سه شنبه, ۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 28 May, 2024
مجله ویستا

وقتی صدا یک سرمایه اجتماعی است


وقتی صدا یک سرمایه اجتماعی است

سکوت و فریاد واژگانی هستند در تقابل و در راستای یک پیوستار پیوستارصدا و به تعبیر درست تر آوا چرا آوا به همان دلیل که صدا با موسیقی تفاوت دارد, صدا با آوا و آواز هم تفاوت دارد

سکوت و فریاد واژگانی هستند در تقابل و در راستای یک پیوستار: پیوستارصدا و به تعبیر درست‌تر آوا. چرا آوا ؟ به همان دلیل که صدا با موسیقی تفاوت دارد، صدا با آوا و آواز هم تفاوت دارد. ذات یکی طبیعت و با سرشتی حیوانی-جسمانی است ودر دیگری روح انسان و اندیشه و عاطفه، احساس و تخیل دمیده می‌شود و صدا را به آوا و آواز- لطافت و حکمت انسانی- بدل می‌کند. صدا یک سرمایه اجتماعی وسازمانی است. صدا حاکی از چرخش و شور و حال زبان است و امروزه به کمک نظرات امثال هایدگر و دریدا و فلاسفه زبان نیک می‌دانیم که زبان در ارتباط تنگاتنگ با تفکر است. ملتی که تفکر ندارد زبان عالی و فخیم و استوار هم ندارد.

اندیشمندان معتقدند که بدون داشتن تفکر واندیشه هرچند زبان هست اما زبانی ساده، کم عمق و کوچک است. این رسیدن به تفکر، گفت‌وگو و فتح باب‌های مختلف فکری و اندیشندگی است که زبان‌های متعدد و به عبارتی درست‌تر گفتمان‌‌های متعدد و متکثر را می‌گشاید و این تکثر خود به صداهای مختلف و در نتیجه رشد و بالندگی بیشتر دامن می‌زند. از این روست که زبان و چند صدایی و تکثر صداهای مفهوم و موزون را باید در یک جامعه سرمایه اجتماعی و سازمانی انگاشت. سرمایه‌یی که انباشت آن به سادگی فراچنگ نمی‌آید و عمر بسیار بباید که مادرگیتی فرزندان خوش الحان و فکور و پرحکمت بزاید.

در هرحال راه ساده نوآوری، رشد فرهنگ یادگیری و آموختن و گسترش دانش و خردمندی و حکمت در هر اجتماع شیوع، گسترش و دمیدن در کوره صداها و بروز نظرات و نگاه‌هاست. بدیهی است که هرصدایی خوشایند و مسیحایی وداوود دم نیست.

صدا و آواهایی زنده‌کننده روح و جان و خردند که بانگ و تکانه‌یی بر روان و اندیشه زنند و آن را برانگیزند و شکوفه ایده‌های تازه و افکار و رفتارهای نو و پیشرفته را در وی جوانه زنند و امروزش را از دیروز متفاوت سازند.

راه تسریع این فرهنگ ایجاد تنوع، چند آوایی و حرکت از مونولوگ به دیالوگ و مکالمه و مباحثه و به تعبیر هابرماسی نهادینه‌سازی شرایط گفت‌وگوی ایده آل و آرمانی در اجتماعات- جامعه و فرهنگ انتقادی و گفت‌وگویی- است که در این وضعیت شرایط عادلانه و برابر برای طرح تمام استدلال‌ها و مباحث بدون اعمال زور و نیروهای غیرکلامی مهیاست و در نتیجه بشارت برگزیدن استدلال برتر در راه است. اما روال زندگی آدمی بر مسیر سخنگویی و خوش‌آوایی نیست.

انسان ناطق که خود را با زبان از حیوانات متمایز کرده است همیشه راه نطق و اندیشه را درپی نمی‌گیرد و چه بسا سر سکوت و مهر خاموشی را برگزیند. سرچشمه نطق و بیان باید از آبشخور روان شاداب و آماده و ذهن و اندیشه بارور و حاصلخیز سیراب و برانگیخته شود.

همیشه شرایط اجتماعی و محیطی برای حیوان ناطق مهیا نیست. نیروهای اجتماعی و به تعبیر درست‌تر عوامل روانشناختی و اجتماعی محاط بر آدمی، تعیین‌کننده میزان و نوع صدا و بانگ جامعه و نهاد‌ها هستند. در یک فضای بسته و توتالیتر و با شرایط سلسله مراتبی خشک و نامنعطف، در یک اجتماع تک‌صدا و مونولوگ، دریک فرهنگ صرفا توده‌یی، پدرسالارانه امکان چند صدایی و غنای الحان نیست.

جامعه تک‌ساحتی که عمدتا در انحصار رسانه‌های مسلط و بعضا یاریگر صنعت فرهنگی (culture industry) است که دم به دم با وجود دموکراسی ظاهری، فرهنگ مصرف و رشد سرمایه‌داری را برای اذهان و افراد مهیا و حاکم می‌کند و با صوت هژمونیک و همه جاحاضر و اغواگر خود بانگ‌های ضعیف و ناتوان را به حاشیه برده از آستانه شنوایی جامعه حذف و ناشنیده می‌کند (به زعم بودریار ایجاد حفره سیاه) جامعه چند آوایی محسوب نمی‌شود که درآن همه صداها به ساختن جامعه یاری رسانند.

نتیجه چنین جو و فرهنگی سکته و گوشه‌گیری آواهای فرحبخش اما سازنده و منتقد و جولان نعره جانکاه صداهای متملق و ریاکار و عوام‌فریبی است که منافع فردی نامشروع و ظالمانه را به جای سرمایه جمعی و خودسازی برگزیده‌اند.

حاصل نهایی نیز به حاشیه رانده شدن و به تعبیر درست‌تر سکوت است. سکوتی که خود اشکال منفعل و فعال رادر صور متفاوت به خود می‌گیرد. خاموشی صدای آگاهان و خردمندان هرچند ظاهرا سکوت است اما برخلاف سکوت عوام (که غزالی آن را برای برخی ترسناک می‌داند) سکوتی منفعل نیست بل سکوتی فعالانه، رهبانی و درونی است. سکوتی که معنای آن گفت‌وگو با خود ودرون خود به‌جای سخن گفتن با اجتماع است.

گفت‌وگویی که نتایجش بعدها ودر فرصت مقتضی گل خواهد کرد و میوه خواهد داد، ثمره‌یی که شاید دیگر در آن زمان به‌کار آنی اجتماع نالایق و بسته و قدرناشناس نیاید. اما همه سکوت‌های فعال یکسان نیستند. سکوت اجتماع می‌تواند گاه رویه‌های خطرناک و انفجاری به خود گیرد و در زمان نامساعد با واپاشی و انفجار صداهای فروخفته توفان بپاسازد و به جای سازندگی ویرانی به بار آورد.

وندالیسم وسابوتاژ یکی از پیامدهای سکوت فعال (واعتراضی) مخرب ونامطلوب است. وندالیسم و سابوتاژ(vandalism & sabotage ) ترجمه سکوت معلق، معترض و مهار نشده اجتماعی در شکل تخریب اموال عمومی یاکارخرابی است.

درست مانند تصعید نیروهای لیبیدویی در خلق آثار هنری آوانگارد. وندالیسم یا تخریب و آسیب‌رسانی به اموال نتیجه نیافتن فضایی برای سخنگویی و فریاد کردن به سبک و سیاقی سازنده و کنترل شده است.

صداهایی که مجال بیان را در جامعه نیابند انرژی خود را با رفتاری تخریبی به جان اموال عمومی وسازمانی (صندلی‌ها، تلفن عمومی، میراث فرهنگی، دستشویی‌های عمومی و...) فرافکنی خواهند کرد.

در این طیف‌بندی سکوت، که از سکوت منفعل عمومی-و درلاک خود خزیدن وفردی و خودخواه شدن جامعه (که یکی از نتایجش بی‌توجهی به پیرامون و اجتماع و رویدادهایش- مانند ماجرای قتل در میدان کاج سعادت‌آباد تهران و بی‌تفاوتی مردم- است) تا سکوت فعالانه زرد (وندالیسم) و سفید (روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان) قرار می‌گیرد عموما بهره زیادی برای جامعه حاصل نیست.

زیرا با این کنش سرمایه اجتماعی نه تنها تولید و انباشت نمی‌شود بلکه با سکوت به تحلیل و زوال هم می‌رود. چراکه مولدان آن خاموشی گزیده‌اند و در حال تبدیل به گنگ خوابدیده هستند و مصرف‌کنندگانش آن را به نحو نامطلوب (مباحثه و سخن‌سرایی پیرامون موضوعات دم‌دستی و کم‌ارزش و اتلاف وقت با حرف‌های و لاجرم گوش‌های مفت) هدر می‌دهند.

محمدرضا مهدیزاده