چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
آسیب شناسی ورود پزشکان ایرانی به عرصه های هنری
ارتباط بین پزشکی و هنر مشخصا سینما به عنوان هنر هفتم برای اکثر مردم چندان پذیرفتنی و قابل هضم نیست. ورود پزشکان به عرصه هنر و بهره گیری هنرمندان از جذابیتها و یافتههای دانش پزشکی توجه برانگیز و خارق عادت به نظر میرسد. فرهنگ عمومی بالاخص در ممالک در حال توسعه رأی به گسست این دو حوزه از هم میدهد. ترمیم و دستکاری فرهنگی و ایجاد تغییر در ذهنیت عامه نیز به سهولت امکانپذیر نیست. مردم نمیتوانند با این واقعیت کنار بیایند که پزشکان هم برای خود خلوتی دارند و علایق منحصر به فردی و ناگزیرند تا اوقات فراغت خود را مثل دیگر آدمیان با تفریحات معمول و البته گاه غیرمعمول و دور از انتظار پر کنند...
ایشان شأن طب را بسیار بالاتر از هنر میدانند و بر این اعتقادند که پزشکی وظیفهای جز رهاندن آدمیاز چنگ بیماری و مرگ و هنر فایدهای جز سرگرم ساختن و طربانگیزی ندارد. مردم اطبا را ارج نهاده و بر صدر مینشانند و هنرمندان را دوست میدارند و به آنها مهر میورزند. پزشکی که سیگار میکشد، شلوار جین میپوشد، موهایش را روی چشمهایش میریزد، آدامس میترکاند، دیر سرکارش حاضر میشود، آرایش غلیظ میکند و... مورد تایید جامعه نیست، اما هنرمندی که چنین است و چنان میکند تعجب کمتر کسی را برمیانگیزد. یدک کشیدن لقب دکتر خود به خود حجم زیادی از محدودیتها را نیز به دنبال خود دارد، اما هنرمند که باشی از بسیاری قید و بندها رهایی. کسی از تو انتظار متانت، صبوری و همدردی را ندارد. مثل یک پرنده خوش خرام و بازیگوشی که هم خرامیدنت خواهان دارد هم بازیگوشیهایت و اگر نباشد اینها، که دیگر هنرمند نیستی و یا اگر هستی به حاشیه رانده خواهی شد.
جامعه، پزشکی را که سینما میرود، از سینما مینویسد، در سینما فیلم میسازد و بازی میکند برنمیتابد. او باید روپوش سفیدش را بپوشد، گوشیاش را به گردن اندازد، ژست بگیرد، تا ابدالدهر به حرفها و درد دلهای بیمارانش گوش سپارد، ریش پروفسوری بگذارد، عینک بزند، نسخه بدخط بنویسد، خط اتوی شلوارش هندوانه را قاچ بزند، چهار تا کلمه انگلیسی بلغور کند، حداقل یکی دو جلد کتاب فرنگی قطور روی میز کارش یا در قفسه کتابخانهاش چیده شده باشد و ... در پایایی این تصویر کلیشهای سینماگران بیش از صاحبان حرف و مشاغل دیگر مقصر بودهاند و به همین خاطر هم هست که وقتی عموجان مسعود جعفری جوزانی در فیلم بلوغش کاراکتر پزشک را رنگی دیگر میزند و از کلیشه به در میآورد، فرزاد موتمن در فیلم باجگیر، متخصص زنان و زایمان سیگاری معتاد بزهکار لغو پروانه شده را وارد ماجرا میکند، ابوالحسن داوودی در فیلم مرد بارانی دلباختگی پزشک متخصص و متأهل به زنی که در روزگار جوانی محبوبش بوده را به تصویر میکشد و نشان میدهد که پزشکان هم میتوانند عاشق شوند و ... تصورات و پیشفرضهای تماشاگر درهم میریزد.
آنها با این آشنازدایی کنار نمیآیند و پزشکان را در این قالب تازه باور نمیکنند. از همین روست که هیچکدام از فیلمهایی که ذکرشان رفت و ایضاً دیگر ساختههای کلیشه گریز گیشه موفقی نداشتهاند و از مردم پاسخ مثبت نگرفتهاند. پزشکی دنیای جذابی برای سینماگران است. تجهیزات و وسایل اتاق عمل، لوکیشنهای مختلف تخصصی در بیمارستان، یونیفرمهای ویژه جراحان، پرستاران و ...، اقدامات و رخدادهای طبی مثل جراحی، قطع عضو، عملیات احیا، تابش اشعه، تزریقات، زایمان و... طعمه مناسبی برای دوربینهای فیلمسازان هستند. از همه اینها گذشته محیط بیمارستان و سایر مراکز درمانی به لحاظ وقوع مکرر مرگ و تولد از بار دراماتیک بالایی برای ماجرا پردازی سینمایی برخوردارند، به لحاظ چیده شدن پیشاپیش آکسسوار در محل طراحی صحنه و لباس در سکانسهای بیمارستانی و سکانسهایی که در فضاهای درمانی گرفته میشوند راحت و کم زحمت است. قاب دوربین به سرعت پر میشود و فضای خالی زیادی باقی نمیماند.
این طوری هم حجم عمدهای از کار و هزینهها تقلیل مییابد، هم جذابیتهای بصری صحنه فزونی میگیرد. هنرپیشهها نیز با به تن کردن البسه کادر درمانگر و بیماران راحتتر در قالب نقش فرو میروند. با این اوصاف وفور صحنههای بیمارستانی در سریالها و فیلمهای سینمایی اعم از ایرانی و خارجی اصلا تعجب برانگیز نیست. پزشکی خوراک خوشمزه، حاضر آماده و مناسبی برای سینماست. در سالهای اخیر همگام با پیشرفت تکنولوژی پزشکی هم از سینما بهرههای وافر برده است. حالا دیگر مدارک موجود در پرونده طبی بیماران از قالب کاغذی صرف به درآمده و جنبه تصویری نیز به خود گرفته است.
مراحل مختلف آنژیوگرافی، اندوسکوپی، بلع باریوم، آرتروسکوپی، E.R.C.P، سونوگرافی، اکوکاردیوگرافی و ... به صورت فیلم و عکس ثبت میگردند. سینماگران ایرانی در کار با مضامین پزشکی در سطوح خرد و کلان توفیق چندانی نصیب خویش نساختهاند. برداشت آنها از امور طبی، سطحی، فاقد پشتوانه علمی، کلیشهای و متکی بر جذابیتهای بصری پیش پا افتاده و توی چشم زننده بوده است. آن دسته از تولیدات سینمای ایران که به لحاظ انطباق با یافتهها و اصول دانش پزشکی قابل دفاع و پذیرفتنیاند، بسیار اندکاند! اکثر سینماگران از به تصویر کشیدن سادهترین و بدیهیترین رخدادهای پزشکی عاجزند. به همین خاطر هم حاصل کارشان از دید پزشکان کم ارزش، غیر قابل قبول و در مواردی حتی تعجب برانگیز و خندهدار است. هنوز هم در فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی از روی لباس به بیمار شوک میدهند!
به جای آنکه فرد بیهوش را بلافاصله روی زمین بخوابانند و پاهایش را بالا بگیرند، وی را مینشانند! شخص مجروح و زخمی را به راحتی و بدون به کار بستن تدابیر محافظتی جابهجا میکنند، دکترها نسخهها را بدون مهر کردن به بیماران تحویل میدهند.
روان شناسان با عنوان روانپزشک و روانپزشکان با عنوان روانشناس مورد خطاب قرار میگیرند، روانپزشکها روپوش سپید میپوشند، روانشناسها برای بیمارانشان دارو مینویسند، دیوانهها از در و دیوار بالا میروند، مصرف کنندگان داروهای محرک علایم ناشی از مصرف داروهای مخدر را نشان میدهند و ... این سلسله اشتباهات همچنان برقرار است. اصلاً چرا راه دور برویم. همین فیلم دعوت (ابراهیم حاتمیکیا) که این روزها بر پرده سینماهای تهران و شهرستانهاست با یک اشتباه فاحش آغاز میگردد: جواب آزمایش حساسیت برانگیز حاملگی را تلفنی به برخی از مراجعین آزمایشگاه اطلاع میدهند! در سیما و سینمای ایران معمولاً کارگردانها خود فیلمنامه فیلمشان را مینویسند و سناریوی دیگران را کار نمیکنند. در چنین شرایطی و با این نگاه خود محور بها قایل نشدن برای طلب مشاوره از پزشکان چندان دور از انتظار نیست. تازه وقتی هم که کارگردانی راضی به مشاوره با پزشک میشود نمیداند که باید به سراغ کدام پزشک و در مواردی حتی کدام متخصص برود؟ سریال اغما را یادتان هست که بهرغم بهره جستن از نظر متخصصان چه اشتباهات پزشکی وحشتناکی داشت؟ و یا مناظره تحلیلی مجموعه ساعت شنی (بهرام بهرامیان) که از یک نفر متخصص مغز و اعصاب برای بحث درباره رحم اجارهای دعوت به عمل آمده بود!
بخش عمدهای از این اشتباهات از آنجا ناشی میشود که سینماگران ما شناخت روشنی از حوزههای تخصصی علوم مختلف از جمله طب ندارند. بر تفاوت بین روانشناس با روانپزشک وقوف کافی ندارند، نمیدانند که تفاوت حرفه ای متخصص مغز و اعصاب با جراحی مغز و اعصاب چیست؟ از شرح وظایف پرسنل بهداشتی درمانی در حوزههای مختلف بیاطلاعاند، تجهیزات پزشکی را نمیشناسند و... که البته از این بابت تقصیری متوجه ایشان نیست، چون هیچکس توقع ندارد که پزشکان آستین بالا بزنند و فیلم بسازند، اما این خلاء اطلاعاتی را میتوان با بهرهگیری از دانش اطبا و اهل فن پر کرد. بحث تازهای در این میان در میگیرد: به سراغ کدام پزشک باید رفت؟ آیا از هر پزشکی برای مشاوره سینمایی طبی میتوان کمک خواست؟ خیر. اشتباه بزرگ فیلمسازان و فیلمنامه نویسان دقیقا از همین نقطه آغاز میشود. آنها فکر میکنند از هر پزشکی میتوانند درخواست مشاوره نمایند، در حالی که شمار پزشکانی که در مملکت ما توان مشاوره دادن به سینماگران را دارند، بسیار اندک است. برای مشاوره دادن به اصحاب سینما تنها تسلط علمیکافی نیست. پزشک باید ذوق و استعداد هنری هم داشته باشد. سینما و ادبیات را بشناسد. از منحنی کشش سر در بیاورد. فیلم زیاد دیده باشد، کتاب زیاد مطالعه کرده باشد. روزنامهخوان و مجلهخوان باشد. چند درصد پزشکان ایرانی اینچنیناند؟ پزشک ایرانی با هزار و یک مشکل دست به گریبان است. هم باید جیبش را پرکند هم پرستیژش را حفظ کند. در این وانفسای کمبود بیمار و اوج گیری رقابتهای حرفهای برای خودش خوب تبلیغ کند و حواسش جمع باشد که مبادا همین چند تا مراجعه کننده را هم از دست بدهد. منهای همه اینها باید پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی همسر و فرزندانش هم باشد.
خب، با این همه مشغله چگونه میتوان از او انتظار داشت که فرصت کافی برای شکوفا کردن استعدادها و علایق هنری به منصه ظهور نارسیدهاش پیدا کند؟ کارخانه تولید پزشک سالهاست که فرآوردههای زنده خود را در حجمیانبوه به بازار عرضه نموده و همچنان مفتخر است که با افت تولید روبهرو نشده و به فعالیت خود تداوم بخشیده است. نتیجه این فرآیند فاقد برنامه ریزی و دوراندیشی ظهور و بروز تابلوهای کوچک و بزرگی است که تنگ هم چیده شده و به آلودگی بصری خیابانها و کوچههای شهرهای کوچک و بزرگ دامن زدهاند.
صاحبان این تابلوها برای کسب مشتری و نه بیمار ناگزیرند تا به فریبندهترین و گاه حتی جعلیترین واژهها و عبارات برای به تور انداختن مردم تمسک جویند، رو به درمانهای غیرمجاز آورند و با حربه ترور شخصیت به مقابله با همکاران و رقبای حرفهای خویش برخیزند. در این وانفسای تنازع بقای شغلی، طبیعی و قابل انتظار است که شمار زیادی از دانشآموختگان طب عطای پزشکی را به لقایش ببخشند و حرفه دیگری پیش گیرند. آنها که بساز و بفروشی، خرید و فروش موبایل و ... را پیشه کردهاند کم نیستند، به هرحال باید یک جورایی پول درآورد و امرار معاش کرد.
این انگیزه اصلی عمده پزشکانی است که پس از فارغالتحصیلی تازه از خواب غفلت بیدار شده و دریافتهاند که اوضاع چه قدر قمر در عقرب است. پزشکانی که به سینما، ژورنالیسم و... پناه آوردهاند، بسیار انگشت شمارند، چرا که پا گذاشتن به این وادیها استعدادی میخواهد و علاقه و خیلی اوقات اگر قواعد بازی را بلد نباشی پولی هم تویشان نیست. ورود پزشکان به عرصه سینما و ژورنالیسم سینمایی اتفاق فرخندهای است آنها هرچند کم شمار با خود مفاهیم تازهای به سینما میآورند و اندیشههای نوینی به ژورنالیسم تزریق میکنند.
به قصهها و فیلمنامهها سر و شکلی معقول و باورپذیر میدهند و خطاهای پزشکی را از فیلمها و سریالها میزدایند. حضورشان اگر که استعدادش را داشته باشند و حوصله، دانش و علاقه، ارزشمند، مغتنم و مثمرثمر بوده و به ارتقای فرهنگ نوشتاری تصویری خواهد انجامید و چه قدر سخت است برای دیگران تاب تحمل این حضور را آوردن و اعتراض نکردن! در این سرزمین هر کس با هر مدرک تحصیلی به خود اجازه میدهد که فیلم بسازد، فیلمنامه و نقد فیلم بنویسد، ترانه بسراید، آواز بخواند و... اما وقتی پزشک جامه هنر میپوشد، قلم برکاغذ میفرساید و...
دکتر شهرام خرازیها - مدیر گروه سلامت روانی– اجتماعی معاونت سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست