چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

ضرورت ارتقای منزلت صنعت و فناوری در جامعه, در كلام مسئولان و در سیاستهای كلان كشور


ضرورت ارتقای منزلت صنعت و فناوری در جامعه, در كلام مسئولان و در سیاستهای كلان كشور

این مقاله قصد دارد ضمن بررسی اجمالی منزلت صنعت و فناوری در تاریخ گذشته ایران اسلامی و تأثیر این منزلتبخشی اجتماعی بر توسعهٔ اقتصادی و اقتدار آن زمان كشور, به بیان نكاتی كلیدی و انشاءالله راهگشا در راستای حل مشكلات فعلی كشور بپردازد

●چكیده

این مقاله قصد دارد ضمن بررسی اجمالی منزلت صنعت و فناوری در تاریخ گذشته ایران اسلامی و تأثیر این منزلتبخشی اجتماعی بر توسعهٔ اقتصادی و اقتدار آن زمان كشور، به بیان نكاتی كلیدی و انشاءالله راهگشا در راستای حل مشكلات فعلی كشور بپردازد. فهرست عناوین این مقاله به صورت زیر است:

۱) اهمیت موضوع

۲) بحث تاریخی (منزلت اجتماعی صنعت و فناوری در دوران شکوفایی)

۲-۱- مرور افتخارات

۲-۲) ریشهیابی علل این افتخارات

۳) بررسی منزلت فعلی صنعت و فناوری در جامعه و عواقب آن

۳-۱- دو بحث مقدماتی

۳-۲) آیا روحیهٔ تحدی و حمیت شغلی در صاحبان صنعت و حرف كشور وجود دارد؟

۳-۳) جایگاه صنعت و فن در جامعه امروز

۳-۴) آیا سایر بخشها در خدمت صنعت و فناوری هستند؟

۳-۵) رواج اندیشه های وارداتی و ضعف نظریه پردازی

۳-۶) عدم توجه به سیاست صنعتی و سیاست فناوری در سیاستهای كلان كشور

۴) جمع بندی

۱) اهمیت موضوع:

با توجه به اینکه امسال، سال خدمترسانی به مردم ونشان دادن عملی کارآمدی نظام است، بایستی تعارفات را كنار گذاشت و بررسی نمود كه آیا در حوزهٔ صنعت و فناوری، عملكرد كلی نظام تا چه حد اثباتكنندهٔ كارآمدی نظام است. بهخصوص نقشی كه مسئولان عالیرتبهٔ نظام اسلامی از حیث فرهنگسازی و نفوذ معنوی و تأثیر كلام آنان بر جامعه دارند، در این راستا نیازمند بررسی دقیق است.

اگر بررسی تاریخ ایران اسلامی و افتخارات گذشتهٔ ما در عرصهٔ صنایع و فنون نشان دهد كه منزلت اجتماعی صاحبان صنعت و فن، نقشی اساسی در این افتخارات داشته است و در مقابل اگر ببینیم كه فقدان این منزلت و عدم محوریت شاخصهای صنعتی و تكنولوژیك در سیاستهای كلان كشور، موجب ابتر ماندن تلاشها در جهت ایجاد اشتغال و افزایش صادرات غیرنفتی و غیره شده است، آنگاه خواهیم پذیرفت كه رسالت امروز دلسوزان و مسئولان عالیرتبه نظام اسلامی، در ارج نهادن به صاحبان صنعت و فن و ایجاد تحول در ساختار اجتماعی صنعت و فناوری كشور، تا چه اندازه خطیر است و اگر در ایفای این رسالت تاریخی بیش از این تأخیر شود، چه قضاوتهایی كه تاریخ در مورد نظام و در نتیجه اسلام و تشیع نخواهد كرد.

شاید بتوان ضرورت ایجاد این تحول اجتماعی و منزلت بخشیدن به صنعت و فناوری در جامعه و سیاستهای كشور را با ضرورت ایجاد تحول ساختاری در نیروهای نظامی كشور در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب، كه منجر به ایجاد سپاه پاسداران و تحول در تاكتیكهای نظامی ما در جنگ شد مقایسه نمود. اگر همان وضعیت ساختاری و تاكتیكهای سال اول جنگ ادامه پیدا میكرد، نظام و میهن اسلامی ما در عرصهٔ نظامی شكست سنگینی میخورد؛ ولی از آنجا كه اهمیت و منزلت جنگ برای همگان و مسئولان نظام كاملاً روشن بود، اجازه داده شد كه ساختارها و روشهایی متناسب با روحیهٔ ایمانی و اعتقادی جوانان رزمنده شكل بگیرد و هرچه پیشرفت در جنگ داشتیم نیز ناشی از همین روحیات و ساختارها و روشهای متناسب با آن بود كه امیدواریم در حوزهٔ صنعت و فناوری نیز، اولاً اهمیت و منزلت و فوریت موضوع بر همگان روشن و شفاف گردد و ثانیاً ساختارها و روشهایی متناسب با روحیات ایمانی و اعتقادی شكل گیرد تا انشاءالله در این جبهه نیز پیروزی نهایی شامل حال نظام و كشور شود.

۲) بحث تاریخی (منزلت اجتماعی صنعت و فناوری در دوران شکوفایی)

علیرغم آنکه متاسفانه در جامعه تصور میشود که در تاریخ اسلامی و ایرانی ما، عمدهٔ پیشرفتها و افتخارات مربوط به حوزههایی همچون ادبیات، فلسفه، عرفان، علوم نظری و حوزههایی از قبیل نجوم و پزشکی بوده است، در خصوص صنعت و تكنولوژی نیز در گذشته موقعیت عالی در سطح جهانی داشتهایم که نباید از حافظهٔ تاریخی ما زدوده گردد. آشنایی با این موقعیت عالی و افتخارات و علل ریشهای تحقق آنها و آشناسازی جامعه با آنها، دو نتیجه مهم در پی خواهد داشت:

الف- تبلیغات سوئی را که تلقین میکند فرهنگ اسلامی و ایرانی ضد توسعه صنعت و فناوری است بیاثر خواهد نمود.

ب) ریشهیابی علل اجتماعی و فرهنگی این افتخارات، درسهای مهمی برای حل مشکلات روز کشور در بر خواهد داشت.

۲-۱) مرور افتخارات

از جمله در کتاب "توسعه صنعتی و موانع آن در ایران"، (نوشته دکتر ابراهیم فیوضات، چاپ اول: ۱۳۷۴)، پیشرفتهای تحسینبرانگیز صنایع پیشهوری ایران، در سه زمینهٔ نساجی، سفالگری و فلزکاری، در دوران باستان و دو دورهٔ اسلامی (بهخصوص قرون ۴ و ۵ هجری و عهد صفویه) بهطور دقیقی بررسی شده است. در این کتاب مثالهای بسیاری از محصولات ساخت شهرهای ایران که شهرت جهانی داشته و به کشورهای مختلف صادر میشدهاند ارائه شده است. مثلاً پارچههای دوران باستان ایران به قدری مرغوب و مشهور بوده است که حتی بیرق امپراطور روم و جامهٔ مرگ پادشاه فرانسه را با تولیدات ایرانی تزیین میکردند. نظیر همین مثالها در زمینهٔ سفالگری ایران و همچنین فلزکاری، آلیاژسازی، ریختهگری، چکشکاری، ضرب سکه و سایر صنایع دوران باستان ایرانیان ارائه شده است.

از دوران اسلامی، بهخصوص قرون ۳ تا ۵ و عهد صفویه نیز افتخارات بسیار دیگری در کتاب ارائه شده است. تقریباً هر شهری از شهرهای ایران به نوعی پارچه یا محصول نساجی خاص در دنیا شهرت داشت. در اصفهان عهد صفویه ۲۵هزار کارگر نساج وجود داشت که حتی حکومت از قدرت این صنف حساب میبرد. در عرصههای مختلف صنایع فلزی، اعم از فولادسازی، مسگری، ظروف برنزی، میناکاری، جواهرسازی، ساخت سلاح و غیره نیز مثالهای فراوانی از پیشرفتهایی در سطح جهانی در کتاب ارائه شده اس

. خلاصه آنکه با نگاه به گزارشات این کتاب و توجه به این نکته که صنایع مهم آن زمان در سایر کشورها نیز نظیر همین صنایع بودهاند، میتوان به جایگاه صنعت و فناوری ایران در جهان آن روز پیبرد.

همچنین در کتاب "تاریخ مصور تکنولوژی اسلامی" (نوشتهٔ احمد الحسن و دونالد هیل، یونسکو، ۱۹۹۲)، به افتخارات فنی زیادی در حوزههایی همچون: نیرو و انرژی، ساعتسازی، عمران (ساختمان، پل، آبیاری و غیره)، تکنولوژی نظامی (سلاحهای برنده، استحکامات، سلاحهای آتشزا، باروت، توپ و غیره)، کشتیسازی و دریانوردی، صنایع شیمیایی (کیمیاگری، تقطیر، الکل، عطروگلاب، نفتوپالایش، روغنها، اسیدها، صابون، شیشه، سفال، رنگرزی و غیره)، نساجی، کاغذ، چرم، تجهیزات کشاورزی، صنایع غذایی، معدن، ذوب فلز و غیره، در تاریخ کشورهای اسلامی اشاره شده است که هرچند به دلیل آشنایی بیشتر نویسندگان با سرزمینهای اسلامی حوزهٔ مدیترانه و شمال افریقا، به کشورهای اسلامی شرقی کمتر توجه شده است، ولی با این حال به کرات نام مناطق و شهرهای بزرگ ایران اسلامی را میشنویم. در انتهای این کتاب، راجع به ضعف شدید مطالعات و تالیفات در زمینهٔ تاریخ تکنولوژی مسلمانان نیز بحث و بررسی شده است.

این گزارشات البته تنها در کتب و تحقیقات مسلمانان ذكر نشدهاند؛ بلكه در آثار سایر مورخان بزرگ صنعت و فناوری نیز به وضوح به این جایگاه اشاره شده است. از آن جمله ژاک ایلول، فیلسوف و متفکر بنام فرانسوی در قرن اخیر، معتقد است تکنولوژی در سه مرحله تاریخی از شرق به غرب انتقال داده شده است و خاستگاهی شرقی داشته است. وی در كتاب خود (the technological society ) به تفصیل، این سه مرحله را توضیح داده است كه در این مقاله فرصت بیان آن نیست.

همچنین در تبیین دقیق تاریخی که آرنولد پیسی، متفکر برجسته تکنولوژی، در کتاب "تكنولوژی در تمدن جهان" (ترجمه بهرام شالگونی، چاپ دوم: ۱۳۷۴) ارائه میکند، به مثالهای فراوانی از اوج صنعت و فناوری در زمینههایی همچون کشتیسازی، ساخت ادوات نظامی، ذوب فلز، فنون کشاورزی و آبیاری، نساجی و غیره در کشورهای شرقی بهخصوص ایران برخورد میکنیم. خصوصیات حیرتانگیز فولاد دمشقی، مسلط بودن مسلمانان بر دریاها بهخاطر تكنولوژی كشتیسازی آنها و پیشرفتهای ایجاد شده در زمینهٔ ساخت سلاح كه باعث شده بود كشورهایی همچون ایران، عثمانی و هند، "امپراتور باروت" نامیده شوند، نمونههایی از مثالهای مطرح شده در این كتاب میباشد.

البته قصد این مقاله، بیان تاریخ افتخارات تكنولوژیك كشور نیست و لذا بایستی در مطالعه كتب و منابع مذكور، به دنبال مباحثی باشیم كه معطوف به ریشهیابی علل نائل شدن كشور به این افتخارات است. این کار در بخش بعد انجام شده است.

۲-۲) ریشه یابی علل این افتخارات

از جمله در كتاب "تكنولوژی در تمدن جهان"، نشان داده شده است که چگونه علیرغم کندی و مشکلاتی که در قرون گذشته در زمینه ارتباطات وجود داشته است، اغلب نوآوریهای صنعتی و فنی، همزمان در کشورها رخ میداده است و از این نکته استنتاج شده است که فعالان صنعتی و فنی هر کشور، با شنیدن خبر یک نوآوری و یا مشاهده محصولات صنعتی سایر کشورها، سریعاً دست به کار شده و ضمن الهامگیری از آن، به نوآوری جدیدی دست مییافتند. ما این روحیهٔ رقابتجویی و هماوردطلبی را كه در تاریخ ایرانیان نیز وجود داشتهاست و هماکنون نیز عامل توسعهٔ صنعتی و تکنولوژیک کشورهای موفق دنیا است، "حمیت صنعتی و فنی" نامگذاری كرده و در ادامه مقاله به آن باز خواهیم گشت.

همچنین در کتاب "توسعه صنعتی و موانع آن در ایران"، در خصوص ریشهیابی پیشرفتهای صنایع پیشهوری ایران، بحث بسیار جالبی در زمینه ریشههای فرهنگی و اجتماعی این پیشرفتها بیان شده و فقدان این ریشههای فرهنگی و اجتماعی در صنایع وارداتی جدید ایران، به عنوان مشكل اساسی صنایع نوین كشور مورد توجه قرار گرفته است. در ریشهیابی فرهنگی و اجتماعی پیشرفتهای صنایع پیشهوری در این كتاب، حتی به نقش زنان، نقش بردگان، نقش دربار، جایگاه شهرنشینی و امثالهم هم اشاره شده است، اما آنچه بیش از همه مورد توجه قرار گرفته و در راستای موضوع این مقاله نیز میباشد، جایگاه ممتاز و خاص اجتماعی استادکاران حرف و صنایع مختلف آن روز و رابطه عمیق و معنادار "استاد-شاگردی" در این صنایع و حرف است:

۲-۲-۱) جایگاه اجتماعی استادكاران

جایگاه اجتماعی استادكاران در آن حد بوده است كه حتی در جنبشهای سیاسی و جریانات عرفانی آن زمان نقش فعالی داشتند و مثلاً حكومتها جلب حمایت رهبران صنف نساج یا صنوف دیگر را غنیمت میشمردند. استادكاران همچنین در زمینه مسائل اخلاقی و خانوادگی شاگردان خویش نقش مؤثری ایفا میكردند و شاگردان حتی درخصوص ازدواج و مسائل شخصی خود با آنها مشورت میكردند. اشعاری همچون "جور استاد به ز مهر پدر" كه از كودكی در گوش شاگردان زمزمه میشده است، این فرهنگ را تقویت مینمود؛ آیینها و جشنهای کارگاهی، نوعی "حمیت شغلی و حرفهای" ایجاد میکردند؛ و بالاخره مهمتر از همه، فرهنگ "سرنگهداری" و رقابت بر سر کسب و حفظ فنون و رموز کیفی نمودن محصولات صنعتی، در میان هر گروه از استاد و شاگردان با گروههای دیگر، انگیزه مهمی برای توسعه تكنولوژی و ارتقای توان رقابت صنایع آن زمان بوده است.

هرچند این فرهنگ "سرنگهداری" و رقابتهایی كه در میان این گروهها وجود داشته است، گاه موجب میشد كه با مرگ یک استادکار و عدم انتقال تجارب و فنون آن به شاگردانش، این تجارب و فنون در تاریخ مدفون گردد، ولی به هرحال نتیجه مهم آن این بوده است كه صنعتگران و فندانان آن روز كشور، برای خود چنان جایگاه اجتماعی رفیعی قائل بودند كه میبایست به هر قیمتی که شده از آن دفاع میکردند و در مقابل محصول برتر رقیب، كیفیت محصولات ساخت خود را ارتقا میبخشیدند. به این فرهنگ "سرنگهداری" و رقابت و "حمیت صنعتی و فنی"، بایستی فرهنگ پهلوانی ایرانیان و مقاومت آنان در مقابل اقوام مهاجم را نیز اضافه كرد تا فهمید كه چه زمینهٔ مناسب فرهنگی برای رشد صنعتی و تكنولوژیك كشور و تحدی و مبارزطلبی در این عرصه وجود داشته است.

اما متاسفانه این نظام فرهنگی، به صنایع نوین ایرانزمین انتقال نیافت و دلیل آن از نظر نویسنده كتاب بهشرح زیر است:

بر خلاف کشورهایی مانند ژاپن که در انقلاب میجی (۱۸۶۸)، توسعه حرفهای و کاردانی را مقدم بر توسعه صنعتی دانستند و سعی کردند با توسعه همان صنایع سنتی خود به صنایع جدید دست پیدا کنند، در ایران، صنایع جدید (از جمله صنعت نفت)، با سرمایهگذاری و مداخلهٔ بیگانگان و منزوی از صنایع سنتی شكل گرفت.

در آن زمان بانک شاهی انگلیس، بانک استقراضی روس، شرکتهای خارجی و فارغالتحصیلان دانشگاههای خارج، عوامل شكلگیری صنایع جدید بودند و پیداست كه انگیزهای برای ایجاد رابطه ارگانیک با صنایع سنتی ایران و استفاده از استادکاران بهعنوان پل ارتباط صنایع جدید و قدیم نداشتند. لذا این ازهمگسیختگی تاریخی باعث شد که آن فرهنگ و تعصب شغلی و روحیه تحدی و خودباوری که در صنایع شکوفای پیشهوری ایران وجود داشت، به پیکر صنعت جدید ایران دمیده نشد و نه تنها صنایع جدید از نظر فنی و مهندسی کاملاً وابسته به خارج شکل گرفت، بلکه بعضاً آلودهکنندهترین و کمارزشافزودهترین بخشهای زنجیرهٔ صنعتی جهان به کشور ما منتقل گشت و فعالیتهای پاک و پرارزش و دارای سطح فناوری برتر (high tech) برای خود کشورهای پیشرفته انتخاب گشت كه در این باره در ادامه مقاله سخن گفته خواهد شد.

۲-۲-۲) سایر درسها

البته درسهای بسیار دیگری نیز میتوان از مطالعه تاریخ توسعه صنعتی در ایران و مقایسه با کشورهای مختلف آموخت که از آن جمله در این مقاله تنها به یک نکته کوتاه دیگر اشاره میشود و سایر مباحث به فرصتهای بیشتر واگذار میگردد. آن نکته، ارتباط ارگانیک و همافزایانهٔ دو بخش "بازرگانی" و "صنعت" در تاریخ ایران بوده است. به عنوان مثال در زمان رونق جاده ابریشم شاهدیم که بازرگانان ما صرفاً به حمل و تبادل کالا نپرداخته، بلكه محصولات اولیهای را برای صنعتگران داخلی تامین نموده و پس از تکمیل فرآوری و ایجاد ارزش افزوده در آنها، اقدام به صادرات آنها میکردهاند. مثلاً ابریشم را از چین وارد کرده و منسوجات ساخته شده از آن در ایران را به اروپا و سایر کشور&#

علیرضا شاه میرزایی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.