در این کشور تولید میشود و سهم آن در ایجاد پایگاههای اطلاعاتی در جهان بیشتر از دیگر کشورها است. بعد از آمریکا، کانادا و دیگر کشورهای صنعتی قرار دارند، ولی چون توانایی جذب مهاجر دارند زیاد متضرر نمیشوند.
اگر نیروهای مهاجر یعنی همان مغزهای اطلاعاتی که به کشورهای پیشرفتة صنعتی سفر میکنند پس از مدتی و پس از کسب تجربه به کشور خود برگردند، بخش زیادی از توانایی علمی آنها میتواند در اختیار کشورهایشان قرار گیرد و علاوه بر برگشت سرمایه، ارزش دیگری هم به این سرمایه اضافه شده و آن تجربة ارزندهای است که در آنجا کسب کردهاند؛ یعنی اطلاعات پردازشنشدةآنها در محیطهای جدید (وقتی در میدان عمل قرار گرفته) به دانش ارزشمندی تبدیل گردیده و اطلاعات تازهتری نیز به آن اضافه شده است. کشورهای جنوب باید بستر مناسبی برای بازگشت آنها فراهم آورند. این امر در برخی کشورهای تازهصنعتی شده (مثل کره، چین و سنگاپور) با موفقیت صورت گرفته است. کشورهای فوق در این زمینه بسیارکار کردهاند، که استفاده از تجربة آنها کمک زیادی به دیگر کشورهای جنوب خواهد کرد. آنها با برنامهریزی حسابشده، نخبگان خود را به دیگر کشورها صادر و از این رهگذر درآمدهای بسیار زیادی کسب میکنند.
وجود امکانات پیشرفتة آموزشی و پژوهشی در این کشورها، برخورداری از فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات و کلیة زیرساختهای لازم برای استفاده از آنها وسرمایهگذاری بسیار زیاد در زمینة تولید دانش و انتقال آن، باعث شده که نبض جریان اطلاعات را در دست گیرند و آن را سمت و سو دهند، و برای انتقال اطلاعات به دیگر کشورهای در حال توسعه تصمیم بگیرند که چه نوع اطلاعاتی را و با چه شرایطی منتقل کنند؛ مسلماً اطلاعاتی را که ارزش راهبردی داشته باشد، برای خود حفظ، و نوعی انحصارگرایی را در این زمینه (یعنی در اطلاعاتی که بخشی از آن توسط نخبگان کشورهای در حال توسعه تولید شده است) اعمال میکنند.
اما نبود هرگونه آمار رسمی از مهاجرت نخبگان و برگشت آنها، در کشورهای جنوب (از جمله ایران) و نبود برنامهریزی برای صدور تخصص و کسب درآمد از این راه، نشان میدهد که دولتهای آنها به این پدیدة مهم توجه چندانی ندارند و هیچ فکری برای این سرمایههای از دست رفته نشده است. حتی در زمینة ایجاد بستر مناسب، راهکاری نیز برای حفظ نیروهای موجود و به فعلدرآوردن اطلاعات بالقوة متخصصان اندیشیده نشده است تا آنها بتوانند این اطلاعات پردازشنشده را در عمل به کار گیرند، توان اطلاعاتی خود را در اختیار جامعه قرار دهند، و این اطلاعات در چرخة تولید و مصرف قرارگیرد.
مسعود بهمن آبادی
جغرافیای فرار مغزها و تأثیر آن بر جریان اطلاعات [۱]
محسن نوکاریزی [۲]
منابع
اسماعیلی، م.؛ گرشاسبی، ب. (۱۳۷۸، ۲۵ بهمن). «گستردگی فرار مغزها در کشورهای در حال توسعه». عصر آزادگان.
انصافی، س. (۱۳۷۹). «بررسی میزان تولید مقالات ایرانیان در زمینه علوم پایه». علوم اطلاعرسانی، ۵۵، ۴۹، ۱۶.
توفانی، د. (۱۳۷۸، ۳۱ مرداد). «توسعه فقر نخستین پیامد فرار مغزها». ایران.
«چرا المپیادیها نمیمانند، میروند!». (۱۳۷۹، ۲۵ فروردین). انتخاب.
حکیمیپور، الف. (۱۳۸۰، ۹ اردیبهشت). «بحران بیکاری و فرار مغزها تشدید شده است: ارزیابی دکتر ابوالقاسم حکیمیپور استاد دانشگاه از عملکرد دولت». رسالت.
سید محسنی، ش. (۱۳۷۸، ۱۳ آبان). «فرار مغزها: خروج سرمایههای ارزشمند انسانی». کار و کارگر.
«فرار مغزها: زمینهها و علتها». (۱۳۷۹، ۲دی). رسالت.
میرشکاک، ی. (۱۳۸۰، ۲۳ اردیبهشت). «تأملی در مقوله فرار مغزها». قدس.
نوربخش ماسوله، م. (۱۳۷۸، ۱۶ آذر). «نبود مردمسالاری زمینهساز فرار مغزهاست». قدس.
Chng, A. (۲۰۰۲). The Iraqi brain drain: professionals leaving home at high rate. Available at:
www.abcnews.go.com
Kahn, J. (۲۰۰۱). P. Stem cells and a new brain drain. Available at:
http://www.cnn.com/health
Koenig, R. (۲۰۰۱, March ۳). "Germany to halt a brain drain". Science Now. Avalable at:
Mackey, D. (۱۹۶۹). Geographical mobility and the brain drain: a case study of Aberdeen University graduates, ۱۸۶۰-۱۹۶۰. London: George Allen & Unwin.
MacLean, M. (۱۹۹۸). "US firms poaching top drains". Edmonton Journal, May, ۲۳rd. Available at:
http://www.cbhr.ca/presscli/ej_۹۸۵.htm
Martin, S. T. (۱۹۹۹). :Canada Brian Drain". St. Petersburg Times, Sep. ۵th . Available from:
http://www.sptime.com/tpc.copyright.html
Meyer, J.B., Mercy, B. (۱۹۹۹). "Scientific Diasporas: a new approach to the brain drain". Prepared for the World Conference on Science, UNESCO-ICSU, Budapest, Hungry, ۲۶ June-۱ July, ۱۹۹۹. Available at: http://www.unesco.org/most/meyer.htm
Moody, R.A. (۱۹۹۶). "Proliferation implications of the brain drain". Post Soviet Prospects, ۴ (۱۲). Available at:
http://www.csis.org/cgi-bin/imagmap/
Murray, S. (۲۰۰۰). "Brain drain, brain gain". Session proceedings, May ۲۵, ۲۰۰۰ presented by the Maytree Foundation Lawerance Center Forum. Available at:
http://www.maytree.com/index/htm/
Sarvate, S. (۲۰۰۰). Brain drain. Available at:
http://www.salon.com/index.html/
Schlegel, M. (۱۹۹۶). Brain drain with regard to Africa. Available at:
http://www.sas.upenn.edu/African-studies/Articles_Gen/brain_Drain.html/
St. Lifer, E. (۲۰۰۰). "The broomer brain drain: the last of generation". Library Journal, ۱۲۵ (۸), ۳۸-۴۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست