جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت موعظه پذیری انسان


ضرورت موعظه پذیری انسان

امام صادق ع می فرماید من لم یکن له واعظ من قبله و زاجر من نفسه و لکم یکن له قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارنده ای نداشته باشد و همچنین درکنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد, دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است من لایحضره الفقیه, ج۴, ص۴۰۲

امام صادق(ع) می‌فرماید: من لم یکن له واعظ من قبله و زاجر من نفسه و لکم یکن له قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه؛ کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارنده‌ای نداشته باشد و همچنین درکنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد، دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است. (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۲) بسیاری از کسانی که به هلاکت می‌افتند، کسانی‌اند که عقل خویش را به کار نمی‌گیرند و برپایه معیارهای فطرت و الهامی عقل به سنجش و ارزیابی امور نمی‌پردازند و با تدبر در آیات آفاقی و انفسی، حقیقت هستی و هدف آفرینش را نمی‌شناسند و درمسیر گمراهی گام بر می‌دارند. اصولا گمراهان و هلاکت شوندگان کسانی هستند که دوستان ناباب می‌گیرند و به پند و اندرز نصیحت گران توجهی نمی‌کنند. درحالی که نصیحت‌گران به حکم ولایت ایمانی که خداوند در آیات امر به معروف و نهی از منکر برای آنان اثبات کرده، جز صلاح و خیر و سعادت شخص را نمی‌خواهند. جامعه ایمانی این گونه سامان یافته که هر کسی ناظر و مسئول دیگری است. همین مسئولیت برادری ایمانی موجب می‌شود تا شخص بی آن که مزد و اجری بخواهد درمقابل پند می‌نشیند و راهنمایی و موعظه می‌کند. هرکسی در هر مقام و موقعیتی نیازمند نصیحت است.

حتی از پیامبر(ص) روایت شده که به ابوذر می‌فرمود: عظنی یا اباذر! ای ابوذر مرا موعظه کن؛ زیرا موعظه به معنای یادآوری است و آن حضرت(ص) اینگونه یاران خویش را تربیت می‌کرد تا موعظه پذیر و موعظه خواه دیگران باشند. از امیرمومنان علی(ع) روایت شده است، جالس اهل الورع و الحکمه و اکثر مناقشتهم فانک ان کنت جاهلا علموک و ان کنت عالما ازددت علما؛ با اهل ورع و حکمت مجالست داشته باش و بسیار با آنها به گفت وگو بپرداز که در آن صورت اگر جاهل باشی به تو آموزش خواهند داد و اگر عالم باشی بر میزان معلومات تو افزوده خواهدشد (غررالحکم، ص۴۲۹) درمحضر رسول خدا(ص) از دو مسلمان ذکر فضیلت کردند.

یکی را از نظر ارشاد خلق ستودند که او مردم را به نیکی‌ها ترغیب می‌کند و پند و اندرز می‌دهد و دیگری را از نظر کثرت عبادت و روزه‌داری تمجید و تعریف کردند و پرسیدند کدامیک از این دو بر دیگری امتیاز دارند، حضرت فرمودند: فضل الاول، علی الثانی کفضلی علی الانام؛ فضیلت و امتیاز آن واعظ بر آن عابد همانند برتری من است بر سایر مردم. (ارشادالقلوب، دیلمی، ص۱۷) از پیامبر(ص) نیز روایت است که فرمود: نعم الهدیه و نعم العطیه الموعظه ؛ بهترین و شایسته ترین هدایا پند و اندرز است. (ابواب الجنان، ص۸) آن حضرت در سخنی دیگر می‌فرماید: ما اهدی المسلم لاخیه هدیه افضل من کلمه حکمه تزیده هدی او ترده عن ردی؛ هیچ هدیه‌ای که مسلمانی جهت برادر دینی خود فرستد بهتر از کلمه پندآمیز نیست که باعث ازدیاد هدایت او گردد و یا او را از هلاکت باز دارد. (ارشاد القلوب، ص۶) همچنین فرمود: ما تصدیق مومن بصدقه احب الی الله من موعظه یعظ بها قوما یتفرقون و قد نفهم بها و هی افضل من عباده سنه؛ هیچ صدقه‌ای از مومن درپیشگاه خداوند محبوبتر از موعظه نیست که به حال مردم متفرق نفع بخشد و آنها را گرد هم جمع آوری کند و این موعظه از عبادت یکساله برتر است. (ارشاد القلوب، ص۷۱) بنابراین انسان لازم است یا از نصیحت دیگران پند گیرد و خود را همواره درمسیر هدایت نگه دارد و از انحراف و کژی دور سازد و خرد خویش را به نشانه‌های آفاقی و انفسی بگشاید و از دریچه آن، حقایق و ملکوت اشیاء را بنگرد که درهمه آن‌ها، و همراه و قبل و بعدش، می‌توان ربوبیت خداوندی را دید، چنان که امیرمومنان(ع) می‌دید. اگر اینگونه عمل نکنیم روزی می‌شود که خواهیم گفت: لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر.