پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دارو دسته فیلمسازها


هالیوود در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ تغییر كرد نسل عجیب و غریب دهه ۶۰ با سرخوردگی پا به دهه ۷۰گذاشت و حاصلش فیلمهایی سرشار از ناامیدی و سرگشتگی بود, فیلمهایی كه نشان از همان تغییر شگرف داشتند «پنج قطعه آسان» باب رافلسن, وسترنهای متفاوت و بشدت ضد ژانر آرتور پن «بزرگ مرد كوچك», « تیرانداز چپ دست», «بركه های میسوری» و و این سیاهه می تواند ادامه داشته باشد

شاید بهترین عنوان برای این ایام را تام رایان در مطلبی كه درباره سینمای دهه ۷۰ آمریكا در مجله فیلم ژورنال نوشت انتخاب كرده است:« در جست وجوی شادی». در حقیقت شادی غایب بزرگ سینمای این دهه بوده، همه چیز تلخ و رو به زوال نشان داده می شد، اسطوره ها برخاك می افتادند و سقوط می كردند و ضد قهرمانها جای آنها را پرمی كردند، هركسی سعی می كرد در هر ژانری نیشی به دوران جدید بزند. در این اوضاع نسل جدیدی آغاز به كار كرد كه اكنون به آنها بنیانگذاران هالیوود جدید می گویند. كسانی كه در عكس فوق حاضرند، همگی دور یك میز نشسته اند و با لبخند به لنز دوربین چشم دوخته اند. شاید در نگاه اول عكس یك عكس معمولی باشد، از همان عكسهایی كه همیشه در كتابهای خاطرات و یا مصاحبه با آن مواجه می شویم، اما در این عكس چیز دیگری نیز وجود دارد كه از لنز دوربین گذشته، برصفحه فیلم ثبت شده و اكنون دوباره از سطح عكس به بیرون سرریز می كند و آن اقتدار نسلی است. حاضرین در عكس فوق: فرانسیس فورد كاپولا، جرج لوكاس، برایان دی پالما، مارتین اسكورسیزی و استیون اسپیلبرگ هستند. این پنج نفر، همگی در دهه ۷۰ مهمترین آثار اولیه شان را كارگردانی كرده اند:

«پدرخوانده» ،۱۹۷۲ «آرواره ها» ،۱۹۷۵ «جنگ ستاره ها» (۱۹۷۷)، «سلام بر مادر» و «خواهران» ۱۹۷۰ و ،۱۹۷۳ «باكس كاربرتا» ۱۹۷۲. اینها فیلمهایی هستند كه هالیوود را احیا كردند، دوباره ركوردهای فروش جذاب شدند. نكته اصلی تمام آثار مورد اشاره حضور سرگرمی یا همان شادی كنایی كه از آن صحبت شد در درجات و سطوح متفاوت است (البته فیلم اسكورسیزی تا اندازه ای با باقی آثار فرق می كند). كاپولا با پدرخوانده و بازیگران بزرگش شكوه سینمای گنگستری را كالبد شكافی كرد، اسپیلبرگ و لوكاس، نسل تلویزیون و سرگرمی كه دیگر نفس صنعت سرگرمی سازی بودند، آنها با آرواره ها و جنگ ستارگان اساساً تصور سینمای جدید را بنا نهادند و بعدها با ET و دنباله های دیگر جنگ ستارگان آن را به اوج رساندند. دی پالمای شیفته هیچكاك در یكی از نخستین آثار خود یعنی «سلام بر مادر» یك فیلم موج نویی‎/ هیچكاكی ساخت. نكته فوق العاده این عكس می تواند این باشد كه آنها همه با هم شروع كردند، همه با هم فیلم ساختند، همه باهم در یك دانشگاه درس خواندند و تقریباً همه یك استاد داشتند: راجركورمن. كورمن در مصاحبه ای گفته است كه در دوره ای كه فیلمهای روسی و اروپای شرقی را می خریده و با تدوین جدید و دوبله های تغییر یافته، فیلمهای جدیدی می ساخته، جوان با استعدادی به او كمك می كرده كه بعدها آن جوان به فرانسیس فوردكاپولا تبدیل شده، تهیه كننده فیلم اسكورسیزی هم كورمن بوده و لوكاس، اسپیلبرگ و دی پالما هم به نوعی وامدار این استاد بزرگ سینما هستند.آنها دارو دسته سینمایی بودند كه تاریخ را عوض كردند و از این نظر شاید تنها با كارگردانهای موج نوی سینمای فرانسه قابل مقایسه باشند (چند گنگ(Gang) سینمایی دیگر را در تاریخ سینما به یاد دارید؟) عكس جز همنشینی چند دوست و همكار، قطعه ای تاریخی است، نگاه هر كدام به دوربین خودنوعی آگاهی به تماشاگر عكس منتقل می كند، كاپولا با عینك و صورت پرمو، نگاه مرموز خود را به ما دوخته و شكوه یك اسطوره را به ما یادآوری می كند، لوكاس با همان صورت بشاش سرخوشی آثارش را به همراه دارد (او سازنده دیدار نوشته های آمریكایی ۱۹۷۲ هم هست، پدر فیلمهای موسوم به تین ایجری امروزه یا حداقل یكی از مهمترین و كاملترین نمونه از آثاری كه منتقدان به فیلمهای دنباله روی آن فیلمهای كالجی (College Movies) هم می گویند) دی پالما با گردنی كج و چهره ای مغموم و لبخندی تلخ به ما نگاه می كند، لبخند تلخی كه كنایه های روانی شخصیتهایش را به همراه دارد، اسكورسیزی بزرگ با شخصی گرایی و نبوغش و در آخر اسپیلبرگ آرام، مثل كودك دردسرسازی كه مجبور شده در یك مهمانی رسمی مؤدب بنشیند. نوابغ دور هم جمع هستند و باور كنید آن شب حتماً شبی تاریخی بوده است.