سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

پشت پرده یک استعفا


پشت پرده یک استعفا

“استعفا” در هر کشوری بارمعنایی و سیاسی خاص خود را دارد هر اندازه مناسبات قدرت پیچیده تر باشد , بار سیاسی آن افزایش پیدا خواهد کرد

“استعفا” در هر کشوری بارمعنایی و سیاسی خاص خود را دارد.هر اندازه مناسبات قدرت پیچیده تر باشد ، بار سیاسی آن افزایش پیدا خواهد کرد. این رابطه مستقیم در کشورهای شمال عینیت بیشتری دارد.کشورهایی که مناسبات پشت پرده قدرت بر مناسبات عینی و ملموس آن غلبه پیدا کرده است. می توان کلیت استعفا ها در ایالات متحده را به چهار دسته تقسیم نمود:

۱) دسته اول استعفاهایی هستند که حاصل از رسوایی اخلاقی،مالی یا سیاسی شخصیتهای حقوقی است.هنوز تاریخ آمریکا استعفای نیکسون بر سر رسوایی واتر گیت یا استعفای پل ولفوویتس ،رئیس سابق بانک جهانی در پی رسوایی اخلاقی وی را از یاد نبرده است.

۲) دسته دوم استعفاهایی هستند که از مناسبات پنهانی قدرت در آمریکا نشات می گیرند.مانند استعفای کالین پاول و اسکات مک کللان که در اثر لابی مخفیانه نومحافظه کارانی مانند چنی و جان بولتون صورت پذیرفت.

۳) دسته سوم استعفاها، پیرو بافت سیاسی حاکم و با اراده خود سیاستمداران صورت می گیرد.در این خصوص افراد با تکیه بر میل و اراده خود جهت قطع تعلق از ساختار قدرت اقدام میکنند.استعفای کارل رو و گونزالس،دو مشاور ارشد بوش را می توان از این نوع استعفا ها بر شمرد.البته در فراسوی این نوع استعفاها انگیزه هایی مانند حفظ آبروی سیاسی و آماده سازی جهت ورود موثرتر در عرصه سیاست خودنمایی می کند.

۴) نوع چهارم استعفا درفضای وارونگی قدرت صورت می گیرد.هنگامی که قدرت از مسیر اصلی خود خارج می شود،برخی استعفاها “اجتناب ناپذیر”خواهند بود.استعفای دونالد رامسفلد و جان بولتون پس از شکست جمهوریخواهان در انتخابات میاندوره ای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا تحت تاثیر همین عامل صورت پذیرفت.در اینجا اراده سیاستمدار یا مناسبات پشت پرده قدرت محلی از اعراب ندارد و تخریب ساختار قدرت اولیه جایی‌را برای ادامه حیات سیاسی برخی افراد باقی نمی گذارد.

انتشار خبر استعفای نیکلاس برنز،معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا از ابعاد مختلفی قابل تامل است.برنز،۵۱ ساله پیشتر نماینده آمریکا در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و پس از آن سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا بوده است و در سمت خود به عنوان معاون وزیر امور خارجه این کشور نقش محوری در مذاکرات درباره دو قطعنامه شورای امنیت برای تحریم ایران بر سر برنامه هسته‌ای تهران داشته است.به راستی استعفای برنز مصداق کدام یک از موارد ذکر شده است؟

آنچه مسلم است اینکه استعفای برنز از مناسبات پنهانی قدرت در بافت فرسوده جمهوریخواهان آمریکا منبعث نمی شود.با توجه به موقعیت فعلی آمریکا،هیچ یک از نومحافظه کاران و جمهوریخواهان سنتی توان غلبه تاکتیکی و استراتژیک بر یکدیگر را ندارند.از این رو برآینده نیروهای سیاسی در حزب حاکم آمریکا به سوی نقطه صفر یا همان نقطه بی اثر گرایش پیدا کرده است.شاید اگر استعفای برنز طی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ میلادی صورت می پذیرفت،می توانستیم نگاه خود را بر لابی های پشت پرده تاثیرگذار در حزب جمهوریخواه متمرکز نماییم،اما هم اکنون چنین تصوری غیر ممکن است.

شاید تصور ارتباط میان سفر خاورمیانه ای اخیر بوش پسر و استعفای برنز در نگاه اول کمی غیرملموس به نظر آید.اما جمع میان این دوحادثه نسبتا همزمان نشان می دهد که مفهوم قدرت در آمریکا تحت تاثیر سیاستهای بوش به طور کامل دکوراژه شده است.این وارونگی و نارسایی خود را موارد متعددی نمایان می سازد که آخرین آنها اعلام خبر استعفای معاون وزیر امور خارجه آمریکاست.

سفر بوش پسر به خاورمیانه آخرین گام مشترک جمهوریخواهان سنتی و نومحافظه کاران جهت احیای مجدد بازها بود.نکته جالب توجه اتینکه ایهود اولمرت و ابومازن به عنوان اصلی ترین همپیمانان بوش در خاورمیانه اایجاد صلح مدنظر بوش میان طرفین را منتفی دانسته و رهبران کشورهای عربی خلیج فارس نیز یکصدا با درخواست بوش جهت ایجاد جبهه ای علیه ایران مخالفت نمودند.همین مسئله باعث شد تا اعتراضات علیه بوش از خاورمیانه تا داخل آمریکا ادامه یابد.هفته نامه آمریکایی تایم در این خصوص می نویسد:

“حتی لیبرال‌ترین روزنامه‌های عرب هم صداقت بوش در تلاش برای تاسیس کشور فلسطین را زیر سوال بردند و از مبارزه وی برای زیر فشار قرار دادن ایران بر سر برنامه اتمی این کشوراز وی انتقاد کردند”

نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری در هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نیز بوش را به دلیل سفربه خاورمیانه و اتخاذ مواضع نادرست مورد سرزنش قرار دادند.شکست سفر بوش به خاورمیانه بر دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده اثری مستقیم خواهد گذاشت.استعفای برنز جلوه ای آشکار و ابتدایی از این اثر وضعی است.برنز استعفا داد،زیرا چاره ای جز استعفا نداشت!از این رو می تواند استعفای برنز را به استعفای بولتون و رامسفلد تشبیه نمود.شاید در پایان این مطلب مرور سخن مضحکانه رایس در خصوص استعفای نیکلاس برنز چندان خالی از لطف نباشد:”نیکلاس برنز” به دلایل خانوادگی و جهت رسیدن به مشکلات زندگی خود استعفا خواهد کرد!”