شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

علم, اخلاق, تربیت


علم, اخلاق, تربیت

علم, اخلاق و تربیت واژه هایی هستند که هر کدام در محدودة زندگی انسانی کاربرد خاصی داشته و حکایت از حقیقت مهمی می کنند حال سؤال این است که آیا هر کدام از اینها دارای کارآیی مستقلّ از دیگری بوده

علم، اخلاق و تربیت واژه‌هایی هستند که هر کدام در محدودة زندگی انسانی کاربرد خاصی داشته و حکایت از حقیقت مهمی می‌کنند. حال سؤال این است که آیا هر کدام از اینها دارای کارآیی مستقلّ از دیگری بوده

و هیچ گونه ارتباطی بین آنها متصور نیست و یا این که دارای ارتباط تنگاتنگ و اثرپذیری متقابل می‌باشند؟ قبل از طرح پاسخ این سؤال بهتر است به تبیین معنای هر یک از این واژه‌ها بپردازیم و سپس وارد این بحث شویم.

علم، مصدر فعل «عَلِمَ» و به معنای دانستن، دانش، آگاهی و معرفت است و هر چیزی می‌تواند متعلّق آن واقع شود. «اخلاق» نیز جمع «خُلق» یا «خُلُق» است[۱] و بر مجموعة «صفات روحی و باطنی انسان و رفتاری که در اثر آن صفات از او صادر می‌گردد،‌ اطلاق می‌شود».[۲] که البته این رفتار آیینه و انعکاس دهندة کیفیت آن صفات اعم از شایسته و ناشایسته می‌باشد. و امّا واژة «تربیت» در اصل مصدر باب «تفعیل» از مادة «رَبَو»[۳] و به معنای پرورش دادن می‌باشد. واژة تربیت، واژه‌ای عام است و تمام اقسام پرورش، اعم از تربیت بدنی تربیت عقلی و تربیت اخلاقی را در بر می‌گیرد و بنابراین تربیت عقلی که از راه تفکر و تعلیم و تعلّم حاصل می‌شود خود از مصادیق تربیت است. مراد از تربیت در عنوان این بحث تربیت اخلاقی و به تعبیر قرآن کریم تزکیه و تهذیب نفوس است.

● رابطة علم و اخلاق و میزان تأثیر علم در تزکیة اخلاقی

اصل وجود ارتباط بین علم و اخلاق شایسته امری انکارناپذیر است به طوری که هر چه بر معرفت انسان نسبت به خوبی‌های صفت پسندیده و اعمال شایسته افزوده شود و از آثار زیانبار و پیامدهای منفی اعمال زشت و صفات اخلاقی ناپسند بیشتر آگاه گردد، بی‌شک در تربیت اخلاقی او مؤثرتر است و او را به سمت اخلاق پسندیده‌ بیشتر سوق می‌دهد. زشتی‌ها جای خود را به زیباییها و بسیاری از مفاسد اخلاقی جای خود را به محاسن اخلاقی می‌دهد. ذکر تعلیم در کنار تزکیه و پرورش اخلاقی در آیات قرآن، که در ادامه ذکر می‌شوند، نیز نشان از وجود رابطة عمیق میان این دو دارد. لکن سؤال این است که آیا این مسئله کلیّت دارد یا نه؟ در پاسخ به این سؤال نظرات متفاوتی ابراز شده است که ما به سه نظر مهم اشاره می‌کنیم:

۱) ارتباط مؤثر علم و اخلاق: گروهی معتقدند علم و حکمت سرچشمة اخلاق حمیده است و رذائل اخلاقی معلول جهل و نادانی است و تنها راه برای مبارزه با رذائل اخلاقی و پیدایش فضائل، گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افکار جامعه است و «‍فضیلت» مساوی با «معرفت» است. زیرا هیچ کس آگاهانه به دنبال بدی و شر نمی‌رود و اگر خوبی را تشخیص داد آن را رها نمی‌سازد. برخی این نظر را به سقراط نسبت داده‌اند.

۲) نفی وجود رابطه: برخی شاید مایل باشند که بگویند دانش و هوشیاری در افراد آلوده سبب می‌شود که جنایات خود را هوشیارانه‌تر انجام دهند و بنابراین رابطة میان علم و اخلاق را منکر شوند.

۳) وجود رابطه، نه به صورت کلی: انصاف این است که رابطة علم و اخلاق را نه به صورت کلی می‌توان انکار کرد و نه می‌توان به طور کامل اخلاق را معلول علم دانست؛ زیرا انسان موجودی است دو بعدی، یک بعد وجود او را علم و ادراک و آگاهی تشکیل می‌دهد و بعد دیگر وجودش را امیال، غرائز و شهوات، حال گاهی با میل و اختیار خود بعد اول را ترجیح می‌دهد و گاهی بعد دوم را، و تجربة ‌خارجی هم نشان می‌دهد که افراد آلوده‌ای بوده‌اند که با واقف شدن برقبح عملشان و شناخت راه صحیح، از روش خود دست برداشته‌اند و در مقابل افرادی هم بوده‌اند که هر چند به حسن و قبح اعمال واقف و آگاهند، ولی با این وجود دست از اخلاق سوء برنداشته‌اند، زیرا صرف علم انسان را به سمتخوبیها سوق نمی‌دهد. قرآن کریم نیز در سورة نمل به همین نکته اشاره دارد: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ (نمل، ۱۴) آل فرعون آیات ما را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند. البته در موارد بسیاری هم آگاهی بر زیان‌های اخلاق رذیله بازدارنده بوده و موجب پرورش الهی افراد جامعه می‌شود.[۴]

● افزایش معرفت در دو سطح

چنانچه مشخص شد افزایش سطح آگاهی و معرفت تأثیر به سزائی در تزکیة اخلاقی انسان دارد، لکن باید توجه داشت که هر علمی دارای این اثر نیست بلکه افزایش معرفت در دو سطح است که مؤثر در تربیت اخلاقی انسان است:

۱) افزایش معرفت نسبت به زیانهای فردی و اجتماعی رذائل اخلاقی، و فوائد فضائل اخلاقی؛

۲) بالابودن سطح معرفت به طور کلّی، یعنی هنگامی که معارف الهیه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولیاء و انبیاء و امور دیگری از این قبیل، بالا برود، انسان نسبت به فضائل اخلاقی علاقمند و از رذائل متنفر می‌گردد. بنابراین این طور نیست که دانشهایی چون ریاضیات، فیزیک و... به طور مستقیم تأثیر در تزکیة اخلاقی بشر داشته باشند. اگر شخص با فراگرفتن این دانشها به اسرار آفرینش بیش از پیش پی ببرد و اینها را مقدمه‌ای برای خداشناسی قرار دهد و خداپسندانه به کار گیرد. ناخودآگاه این علوم نیز در تربیت اخلاقی او مؤثر واقع خواهند شد.

● میزان تأثیر اخلاق شایسته در بهره‌مندی از نور علم

همانطور که افزایش معرفت تأثیر مستقیم در تزکیة اخلاقی انسان دارد، از طرف دیگر آراستن نفس به فضائل و صفات اخلاقی موجب گشوده شدن درهای علم و حکمت بر قلب انسان خواهد شد. از این روست که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرموده‌اند: «دانش در دلهای شما سرشته است؛ به آداب روحانیان (و ملکوتیان) متأدب شوید تا برایتان آشکار گردد.[۵] بسیاری از اخلاقیات ناپسند همچون غرور، خودپسندی، حسد وتعصّب بی‌جا نیز مانع بهره‌مند شدن از علم و درک حقیقت می‌شوند و در روایات ما این امور از حجابهای علم و حکمت به شمار آمده‌اند.[۶] از طرف دیگر اخلاق شایسته شرط استفاده صحیح و مفید از علم نیز هست؛ زیرا چه بسا انسان علمی را در اختیار داشته باشد و به جهت بهره‌مند نبودن از تربیت اخلاقی آن را در جهت به دست آوردن منافع شخصی و استعمار و استثمار دیگران به کار گیرد.

ارتباط تنگاتنگ علم، ‌اخلاق و تربیت از لسان آیات و روایات:

آیات و روایات به طور شایسته بر وجود این ارتباط دلالت دارند، که آنها را به دو دسته می‌توان تقسیم نمود:

۱) آیات روایاتی که دلالت بر وجود ارتباط عمیق بین علم و تزکیة اخلاقی دارد، و سجایای اخلاقی را از ثمرات علم می‌داند.

۲) آیات و روایاتی که مفساد اخلاقی ناشی از جهل را تبیین می‌کند.

▪ دستة اول: درچهار آیه کریم تعلیم و تزکیه توأم با یکدیگر ذکر شده است، مراد از تزکیه همان تأدیب و تربیت است که به واسطة آن نفوس انسانی از رذائل اخلاقی و اجتماع بشری از رفتارهای زشت و ناشایست پاک می‌شود. این آیات عبارتند از:

۱) «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»؛ (جمعه، ۲) اوست خدایی که در بین مردم امّی پیامبری از آنها فرستاد تا آیات وحی را بر آنها تلاوت نمدوه و آنها را تزکیه نماید و کتاب خدا و حکمت را به ایشان بیاموزد.

۲) «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»؛ (آل عمران، ۱۶۴) خداوند بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها تلاوت نموده و آنها را تزکیه نماید و کتاب خدا و حکمت بیاموزد.

۳) «کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»؛ (بقره، ۱۵۱) چنان که رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و شما را تزکیه نموده و کتاب خدا و حکمت را به شما بیاموزد.

۴) «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ»؛ (بقره، ۱۲۹) حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از خدا درخواست می‌کند: خداوندا، در میان فرزندان من پیامبری از خودشان بفرست، که آیات تو را بر آنان تلاوت کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد و آنها را تزکیه نماید.

در سه آیة اول تزکیه بر تعلیم و در آیة چهارم تعلیم بر تزکیه مقدم شده است. بنابر نظر مفسرین این تقدیم و تأخیر اشاره به تأثیر و تأثر متقابل این دو در یکدیگر دارد. برخی نیز گفته‌اند: از آنجا که هدف تعلیم تزکیه است، در سه آیة اول تزکیه را مقدم بر تعلیم ذکر کرده است؛ از طرف دیگر چون تعلیم در خارج و در مقام عمل مقدمة تربیت و تزکیه است در آیة چهارم مقدم شده و ناظر به ترتیب خارجی آنهاست.[۷]

در بیان گهرباری از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نیز بر مقدّمه و شرط لازم بودن علم برای تزکیه تصریح شده است: «لن یزکّی العمل حتّی یقارنهُ العِلمُ»؛[۸] هرگز اعمال آدمی پاک نمی‌شود مگراین که با علم و معرفت همراه گردد.

البته ذکر این نکته لازم است که آیات فوق صرفاً بیان کنندة ارتباط تنگاتنگ تعلیم علوم الهی و تزکیه می‌باشند، لکن همانطور که قبلا ذکر شد تربیت و تزکیة اخلاقی بی‌تأثیر در بهتر فراگرفتن و بهتر به کار بردن علوم رسمی نیز نمی‌باشد.

دستة دوم: انسانهای جاهل به خاطر عدم شناخت حقائق و مفاسد رذائل اخلاقی، در دام بسیاری از زشتیهای اخلاقی گرفتار می‌شوند، در برخی از آیات و روایات به مواردی از آنها اشاره شده است:

۱) حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «الحرصُ و الشّرَهُ و البخل نتیجةُ الجهل»؛ حرص و طمع و بخل نتیجة جهل و نادانی است.[۹]

۲) جهل یکی از عوامل حسادت است: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ»؛ (یوسف، ۸۹) در این آیة شریفه حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ جهل را از اسباب حسادت برادرانش معرفی می‌نماید.

۳) بی‌ادبی از جهل سرچشمه می‌گیرد: «قرآن مجید در آیة ۴ سورة حجرات، بیشتر کسانی را که نسبت به مقام والای پیامبر احترام لازم را رعایت نمی‌کردند، افراد کم فکر و نادان می‌شمرد. «إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»؛ (نمل، ۵۵) در این آیة شریفه انحراف و فساد اخلاقی قوم لوط توأم با جهل و نادانی شمرده شده است.

همچنین در آیات دیگری از قرآن کریم جهل از اسباب بی‌بند و باری جنسی، سوء ظنّ به دیگران، لجاجب و تعصّب کورکورانه، بهانه جویی‌های بی‌مورد و نفاق و دوروئی شمرده شده است و تمام این آیات دلالت بر این دارد که اگر نور علم جای خود را به تاریکی جهل بدهد، مقدار زیادی از مفاسد اخلاقی جای خود را به فضائل اخلاقی خواهد داد.

مهدی رحیمی

[۱] . المنجد فی اللغة. ص ۱۹۴، ذیل «خالق»، و ص ۲۴۷، ذیل مادة «رَبَوَ».

[۲] . اخلاق در قرآن، مکارم شیرازی، ج ۱، ص ۲۳، چ اول، مدرسه الامام علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ .

[۳] . المنجد فی اللغة. ص ۱۹۴، ذیل «خالق»، و ص ۲۴۷، ذیل مادة «رَبَوَ».

[۴] . همان، ص ۲۷ ـ ۳۰.

[۵] . الحقائق فی محاسن الاخلاق، قرّة العیون، فیض کاشانی، ص ۴۳۹، مکتبه اسلامیه، تهران، ۱۳۷۸ ق.

[۶] . ر.ک: سیمای علوم و حکمت در قرآن و حدیث، ص ۸۵ ـ ۱۰۰، چ اول، دار الحدیث قم.

[۷] . اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۱۹؛ ر.ک: مقالات آیت الله حسن زاده آملی، مقالة چهارم، تعلیم و تربیت در اسلام.

[۸] . غررالحکم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج ۵، ص ۷۱، ح ۷۴۴۷.

[۹] . غرر الحکم، ج ۲، ص ۲۸، ح ۱۶۹۴

توسط مهدی یاراحمدی خراسانی

http://athir.blogfa.com