چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا

میراث اقتصادی اصلاحات


میراث اقتصادی اصلاحات

محمد خاتمی این آخرین روز را نیز با لبخند به پایان برد شاید او بیش از هر چیز به یاد روزهای تنفیذ خود افتاده بود

توسعه سیاسی، درفش او و حامیانش بود كه حال نام اصلاح‌طلب را برای خود برگزیده بودند. آنان تا بدانجا پیش رفتند كه توسعه سیاسی را مقدم و الزامی‌تر از توسعه اقتصادی یافتند و آنانی را كه توسعه اقتصادی را بر توسعه سیاسی اولویت می‌دادند، به سخره می‌گرفتند و همین امر نیز باعث آن شد كه طی دو سال از آغاز دوران خاتمی تا انتخابات مجلس ششم بین احزاب حامی خاتمی اختلاف افتد و بدین شكل عملا كارگزاران سازندگی كه توسعه اقتصادی را دروازه سیاست می‌دیدند ازدیگر احزاب متمایز شوند و با حضور هاشمی رفسنجانی درانتخابات مجلس ششم عملا این شكاف گسترده‌تر شد.حامیان محمدخاتمی خواسته یا ناخواسته فراموش كردند كه توسعه مفهومی فراگیر است و نه یك مقوله منقسم به زمینه‌های مختلف اجتماعی. توسعه اقتصادی در تعریف خود سیاست را به فراموشی نسپرده بود و آنان كه هر یك توسعه را منقسم و اولویت‌بندی می‌كردند، نمی‌دانستند كه علم آكادمیك این هر دو را با هم می‌بیند و راه اینان را یكی می‌داند.اما به‌رغم این كژی در تعاریف، دولت خاتمی خوب می‌دانست كه دگرگونی وضعیت موجود بدون توجه به پتانسیل‌های اقتصادی میسر نیست. او در ابتدای صدارتش با قیمت‌های پایین نفتی و حجم عظیم نیروی آماده به كار مواجه بود. نیرویی كه به واسطه سیاست‌های افزایش جمعیت اوائل دهه ۶۰، حال چشم به دولت داشت تا برایش اشتغال ایجاد كند.اقتصاد دولتی ایران، چنین انتظاری را ایجاد می‌كرد و دولت خاتمی با درآمد پایین دولتی قادر به جوابگویی این وضعیت نبود و از سوی دیگر تورم به علل مختلف از جمله شرایط روانی اوائل دهه ۷۰بالا‌ بود.بنابر این آغاز دوران خاتمی همراه با اقتصاد ركودی - تورمی با درآمدهای پایین دولتی ناشی از قیمت پایین نفت بود. اما این تنها مسائلی نبود كه محمد خاتمی در اقتصاد با آن مواجه بود.

اختلافات درونی‌

محمدخاتمی ادعای فهم اقتصاد نداشت. او هیچگاه مدعی آن نبود كه به اقتصاد احاطه دارد و از همین منظر بود كه سعی كرد از تمامی پتانسیل‌های فكری اقتصادی یاری جوید و دعوت از استادان دانشگاهی در ابتدای دوران كاریش از این منظر قابل توجیه بود. اما نداشتن شم اقتصادی وی، باعث آن شد تا وی قادر به درك این مساله نباشد كه دیدگاه‌های اقتصادی برای تحقق اهداف معین، مختلف و بعضا متضاد است و همین امر نیز موجب آن بود كه وی برای پست‌های اقتصادی، افرادی را انتخاب كند كه حامی نظرات و عقاید مختلف اقتصادی بودند، هرچند شاید جبهه سیاسی آنها نزدیك به محمد خاتمی بود.دوستانی كه روزی در دولت نخست‌وزیر، رجایی حضور داشتند این‌بار گردرییس‌جمهور خاتمی نشسته بودند، اما گویی این بار اینان بیش از گذشته با هم اختلاف داشتند. شرایط پس از انقلاب آنچنان بود كه نیروهای مذهبی در مقابل رقیبان خود به اشتراكات بیش از افتراقات توجه می‌كردند ضمن آنكه گفتمان چپ در اقتصاد به واسطه مقتضیات زمانی پس از انقلاب آنچنان پرقدرت بود كه مخالفان این گفتمان قادر نبودند، عقاید خود را بروز دهند و از این رو بود كه محسن نوربخش و حسین نمازی هر یك در پست‌های خویش بدون اختلافی جا خوش كردند.اما دولت خاتمی، دولت پس از انقلاب نبود و این بار مقامات پولی و مالی، نیروهای انقلابی نبودند. اینان از دوره جوانی گذر كرده بودند و حال عقلانیت هر یك راهی را نشان می‌داد كه شاید آنچنان مورد پسند دیگری نبود.

نگارش برنامه سوم‌

خاتمی اگرچه بندهای‌محافظه‌كارانه برنامه دوم كه تحت فشارهای ناشی از اعتراضات به برنامه اول تنظیم شده بود را اجرا می‌كرد، اما وی می‌بایست برای آغاز سال ۷۹، برنامه سومی كه خود به نگارش در می‌آورد را اجرا می‌كرد.با وجود تمامی اختلافات برنامه سوم توسعه اقتصادی، با نگاهی بازتر به مسایل می‌نگریست و رفتن به سمت اقتصاد ضدانحصاری دولت یكی از محورهایی بود كه برنامه‌ریزان دولت خاتمی بدان توجه كرده بودند، محوریتی كه با خصوصی‌سازی می‌بایست محقق می‌گشت و اگر در طول سال‌های برنامه دوم، دولت خاتمی از برنامه كم و بیش عقب بود، اما در سال ۷۹ كه اولین سال اجرای برنامه سوم بود، اوج‌گیری قیمت نفت، به یكباره موتور اقتصاد كشور را به كار انداخت آنچنان كه رشد اقتصادی در این سال قابل مقایسه با سال‌های پیش از آن نبود. در همین سال نیز به علت رشد قیمت نفت و قرار گرفتن آن در سطحی بالاتر از میزان پیش‌بینی در بودجه سالانه، حسابی متولد شد كه مقصود از آن هضم مازاد درآمد نفتی دولت برای استفاده در بخش عرضه كل، آن هم توسط بخش خصوصی بود. حسابی كه قرار بر این بود تا سطح ۵۰درصد از هضم پولی خود را به‌ غیر دولتی‌ها دهد و نتیجه آن پس از ۴سال آن بود كه بیش از ۸۰درصد آن را خود دولت استفاده كرد.

عقلانیت وتجربه‌

سمت‌گیری دولت در ایجاد حساب ذخیره ارزی بسیار مترقیانه بود. خاتمی از مازاد درآمد نفتی برای امور جاری كه اثری به جز لگام گسیختگی تورم نداشت، استفاده نكرد. او بارها و بارها از این طرح قابل تقدیر دولت خویش تعریف كرده بود و آنگاه كه كارمندان و معلمان و ... دولت، خواستار افزایش حقوق و دستمزد بودند و در عین حال كه دولت وی می‌توانست این مازاد درآمد نفتی را صرف مزایا و عیدی و ... كاركنان دولت كند و بدین شكل اعتباری برای خویش به هم زند و محبوبیتی بر محبوبیت خویش بیفزاید، لیك چنین نكرد و در دام ساده لوحی علمی و سیاست بازی حرافانه نیفتاد، در حالی كه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ نزدیك بود و وی می‌توانست با استفاده از مازاد درآمد نفتی در انتهای سال ۷۹، خویش را بالا ببرد، این عقلانیت از تجربه مازاد درآمد نفتی دهه ۵۰ ناشی شده بود. سال‌هایی كه درآمد نفتی، یا به كمك تورم رفت یا واردات گسترده و این هر دو یعنی خللی دیگر در اقتصاد ایران. مردان اقتصادی اصلاح طلبان این بار گام نو و موثری را پس از نگارش برنامه سوم، برداشته بودند. اما با این وجود قدرت فزون خواهی هزینه‌های جاری چنان شد تا عملا پس از نیم دهه از آغاز اولین دلارهای مازاد، حساب ذخیره ارزی با اهداف اولیه خویش فاصله زیادی داشته باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.