جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مارتین لوتر و تعریف مجدد از مفهوم ایمان


مارتین لوتر و تعریف مجدد از مفهوم ایمان

به تعبیر لوتر, پاپ, اسقف و کشیش همه مقاماتی دنیوی اند

مارتین لوتر را بی‌گمان باید سرآمد چهره‌های شاخص اروپا در سده شانزدهم میلادی برشمرد. او با ژرف‌اندیشی و نگرش مذهبی عمیق خویش توانست به جریان رفرم مذهبی، سرعتی دوچندان ببخشد، وحدت کلیسایی را ـ که شالوده‌اش بر اساس هراساندن عامه از دوزخ بود ـ از میان بردارد و کلیسایی نوین بنیان نهد.

آنچه از واکاوی منابع تاریخی قرون وسطای اروپا برمی‌آید تا میانه‌های قرن شانزدهم به استثنای چند فرقه کوچک که مهم‌ترین آن مذهب ارتودکس یونانی بود، مذهب کاتولیک رومی به منزله یگانه و تنها فرقه مذهبی مسیحیت محسوب می‌شد؛ اما آنچه امروزه کاوشگران وادی تاریخ و جست‌وجوگران عرصه اندیشه از آن به عنوان رفرم یا اصلاحات کلیسایی یاد می‌کنند و پیشگام آن نیز کسی نبوده جز مارتین لوتر، سبب شده است تا در درازنای زمان هزاران فرقه مذهبی پدیدار شوند.

نگاهی نه‌چندان تیزبینانه به تاریخ کلیسا، دین‌شناسان و تاریخ‌پژوهان را بدین باور رهنمون می‌کند که پیش از لوتر بسیاری از کلیساییان وجوب دگرگونی‌های بنیادین را هشدار داده بودند. اومانیست‌هایی چون فون هوتن با نوشتن کتاب نامه‌های مردم گمنام و اراسموس با نگارش کتاب راهنمای شوالیه‌ای مسیحی هم پیش از لوتر، کلیسا را مورد نقد قرار داده بودند؛ اما آنچه هویدا می‌نماید آن است که اومانیست‌ها از ورود به مبارزه قدرت با کلیسایی که از سرنوشت روح مردم در دنیای واپسین آگاه بود، دوری می‌گزیدند. شهامت و شجاعت ورود رسمی به این آوردگاه دهشتناک نصیب مارتین لوتر شد و همین سبب شد تا نام او در تاریخ جاودانه شود.

لوتر که از سویی در محضر دانشمندانی نومینالیست چون تروتوتر و فون‌اوزینگن تحصیل حکمت و کلام کرده و با هموندی در فرقه آوگوستینوسی چند صباحی ریاضت پیشه نموده و از دیگر سوی، کرسی استادی درس فلسفه اخلاق دانشگاه ویتنبرگ را به عهده گرفته بود، بنیانگذار حرکتی شد که به ظهور پروتستانیسم و نهضت رفرم دینی منجر شد.

آنچه بدیهی است، مطالعه احوال رومیان و تحقیقات گسترده بر رساله‌های غلاطیان، اسباب دگرگونی و تحول افکار لوتر را فراهم آورد. او در پی تتبعات خویش دریافت تغییر در کلیسا از دست رفتن قدرت و ثروت پاپ را همراه خواهد داشت، از این رو وی نه تنها انتظار همراهی پاپ با رفرم را نداشت، بلکه او را سرسخت‌ترین دشمن آن برشمرد.

رویارویی لوتر و پاپ در سال ۱۵۱۷ میلادی، آن هنگام که از سوی پاپ رهسپار آلمان شد تا آمرزش‌نامه به فروش رساند کاملا هویدا و آشکار گشت. لوتر علیه این اقدام قیام کرد و در تاریخ ۳۱ نوامبر ۱۵۱۷ بیانیه معروف ۹۵ ماده‌ای خود را بر در کلیسای ویتنبرگ آویخت. در این مانیفیست او به کلیسا حمله برد، بخشش گناهان از سوی کلیسا را مسخره پنداشت، قدرت تسلط پاپ بر روح انسان را مضحکه خواند و بیان کرد که رستگاری راستین انسان تنها در سایه ایمان به دست می‌آید.

مارتین لوتر در سال ۱۵۱۹ پس از مناظره با یکی از مخالفان، باورهای دگراندیشانه‌اش را روشن‌تر کرد و با نگارش کتابی با عنوان دستگاه پاپی در رم، قاطعیت خویش را در مبارزه با پاپ بیش از پیش آشکار کرد. لوتر از این پس مردم عادی را مستقیم مورد خطاب قرار می‌داد و گفتمان غالب کلیسا که تنها پاپ توان تفسیر کتاب مقدس دارد را مردود می‌خواند و اظهار می‌کرد هرکس که ایمان، روح و درکی از کلام و جان مسیح داشته باشد می‌تواند به درستی تفسیر کند.

در سال ۱۵۲۰ لوتر از سوی کلیسای کاتولیک تکفیر شد، اما وی باورش بر آن ایده استوار بود که پاپ، اسقف‌ها و کشیش‌ها همه مقامات دنیوی هستند و بدین جهت فرمان پاپ را آتش زد و جدایی خویش از کلیسای کاتولیک را قطعیت کامل بخشید.

لوتر که اعتقاد داشت اعمال هیچ‌کس او را دادگر نمی‌سازد، بلکه انسان قبل از آن‌که بتواند عمل صالحی انجام دهد باید دادگر و عادل باشد در سال ۱۵۲۱ دگربار و این‌بار با حکم پاپ لئوی دهم تکفیر نهایی شد، ولی او با فریادی رسا اعلام داشت تنها درصورتی در باور خویش تجدیدنظر خواهد کرد که براساس کتاب مقدس بدو اثبات کنند برخطا و اشتباه بوده است. پشتیبانی و حمایت شماری از حکمرانان آلمان که درپی کاهش نفوذ پاپ بر خود و افزودن اقتدار خویش بودند نیز سبب شد او همچنان با فراغت خاطر کار خویش را امتداد بخشد.

اسناد تاریخی نمایان ‌کرده‌‌اند که از این زمان به بعد اندک اندک شورش‌هایی در گوشه و کنار آلمان برپا شده است. در این شورش‌ها هرچند جنبه اقتصادی و اجتماعی بارزتر و برجسته‌تر از جنبه مذهبی به نظر می‌آمد اما شعارهای شورشیان بسان گفته‌های لوتر بود. با تمام این اوصاف، ملکه ذهن لوتر بر بنیان‌هایی خاص استوار بود و از جمله اعتقاد به آن که انسان تنها زمانی می‌تواند در برابر حاکمان ایستادگی پیشه کند که آنان آشکارا از کلام خدا سرپیچی کنند. لوتر بدین روی جزوه‌ای با ‌عنوان، علیه دسته‌های دزد و قاتل دهقان انتشار داد و فرمانروایان و شاهزادگان را به سرکوب یاغیان فراخواند.

انتشار این جزوه مختصر، نام نیکی که لوتر برای خویش دست و پا کرده بود را کمرنگ کرد. لوتر ظاهرا اندک زمانی بعد متوجه شد که راهی اشتباه پیموده است و در نتیجه ترنم و آهنگ گفتمان خویش را دگرگون کرد. وی که در ابتدای قیام دهقانان گفته بود دیگر دیوی در دوزخ نمانده است الا که همه زنجیر گسسته و بیرون جسته و در کالبد دهقانان فرو رفته‌اند، در این هنگام اقرار می‌کرد که دیوان به جای آن که پس از قتل‌عام دهقانان به دوزخ بازگردند در کالبد شاهزادگان فرو رفته‌اند!

نبردهای دهقانی، دشواری‌هایی را برای لوتر تدارک دید و سبب شد او برخی از دوستانش را دیگر در حلقه یاران نبیند. با وجود این، نهضت لوتری روز به روز شمار بیشتری را بویژه در میان طبقات متوسط جذب می‌کرد. برهان و علتش آن بود که مردم از یک سو احساس می‌کردند بدون پاپ نیز می‌توانند مسیحیان با ایمانی باشند و از دیگر سو بر امتیازهای اشراف که عمدتا متحد کلیسا بودند رشک می‌بردند.

کار لوتر چنان رونق گرفت و تفکرش چنان رواج یافت که در سال‌های ۱۵۲۴-۱۵۲۵ پروتستان‌ها در بسیاری از شهرهای آلمان دست بالا بردند و سرانجام در سال ۱۵۳۰ آلمان اصول لوتری را پذیرفت. مدتی بعد پیروان لوتر تعالیم و آموزه‌های او را به اسکاندیناوی و لهستان انتقال دادند. رفرم لوتری سبب شد تا افرادی چون زوینگلی و کالون نیز رفرم مذهبی را در سرزمین‌هایی چون سوئیس و فرانسه پی گیرند. اندک زمانی دیگر کلیسای پروتستان غیر از آلمان در کشورهایی همچون سوئیس، فرانسه، انگلستان، آمریکا و... نیز برپا شد.

به هر حال به عنوان پایانی براین جستار کوتاه می‌توان گفت، مساله مارتین لوتر ایمان و پروتستانتیسم لوتری هم نوعی بازگشت مسیحیان به کتاب مقدس بود. لوتر هرچند از خرافه رویگردان بود، اما پرچمدار روی آوردن به عقل نبود. بطن اندیشه او تسلیم مطلق در برابر پرودگار بود و جایگاهی که او برای ایمان قائل می‌شد بسیار فراتر از جایگاه عقل بود. شاید این تعبیر برخی فلاسفه را بتوان درست پنداشت که لوتر مذهب را آزاد کرد، نه انسان را.

امیر نعمتی لیمائی