پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

روزگار روزه داری


روزگار روزه داری

از زمانی که محمد ص از مکه هجرت کرد, دو سال می گذرد او مردم دیارش را که تصمیم به نابودی او و یارانش گرفته بودند, رها کرد و به میان مردم مدینه یی آمد که با روی باز او را پذیرا شدند

از زمانی که محمد(ص) از مکه هجرت کرد، دو سال می گذرد. او مردم دیارش را که تصمیم به نابودی او و یارانش گرفته بودند، رها کرد و به میان مردم مدینه یی آمد که با روی باز او را پذیرا شدند. مدینه که جایگاه پیروان دو دین بزرگ یهود و مسیحیت بود، اکنون پایگاه پیامی جدید شده که اسلام نام گرفته است. مکیان از این پدیده سخت نگرانند و به رغم شکستی که در جنگ بدر سال گذشته خوردند، در تدارک جنگ های دیگری هستند که محمد و پیروانش را از صحنه روزگار محو کنند.

اما پیروان آیین جدید در پانزدهمین سال ظهور خود شرایطی بهتر از گذشته را تجربه می کنند. در مدینه ثباتی یافته و یکی از ارکان قدرت در این شهر چندقومیتی شده اند. کم کم هر کس در پی شغلی و کسبی برآمده و خانه و کاشانه یی برای خود تدارک دیده است. در جنگی که در محل بدر واقع شد، بر مهاجمین که سه برابر آنها نیرو داشتند، غلبه کردند و نیروهای مهاجم قلع و قمع شده و غنائمی نصیب مسلمانان شد.

اکنون نیاز به پالایش و اصلاحی درونی در این جریان نوپا احساس می شود. در چنین شرایطی است که تمرینی برای تقویت اراده و پرهیز از غرق شدن در روزمرگی و چرخه تکراری خوردن و خفتن و... لازم می آید.

قبل از آن غرایز بیش از هر چیز در مناسبات و کنش های روزمره نقش تعیین کننده یی داشت. در مناسبات قبیلگی و بدوی این غرایز بود که بر اراده و انتخاب افراد و جماعت مسلط بود. جنگ های بیهوده یی میان دو قبیله درمی گرفت که تنها عاملش غرایزی چون عصبیت، کینه، حسادت، خشم و غرایز دیگر بود. اما انسان باید از این مرحله که با بسیاری حیوانات مشترک است، عبور کرده و با حالتی برتر از آنها غرایز را در اختیار و مهار خود گیرد.

در چنین شرایطی است که آیین جدید پیروانش را به روزه گرفتن فرا می خواند؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید همچون پیشینیان بر شما نیز روزه تکلیف شد شاید متقی شوید.»۱

گرچه رسم بر این است که هر جریانی خود را تافته جدا بافته و حرکتی بدیع و بی سابقه معنی می کند، اما در ادبیات این آیین جدید همواره تاکید می شود که تایید کننده ادیان گذشته و تداوم راه آنها است. روزه را نیز نه به عنوان دستورالعملی نو و بی سابقه بلکه تداوم رویه پیشینیان می داند.

● آیین آسان

روزه داران به رسم روزگار و عرفی که می شناختند، در شبانه روز تنها یک بار افطار کرده و از این شامگاه تا شامگاهی دیگر از خوردن غذا و آمیزش با همسران خودداری می کردند.

اما دستور روزه همچون بسیاری احکام دیگر تبصره هایی داشت که نشان می داد خداوند به مقتضیات فردی و اجتماعی بشر و توان و محدودیت های وی تا چه میزان بها داده و همچون برخی پیروان چندان خشک و بسته و مطلق گرا نیست که احکامی متصلب و جامد بر دیگران دیکته کند. در دنباله آیه یی که لزوم روزه گرفتن را اعلام کرده بود برخی افراد را از روزه گرفتن معاف کرده بود از جمله بیماران، مسافران و کسانی که طاقت روزه گرفتن ندارند.۲ برای دسته آخر یعنی آنها که توان روزه گرفتن ندارند- و طبیعی است تشخیص این امر نیز در اختیار خودشان است- کاری جایگزین توصیه شده است و آن غذا دادن به فردی محروم و درمانده است.

در ادامه به رویه و سنت خدایی اشاره می کند که؛ «خداوند برای شما آسانی می خواهد و سختی و فشار برای شما نمی خواهد».۳ یعنی به سختی افتادن افراد به خاطر انجام روزه مطلوب خداوند نیست. هرچند با این تمرینات و دستورالعمل ها قرار است افراد غرایز خود را در اختیار گرفته و اراده شان را تقویت کنند اما این امر باید کاملاً داوطلبانه و دلپذیر باشد که فرد به مشقت و سختی نیفتد.

دلیل دیگر بر این تعبیر در دنباله ماجرا روشن تر می شود. تا آن زمان بنا به عرف جاری مسلمانان علاوه بر خودداری از خوردن و آشامیدن در زمان روزه که از شب تا غروب روز بعد به درازا می کشید، از آمیزش با همسران نیز در این فاصله خودداری می کردند. اما این عرف بر آنان کار را سخت کرده بود. به ویژه برای برخی کنترل تمایلات جنسی در آن حد دشوار بود و گهگاه از آن تخطی می کردند. اما رویکرد آیینی نه در جهت محکوم یا سرزنش کردن افراد خاطی بلکه در جهت کاستن فشار از عهده آنان بود. بنابراین در سنت مرسوم تجدیدنظر کرده و مدت زمان روزه را کاهش داده و آمیزش را نیز در فاصله غیرروزه آزاد اعلام کرد؛ «رواست بر شما در شب های روزه آمیزش با همسران، زنان برای مردان و مردان برای زنان همچون لباس و پوشش هستند».۴

در ادامه همین آیه به خطای مردم که برخلاف اعتقادشان عمل می کردند، اشاره می کند و می گوید خدا می داند که شما به خودتان خیانت می کردید، اما از شما درمی گذرد. نکته یی قابل تامل است که مسلمین معمولاً به ریزه کاری های احکام و دستورالعمل های دینی توجه وافر کرده و در اجرای آنها وسواس زیادی به خرج می دهند. اما به روش و شیوه یی که خداوند در اعلام و اجرای این احکام داشته است، کاری ندارند.

در همین مورد روزه نکاتی وجود دارد که اگر به آن توجه می شد، چه بسا در روش های عملی و کنش های اجتماعی مسلمین تغییراتی حاصل می شد.

به عنوان مثال به این مساله فکر کنیم که چرا حکمی مثل روزه که در اقوام گذشته هم بوده است، بعد از ۱۵ سال از بعثت مطرح می شود؟ مگر نمی شد همان روزهای اول این حکم صادر می شد؟ آیا اجرای این دستورالعمل ها نیاز به پیش زمینه و مقدماتی داشته است؟

چرا در دستور روزه این امر واجب دینی را مشروط و منوط به طاقت و توان افراد کرده است؟ اگر مساله به خود مردم واگذار شود که هر کس تشخیص بدهد طاقت روزه گرفتن دارد یا نه و اگر تشخیص داد نمی تواند روزه بگیرد به جای آن کار دیگری انجام دهد، تکلیف حکم خدا چه می شود؟ مگر نه اینکه افراد باید تسلیم حکم الهی باشند و هر طور شده آن را اجرا کنند. منوط کردن اجرای احکام به توان و طاقت افراد برخوردی لیبرالی با احکام شرعی نیست؟ چطور تا این حد به فرد اعتماد و اهمیت داده و اجرای حکم الهی را به خود وی واگذار کرده است؟

حتی در میان افرادی که توانایی دارند چرا برای مسافران تخفیف قائل شده و آنها را از روزه گرفتن معاف کرده است. همچنین مریض ها را مستثنی کرده است. چرا مریض ها را هم جزء همان کسانی که طاقت روزه گرفتن ندارند، قرار نداده است؟ این نشان می دهد بحث توانایی و طاقت مربوط به کسانی نیست که بیماری خاص دارند بلکه منظور کسانی است که در کمال سلامت نمی توانند تحمل سختی روزه گرفتن را داشته باشند.

چرا وقتی برخی افراد از امری که در جامعه به عنوان منکر شناخته شده، عدول می کنند و برخلاف مقررات جاری دینی عمل می کنند. به جای تنبیه و توبیخ آنها خداوند قبل از اینکه آنها توبه کنند، اعلام گذشت از آنها کرده و حکمی ساده تر از آنچه رایج بوده است، وضع می کند؟ بعد هم می گوید خداوند آسانی برای شما می خواهد. مگر نه اینکه انسان در سختی و فشار رشد می کند و تزکیه می شود و راحتی و رفاه باعث رخوت و فساد می شود؟

حتی برای این افراد از لفظ خیانت استفاده شده و عمل آنها را به عنوان خیانت به خود قلمداد کرده ولی به سادگی اعلام گذشت از آنها می شود.

چرا همان زمان که لزوم روزه را اعلام کرد، جزئیات اجرایی آن را بیان نکرد تا مردم به روش های مرسوم روی آورند و سپس در آیاتی با کاستن از زمان روزه و رفع محدودیت های دیگر شیوه های اجرایی آن را توضیح داد؟ آیا این گونه عمل کردن برای این نبوده است که پیروان از این رویه سرمشقی برای آسان گیری بیاموزند.

اینها و پرسش هایی از این قبیل در صورتی به ذهن می رسد که فرد مسلمان به روش و مکانیسم عمل خداوند توجه کرده و آن را ملاک قرار دهد. هرچند متاسفانه باید گفت پیچ و خم احکام و ریزه کاری های آن چنان ذهن و دل برخی را پر کرده است که فروع جای اصول نشسته است. گاه اصل ایمان از معادلات حذف و تنها به ظواهر بسنده می شود.

● فرع به جای اصل

در همین احکام روزه گفته شده است یکی از مبطلات روزه دروغ بستن به خداوند و پیامبر او است به این ترتیب که اگر شخصی آگاهانه و عامدانه به خدا و پیامبرش دروغ ببندد و امری را که می داند واقعیت ندارد به آنها نسبت دهد، روزه اش باطل است.

آیت الله صادقی تهرانی برای اولین بار به این نکته ظریف همگان را توجه دادند که شخصی که آگاهانه و عامدانه به خدا دروغ نسبت دهد، ایمانش باطل می شود نه اینکه تنها روزه اش باطل باشد.۵ چنین شخصی اساساً باید در اصل اعتقاداتش تجدید نظر کند. چگونه می شود کسی مسلمان باشد و به خدا و پیامبر نسبت دروغ بدهد آن هم از روی قصد و غرض و تنها روزه اش باطل شود؟ حتی اگر در غیر ساعاتی که روزه است چنین امری را مرتکب شود روزه اش هم مقبول شمرده می شود. هنوز هم در اغلب آموزش های رایج دروغ بستن به خدا و پیامبر به عنوان یکی از مبطلات روزه شمرده می شود و به این نکته که آیت الله صادقی به آن توجه کرده اند اهمیتی داده نمی شود. جا دارد در این مساله بازنگری جدی صورت گیرد.

در حالی که اصل آیه روزه خطاب به کسانی آمده است که ایمان آورده اند. پذیرش چنین مسائلی به نظر عجیب می آید.

مهدی غنی

پی نوشت ها؛

۱- یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام ....۱۸۳ بقره

۲- فمن کان منکم مریضا او علی سفر... ۱۸۴ بقره. پس کسی از شما که مریض باشد یا در سفر، و کسانی که طاقت آن را ندارند به جای آن مسکینی را طعام دهند.

۳- یریدالله بکم الیسر...۱۸۵بقره

۴- احل لکم لیله الصیام الرفث....۱۸۷ بقره

۵- محمد صادقی تهرانی، رساله توضیح المسائل نوین، انتشارات امید فردا، چاپ سوم ۱۳۸۴