پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
در فراق لیبرالیسم
چندی است که نام هند در غرب و شرق نامور شده است و هر کسی میکوشد به هند استناد و از آن تقلید کند. از هند به بزرگترین دموکراسی جهان یاد میکنند و انگشت اشاره به اقتصاد شکوفای آن دراز میکنند و حسادت به بازار آزاد و جامعه باز آن میبرند و در برابر چین قرارش میدهند و چین را در برابر به زمینش میزنند. هند آیا جامعه باز و صاحب بازار آزاد و دموکراسی تمامعیار است؛ آنگونه که میگویند؟ اگر هند باب دموکراسی را تا نیمه گشوده به عوض در باب لیبرالیسم ابدا با لیبرال دموکراسیهای تحمیلی دیگری چون ژاپن هماوردی نمیکند بلکه در زمینه اقتصادی نیز به گرد پای چین نمیرسد. در یک دهه متاخر به کرات احزاب در معرض شکست، رقابت را ناتمام رها کردهاند؛ به خشونت متوسل شدهاند و از مسابقه سیاسی به جنگ فرقهای روی بردهاند؛ سیکها علیه مسلمانان و هندوها علیه مسیحیان.
همین آخر بود که احمدآباد و بنگلور این دو پایتخت تجاری هند، به صحنه کینه جویی فرقهای تبدیل شده بودند و شنبه گذشته دهلی نو نیز شاهد چند انفجار پیاپی بود که به کشته و زخمی شدن جمعی منجر شد. داستان رقتبار کشمیر و جامو را همه خواندهاند که چگونه به چشم اسفندیار هند میمانند. رشد اقتصادی هند نیز در قیاس با چین و ژاپن سیر افولی داشته است و نهتنها به همپایگی چین نرسیده که اکنون تولید سرانهای همپای تایلند و فیلیپین هم ندارد. داستان هند اغواکننده است. چه؛ پس از عصر استعمار با گرتهبرداری از مدل اقتصادی استعمارگران، به توسعه نیم قواره اقتصادی رسید و در سایهسار بریتانیا نخستین بازار بورس آسیا را بنیان نهاد و نظام حزبی برپا ساخت و احزاب سیاسی برساخت و از ادیان متکثر و فرق متعدد، معجونی ساخت که به دموکراسی لیبرال نزدیکتر است اما در واقع لیبرال نیست.
با وجود اینکه پیروان مذهب هندو بیش از ۸۰ درصد جمعیت را دربرمیگیرند و عمده مراکز اداری و سیاسی را به انقیاد کشیدهاند و دولت ساختهاند و دولت را به راه خویش بردهاند اما روزی نیست که خبری از درگیریهای کوچه خیابانی مسلمانان در مقام اقلیت و هندوها در هیات اکثریت به گوش نرسد و روزنامهها را سیاه نکند؛ گویی که دولتی قاهر در حیات نیست که قهر را برقرار کند یا ناظمی که بینظمی را مانع شود. هند به راستی سرزمین تضادهاست. چه؛ اگر بنگلور و احمدآباد نماد توسعهیافتگی صنعتی هند هستند، کشمیر و جامو هم نشان توسعهنیافتگی سیاسی و اجتماعی هند محسوب میشوند. صفت غیرلیبرالی هند را فرید زکریا (سردبیر محافظهکار مجله نیوزویک) به روشنی در کتاب «آینده آزادی» پرداخته است اما معلوم نکرده که چرا هند بهرغم برخورداری از دموکراسی در ساخت سیاسی، لیبرال و قانون سالار نیست. اما پاسخ این ابهام چیست؟ آنگونه که در غرب، دولت مدرن نشأت گرفته از حیات بورژوازی و به قول کارل مارکس «منافع بورژوایی» بود، در هندی که با نظام اجتماعی سلسله مراتبی خو گرفته است، اساسا طبقه بورژوا پدید نیامد و سرانجام که زیر فشار صنعتی بریتانیا نیمه جان به دست آمد، هیچگاه از غیرت و عصبیت طبقاتی آیین هندو آزاد نشد.
به این دلیل بود که سرمایه صنعتی بلکه نظام سرمایهداری با همه تاخیری که در ورود به شبه قاره هند داشت، همچون غرب مفید نیفتاد و اگر لیبرال دموکراسی در غرب از رحم سرمایهداری بیرون جهید، در هند سرمایهداری نبود که قابله دموکراسی لیبرال باشد. نظام اقتصادی هند نیز بر پایه نظام سرمایهداری لنگانی بنا شده است که بسیاری را واداشته تا اقتصاد هند را رو به زوال تدریجی تعبیر کنند که البته پر بیراه نیست. هند را سرزمین ثروتهای افسانهای خواندهاند اما توانگری در این دیار معنایی جز بورژوازی غربی داشته و از اینجاست که میتوان به امر دولت پرداخت و نشان داد که اولا اعتقادات مذهبی در آیین هندو، هرچند با ثروت و توانگری مخالف نیست و دستور به قناعت و دریوزگی نفرموده و دارایی را خار نشمرده است اما با لیبرالیسم و برابری نیز به یک پیمانه نمیگنجد و ضمن آنکه سرمایهداری را با توجه به اولویت طبقاتی میپذیرد، نظام سرمایهداری و رقابتی را برنمیتابد و در همان حال که رگههای آزادیخواهانه خود را به رخ میکشد، مانع از نخستین آزادیها میشود. تصادفی نیست که اکنون احزاب چپگرا و کمونیسم هند همانند بهاراتیا جاناتا، به واقع احزاب ناسیونالیست و مذهبی هم هستند.
جالب است بدانیم که احزاب کمونیسم هند در زمره پرنفوذترین احزاب کمونیستی جهان به شمار میروند اما با این حال هیچ اتحادیه کارگری منافع ۵۰۰ میلیون کارگر و ۳۰۰ میلیون بیبضاعت هندی را نمایندگی نمیکند. این احزاب نه حامی کارگران هستند نه دشمن سرمایهداران. حزب کمونیسم خصم «نظام سرمایهداری» است که سالهاست با جولان در حیطه جامعه، مفاهیم سنتی دینی را به چالش گرفته و کارگران را بیتوجه به مقام طبقاتی به کار میگیرد و در کنه خود این امکان را به «شهروندان» اعم از طبقه سافله میدهد تا مسیر ثروتمندی را بیاموزند و در نظام سرمایهداری طبعآزمایی کنند. در هند چون بر اثر ممانعت مذهب، سرمایهداری آزادانه شکل نگرفت، ملیگرایی سرمایهدارانه هم پدید نیامد تا دولت مدرن و قانونسالار و حافظ توأمان آزادی و سرمایهداری را نتیجه دهد. از آنجا که دولت مدرن پرورده ناسیونالیسم است و ناسیونالیسم فرآورده سرمایهداری تجاری، نگاهی به شکلگیری ملی گرایی هند ضروری است تا نشانی و تاییدی بر این واقعیت باشد که جامعه مورد نظر ما آن راهی را نرفت که غرب در جاده مدرنیزاسیون رفت.
در واقع ناسیونالیسم هند نبود مگر ارتجاع سنتهای دینی و شرعی در برابر حکام انگلیسی در سده نوزدهم و از اینرو باید به دو مشکل چیره میشد: اول دولتهای محلی که اعتقادات دینی را انعکاس میدادند و دوم واگرایی مذهبی که با تحکیم دولتهای محلی و تشویق حاکمان ایشان شدت میگرفت؛ همچون چرخه باطلی که تا مدتها بر جای ماند و با جمع بساط استعمار و استقرار دولت مستقل، همچنان به حیات خود جسته و گریخته ادامه داد. دولت محلی، نخست نشانه همگونی در سلوک اجتماعی و اعتقادی است و دوم قرار گرفتن در ساخت اقتصادی فئودالی. به این ترتیب وجود دولت محلی مساوی، نبود مناسبات مدرن از جمله مرکزیت سیاسی و نظام اقتصادی بورژوایی است. یعنی همان خصلتی که هند تا از پس برچیدهشدن دامن استعمار بدان دست نیافت و هنوز هم با ساختار فدرالی نظام سیاسی (که بازتاب ناهم جوشی ادیان و اقوام است نه پذیرفتن پلورالیسم سیاسی) از فقدان آن، کم و بیش رنج میبرد.
دولتهای محلی با اراده بریتانیا در مبارزه با استقلالطلبان درهم شکستند و با آمدن اجباری سرمایهداری صنعتی و تاسیس مراکز تولیدی صنعتی و سرانجام به راه افتادن چرخهای مدرنیته، شیوه حکمرانی محلی، محلی از اعراب نیافت و پایان یافت. دومین مانع دولت مدرن (و نظام سرمایهداری) البته مذهب بود که در هند معنایی متفاوت از هر گوشه و هر تجربه جهان داشت. تاسیس دولت هند، محصول معجزهای بود که اگر بهانه استعمارستیزی، دم دست نبود، به جایی نمیرسید. افزوده بر هزار سال بود که نظام کاستی هر هندی را در مقام و منزلتی ابدی جای میداد و حتی نوادگان هر فرد را در همان کاست اجتماعی حفظ میکرد و بدیهی است که جایگاه پیروان دیگر ادیان هم در این کاست طبقاتی روشن شده بود. اصالت طبقه تا بدان حد بود که قدرت و ثروت تنها با ملاحظه کاست هر فرد به او میرسید و هر فردی را در کسب این دو، سقف و اندازهای بود. پروفسور «دبلیو روبن» محقق آلمانی مینویسد«خرافات حاکم بر اهالی دهات که به صورت برده و بنده برای طبقه حاکم کار میکردند، سبب شد که حاکمان مطلقه و جبار بر آنان فرمانروایی کنند و همین افراد دهات و اکثریت ملت هستند که پایه محکمی را برای حکومت مطلقه در هند تشکیل میدهند».
این گفتهها شاید اکنون کمی کهنه به نظر برسند اما واقعیت امر این است که در جامعه هندی بهرغم کامیابیهای اقتصادی، هنوز میزان باسوادی از ۶۴ درصد تجاوز نمیکند و در تناسبی معقول ۶۰ درصد نیروی کار هند در بخش کشاورزی و تنها ۱۲درصد در بخش صنعتی مشغول به کارند. در محنت این نقیصه و ضعف بینش واپس نگرانه میان روستاییان و بیسوادان که خود در غیاب زندگی شهری و ملزومات صنعتی شدن جامعه انسانی حاصل میشود، هستند گروههایی که کنش اجتماعی و سیاسی غالب خود را نه از ظرفیتهای قانونی که از منطق گروههای تروریستی وام میگیرند. محبوبیت اقدامات نامشروع «جیش محمد(ص)» و «مجاهدین هند» میان مسلمانان از یک طرف و فرقههای ناسیونالیست هندو از سوی دیگر که اتفاقا اقبال قابل ملاحظهای در دولت و مجلسین دارند و هربار در آستانه ناکامی سیاسی تیغ از نیام برمیکشند، سبب میشود تا هند را همچنان چندپارهای بدانیم که پا در زمین مدرن و سر در هوای سنت دارد. هند البته پیشتر، مصلحانی داشت که سعی کردند تا تعصب دینی را بزدایند و با ایجاد اتحاد میان ساکنان هندوستان بر استعمار انگلستان فائق آیند؛ مصلحانی که بیش از اصلاح دینی، پی اصلاحات سیاسی رفتند تا هند را به استقلال برسانند، غافل از اینکه هند مستقل، دولت میخواهد و هر دولتی پیش از تاسیس باید نظریهپردازی شود و هر نظریهای در باب دولت از راه دین هم میگذرد. از میان این جنبشها و نهضتها برخی مهمتر بودند.
«راجارام موهن روی» انجمن «براهمو ساماج» را بنیاد نهاد. «آریا ساماج» جنبش دیگری بود که با خشک مغزی و نظام کاستی به ستیز برخاست و در برابر اوپانیشادها که بدعتی از ناحیه برهمنان دوهزاره پیشتر به حساب میآمد، شعار بازگشت به «وداها» سر داد و جالب اینکه هرچند از اسلام مایه گرفته بود اما بر اسلام سرانجام شورید و فتنه متقابل دو مذهب را دوصدچندان کرد. «راما کریشنا پارامهانسا»ی هندو هم ناسیونالیست بود اما بر اسلام و مسلمین موضع نگرفت. جنبش اصلاح دینی (یا بهتر بگوییم سیاسی)، اینگونه ادامه یافت و با روی کار آمدن حزب کنگره همه آبراهها در مصب اصلاح دینی متحد شدند و استقلال هند از انگلستان به ثمر نشست. نظام کاستی البته نزد هندوها از میان نرفت که با سرمایهداری صنعتی بریتانیا نیز آمیخته شد و ملغمهای ساخت که در مناسبات اقتصادی شبه مدرن بود و در ترتیبات اجتماعی همبستر سنت.
به تعبیری نقش بریتانیا در هند هم کوبنده بود و هم سازنده. کوبنده بود چون با شدت بخشیدن به عملیات استعماری اضافه بر استثمار ملی بر آتشافروزی بنیادگرایی نیز دامن میزد و سازنده بود چون الزامات صنعتی شدن هند و حفظ جریان سودرسانی به کشور استعمارگر، مستلزم آموزشهای اجباری علوم نوین و لاجرم ظهور مصلحان و منجیان مذهبی و سیاسی شد. آموزش نوین انگلیسی کوشید تا سنتهای دیرین هندو را از جای برکند. واقعیت این است که رسم غیرانسانی «ساتی» که زنان هندو را موظف میکرد پس از مرگ شوهر، خود را در آتش اندازند و در آتش فراق همسر بسوزند، به لطف فرامین استعماری برکنده شد. این بریتانیا بود که نخستین دانشکدههای نوین را در کلکته و بمبئی و مدرس تاسیس کرد (بگذریم که هر سه بعدها به مامن بنیادگرایان تبدیل شدند).
آموزشهای بدیع بریتانیا رخداد دیگری را نیز به دنبال داشت و آن سربرکشیدن طبقه جدید اداری و حرفهای در مناصب دولتی و نیمه دولتی بود. دانشکدهها و بیمارستانها و روزنامهها همه به دست همین قشر تحصیلکرده و به تعبیری «غربزده» اداره میشدند که کمتر به مناسک دینی و سنتیپایبندی نشان میدادند. انگلستان سخاوتمندانه مولد طبقات سیاسی و اجتماعی خلاقی شد که بر طبقات فرسوده پیشینی ساخته شدند بیآنکه فرسودگی را از میانبردارند. درست به همین دلیل فرآورده اعجابانگیزی از سنت و مدرن حاصل آمد که از سویی سرمایهداری شبه مدرن را به ویترین گذاشته بود و آن طرفتر، سنن مذهبی را نمایش میداد. گفتهاند که در اوایل سده بیستم و دورگرفتن چرخهای صنعتی هند، کارگران تا هنگامی که در کارگاههای جدید سرگرم کار بودند، از تقسیمبندیهای طبقاتی معاف میشدند و «نجس»ها را حین کار پاک قلمداد میکردند.
به این ترتیب هند جامعهای همچنان چندپاره باقی ماند که در سرزمین به اتحاد رسید و در دین به اتفاق نرسید و نه اقتصاد صنعتی که اقتصاد کشاورزی را به میدان سرمایهداری روانه ساخت و از دموکراسی تنها انتخابات آزاد را به ارث برد و حاکمیت قانون را از یاد برد و از جامعه باز، تظلم اکثریت بر اقلیت را فهمید و اقلیت را در برابر اکثریت بیپناه گذاشت و اینگونه بود که دولت مدرن در بزرگترین دموکراسی جهان، نارس به دنیا آمد و هرگز به پسوند و پیشوند لیبرالیسم مزین نشد. درست است که اکنون هندیان در سرمایهداری و سرمایهسازی شهره عالم هستند اما این هم درست است که بیشتر سرمایهداران هند در خارج از کشور مادر زندگی میکنند. هند پهناورترین دموکراسی جهان است اما بیشترین تظلمات علیه دموکراسی نیز همین جا رخ میدهد. هند پیشرفتهترین احزاب دنیا را دارد و همچنین فاسدترین آنها را؛ کسانی که تنها برای سنت و شریعت خودساخته میجنگند، نه برای آزادی و حاکمیت مردم. اما به واقع، هیچ ملت و امتی مجبور نیست در تاریخ خویش محبوس بماند اما عبور از تاریخ به دولت، جامعه مدنی و احزاب قوی محتاج است که از آزادی دفاع کنند، به دولت و ملتی که فهم مشابهی از آزادی را به هم القا کنند، آزادی برای لذت از زندگی جمعی و برابر. آزادی از قید جبر دولت بهواسطه حاکمیت مطلق قانون بر هر فرد به یک قدر؛ و مهمتر از همه، بدون مخالفکشیهای مذهبی و نژادی.
● هند خاستگاه معنویت مشرق زمین
محمد حسین باقی: هند به راستی سرزمین هزار و یک مذهب است. در این دیار تمام مذاهب با یکدیگر همزیستی صلحآمیز دارند و چنان یک خانواده با هم میزیند. هر چند ممکن است گروههای افراطی مذهبی - همچون هر کشور دیگر- نیز وجود داشته باشند و آرامش را با مخاطراتی مواجه سازند اما ماهیت و هستی هند بسته به این تکثر و آزادی مذهبی است. بیجهت نیست که هند را «زادگاه معنویت مشرق زمین» نامیدهاند. روزگاری هندوستان به سرزمینی افسانهای و جادویی میمانست که رمالان، جادوگران و شعبدهبازان در آن جولان میدهند اما حضور کمپانی هند شرقی انگلیس به آهستگی به این برداشت خاتمه داد. به این معنا که ابتدا انگلیسیها و کارمندان اروپایی این کمپانی بودند که به کشف هند و تاریخ آن پرداختند و اندکاندک پرده از رمز و راز مستتر از این جامعه برداشتند و در نهایت زمینهساز آشنایی این جامعه با مواهب جامعه مدرن شدند.
اینجانب با برخی گروههای مذهبی دیدار و گفتوگو داشتم. این دیدارها و گفتوگوهای حضوری تجربیاتی را به انسان میآموزد که چه بسا مطالعه کتاب نمیتواند چنین کند؛ انسان با واقعیات دیگری از این جامعه مواجه میشود که بر خلاف بسیاری از گفتهها و نوشتهها در کتابهاست. هر چند شاید برداشت نگارنده به مذاق بسیاری خوش نیاید و حتی از بیخ و بن اشتباه و نادرست انگاشته شود اما این تجربیات و مشاهداتی است که دست کم برای خودم حجت است. احترام به مذاهب دیگر در این جامعه نهادینه است و این شاید به دلیل همین تکثر مذهبی باشد. بهطور مثال، با یک دوست هندی دیدار داشتم که از خوردن گوشت پرهیز داشت. هنگام تناول غذا متوجه شدم که وی در زمره فرقه «جینی» است که به هیچ روی گوشت تناول نمیکنند و فقط به خوردن گیاهان و سبزیجات و میوهجات پخته میپردازند. اما رفتار او با من مسلمان آنچنان دوستانه بود که مورد رشک دیگران بودیم. این برداشت وجود دارد که بر خلاف برخی جوامع که ملاک و معیار شایستگی و دستیابی به مشاغل بالاتر را در «مذهب» میبینند و معتقدان به سایر مذاهب را میرانند اما دست کم آنچه شاهد بودم این بود که در این کشور چنین نیست.
برخی معتقدند که دین عامل عقبماندگی است و لذا دستیابی به توسعه را در گرو دینزدایی میپندارند. در حالی که دین فی نفسه عامل عقب ماندگی نیست بلکه برداشتهای متحجرانه از دین و مفاهیم دینی است که زمینهساز عقبماندگی است. این دوست گیاهخوار هندی که ساکن راجستان هند بود برای نزدیکی بیشتر با من خود را از نژاد خالص آریایی معرفی میکرد که اجدادش از ایران به هندوستان مهاجرت کرده بودند. وی آنچنان شیفته ایران زمین بود که همگان حتی به ملیت هندی او نیز شک کرده بودند. در عین حال در میان دوستان هندی خانمی نسبتا مسن بود که در زمره کاستهای طبقه بالای هند بود و به اصطلاح مادری روحانی به شمار میآمد. وی به عنوان عضوی از جامعه کاست میگفت با مدرن شدن جامعه هندی مفهوم کاست به تدریج در حال تغییر و از قالب تهی شدن است. در گفتوگو با این افراد آنچه که ناشی از کینه و نفرت مذهبی باشد به چشم نمیخورد بلکه در عوض تساهل مذهبی و احترام به عقاید دیگران بود که مهم مینمود.
درک او از دین و مفاهیم دینی بسیار بازاندیشانه بود و نشانی از دگماندیشی و تحجر و آنچه که نشانه کاست هندی و فروتر پنداشتن دیگران است، به چشم نمیخورد. اما نکته مهمتر در خصوص مذهب در این جامعه هزار و یک مذهب این است که نشانها و نمادهای مذهبی از در و دیوار شهر، روی خودروها و کامیونتها و غیره آشکارا هویدا بود. حتی در فروشگاهها و مغازهها نیز این نمادهای مذهبی که بیشتر تصویری از فیل بود به فروش میرفت. بهعنوان یک روزنامهنگار در مدت اقامت در هند ذهنم دائما در حال پرس و جو بود که این علائم به چه معناست و نشان از چیست؟ میدیدم که در معابد و خیابانها و حتی روی سپر خودروها آثاری به چشم میخورد که نشان از وجود مذاهب و البته گاهی خرافات و جادو در میان مردم میدهد. نمادهایی که در چشم یک خارجی علاوه بر جالب و جذاب بودن اما خندهدار نیز به نظر میرسد. چرا که در قرن ۲۱ که قرن اطلاعات و تکنولوژی نام گرفته «فیلهای چند دستی» را میبینیم که بعضا مورد پرستش و احترام است. در خیابانهای شهر شاهد حضور گاوهایی بودم که در گوشه و کنار لمیده بودند و مردم با احترام از کنار آنها رد میشدند. یکبار خواستم برای دیدن واکنش مردم گاوی را بیازارم که با نهیب دوستان مواجه شدم.
اما این احترام به گاو نیز مورد تمسخر دیگران نبود. مردم به گونهای رد میشدند که گویی اتفاقی رخ نداده است منتهی برای یک روزنامهنگار جالب مینمود که تکثر و تساهل مذهبی آنچنان زیاد است که داشتن هر گونه مذهبی حتی گاوپرستی مورد عتاب و خطاب دیگران قرار نمیگیرد. درغالب اجتماعات اسلامی هیچگاه اجازه حضور یک خارجی در مساجد را نمیدهند چرا که او را ناپاک میپندارند اما در جامعه هند چنین نیست. در دیداری که از یکی از معابد بودایی داشتم، رهبر مذهبی آن معبد تنها یک درخواست از ما داشت که «کفش خود را در آورید» و سپس از او خواستیم تا مراسم خود را به جا آورد. او در واکنش تنها پرسشی که کرد این بود که شما اهل کجا هستید؟ آنگاه که با پاسخ «ایرانی» مواجه شد ضمن احترام به مذهب و تمدن ایرانیان، مراسم خود را به جا آورد و حتی اجازه فیلمبرداری نیز به ما داد. در هر حال، آنچه در این جامعه جلب توجه میکند زندگی مسالمتآمیز ادیان و مذاهب در کنار یکدیگر است.
دیاکو حسینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست