یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

روش شناسی اقتصاد


روش شناسی اقتصاد

توصیف گرایی روشی است که نظریه ها را به عنوان تبیین کننده نمی پذیرد بلکه آنهارا تحلیلی از حوادث قابل مشاهده می داند ابزار گرایی ازاین هم فراتر می رود و نظریه ها را تنها ابزارهایی برای پیش بینی با هدف یاری رساندن به سیاست گذاران اقتصادی و تولید مقیاسهای علمی و تجربی می داند هر یک از این روشها نزد پیروانش غیرقابل ایراد و اشکال است

در این مقاله، نویسنده به بررسی نظریات گوناگون در حوزهٔ روش شناسی علوم و بویژه روش شناسی اقتصاد پرداخته است. وی از تعاریف کلاسیک و مکانیکی روش علمی آغاز می کند. نویسنده معتقد است غالب روش شناسی ها تنها جنبهٔ سلبی و ایجابی دارند و بیشتر در نقد روش شناسی های پیشین ارائه شده اند.

وی خود معتقد است به جای روش شناسی توصیه ای، باید به توصیف روش شناسی های موجود پرداخت. بدین منظور وی به سراغ پلورالیسم روش شناختی یا روش شناسی ادراکی می رود.

اصطلاح "روش شناسی" ۱ به مطالعه "روش ها" و به ویژه مطالعه روش علمی اشاره دارد.

در طول قرن بیستم، روش علمی به یک روند کار چند مرحله ای اطلاق می شد. روش علمی، روشی بود که به دانشمندان موفق ۳۰۰ ساله اخیر نسبت داده می شد. یک کتاب درسی "علوم تجربی"، با تشریح روش اکتشافات علمی که موفق و در نتیجه مناسب خوانده شده آغاز می شود. به طور مثال گفته می شود که همهٔ علوم به عنوان گام اول با جمع آوری داده ها آغاز می شوند.

گام دوم تشکیل "فرضیه" ۲ با توجه به داده های جمع آوری شده است و گام سوم ترتیب دادن آزمایش برای آزمون این فرضیه است. اگر فرضیه، آزمون را با موفقیت پشت سر بگذارد عنوان "نظریه" ۳ را خواهد گرفت. اگر یک نظریه در آزمون های سایر دانشمندان هم موفق باشد، شاید پس از سالها این نظریه "قانون" ۴ خوانده شود.

از این رهگذر درس مهمی که دانشمندان مشتاق می آموختند، این بود که اگر آنها به لحاظ روش شناسی در جمع آوری داده ها و پیشنهاد آزمون فرضیه دقیق باشند به موفقیت اطمینان خواهند داشت و حتی ممکن است به شهرت برسند.

امروزه دشوار است که کسی بتواند چنین "تصویر مکانیکی" ۵ خوش بینانه ای از روش علمی و اکتشافات علمی در کتابهای درسی دبیرستانی بیابد. در عوض، امروزه کتابهای درسی علوم تجربی با بیان تعدادی سؤال که مفاهیم بنیادین علم را شکل می دهند، آغاز می شوند. محتویات کتب درسی اساساً "باز نمایی" ۶ یک روش ارزش گذاری است و نشان می دهد هرگاه این روش به دقت مورد استفاده قرار گیرد، می توان از آن برای تبیین و توصیف همهٔ پدیده های علمی که به صورت سؤال درآمده، بهره برد. در این کتاب ها مباحثی کوتاه درباره روش علمی وجود دارد اما نه به شکل یک فرآیند مکانیکی و ماشین وار .

امروزه علمی بودن مترادف با درست بودن نیست بلکه بیشتر مترادف با "اجتناب از خطای عقلانی" ۷ است.

در طول ۲۰۰ سال گذشته نماد عمدهٔ روشنفکری ۸ (به ویژه میان اقتصاددانان) توانایی تبیین دقیق مسائل یا بهره گیری از روشهای مناسب تحقیق علمی بوده است. به هر حال به نظر می رسد پس از جنگ جهانی دوم ابراز علاقه به روش شناسی نشانهٔ بارز نابخردی و عدم بلوغ و فهم درست شمرده می شود. با این حال، بحث روش شناسی، بحث رایج و روزمرهٔ اغلب دانشکده های اقتصاد است. اما محتویات این بحثها بیشتر دربارهٔ روش پذیرفته شده است و چندان از آن فراتر نمی رود. روش پذیرفته شده در دانشکده ها، یکی از انواع ذیل است:

"توصیف گرایی"۹ "پل ساموئلسن" ۱۰ و نیز "وانگ" ۱۱ (۱۹۷۸م) یا یکی از گونه های ابزارگرایی۱۲ "میلتون فرید من". ۱۳

توصیف گرایی روشی است که نظریه ها را به عنوان تبیین کننده نمی پذیرد بلکه آنهارا تحلیلی از حوادث قابل مشاهده می داند. ابزار گرایی ازاین هم فراتر می رود و نظریه ها را تنها ابزارهایی برای پیش بینی (با هدف یاری رساندن به سیاست گذاران اقتصادی) و تولید مقیاسهای علمی و تجربی می داند. هر یک از این روشها نزد پیروانش غیرقابل ایراد و اشکال است.

هیچ کدام از دو گروه هیچ دلیلی را برای مطالعهٔ "روش شناسی" نمی پذیرند. از نظر آنها انتقاد به روش آنان، تلف کردن وقت تلقی شده و توجیه و تحلیل بیشتر، امری غیر ضروری شمرده می شود.

اما در دهه ۱۹۸۰ این برخورد بسته و طرز فکر خشک با انتشار کتابهای متعددی درباره روش شناسی اقتصاد و با چاپ کتابی توسط "مارک بلاگ" ۱۴ آغاز شد.

کتاب بلاگ متاسفانه تلاشی است در جهت القاء روش شناسی به عنوان مطالعه "یک" روش مناسب. این موضوع ما را با دو سؤال مواجه می کند: چرا باید فقط یک روش مناسب وجود داشته باشد؟ و چرا باید همچنان ارزیابی از کار اقتصاددانان، در روش شناسی مطرح باشد؟ دانشجویان روش شناسی با آنکه در بطن مطالعهٔ روش شناسی اقتصاد هستند. به ندرت به این سئوالات توجه می کنند.

اقتصاددانان همچنان به مطالعه روش شناسی می پردازند. برخی به این دلیل که مبنای محکم و نفوذناپذیری برای نقادی جریان عمدهٔ علم اقتصاد بدست آورند و عده ای دیگر نیز برای به دست آوردن مبنای محکمی برای توجیه و تعلیل جریان عمدهٔ علم اقتصاد.

متاسفانه هر دو دلیل بر این پیش فرض مبتنی است که تنها یک روش درست وجود دارد. برای پرهیز از محدودیتهای این دیدگاه کوته نظرانه، بسیاری از روش شناسان "پلورالیسم روش شناختی" ۱۵ را مورد توجه قرار داده اند. که توسط "بروس کادول" ۱۶ (۱۹۸۲) مطرح شده است. اکنون دلیل سومی برای مطالعهٔ روش شناسی براساس تکثرگرایی که ما از آن تحت عنوان "روش شناسی ادراکی"۱۷ نام می بریم قابل تصور است.

موفقیت قاطع فیزیک، ایدهٔ وجود روش علمی درست و منحصر به فرد را به طور قابل ملاحظه ای تقویت کرده است. اگر روش منحصر به فردی موجود باشد که در صورت اجرای دقیق آن به نظریه های تمام عیار و بی نقص برسیم، همه با استفاده از آن برای تحلیل های اقتصادی موافق خواهند بود. اما وجود چنین روش کاملی، خوابی تعبیر ناشدنی است با این حال هنگامی که با رقیب مواجه می شویم، وسوسه باور وجود چنین روشی در ما بیشتر می شود، به خصوص زمانی که با نظریه پردازانی برخورد می کنیم که دیدگاههایشان نادرست است.

سؤال کلیدی این است که آیا اشتباهاتی که در ایجاد و توسعه یا اعتبار و ارزش گذاری یک نظریه به وجود می آید، ناشی از اجرای آن روش خاص است؟ اگر پاسخ مثبت باشد می پذیریم که همه شکست ها ناشی از انتخاب روش نادرست و یا ناشی از استفاده نادرست از یک روش درست است.

اگر این استدلال ها پذیرفته شود، هرگونه انتقاد به دیدگاه ها یا نظریات می تواند به عنوان ادعای نادرست بودن روش شناسی به کار گرفته شده باشد.

بسیاری از به اصطلاح "مناقشات روش شناسانه" در واقع به تفاوتهای ایدئولوژیکی مربوط است. برای مثال، استدلال هایی که مارکسیستها ارائه می کنند معمولاً با نظر بیشتر اقتصاددانان به شکل غیر قابل حلی در تضاد است. مناقشات حل شدنی آنهایی هستند که میان خود افراد اقتصاددان، وجود دارد. در ۲۵ سال اخیر "پارادایم" ۱۸ چنین استدلال های روش شناسانه ای، نقدهای ساموئلسن در نقد ابزار انگاری فریدمن بوده است. ۱۹

غالب انتقاداتی که بر فریدمن وارد شده و می شود، اعتراض به مخالفت وی با دخالت دولت در اقتصاد است.

این امر که آیا سایر مخالفان دخالت دولت، با روش شناسی ابزارانگارانه فریدمن نیز مخالفند مورد تردید است. جالب اینجاست که درباره توصیف گرایی ساموئلسن انتقاد کمی وجود دارد، بنابراین می توان گفت: مخالفان آرای روش شناسانه فریدمن عملکرد را مهم تر از کلام می دانند.

تقریباً همه ناظران "بحث روش شناسی الگو" این نکته را فراموش می کنند که دیدگاه روش شناسی فریدمن به عنوان یک دیدگاه مخالف با "فلسفه تحلیلی اثبات گرایی" ۲۰ در دهه ۱۹۳۰ مطرح شد. از نظر "پوزیتیوسیم" (یا آن طور کهMccloskey می خواند مدرنیسم۲۱) یک نظریه در صورتی که فرضیه ها و پیش فرض های آن از جهت منطقی تصدیق پذیر باشند، علمی است خواه این فرضیه ها به صورت درون گرا ۲۲ تصدیق شوند و خواه به صورت تجربی۲۳.

بنابراین آنچه روش شناسی فریدمن خوانده می شود یک روش علمی جایگزین برای ایجاد یک نظریه نیست. بلکه فقط نقد یک دیدگاه قدیمی است که بر وجود روشی که با به کارگیری آن (حتی اگر "تحلیلهای پیشین"۲۴ فقط برای ایجاد نظریه به کار رود) به نتایج قطعی و اثباتی می رسیم تاکید داشته است.

ناگفته پیداست که بسیاری از دیدگاههای روش شناسی رایج در واقع انتقاد به دیگر دیدگاههای روش شناسی است. فریدمن پوزیتیویسم دهه ۳۰ را نقد می کند (که خود مجموعه انتقادات وارد شده بر تجربه گرایی قرن ۱۸ بوده) و ساموئلسن ابزارانگاری فریدمن را نقد می کند. جالب خواهد بود که ببینیم کسی برای نقد به اصطلاح روش شناسی ساموئلسن خواهد آمد و خودش هدفی برای نقدهای روش شناسانه بعدی خواهد شد، به هر حال انتقاد و نقادی رویکرد عمده بحثهای "امروزی" است.

اینطور نیست که روش شناسی همواره هدف همهٔ انتقادهای پرمایه و پیشرفته بوده باشد. مقالات دفاعی ۲۵ بسیاری دربارهٔ گستره و روش علم اقتصاد وجود دارد. همانگونه که بلاگ توضیح داده است، طی قرن نوزدهم مطالب بسیاری دربارهٔ روش شناسی اقتصاد به وجود آمد که از ناسو سینیور ۲۶ آغاز شد و توسط جان استوارت میل و جان الیوت کایرنز ۲۷ پیگیری شد و سرانجام توسط جان نویل کینز ۲۸ خلاصه و جمع آوری شد. از آنجا که این مطالب در برخی اوقات باعث بروز مشکل در رابطه با روش شناسی اقتصادی می شد. آنها به دنبال توضیح این مطلب بودند که اقتصاددانان چگونه می توانند در کارشان موفق باشند. به نظر می رسد در این قرن لیونل رابینز ۲۹ آخرین روش شناس بود که تلاش کرد دلایل عدم موفقیت اقتصاددانان را تشریح کند.

با توجه به رشد فزایندهٔ علم اقتصاد در ۵۰ سال گذشته، ممکن است انتظار داشته باشیم که تلاشهای بیشتری برای تبیین موفقیت مشهود علم اقتصاد صورت گرفته باشد، در حالی که این گونه نیست. با این که اغلب کتابهای درسی اقتصاد در فصل معرفی، درباره مسائل مختلف روش شناسی از قبیل تمایز بین گزاره های اثباتی ۳۰ و هنجاری ۳۱ و مفهوم "این همان گویی" ۳۲ و مغالطات منطقی مختلف بحث می کنند. اما این فصول و این بحث ها تنها برای زینت هستند و بسیار کوتاهتر ازبحث هایی هستند که سابقاً تحت عنوان "گستره و روشهای علم اقتصاد" مطرح می شدند.

اگر نگوئیم غیر ممکن ولی بسیار مشکل است به هنگام تصمیم گیری که نیاز به اطلاعات و دانش و یا بررسی انتظارات دارد، از اتخاذ موضع روش شناسانه خودداری کنیم. روش شناسی فراگیر است. چه مطالعهٔ روش شناسی در حوزه مطالعاتی اقتصاددانان غالب باشد و چه نباشد.

عقیدهٔ رایج اقتصاددانان که از اوایل دهه ۶۰ به این سو شکل گرفته است. مطالعه روش شناسی را منسوخ می داند و یا حتی وجود روش شناسی را نمی پذیرد. این امر بسیار گمراه کننده خواهد بود. روش شناسی همچنان حیات دارد اما به دشواری می توان از آن سراغ گرفت زیرا در ضمیر "روش تحقیق پذیرفته شدهٔ پنهان" قرار دارد. امروزه روش شناسی پذیرفته شده باید از یکنواختی و هم شکلی موجود در فعالیتهای اقتصاددانان استنتاج و استخراج شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.