چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

به خدا می‌سپارمت


به خدا می‌سپارمت

به خدا می‌سپارمت. این جمله را بارها شنیده‌ایم و گفته‌ایم. خدا نگهدار همه شما باشد.خداحافظ.
اینها مجموعه‌ای از کلمات و عباراتی است که هر روز و هر شب ورد زبان ماست. معنا و مفهوم …

به خدا می‌سپارمت. این جمله را بارها شنیده‌ایم و گفته‌ایم. خدا نگهدار همه شما باشد.خداحافظ.

اینها مجموعه‌ای از کلمات و عباراتی است که هر روز و هر شب ورد زبان ماست. معنا و مفهوم آن هم نه از امروز و دیروز که از روزگارانی بس دور، آرزوی سلامتی و پایندگی بوده و هست.

به خدا می‌سپارمت را همیشه برای بهترین‌ها و عزیزترین‌ها به کار می‌بریم.

در مراودات روزمره خود نیز واژه خداحافظ را به حرمت همان معنای ژرف، یعنی آرزوی پاینده بودن و برقرار بودن و عاقبت به خیری همواره به کار می‌گیریم. هرچند که ورد زبانمان شده باشد.

به خدا می‌سپارمت اما معنا و مفهوم دیگری نیز داشته و دارد. این روزها و این سال‌ها و سالیان سال است که نوع دیگری از به خدا می‌سپارمت‌ها ورد زبان بعضی از ماست.

آنگاه که در تقابل با این و آن و در کشاکش زد و خورد‌ها و مراوده‌ها و مجادله‌های روزمره کارمان به اصطلاح بیخ پیدا می‌کند و به جایی می‌رسیم که در مقابل دیگران گمان می‌کنیم که کاری نمی‌توانیم از پیش ببریم.

کم نیستند بگومگوهایی که در نهایت آن، یکی از طرفین به دیگری می‌گوید: برو که به خدا سپردمت. برو که حسابت با کرام الکاتبین.

معنا و مفهوم این به خدا سپردن‌ها چیزی نیست جز این‌که احساس می‌کنیم کار دیگری از دستمان بر نمی‌آید. احساس می‌کنیم که تمام راه‌های قانونی یا حتی غیرقانونی را رفته‌ایم و نتوانسته‌ایم حقمان را از دیگری بگیریم.

احساس می‌کنیم که کسی دستمان را نمی‌گیرد و فریادرسی نداریم. احساس می‌کنیم که قانون نتوانسته دادمان را بستاند. احساس می‌کنیم حتی توسل به قانون هم چاره‌ساز نیست.

در این گیر و دارهاست که بسیاری از ما امور و اشخاص را، به خدا می‌سپاریم تا خود او، عاقبت را برای دیگری رقم بزند؛عاقبتی که بیشتر از آن‌که خوشایند باشد، ناخوشایند و تنبیه‌گونه است.

حالا شما که این یادداشت کوتاه را می‌خوانید پیش خودتان، برای خودتان و در خلوت خودتان قضاوت کنید که چند بار به خدا سپرده شده‌اید.

چند بار دل هایی، افرادی،شما را به خدا سپرده‌اند، نه از آن رو که خداوند یار و نگهدارتان باشد، بلکه از آن رو که خداوند خود حساب کار شما را....

براستی آن خدا نگهدار کجا و این به خدا می‌سپارمت کجا؟ براستی آیا احساس نمی‌کنیم که به خدا می‌سپارم‌های روزمره ما از آن‌گونه که در دلش نه آرزوی سلامتی و پایندگی که آرزوهای ناخوشایند برای دیگران است زیاد شده است.

براستی اگر احساس کنیم کارمان وحقمان را در پناه قانون‌های با ضمانت اجرایی قوی ـ ولو در اموری که به ظاهر ساده‌اند ـ می‌توانیم پیش ببریم و بستانیم این همه زیاده‌روی در آرزوهای ناخوشایند برای دیگرانی که سنگ پیش پایمان می‌گذارند، لازم است؟ براستی چرا فکر نمی‌کنیم و کاری می‌کنیم یا نمی‌کنیم، که از سوی خلق خدا به خدا سپرده شویم، آن هم نه برای برقرار بودن و ماندن زیر سایه توجه و الطاف خداوند، که برای متنبه شدن.

آیا آن هنگامی که خدای ناکرده دچار گرفتاری شدیم و رخدادی ناگوار برایمان پیش آمد، جرات و جسارت داریم که محاسبه کنیم و ببینیم که موجب چه رخداد‌ها و گرفتاری‌هایی برای دیگران شده‌ایم؟ آیا توان و جسارت این را داریم که گاهی بیندیشیم به این که چند بار عاقبت کارمان به خدا حواله داده شده است؟

برقرار باشید و ماندگار. خدانگهدار!

صولت فروتن