سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

رابطه معامله گری انسان با دین گریزی


خداباوری نهالی است كه در باغ دل هر بشری, كاشته شده است اگر این نهال, بارور شود به درختی تنومند تبدیل می گردد كه تبر تیز دیو صفتان, در آن كارا نیست اما بیشتر آدمیان, مقصد خود را ناكجا آباد گمراهی قرار داده اند ریشه یابی این مسأله, كاوشی ارزشمند را می طلبید كه نویسنده این نوشتار به آن همت گمارد

خداباوری نهالی است كه در باغ دل هر بشری، كاشته شده است. اگر این نهال، بارور شود به درختی تنومند تبدیل می‏گردد كه تبر تیز دیو صفتان، در آن كارا نیست. اما بیشتر آدمیان، مقصد خود را ناكجا آباد گمراهی قرار داده‏اند.ریشه‏یابی این مسأله، كاوشی ارزشمند را می‏طلبید كه نویسنده این نوشتار به آن همت گمارد. میل به مذهب كه صلاح و رستگاری انسان را به همراه دارد، برخاسته از نهان انسانی است و هر كس با تأمل در خویش، این خواسته و میل را می‏یابد. امروزه از این میل به «عاطفه دینی» یا «احساس دینی» و یا «احساس مذهبی» تعبیر می‏كنند(۲) و در زبان دین آن را «فطرت خدا جویی»(۳) می‏نامند.مسأله‏ای كه در تقابل با این میل، قرار دارد، مسأله دین‏گریزی برخی افراد بشر است و زمانی این نكته در خور تامل بیشتر خواهد بود كه مقایسه‏ای بین انسانهای دین مدار و انسانهای دین گریز صورت پذیرد؛ چرا كه انسانهای دین گریز، شمار قابل توجهی را تشكیل می‏دهند، حتی برخی از كسانی كه در ظاهر به دینی وابسته‏اند در عمل چندان به آن پایبند نیستند و در بین متدینین، دین‏مداران حقیقی اندكند. به تعبیر زیبای حضرت اباعبد الله الحسین علیه‏السلام : مردم بنده مالند و تنها به زبان، دین را پذیرفته‏اند و آنچه از دین را كه برای زندگی آنها مفید است، حفظ می‏كنند و هنگامی كه دچار بلا شوند اهل دین كم هستند.(۴) از این رو، لازم است روشن شود چرا برخی انسانها از یك امر فطری، گریزانند؟ گرچه برای گریز از دین، عوامل متعددی وجود دارد (از جمله اعتقاد به دین موجب می‏شود تا انسان در یك چارچوب حركت كند و یله و رها نباشد و همین امر برای برخی خوشایند نیست یا برخوردها و اعمال عده‏ای از متدینان كه از حقایق دین آگاه نیستند اثر سوئی در افراد می‏گذارد و موجب بیزاری آنها از دین می‏شود) اما به نظر می‏رسد یكی از عوامل مهم دین‏گریزی انسان را باید در معامله‏گری وی جستجو كرد و از آنجا كه انسان عجول است و همیشه به دنبال نقد و محسوس می‏رود و دین چنین ویژگی‏ای ندارد، از آن می‏گریزد. برای تبیین دقیق این مسأله، لازم است به بررسی چند نكته بپردازیم:

۱ـ انسان معامله‏ گر است؛

۲ـ انسان به دنبال محسوس است.

۱ـ انسان معامله‏گر است

بر اساس قانون هدایت عمومی(۵) تمام اشیاء، در حال رشد و حركت رو به جلو هستند و انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ البته انسان دارای دو بعد است: بعد جسمی و مادی و بعد معنوی و روحانی و رشد این دو با هم فرق می‏كند. برای رشد بعد مادی، تغذیه، پوشاك و مسكن مناسب و... لازم است؛ هر چند این بدن تا حدّ معینی به اوج می‏رسد و سپس تحلیل می‏رود و به ضعف می‏گراید: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ»(۶) اما به وسیله خوردن و آشامیدن نمی‏توان بعد روحانی را تقویت كرد بلكه خوردن و آشامیدن زیاد، باعث مكدر شدن روح انسانی می‏گردد و از آنجا كه بعد مادی مربوط به عالم ماده است، نیازهایش نیز در عالم ماده تأمین می‏شود ولی بعد معنوی مربوط به عالم بالا و عالم ملكوت است. رشد آن نیز متناسب با خودش است و چون این بعد جلوه‏ای از خداست (نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی)(۷)؛ فقط خداوند عامل رشد این بعد انسانی را می‏داند و درك نیازهای آن بدون امداد الهی مقدور نیست. از این رو، پیامبرانی را برای راهنمایی بشر و بالندگی بعد روحانی فرستاد تا گنجینه مدفون عقل را ـ كه راه رسیدن به عالم بالا را نیك می‏داند ـ در منظر مردم قرار دهد.(۸) از طرف دیگر انسان، مختار آفریده شده است و در پذیرش دین نیز اكراهی وجود ندارد؛ پس باید با میل خود به این سمت حركت كند تا با پذیرش دین، بعد ملكوتی خود را رشد دهد. بنابراین، انسان دارای دو حركت است: یكی حركت در جهت رشد بعد ملكی و مادی و دیگری حركت در جهت رشد ملكوتی و معنوی؛ یعنی انسان در این دنیا یا در جهت رشد مادی گام برمی‏دارد یا در جهت رشد معنوی و این همان تعامل است كه در عنوان بحث از آن یاد شد. پس انسان یك معامله‏گر است كه سرمایه او عمر اوست كه با گذراندن آن، یا بعد مادی را تقویت می‏كند و به خوراك و پوشاك و آسایش بهتر دست می‏یابد یا بعد روحانی را تقویت می‏كند و آرامش دنیا و آسایش آخرت را به دست می‏آورد.شایان ذكر است كه تجارت و خرید و فروش دارای معنای رایجی است كه در معامله به كار می‏رود مبنی بر این كه فروشنده و خریدار جنس را در برابر پول معاوضه می‏كنند مانند خرید و فروش باغها، خانه‏ها و... اما یك اصطلاح دیگری از خرید و فروش در آیات و روایات وجود دارد كه به اموال خارجی و دنیوی تعلق نمی‏گیرد بلكه مربوط به خود انسان و اعمال او می‏شود و خسران و زیان واقعی در مورد این نوع از بیع استفاده می‏شود؛ یعنی زیانكار واقعی كسی است كه در این معامله، سرمایه خود (عمر) را بیهوده از دست بدهد و زیان نماید. مراد ما در این نوشتار همین قسم از معامله است نه معامله در اموال خارجی. نكته دیگر آن كه اگر كسی كه به سراغ بعد مادی برود بعد روحانی را فراموش خواهد كرد ولی كسی كه در جهت رشد بعد معنوی كوشید از بعد مادی خویش غافل نخواهد ماند و در حال تلاش برای رسیدن به عالم افلاكی، آنچه را از عالم خاكی كه نردبان حركت اوست به دست می‏آورد. به دیگر سخن، انسانی كه در صدد معامله برای نفع بردن در بعد معنوی و روحانی است به ناچار از آنچه در این عالم خاكی است بهره می‏گیرد و آخرت چیزی جز باطن همین دنیا نیست. به همین جهت، هر كاری را كه صورت می‏دهد اگر رنگ خدایی داشته باشد توشه‏ای است برای آخرت. قرآن كریم كافران را كسانی می‏داند كه به ظاهر دنیا چسبیده‏اند و از آخرت غافل شده‏اند: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِٔ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآْخِرَهِٔ هُمْ غافِلُونَ»(۹) در روایت آمده است بهای بدن شما بهشت است؛ آن را به چیز دیگری نفروشید: «اما ابدانكم لیس لها ثمن الا الجنهٔ فلا تبیعوها الا بها.»(۱۰) بعضی از بزرگان در شرح این حدیث شریف آورده‏اند: مشتری خداست، فروشنده نفوس آدمی، مبیع ابدان، ثمن بهشت باقی، دنیا مكان تسلیم مبیع به بایع. به این بیع راضی شوید و مبیع را تسلیم كنید تا سود زیادی ببرید چون اگر مبیع به بایع تسلیم نشود و تلف شود بیع فسخ می‏شود... . برخی گفته‏اند این كه حضرت فرمود: «بهای بدن شما بهشت است؛ آن را به چیز دیگری نفروشید.» به این معناست كه جان، قیمتی دارد كه آن خود خداوند است. گویی امام چنین فرمود كه ثمن بدن شما، بهشت و ثمن جان شما، خداوند است.(۱۱) پس در معامله برای عالم ملكوت، هم بعد مادی در معرض فروش قرار می‏گیرد و هم بعد معنوی؛ یعنی هم نفس و هم بدن هر دو مورد معامله‏اند. با توجه به آنچه گذشت در اثبات معامله‏گر بودن انسان باید گفت روح معامله‏گری، در نهان انسان نهفته است؛ یعنی انسان به گونه‏ای آفریده شده است كه كارهایش را در مقابل عوض و منفعتی انجام می‏دهد. برای همین است كه هیچ كاری را بدون داشتن هدف وغرض معین انجام نمی‏دهد. به دیگر سخن، انسان معامله‏گر بودن را در وجود خویش احساس كند.انسان اگر می‏خورد، برای آن است كه زنده بماند و اگر به دیگری كمك می‏كند چنانچه فردی معتقد و متدین است، برای آن است كه از خداوند متعال پاداش بگیرد و اگر فرد معتقدی هم نباشد برای آن است كه روز تنگدستی‏اش به كمك او برخیزند. در حقیقت، دست یاری به سوی دیگران دراز می‏كند، تا دست كمك‏خواهی او، از طرف دیگران رد نشود و كاری را نمی‏توان نام برد كه از انسانی صادر بشود، اما برای هدف و غرضی نباشد. مرحوم شهید مطهری رحمه‏الله در این باره می‏نویسد: «انسان در دنیا نمی‏تواند اكتساب نكند. انسان دائما در حال معامله است. یا مبادله‏ای كه نتیجه‏اش خسران زیاد و عذاب الیم است به تعبیر قرآن یا مبادله ی كه نتیجه‏اش سعادت ابدی است. امروزیها اصطلاحی دارند به نام «اصل تأثیر متقابل» و حرف خوبی هم هست كه امروزه گفته‏اند. البته در گذشته هم می‏گفتند ولی امروزه بیشتر روی آن تكیه می‏كنند. اصل تأثیر متقابل معنایش این كه در دنیا چیزی نیست كه یك‏طرفه اثر بگذارد، همیشه تاثیرها دو طرفه است. درباره یك انسان هم مطلب همین است و ما با این عالم بیرونی در تأثیر متقابل هستیم.»(۱۲)بنابراین، تاثیر و تأثر انسان از عالم و این كه همیشه انسان در حال معامله است، امر روشنی است. مرین گرانت زیر عنوان «شهادت چند دانشمند» كه در كتاب اثبات وجود خدا به چاپ رسیده می‏نویسد: «ویلیام جیمز روانشناس و فیلسوف مشهور آمریكایی می‏گوید: ما همواره با خدای خود معامله می‏كنیم و در این معامله است كه مقدرات اصلی ما تعیین می‏شود.»(۱۳) قرآن كریم نیز اصل معامله‏گر بودن انسان را به رسمیت شناخته است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.