جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

ادبیات فارسی مرگ در خیال آسوده ی قطار


ادبیات فارسی مرگ در خیال آسوده ی قطار

جهانی كه امروز در جریان آنیم می تواند و توانسته است آبستن نظریاتی عجیب و قریب باشد امروزه ما شاهد تغییر نظرها در بین بزرگترین فلاسفه , سیاسیون و جامعه شناسان هستیم كه جای نبت گرایی را تحكیم می كند

● نگاهی شاعرانه به مجموعه شعر « طعم روزهای نیامده »

این مطلب را به دوراز هر گونه غرض ورزی و جدای از تعارفات و حساب های شخصی می نویسم. باشد كه در سال جدید دوستان ادبیات را نظرگاه شخصی خود ندانند و آن را متعلق به همه‌ی مردمان سرزمین خود بدانند . چه زیباست كه این وجه تمایز را رعایت كنیم و اندیشه یكدیگر را كه حاصل زحمات و از دست دادن فرصت های مادی زندگی تك تكمان بوده است بدانیم. به امید آن روز ...

شاید كمی دیر است كه دست به قلم شده ام ولی به گمانم فرصت خوبی است وقتی نظر دیگران را هم خوانده باشم و شروع به نگارش متنی كنم. وضعیت نقد دركشور ما روز به روز به ورطه‌ی نابودی نزدیك می شود و به همین خاطر منتقدان سعی می كنند بادیدگاه های خود و تعاریفی كه از شعر دارند به نقد و جراحی شعر بپردازند. البته این عقیده را دارم كه نقد در هر زمانی می تواند وجود داشته باشد و نیاز به ریشه داشتن یا قدمت خاصی ندارد و صبحت كردن در مورد هر پورسه ای بستگی به شرایط و زمان و مكان حادثه می باشد .

جهانی كه امروز در جریان آنیم می تواند و توانسته است آبستن نظریاتی عجیب و قریب باشد امروزه ما شاهد تغییر نظرها در بین بزرگترین فلاسفه ، سیاسیون و جامعه شناسان هستیم كه جای نبت گرایی را تحكیم می كند. مگر ما چقدر می توانیم از یك متن توقع داشته باشیم ؟ مخصوصاً شاعران جوان كه هنوز زنده و پویا هستند و هر روز فضاهای تازه تری را تجربه می كنند و به یقین نمی توانیم پیش بینی كنیم كه یك شاعر یا نویسنده چطور و چگونه می نویسد ؟ شعر امروز ایران پس از شكستن تابوی مركز نشینی ، در بین شهرستانی ها تجزیه شده و نمی توان جغرافیای خاصی برای آن درنظر گرفت .

این دهه و كارنامه هایی كه منتشر شده و گاه در دست راست و چپ شاعران قرار دارد ، این فرصت را به ما می دهد كه دست از تهران بشوییم و آن مكان تبلیغی را كم كم از اذهان حذف كنیم. نوشتن در این دهه بسیار دشوارتر از دهه های گذشته است . اواخر دهه هفتاد توأم با هیجان وسیع روزنامه ای و استفاده بیشتری از رسانه ها نسبت به دهه های گذشته بود. اتفاق عجیب رسانه های الكترونیكی با حفظ فرصت های زمانی عرصه را برای بسیاری از اهل قلم آسان كرده است . كوچ كمتر شاعران به دلایل مختلف ادبی نیز شهرستان ها را غنی تر می كند و در این میان عرصه انتشارات روزنامه ای و كتب و مجلات در شهرستان ها راحت تر شده است.

دركرمانشاه آنروزها چند صفحه ی ادبی ، صفیرغرب ، باختر ، بیستون ، ابوذر با ترافیك وسیاع شاعران مواجه بود و دبیر سرویس های ادبی با دلگرمی بیشتری ادامه می دادند ، ولی امروز وجود انبوه روزنامه های محلی مخصوصاً در كرمانشاه و دارا بودن صفحه ادبی در هر كدام از آن جراید كمی اطلاع رسانی ادبی را كمرنگ و بی مزه كرده است .

البته من این را به فال نیك می گیرم و اما جریان شعر آزاد كرمانشاه شعر آزاد در كرمانشاه اگر چه قدمت بسیاری دارد و به طور كلی ما كرمانشاهی ها در گذشته های دور پیشتر از نیما و جمالزاده با وجود افرادی همچون لاهوتی و میرزا باقر خسروی سهم عجیبی داشته ایم ولی متأسفانه افراد انگشت شماری بوده اند و این جریان جریان ستاره ای بوده است و انصافاً افراد توانایی به ادبیات ایران معرفی كرده ایم . اصغر واقدی ، عزت اله زنگنه ، تقی رشیدی ، محمد جواد محبت ، فریبرز ابراهیم پور ، اسكندر آزادی ، عبدالرضا رادفر ، كوروش همه خانی ، حسن نجار ، فرهاد حیدری گوران ، فریاد شیری ، جلیل الیاسی ، میترا یاقوتی و … دوستانی دیگر كه مرا به حافظه بدم ببخشند.

من نمی خواهم به آسیب شناسی این قضیه بپردازم هرچند نوشتن در مورد ادبیات كرمانشاه جرأت خاصی می خواهد و كار آدم حقیری مثل من نیست. شعر آزاد كرمانشاه دارد وسیع می شود زمانی عبدالرضا رادفر منظومه گم بودگی را هفت سال پیش چاپ كرد. جبهه های مخالف زیادی در اثر عدم فهم و موافقان زیادی در اثر ترس از عدم فهم پیداكرد. ولی در حقیقت آن مجموعه یكی از جدی ترین مجموعه های شعر دهه هفتاد ایران بود كه متأسفانه رادفرپس از آن مجموعه ای چاپ نكرد و یا عدم وجود كتاب های كوروش همه خانی كه تعدادی اندك از اشعارش در جراید چاپ می شد یا عدم ارتباط فریاد شیری و فرهاد حیدری گوران و سكوت حسن نجار به شعر كرمانشاه ، لطمات زیادی برای شعر آزاد بود.

مسأله دیگر عدم كتابت شعر شاعرانی چون محمدجواد محبت ، اسكندر آزادی ، عزت اله زنگنه ، فریبرز ابراهیم پور ، فضای شلخته ای به وجود آورد و شاعران جوان و از راه رسیده به سمت و سوی شعر كلاسیك رفته و چه استعدادهایی كه از بین رفت و شعرشان از كوچه های كرمانشاه بیرون نرفت جز چند جوان غزل پرداز . ولی اكثریت دوستان سرخورده و فعلاً متوقف اند و این مصیبت بزرگی است و گناهی نابخشودنی . شاید این حرف خاطر خیلی از دوستان را آزرده كند ، ولی تجربه و تاریخ ادبیات بعداً با این حرف مهربان تر برخورد می كند. كرمانشاه و غزل های نازنین اش كه انصافاً نهایت غزل است ، جزیره ای است با اطراف كاملاً غریبی .

طعم روزهای نیامده چگونه است ؟ جلیل آهنگرنژاد چهره ای آشنا برای همه ی ماست . شاعری كاملاً انرژیك كه علاوه بر تولید ادبی اش خدمتگزاری كوشا برای شعر كرمانشاه بوده است. جلیل در انتشار كتابش حرفه ای عمل نكرده است و چاپ دو مجموعه شعر آزاد وكلاسیك در یك كتاب كاری حرفه ای نیست .من نیمی از كتابش را با تعمق خواندم . نیمه ای كه به من مربوط بود ، طعم خاصی داشت و به سؤال بالا اینگونه جواب می دهم . درنیمه ی اول ۴۱ شعر كوتاه می بینم كه هر كدام با نامگذاری های خوبی ما را به خوانش كتابش دعوت می كند. متأسفانه در ایران همیشه بحث مدرنیته دستوری را با مدرنیته شعری اشتباه می گیریم و اگر نامی از شعر مدرن برده می شود انحصاریت های مدرنیسمی ، را ملكه ذهن خود قرار می دهیم . باید عرض شود « نوشتن در دوره مدرن » كه حرمت شعر و ادب را فراتر از فلسفه ـ جامعه شناسی ـ سیاسی بدانیم. یاد جمله ای از« برتون » افتادم .

روزی كه مانیفست سورئالیم را ارائه داده بود و « ازراپاوند » بزرگ به او می گوید : « این سورئالی كه می گویی چیست ؟ » وی شروع به تشریح می كند ازراپاوند با لبخندی به او جواب می دهد كه پیشنهاد می كنم شعرهای مرا بخوانی تا بیشتر سورئال شوی و بدرستی در آن زمان دهه ای از انتشار كوانتوم های ازراپاوند گذشته بود همان شعرهایی كه باعث حضور او در دارالمجانین شد . اینجاست كه شعر پروسه ای جدا زا همه چیز است و زلالیت لحظاتی كه گاهی برای شاعر هم عجیب و قریب است ـ شعر را مقایسه نكنیم ـ آن را خوب بخوانیم فقط …

در دهه هشتاد آثاری كه منتشر شده است ، فضاهایی متنوع تجربه می شود . جلیل آهنگرنژاد هم در این دهه كسی است كه با ذهن و اندیشه ی خاص خود راه ادبی اش را ادامه می دهد. حتی این فردیت خاص او در شعرهای كُردی اش به چشم می خورد این ذهن اوست و مباركش باشد تبریك می گوییم. چیزی كه در این مجموعه بیشتر برایم جلب توجه كرد ، حضور تنها یك شاعر با اقتدار تمام است این اشعار (منولوگی ) هستند . یعنی تنها یك راوی دارد شاعر تنها روایت كننده آن است او كاریزمایی شكست ناپذیر در تمام شعرهایش است . شاید این حرف عجیب باشد مگر چند نفر می تواند روای باشد یا غیر از شاعر چه كسی می تواند حضور داشته باشد ؟ در خیلی جاها شاعران عرصه را برای حالات و كلمات رها می كنند ولی در این ۴۱ و یك شعر فضا در انحصار شاعر است و حكمران تمام شعرهایش است.

عدم حضور عاطفه یا جابجایی رمانتیسم با نوستالوژیك عاطفه در این اشعار جای خود را با نوستالوژی عوض كرده اند و این جا هم ویژگی دوم این مجموعه است . اصولاً شاعران عاطفه را چاشنی شعرهایشان می كنند و باعث برانگیخته شدن مخاطلب به هر شكل می شوند كه در این جا با جسارت تمام با نوستالوژی جغرافیایی خاص تعارضی كاملاً محض و متقاعد كننده كاربرد دارد و شعر آهنگرنژاد را متمایز از بقیه می كند.

آیا این اشعار ژورنالیستی هستند ؟ به نظر من اگر هم باشند هیچ ایرادی ندارد . در جهان امروز مگر تفكرات مك لوهان و رسانه برای جهانی شدن تصمیم نمی گیرد ـ گزارشات متعدد خبری در این مجموعه ما را با پروسه ای مواجه می كند كه مجبور می شویم با نگاهی رسانه ای با علم كامل در مورد رسانه به قضاوت بنشینیم.

اثر: جلیل اهنگرنژاد

شاعر مجموعه شعرهای نرمه واران/ طعم روزهای نیامده

نوشته‌ی : علی الفتی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.