دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

یک مغز و دو سر


یک مغز و دو سر

مروری بر سابقه و مواضع دو حزب عمده ایالات متحده درباره ایران

ایالات متحده امریکا بیش از ۱۰۰ حزب دارد که دو حزب بزرگ جمهوریخواه و دموکرات عمده ترین آنهاست و عملاً این دو حزب بزرگ جامعه امریکا را به دو بخش تقسیم کرده اند؛ دو بخش که حتی در آخرین انتخابات خود یک مو از هم فاصله داشتند. دو واحد سیاسی که برای تحولات سیاسی نیازی به جنگ با هم ندارند. دموکرات ها و جمهوریخواهان آدم های پیچیده یی نیستند و امریکایی می تواند دموکرات یا جمهوریخواه باشد.

آنچه می خوانید بازخوانی تاسیس و مواضع دو حزبی است که صحنه گردان مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری مهم ترین و بزرگ ترین رقیب سیاسی جمهوری اسلامی ایران هستند. ایالات متحده را باید از احزابش شناخت.

حزب دموکرات یکی از دو حزب عمده در ایالات متحده امریکا به همراه حزب جمهوریخواه است. حزب دموکرات قدیمی ترین حزب در ایالات متحده و در احزاب جهان است. این حزب، حزب «میانه رو چپ» است که بعد از انتخابات سال ۲۰۰۶ در دو مجلس نمایندگان و سنای ایالات متحده، حزب اکثریت بوده است.

حزب دموکرات از احزاب ضدفدرالی که با سیاست های مالی الکساندر همیلتون در اوایل دهه ۱۷۹۰ در تضاد بود به وجود آمده است. ریشه های حزب دموکرات به حزب جمهوریخواه دموکرات که توسط توماس جفرسون و جیمز مدیسون بنیانگذاری شده بود، برمی گردد. اما حزب دموکرات مدرن در دهه ۱۸۳۰ با انتخاب اندرو جکسون به وجود آمده است. از زمان جدایی این حزب از حزب جمهوریخواه در انتخابات ۱۹۱۲، دموکرات ها سیاست های چپگرایانه را در رابطه با مسائل اجتماعی و اقتصادی دنبال کرده اند.

در سال ۲۰۰۴ این حزب بزرگ ترین حزب سیاسی با حدود ۷۲ میلیون رای دهنده بود. در مقابل، حزب جمهوریخواه ۵۵ میلیون طرفدار داشت. باراک اوباما رئیس جمهور کنونی ایالات متحده پانزدهمین رئیس جمهور دموکرات است.

● ایدئولوژی حزب دموکرات

از دهه ۱۸۹۰ حزب دموکرات همواره مواضع لیبرال داشته است. آمارها در سال ۲۰۰۴ حاکی از آن است که این حزب به عنوان بزرگ ترین حزب ملی شناخته شده است. از سال ۱۹۱۳ تا اواسط دهه ۱۹۶۰ این حزب انترناسیونالیسم بوده است. در دهه ۱۹۳۰ حزب برنامه های رفاهی گوناگونی را که هدف آن حمایت از فقرا بود، دنبال می کرد. از لحاظ تاریخی، حزب دموکرات از اتحادیه های کاری، کارگران، کشاورزان و اقلیت های قومی و مذهبی حمایت می کرده است. در دهه های اخیر حزب یک اقتصاد میانه رو و دموکراتیک را پذیرفته است. امروز دموکرات ها از آزادی اجتماعی، بودجه متعادل و یک نظام سرمایه گذاری آزاد که با دخالت دولت متعادل می شود، حمایت می کنند. همچنین سیاست اقتصادی حزب دموکرات مدرن، تاکید بر نقش مهم دولت در کاهش فقر و عدالت اجتماعی و نظام مالیاتی تصاعدی است.

طبق مطالعات انجام شده در سال های اخیر رای دهندگان جوان تمایل دارند اغلب برای کاندیداهای دموکراتیک رای دهند. در هر انتخاباتی از زمان بیل کلینتون در سال ۱۹۹۲ به بعد، جوانان به نفع کاندیداهای ریاست جمهوری دموکرات رای داده اند و مواضع آنها نسبت به عموم مردم لیبرال تر بوده است. در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۴ کاندیدای ریاست جمهوری جان کری ۵۴ درصد آرا را از بین رای دهندگان گروه سنی ۲۹ - ۱۸ کسب کرد در حالی که جرج دبلیو بوش جمهوریخواه، ۴۵ درصد آرا را در گروه سنی مشابه به دست آورد. طرفداری جوانان از باراک اوباما در سال ۲۰۰۸، منجر به پیروزی وی با حدود ۶۶ درصد آرا شد.

در رابطه با مسائل حقوقی، دموکرات ها مخالف استفاده از شکنجه هستند. آنها معتقدند شکنجه عملی غیرانسانی است و جایگاه اخلاقی ایالات متحده در دنیا را متزلزل می سازد.

● سیاست خارجی حزب دموکرات در رابطه با اسرائیل

در رابطه با اسرائیل حزب دموکرات همواره از اسرائیل حمایت کرده است. بنا به گفته سخنگوی دموکرات مجلس، نانسی پلوسی، هنگامی که صحبت از اسرائیل می شود، حزب دموکرات و جمهوریخواه یکصدا صحبت می کنند. حزب دموکرات روابط پیچیده یی با اسرائیل دارد که این روابط پیچیده در منافع مشترک، ارزش های مشترک و تعهدات بنیادی برای تامین امنیت اسرائیل پایه گذاری شده است.

در رابطه با مسائل اقتصادی، دموکرات ها طرفدار بالا بردن حداقل دستمزد هستند. آنها با کاهش مالیات که محرک کمپانی های نفتی است، مخالفند و عموماً از سیاست مالیات تصاعدی که خدمات بیشتری را فراهم می کند و باعث کاهش نابرابری اقتصادی می شود، حمایت می کنند. دلیل حمایت دموکرات ها از دولت صرف هزینه بیشتر بر خدمات اجتماعی است تا نظامی. آنها مخالف کاهش خدمات اجتماعی نظیر امنیت اجتماعی و برنامه های رفاهی گوناگون هستند و بر این باورند که کاهش خدمات اجتماعی برای کارآمدی و عدالت اجتماعی زیان آور است. علاوه بر آن دموکرات ها خدمات اجتماعی را به عنوان یک ضرورت در جهت فراهم سازی آزادی مثبت می دانند؛ آزادی که از فرصت های اقتصادی استنتاج شده است.

● جمهوریخواهان آن سوی سکه دموکرات ها

حزب جمهوریخواه در فضای رقابت آمیز میان هواداران لغو برده داری و طرفداران آن در اواسط دهه ۱۸۵۰ متولد شد. در ژوئن ۱۸۵۴ تعدادی از هواداران جدی لغو نظام برده داری و اسکان مهاجران جدید در ممالک غربی در شهر جاکسون ایالت میشیگان دور هم جمع شدند و تاسیس حزب جمهوریخواه را رسماً اعلام کردند. نام جمهوریخواه نیز از نام حزب دموکراتیک که در ابتدای قرن نوزدهم توسط توماس جفرسون بنیان گذاشته شد، اقتباس شد. موسسان حزب جدیدالتاسیس عقیده داشتند رهبران حزب دموکرات آرمان های جفرسون را تحریف کرده و با حمایت از نظام برده داری اصول جمهوریت را زیر پا گذاشته اند. به همین دلیل آنان با انتخاب نام جمهوریخواه اعلام داشتند راه جفرسون را ادامه خواهند داد. با تاسیس حزب جمهوریخواه نظام دوحزبی دموکرات ویگ به سیستم سه حزبی تبدیل شد و حزب جمهوریخواه به عنوان حزب سوم مطرح شد.

این وضعیت دیرزمانی ادامه نیافت تا اینکه با افول مقبولیت حزب ویگ، جمهوریخواهان به حزب دوم و سپس به حزب اول تبدیل شد. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از تاسیس حزب جمهوریخواه نامزد این حزب جان فریمونت ۱۱۴ رای مجمع انتخاباتی را کسب کرد که خبر از پذیرش این حزب نزد افکار عمومی مردم امریکا به ویژه در ایالات شمالی می داد.

چهار سال بعد آبراهام لینکلن نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۸۶۰ ، ۱۸۰ رای الکترال به دست آورد. به این ترتیب وی با فاصله بسیار زیاد از نامزد حزب دموکرات وارد کاخ سفید شد. با پیروزی لینکلن دوران ۵۰ساله حاکمیت سیاسی حزب جمهوریخواه تنها پنج سال بعد از تاسیس آن آغاز شد.

پیروزی یک مدافع سرسخت و لغو برده داری در فضای متشنج آن روزهای ایالات متحده امریکا چیزی جز جنگ داخلی امریکا به همراه نیاورد. با شکست سنگین جنوبی ها جمهوریخواهان شمالی تا چند دهه به قدرت مسلم سیاسی کشور تبدیل شدند. لینکلن با استفاده از پیروزی نظامی و معنوی دولت فدرال بر ایالت های تجزیه طلب جنوبی اعلامیه معروف خود مبنی بر آزادی برده ها را اعلام کرد. چند ماه پس از آن سیزدهمین اصلاحیه قانون اساسی ایالات متحده امریکا در ۱۸ دسامبر ۱۸۶۵ به تصویب رسید و بر اساس آن هر نوع برده داری جرم محسوب می شد و مبادرت به آن ممنوع شد. پنج روز پس از آن نیز در ۲۳ دسامبر آبراهام لینکلن به دست یک نژادپرست به قتل رسید. اندرو جانسون معاون لینکلن بازسازی اقتصادی جنوب و مبارزه با آخرین بقایای برده داری را در دستور کار خویش قرار داد و توانست چهاردهمین اصلاحیه قانون اساسی را به تصویب برساند. تا ۴۰ سال بعد نظام سرمایه داری امریکا با هدایت جمهوریخواهان شکل لجام گسیخته یی پیدا کرد. در پایان قرن نوزدهم و پس از چهار دهه حاکمیت جمهوریخواهان، ایالات متحده به یک قدرت اقتصادی در جهان تبدیل شد. دو دوره ریاست جمهوری توماس وودرو ویلسون دموکرات که جمهوریخواهان را از کاخ سفید دور نگه داشت با حوادث جنگ جهانی اول و سپس ورود ایالات متحده به نبردهای قاره اروپا همزمان بود. پس از آنکه جنگ به پایان رسید و حساسیت مسائل خارجی و امنیتی فروکش کرد. جمهوریخواهان تازه نفس تهاجم سیاسی خود را علیه ویلسون و سیاست های داخلی و خارجی حزب دموکرات آغاز کردند.

مسائل اجتماعی ناشی از جنگ نظیر بازگشت صدها هزار سرباز بیکار به کشور و فریاد خشمگینانه مادرانی که فرزندان شان را در اروپا از دست داده بودند فضای مناسبی را در اختیار جمهوریخواهان قرار داد تا ویلسون را مقصر ورود ایالات متحده به یک جنگ ناخواسته در اروپا معرفی کنند.

آنان طرح صلح ۱۴ماده یی ویلسون به ویژه عضویت ایالات متحده در جامعه ملل را در سنا رد و برنامه های اجتماعی وی را زمینگیر کردند. بنابراین هنگامی که انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۲۰ از راه رسید وارن گامالیل هاردینگ نامزد جمهوریخواهان توانست به راحتی جیمز کاکس دموکرات را شکست دهد.

دوره کوتاه ریاست جمهوری وارن هاردینگ به استثنای تصویب هجدهمین اصلاحیه قانون اساسی که حمل و نقل و فروش هر نوع مشروبات الکلی در سرتاسر ایالات متحده را ممنوع کرد، دارای ویژگی خاصی نبود.

جمهوریخواهان در همین زمان احقاق حقوق سیاسی زنان را نیز مد نظر قرار دادند. نخستین زن عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده امریکا جانت رانکین از ایالت مونتانا یک جمهوریخواه بود که در سال ۱۹۱۷ به مجلس نمایندگان راه یافت. در پی مرگ هاردینگ در سال ۱۹۲۳ معاون وی جان کالوین کولیج عهده دار پست ریاست جمهوری شد و در سال ۱۹۲۴ برای یک دوره دیگر از سوی مردم انتخاب شد.

در این دوره پنج ساله همه چیز از یک رونق اقتصادی درازمدت خبر می داد. اما تنها یک سال بعد از پیروزی هربرت هوور جمهوریخواه در سال ۱۹۲۸ بحران «سقوط بزرگ» از راه رسید و کشور را در گردابی از ورشکستگی، بیکاری، گرسنگی و فقر عمومی فرو برد. فقر، بیکاری، ورشکستگی و از بین رفتن میلیاردها دلار پس انداز مردم، خشم عمومی را علیه جمهوریخواهان برانگیخت. هوور که در انتخابات سال ۱۹۲۸ با ۴۴۴ رای الکترال به پیروزی رسیده بود، چهار سال بعد در اوج بحران اقتصادی تنها موفق شد ۵۵ رای را در رقابت با فرانکلین روزولت به دست آورد.

به این ترتیب جمهوریخواهان که برای چند دهه به نیروی سیاسی مسلط کشور تبدیل شده بودند در ناکامی از حل بحران اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده به مدت ۲۰ سال از قدرت کنار گذاشته شدند.

در پایان دوره ریاست جمهوری لیندون بنیز جانسون، ناکامی در جنگ ویتنام و رشد روحیه محافظه کاری در میان مردم سبب شد جمهوریخواهان مجدداً به حکومت دعوت شوند. پیروزی ریچارد نیکسون در سال ۱۹۶۸ آغازگر عصر حیات دوباره روحیه جمهوریخواهی و محافظه کاری بود. چنانچه بلافاصله پس از انتخاب او، کوشش هایی برای متوقف کردن رشد دولت رفاهی و غیرمتمرکز کردن حکومت به عمل آمد. وی در زمینه اقتصاد، از سیاست بازار آزاد و رقابت در داد و ستد حمایت می کرد. دوره دوم ریاست جمهوری نیکسون با چهره یی کاملاً متفاوت آغاز شد. وی که با شعار بخشیدن به جنگ ویتنام توانسته بود نامزد حزب دموکرات را در سال ۱۹۶۸ شکست دهد، اکنون در پایان دوره اول ریاست جمهوری خود کاملاً در ماجرای جنگ ویتنام غرق شده بود. اما آنچه دومین دوره ریاست جمهوری نیکسون را در تاریخ ایالات متحده امریکا منحصر به فرد کرده است، ماجرای رسوایی واتر گیت است. رسوایی اخلاقی واتر گیت و شکست تحقیرآمیز ایالات متحده در ویتنام ضربه سهمگینی به موقعیت جمهوریخواهان وارد کرد. حتی تلاش های فشرده جرالد رودلف فورد که جانشین نیکسون شده بود، نتوانست از تضعیف روزافزون جایگاه جمهوریخواهان نزد افکار عمومی مردم جلوگیری به عمل آورد.

پیروزی رونالد ریگان در ابتدای دهه ۱۹۸۰، در حقیقت پیروزی جناح راست حزب جمهوریخواه بود که محافظه کاری را به شکل عمیق در کشور حاکم کرد. وی با شعار کاهش مالیات ها، کاهش هزینه های دولت، تقویت بودجه نظامی و کاهش دخالت های دولت در امر بخش خصوصی به کاخ سفید وارد شد. به همین دلیل در نخستین دوره ریاست جمهوری ریگان، بزرگ ترین کاهش مالیات ها در طول تاریخ ایالات متحده و عظیم ترین بودجه نظامی در دوران صلح به مرحله اجرا گذاشته شد. در بخش اقتصاد، کاهش هزینه های دولت با افزایش نرخ بیکاری همراه شد و چهار برابر شدن قیمت نفت رکود اقتصادی را در ایالات متحده به همراه آورد. اما در عرصه سیاست خارجی، ریگان با در پیش گرفتن یک سیاست خارجی تهاجمی علیه «شیطان سرخ» اتحاد شوروی، به بازسازی روحیه ملی پرداخت. وی خصومت و رقابت با مسکو را از طریق طرح جنگ ستارگان به اوج رساند به امید اینکه ماشین نظامی روس ها را از نفس بیندازد. این هدف در زمان جانشین وی یعنی جرج بوش پدر به بار نشست.

ریگان در دوره دوم ریاست جمهوری خود که در سال ۱۹۸۴ آغاز شد از یک سو با رکود اقتصادی و کسری عظیم بودجه و از سوی دیگر با رسوایی ایران - کنترا مواجه شد. اگرچه وی توانست به مراتب بهتر از نیکسون در مقابل بحران سیاسی ایران - کنترا مقاومت کند، لیکن در دو سال باقی مانده از دوره دوم ریاست جمهوری خود، هرگونه ابتکار عمل را از دست داد. وی تنها از طریق اعمال فشار بر میخائیل گورباچف رهبر اصلاح طلب اتحاد شوروی و نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۸ مطرح شد. در این انتخابات، جمهوریخواهان توانستند پس از جنگ جهانی دوم برای سومین بار در کاخ سفید مستقر شوند. پیروزی بوش بر مایکل دوکاکیس در سال ۱۹۸۹ از جهت دیگری نیز حائز اهمیت است زیرا برای اولین بار در قرن بیستم یک معاون رئیس جمهور در انتخابات به پیروزی دست یافت و جانشین رئیس خود در کاخ سفید شد. اما به رغم این موفقیت، بوش موفق نشد رقابت خود را تجدید کند و در رقابت با بیل کلینتون دموکرات شکست خورد.

ابزاری که دموکرات ها و جمهوریخواهان امریکا برای پیشبرد سیاست خارجی به کار می گیرند، تفاوت دارد. جمهوریخواهان نوعاً از مکانیسم های پرستیژ مبتنی بر عنصر زور و اعمال اراده امریکایی بهره می گیرند اما دموکرات ها از مکانیسم های پرستیژ مبتنی بر اقتدار و اعمال اراده بین المللی استفاده می کنند. نخستین رویارویی های ایران و امریکا در سال های پس از شکل گیری جمهوری اسلامی این واقعیت را نشان می دهد. دولت دموکرات امریکا در زمان جیمی کارتر اصرار داشت موضوع گروگان ها را با ابزار دیپلماتیک و اعمال فشار بین المللی بر ایران حل کند اما پس از ناکامی در این زمینه، ابتکار عمل را از دست داد و شورای سیاست خارجی که قدرت جمهوریخواهان در آن بیشتر بود، رئیس جمهور را به اتخاذ اعمال اراده امریکایی وادار کرد که البته این راه نیز ناکام ماند. پس از آن واقعه هر آنچه در سیاست خارجی دموکرات ها در رابطه با ایران مشاهده شده، برآمده از استراتژی اعمال اراده بین المللی بوده است. تحریم های مقطعی و پس از آن تحریم های بین المللی فراگیر هر دو توسط دموکرات ها طراحی و اجرا شد. از طرف دیگر پایگاه اجتماعی و منشاء قدرت جمهوریخواهان و دموکرات های امریکا تفاوت دارد و این تفاوت بر تصمیم گیری رهبران این دو حزب تاثیر می گذارد.

حامیان جمهوریخواهان عمدتاً از صنعتگران، بانکداران، نظامیان، پیمانکاران و اعضای ارشد دیوان سالاری امریکا هستند. حامیان دموکرات ها غالباً روشنفکران، مدیران، بنگاه های خدماتی، وکلا، پزشکان و روزنامه نگاران هستند. مرام سیاسی حامیان دموکرات ها به گونه یی است که رئیس جمهور منتخب آنها باید پاره یی ملاحظات چپگرایانه در سیاست جهانی را در نظر بگیرد. مهم ترین موضوعاتی که حامیان دموکرات ها انتظار تحقق آن را از سوی رئیس جمهوری دارند به مباحث حقوق بشری، اقلیت ها، آزادی بیان و محیط زیست مربوط می شود. این تفاوت ها باعث می شود روسای امریکا نتوانند سر و ته یک کرباس باشند.

اگر مک کین جمهوریخواه پیروز می شد در بخشی از سیاست خارجی امریکا که به ایران مربوط می شود، باید منتظر پیگیری سیاست های تهاجمی و رجزهای ستیزه جویانه بوش می بودیم اما اکنون که اوبامای دموکرات به کاخ سفید راه یافته است، احتمال کاهش لفاظی ها و در عوض تشدید تحرکات دیپلماتیک علیه ایران وجود دارد. مهم ترین نقطه مشترک جمهوریخواهان و دموکرات های امریکا در زمینه مساله ایران به پرونده هسته یی ایران و مسائل خاورمیانه مربوط می شود. نحوه استدلال این دو حزب در پرونده هسته یی ایران و مسائل خاورمیانه تفاوت دارد اما نتیجه کار یکی است. جمهوریخواهان با این استدلال وارد می شوند که ایران به علت ایدئولوژی ضدغربی اش صلاحیت دستیابی به تکنولوژی هسته یی را ندارد و در پی ایجاد هژمونی منطقه یی از طریق محو اسرائیل است و دموکرات ها با تاکید بر ناکارآمدی فنی خواهند گفت ایران هسته یی محیط زیست را به خطر می اندازد و با ابزار قدرت علمی و شاید سلاح هسته یی اسرائیل را تهدید می کند. البته هر دو حزب و رئیس جمهور برآمده از آنها در این نکته کاملاً متفق القولند که ایران باید مهار شود. از این جهت می توان گفت تا آنجا که به ایران مربوط می شود احزاب و روسای جمهوری امریکا سر و ته یک کرباسند، زیرا با دو روش یک هدف را دنبال می کنند.

اما این تفاوت روش برای متحدان امریکا تفاوتی معنادار و استراتژیک است زیرا روش دموکرات ها هزینه هم پیمانی با ایالات متحده را کاهش می دهد و احتمال شکل گیری جبهه ضدایرانی را تقویت می کند. اما از آنجا که امریکایی ها در صفحه خالی بازی نمی کنند و مهره چرخانی ایران در این شطرنج موثر است، نوع بازی ایران مهم ترین عامل تعیین کننده رفتار آنها خواهد بود.

ترجمه و گردآوری؛ تانیا تجلی