یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پژواك در فضای تهی اهمیت خلاء در هنر اسلامی


پژواك در فضای تهی اهمیت خلاء در هنر اسلامی

خلاء تاثیر و نفوذ محیط كیهانی را كه بر آدمی غالب می آید, می زداید, چراكه همیشه و همه جا پرتو نور الهی حجاب ماده را از میان برمی دارد

آنچه كه در ادب و تفكر اسلامی هنر نامیده می شود با تلقی غربیان از هنر، تفاوت ماهوی دارد. بدین بیان كه هنری كه در اسلام بسط و ظهور یافته است، در ذات خود دینی بوده و در پرتو حضور دینی حاصل آمده است. به بیان دیگر در هنر اسلامی امر محسوس و جهان تماشا، اصالت نداشته و صرفا بدان اكتفا نشده است، به طوری كه هر چیزی در عالم محسوس در نزد هنرمند آیه و نشانه ای است برای حقایقی برتر.

در تمدن اسلامی زیبایی را چهره حقیقت دانسته اند، لذا زیبایی شناس كسی است كه با حقیقت، وجود و هستی ارتباط دارد، یعنی در عین حال كه زیبایی شناس است، اهل الهیات و سیر معنوی و عرفان نیز هست. بنابراین تفكر در باب هنر اسلامی نیازمند شمول اندیشه بر تمامی حوزه های معرفتی اسلامی است به عبارت دیگر هنر در اسلام به عنوان مقوله ای جدا و منفك هرگز تحقق نداشته است. بنابراین عناصر و مولفه های زیبایی شناختی آثار هنری اسلامی از ویژگی هایی برخوردار است كه كاملا با ملاك های علم استتیك غربی متفاوت است. یكی از این ویژگی ها، مفهوم خلا است كه مولف دانشمند این مقاله با نگاهی درونی سعی بر توصیف نقش و اهمیت آن در شكل گیری بعضی از آثار هنری اسلامی دارد.

اهمیت معنوی خلاء یكی از پیامدهای رابطه عمیق و دقیق معنویت و مبانی متافیزیكی اسلام و هنر اسلامی است در همه وجوهش. خلاء از ثمرات مبانی متافیزیكی توحید است. كاربرد خلاء یكی از نتایج بسیار مهم و بلافصل اصل متافیزیكی توحید است برای هنر (اگرچه این تنها ثمره اصل توحید نیست)؛ چراكه تقریباً هر صورتی از هنر اسلامی به نحوی از انحاء با این اصل یا پیامدهای این اصل در جهان كثرات پیوند دارد.(۱)

نظریه توحید به صورت بسیار آشكاری در شهادت و گواهی به ایمان اسلامی یا لا اله الا الله (هیچ خدایی جز الله موجود نیست) جلوه گر شده است. این صورت بندی های بسیار عمیق متافیزیكی دارای وجوه و لایه های معنایی بسیاری است. از آن میان دو مورد مستقیما به كار ما می آید. اولین آن دو، بر خصوصیت گذرا و ناپایداری هر آنچه غیر خدا (ما سوی الله) است و بنابراین بر نظم مخلوق خاصه موجوداتی كه ناپایدارتر و خلل پذیرترند، تاكید دارد. دومین بر غیریت / دیگربودگی آن كسی كه واقعیت قصوی است، تاكید می ورزد؛ یعنی بر این حقیقت پای می فشارد كه خداوند، مطلقا در فراسوی همه ذهن های متعارف و همچنین مفاهیمی جای گرفته كه اصطلاحا می توان آن ها را واقعیت نامید و بر لغت (الله) كه بری از هر صورتی است قابل انطباق است.

مطابق تاویل اول اگر ما خداوند را به مثابه جوهر نهایی(۲) یا وجود محض لحاظ كنیم به خاطر داشته باشیم كه در ترمینولوژی متافیزیك اسلامی جایز است كه هستی به مثابه چیز (الشی) لحاظ شود بنابراین جنبه ای از هیچی و نیستی یا خلاء در ذات هر نظم مخلوقی نهفته است و آن نتیجه بلافصل این حقیقت است كه در حاق واقعیت تنها خداوند است كه واقعیت دارد. مطابق تاویل دوم، اگر ما به اشیا به عنوان چیزها به معنای معمول لفظ نظر كنیم خلاء یا آن چیزی كه از شیئیت بی بهره است اثر و پژواكی است از خداوند در نظم مخلوق. چراكه به واسطه بی بهرگی از شیئیت به آن فراسو و بری از همه اشیا اشاره دارد.

بنابراین خلاء سمبل یا نشانه ای است كه استعلاء و حضور خداوند در اشیا را با هم نشان می دهد. این اصل اساسی متافیزیكی استوار است بر شهادت و استنكاف اسلام از این كه چشم انداز خویش را بر مفهوم انسان خدا قرار می دهد. خودداری و استنكافی كه خود به طور دقیقی وابسته به تاكید اسلام بر توحید است. شهادت و استنكاف دلایل بسنده ای برای نقش و اهمیت خلاء در هنر اسلامی مهیا می سازند و اهمیت خلاء را به مثابه سمبل و نشانه ای قدرتمند در هنر و معماری تبیین می كند.

هنر اسلامی همواره در جست وجوی آن است تا حال و هوایی فراهم كند كه در آن گذرایی و ناپایداری، شأن اشیای مادی برجسته شود و نیز عبث گونگی و بی محتوایی اشیا و اعیان مورد تاكید قرار گیرد. اما اگر اشیا كاملا غیر واقعی و به تمامه هیچ باشند، موضوعاتی باقی نخواهد ماند تا از آن ها آغاز كرد و [در نتیجه] هنری نیز نمی ماند تا درباره اش سخن گفت. به هر حال جهان با همه وسعت هم وجه موهوم وجود انعكاسی اشیا را و هم نشانه ها و سمبل های موید قوانین برتر واقعیت و نیز نهایت واقعیت قصوای فی نفسه را در بر گرفته است. هر دو جنبه باید مورد تاكید قرار گیرد.

یك وجه بر خلاء تطبیق می كند و وجه دیگر جنبه مثبت و ایجابی ماده، فرم، رنگ و سایر مواردی را كه در اثر هنری به كار می رود، مورد تاكید قرار می دهد. هر دو با هم غنای واقعی شیء را به تصویر می كشند و جنبه غیر واقعی آن را به مثابه نشانه یا سمبلی ایجابی و مثبت در كلی هماهنگ روشن می كنند. نمونه آشكار تركیب این دو وجه در سبك اسلیمی است. جایی كه فضای منفی و فرم مثبت هر دو نقش كلیدی برابری را بازی می كنند.

سبك اسلیمی خلاء را قادر ساخت كه به قلب كار وارد شود تا آن كه ابهام را كنار گذارد و آن را در مقابل نور الهی روشن و شفاف كند. به واسطه كاربرد سبك اسلیمی، در همه فرم هایش خلاء به همه وجوه مختلف هنر اسلامی وارد شد و سنگینی نفس گیر را از دوش اشیای مادی برداشت و به روح اجازه داد تا نفس بكشد و شكوفا شود.

سبك اسلیمی همچنین از طریق بسط و تكرار فرم ها با خلاء ارتباط برقرار می سازد و چشم را از سكون و ماندن در یك مكان و ذهن را از حبس شدن در بند موضوعات منجمد و متبلور نجات می دهد. این گریز از تشبه به جسد ولو به صورت نمادین بر هر شكل انضمامی از الوهیت، همان قدر از تاكید اسلامی بر وحدت الوهی نشات می گیرد كه از غیاب هر شمایلی كه خدا انسان را نمادینه می سازد یا تجسدی كه در دیگر سنت ها یافت می شود، چراكه تصاویرمقدس آن چنان كه در مسیحیت یافت می شود در اسلام دیده نمی شود، انسان نمی خواهد كه به هر طریق ممكنی با تصویر كردن انسان كامل خویش را مطرح كند. ممنوعیت و حرمت نقاشی كردن تصویر انسان كلی (انسان كامل) كه نزدیك ترین مصداق اسلامی برای خدا پادشاه در سایر مذاهب است، به اندازه حرمت تصویر كردن الوهیت است. بنابراین انسان باید به جانب درونش تمركز كند و آرام و آسوده در خود فرو رود، چراكه تنها از طریق در خود غرقه شدن و تفكر درونی است كه او می تواند از الوهیت آگاهی یابد.

منع شمایل نگاری(۳) كه امكان تشخیص حضور الهی را در تصویر یا شمایل نفی می كند، شاهد معتبری است تا اهمیت معنوی خلاء را در ذهن مسلمان تشدید كند. به همین خاطر به مانند آنچه در اصل متافیزیكی توحید دیده می شود، خلاء به عنوان عنصری مقدس وارد هنر اسلامی می شود(۴). خدا و وحی اش در بند هیچ مكان، زمان یا موضوعی نمی تواند باشد. از این روست كه حضورش همه جا گیر است. او همه جا حاضر است؛ به هر سو كه شخص رو كند. چنانچه آیه قرآنی تصریح دارد هر جا رو كنید جلوه خداوند است .

بنابراین خلاء در هنر با تجلی مقدس همسنگ و برابر است. به عنوان مثال مسجد خواه چون مسجد دامغان باشد كه اخیرا در دماوند از بین رفته و یا پر تزئین و پر زینت باشد از آنگونه كه مسجد فیض، اصفهان، مشهد یا لاهور، قادرند حس حضور الوهیت را به مدد خلاء (به مخاطب) انتقال دهند. چنانچه بیشتر خاطر نشان كردیم این حس خلاء در مورد اول به مدد غیبت واقعی فرم ها و رنگ های گوناگون و در مورد دوم به واسطه طرح های گل دار و هندسی، استفاده از رنگ، استفاده از سبك اسلیمی با همه گوناگونی اش و نیز به مدد خوشنویسی به دست می آید.

سید حسین نصر

پانوشت:

منبع:

Islamic Art and spirituality, state university of New York press (May ۱۹۸۷)

۱ نگاه كنید به

T. Burchardt, sacred Art in East and West chap. IV. T. Burckhardt, Pernnial values in Islamic Art.

۲ البته این به آن معنای از جوهر كه توسط فیلسوفان اسلامی اخذ شده، نیست. در آن تعریف، خدا در فوق مقوله جوهر قرار می گیرد. ما از كاربرد این واژه به آنچه خودش است و به خودش به مثابه منبع و سرچشمه واقعیت تكیه دارد، اشاره داریم. از این منظر در نهایت تنها خداست كه به معنای مطلق كلمه جوهر است. احادیث شیعی وجود دارد كه به خداوند به عنوان شیء اشاره می كنند. باری تعالی (الله) شیء است، اما شبیه اشیاء نیست. او بنابر تعریف شیعیت شیء است (انه تعالی شیء لا كالاشیاء و انه شیء بالحقیقه الشیئه). نگاه كنید به بخش ۹ از فصل ۳ بحار الانوار مجلسی در حدیث شیعه تحت عنوان ممنوعیت نظرورزی در باب ذات الهی و تفحص در این كه توحید الهی چیست و استفاده از اصطلاح چیز در مورد او. در آنجا چندین حدیث مشابه [دیگر نیز] ذكر شده است.

۳ منع شمایل نگاری را نباید با منع تصویر موجودات زنده اشتباه گرفت. اولی وجه اساسی شریعت همه مسلمین است و دومی حكمی است برای پرهیز از وجود بت پرستی. از همین روست كه دومی در میان ایرانیان كاربردی ندارد. البته در تفكر هندی و تركی استثنایی برای تصویر كردن الوهیت و انسان كلی / جهانی كه در تفكر اسلامی همان پیامبر است، قائل می شوند.

۴ منع شمایل نگاری تا حدودی با تقدس همبود است. در هنر مقدس اسلامی اگرچه اساس نیست، اما یكی از اصول است.

T.Burchardt, …The void in Islamic Art studies in comparative Religion, IV (۱۹۷۰), P.۹۷.

در این مقابله بوركهارت دلایل استفاده از (اصطلاح) منع شمایل نگاری (aniconism) را به جای شمایل شكنی (iconoclasm) مورد بحث قرار می دهد.

۵ این موضوع به ویژه در ارتباط با هنر اسلامی ایرانی به طور جامعی توسط ن. اردلان و ل. بختیار مورد بحث قرار گرفته است.

۶ بری بحث فضا در نظریه كیهان شناسی اسلامی نگاه كنید به نصر:

An introduction to Islamic cosmological Doctrines.

۷ در سوره انشراح آمده است:

آیا ما به تو شرح (نشرح هم ریشه است با انشراح) صدر عطا نكردیم و بار سنگین گناه را از تو دور نداشتیم در صورتی كه آن بار ممكن بود پشت تو را گران دارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.