دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عرفان عملی از دیدگاه شهید مطهری


عرفان عملی از دیدگاه شهید مطهری

مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه چند روز قبل از فوتشان, بعضی ها که خدمت ایشان بودند گفتند خیلی ایشان را ناراحت دیدیم و ایشان گفتند که خلاصه , عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم خیری برای خودمان پیش بفرستیم, عملی انجام بدهیم

● اهمیت عمل خالصانه

مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه چند روز قبل از فوتشان، بعضی ها که خدمت ایشان بودند گفتند: خیلی ایشان را ناراحت دیدیم و ایشان گفتند که خلاصه ، عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم خیری برای خودمان پیش بفرستیم، عملی انجام بدهیم.

یک کسی از آنهایی که نشسته بود، طبق عادتی که همیشه در مقابل صاحبان قدرت شروع می کنند به تملق و چاپلوسی، خیال کرد که اینجا هم جای تملق و چاپلوسی است، گفت آقا شما دیگر چرا؟! ما بدبختها باید این حرفها را بزنیم، شما الحمدلله این همه آثار خیر از خودتان باقی گذاشتید، این همه شاگرد تربیت کردید، اینهمه آثار کتبی از خودتان به یادگار گذاشتید، مسجد به این عظمت ساختید، مدرسه ها ساختید. وقتی این را گفت، ایشان یک جمله فرمود که حدیث است: «خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر». چه می گویی؟! عمل را باید خالص انجام داد. نقاد آگاهی آنجا هست. تو خیال کرده ای اینها که در منطق مردم به این شکل هست، حتماً در پیشگاه الهی هم همین جور است که پیش تو هست؟! (تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۲۴۹)

● درجات عبادت

رفتن پیش خدا برای یک چیزی و چیزی از او خواستن، باز هم رفتن پیش او است، باز هم تا حدی قلب انسان روشن می شود، انسان صفایی پیدا می کند، از غیر خدا غفلت می کند و متوجه او می شود، این قطعاً خودش یک درجه ای از پرستش است و لو درجه ضعیفی باشد. بنابراین، این عبادتها را هم صددرصد نمی شود نفی کرد، و بلکه چون همه مردم در درجه بالا نیستند، اکثر مردم را اگر ما بخواهیم تربیت بکنیم به طوری که نظام زندگی دنیاشان درست شود و به خدا هم نزدیک شده باشند، از همین راه باید وارد شویم، و یا لااقل افراد را در ابتدا از این راه باید وارد کرد، و بعد بالاتر برد. و علت اینکه در قرآن به امور مادی زیاد عنایت شده است همین است. البته در قرآن «رضوان من الله اکبر» هم هست. وقتی که ذکر می کند: «جنات تجری من تحتها الانهار» بهشتها و باغهایی که در پایین آن باغها نهرها جاری است، بعد می گوید: «رضوان من الله اکبر» و کمی خشنودی خدا، از همه اینها بالاتر و بزرگتر است. یعنی آن کسی که می خواهد خدا را به خاطر خشنودیش عبادت کند، او چیز دیگری است. ولی مشتری «رضوان من الله اکبر» (توبه ۷۲) طبعا همه مردم نیستند؛ بلکه نصف مردم هم نیستند، یک اقلیت مترقی مشتری آن هستند. برای اکثریت مردم، راه عملی همین است که از بهشت هایی که در آنها [لذات] جسمانی است سخن به میان آید. (تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۲۲۶)

● وقتی هم برای خلوت

بزرگان همیشه توصیه می کنند: «هر مقدار کار زیاد داری، در شبانه روز یک ساعت را برای خودت بگذار». ممکن است شما بگویید من هیچ ساعتم برای خودم نیست، تمام اوقاتم برای خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عین حال انسان بی نیاز از اینکه یک ساعت را برای خودش بگذارد نیست. این یک ساعت با اینکه برای خود است، ضرورت دارد و لازم است، و آن ساعت هایی که برای غیر خود است، با اینکه مفید و لازم است، جای آن را پر نمی کند. حالا یک ساعت که می گویند حداقل است، یک ساعت یا بیشتر در شبانه روز را انسان واقعاً برای خودش بگذارد، یعنی در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج ببرد، به درون خودش و به خدای خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او باشد و خدای خودش و راز و نیاز کردن و مناجات با خدای خودش و استغفار کردن. خود استغفار یعنی محاسبه النفس کردن، حساب کشیدن از خود. حساب بکند در ظرف این بیست و چهار ساعت من چه کردم؟

فوراً برای او روشن می شود که فلان کارم خوب بود، شکر می کند خدا را، فلان کار را خوب بود نمی کردم، تصمیم می گیرد دیگر نکند و استغفار می کند... (تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۲۲۷)

● معنای حضور

روح عبادت، ذکر است (به اصطلاح دینی) یعنی یاد خدا، منقطع شدن، بریده شدن، که در لحظه عبادت انسان از غیر خدا بریده شود و فقط و فقط او باشد و خدای خودش، گویی غیر از او خدا چیزی در عالم وجود ندارد. این همان حالتی است که شعرای عرفانی از آن تعبیر به «حضور» می کنند. (تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۲۲۱)

● روح عبادت، یاد خدا

روح عبادت یاد پروردگار است. روح عبادت این است که انسان وقتی که عبادت می کند، نمازی می خواند، دعایی می کند و هر عملی که انجام می دهد، دلش به یاد خدای خودش زنده باشد: و اقم الصلوه لذکری. (طه ۴۱) (آزادی معنوی، ص۲۴)

● فلسفه نماز

گاهی افرادی سؤال می کنند فایده نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایده ای دارد که من نماز بخوانم؟ دیگری می گوید: شما می گویید من نماز بخوانم، نزد خدا اعلام بندگی کنم؛ مگر خدا نمی داند که من بنده اش هستم که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم، تعظیم کنم، چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین بنده ای دارد. اگر خدا یادش برود، چنین خدایی که خدا نیست، شما که می گویید خدا هرگز یادش نمی رود. پس عبادت کردن برای چیست؟ خیر، نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بنده ای دارد؛ نماز برای این است که بنده یادش نرود خدایی دارد؛ نماز برای این است که ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم، یعنی چشم بینایی در بالای سر ما وجود دارد، در قلب ما وجود دارد، در تمام جهان وجود دارد؛ یادمان نرود به موجب اینکه بنده هستیم خلقت ما عبث نیست؛ بنده هستیم پس تکلیف و وظیفه داریم. پس اینکه من نماز می خوانم، مرتب می گویم: الله اکبر، لاحول و لاقوه الا بالله، سبحان الله، و اعلام عبودیت می کنم که من بنده هستم، برای این است که همیشه یاد خدا در دل من باشد. فایده آن چیست؟ در این مرحله فایده اش این است: یادمان هست که بنده هستیم، یادمان هست که وظیفه داریم، یادمان هست که قانون خدایی عادلانه ای در دنیا وجود دارد؛ به این قانون باید عمل بشود. (آزادی معنوی، ص ۲۶)

نماز، هرگز ساقط نمی گردد نماز پایه دین و فاصله بین کفر و ایمان و شرط قبولی سایر اعمال است. در همه شرایع و ادیان الهی نماز بوده. نماز به واسطه اهمیتی که دارد هرگز ساقط نمی گردد. هر کس در حدود توانایی خود به هر شکلی که قادر است باید این فریضه بزرگ را به جا آورد. مسافر و همچنین سرباز در حال جنگ به جای چهار رکعت، دو رکعت می خواند، کسی که قادر نیست وضو بگیرد تیمم می کند، آن که نمی تواند ایستاده نماز بخواند باید نشسته بخواند، اگر به نشستن نیز قادر نیست خوابیده، به پهلو یا به پشت نماز می خواند، در بعضی مواقع، نماز فقط به صورت اشاره انجام می گیرد.

نماز تجدید عهد بندگی مخلوق با خداست. همیشه باید این تجدید عهد تکرار گردد. (حکمت ها و اندرزها، ج۲، ص۱۹۹)

● حق نماز

نماز به گردن انسان حق دارد. یکی از حقوق نماز، احترام نماز است که نقطه مقابلش می شود استخفاف نماز ، یعنی سبک شمردن نماز، اینکه انسان نماز را سبک بشمارد، می خواند و سبک می شمارد و به شکل امری که خیلی مهم نیست تلقی می کند. این «مهم نیست»، انسان را که- نماز خوان هست- از زمره نمازگزاران خارج می کند. یعنی به صورت یک آدمی در می آید که همان نمازش در روز قیامت دشمن و خصمش خواهد بود، چون دائما نماز را تحقیر و استخفاف می کرده و به شأنش بی اعتنایی می کرده است. (آشنایی با قرآن، ج۰۱، ص۱۷۱)

● عبادت در متن زندگی

در دیانت مقدسه اسلام نیز عبادت سرلوحه همه تعلیمات است. چیزی که هست در اسلام عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از زندگی که صرفاً به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد؛ عبادات اسلامی با فلسفه های زندگی توأم است و در متن زندگی واقع است.

گذشته از اینکه برخی عبادات اسلامی به صورت مشترک و همکاری دسته جمعی صورت می گیرد، اسلام به عبادتهای فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن انجام پاره ای از وظایف زندگی است. مثلا نماز که مظهر کامل اظهار عبودیت است، چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می خواهد در گوشه خلوت به تنهایی نماز بخواند، خود به خود به انجام پاره ای از وظایف اخلاقی و اجتماعی از قبیل نظافت، احترام به حقوق دیگران، وقت شناسی، جهت شناسی، ضبط احساسات، اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقیّد می گردد.

از نظر اسلام، هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدایی توأم باشد عبادت است. لهذا درست خواندن، کار و کسب کردن، فعالیت اجتماعی کردن اگر لله و فی الله باشد عبادت است.

در عین حال، اسلام نیز پاره ای تعلیمات دارد که فقط برای انجام مراسم عبادت وضع شده است از قبیل نماز و روزه، و این خود فلسفه ای خاص دارد. (سیری در نهج البلاغه، ص۹۸ و ۰۹)