پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

منشأ زنانه سفالگری


منشأ زنانه سفالگری

در جوامع ابتدایی, وظیفه نگهداری از فرزندان به عهده زنان بوده است

● مقدمه

در جوامع ابتدایی، وظیفه نگهداری از فرزندان به عهده زنان بوده است. این امر در کنار ویژگی‌های بیولوژیکی خاص زنان باعث می‌شده که زنان در محل استقرار بمانند و مردان محل استقرار را به دنبال شکار ترک کنند. در این هنگام زنان برای تأمین نیازهای خود و افراد تحت سرپرستی‌شان ناگزیر بوده‌اند در اطراف محل زندگی به جمع آوری و گردآوری مواد غذایی و خوراکی بپردازند. برای این منظور زنان ناگزیر به کند و کاو در زمین و جستجوی ریشه‌های گیاهان برای تغذیه بودند. در طی این روند زنان متوجه شدند که از افتادن دانه‌های گیاه بر روی خاک گیاه تازه‌ای به وجود می‌آید. بدین ترتیب اولین جرقه‌های کشاورزی در ذهن بشر (زنان) زنده شد.

کشاورزی از همین جا به وجود آمد و رفته رفته با گذشت زمان و بهبود روش‌های تولید، انسان توانست مازاد بر نیاز خود به تولید محصول بپردازد. این اضافه‌ی تولید، پدیده‌های زیادی را در پی داشت. یکی از مهم‌ترین پیامدهای آن به وجود آمدن اوقات فراغت برای انسان بود. چرا که اضافه‌ی تولید الزام کار و تولید را برای مدتی از بین می‌برد و انسان این فرصت را می‌یافت که در فراغت از اندیشه معاش به چیزهای دیگری بیندیشد که حاصل آن به وجود آمدن هنر و خلق آثار هنری بود.

اضافه‌ی تولید یکسری نیازهای جدید نیز برای انسان به وجود آورد و آن نیاز به داشتن ظروف برای ذخیره‌ی این اضافه‌ی تولید بود. البته ذهن جستجوگر انسان در طی زمان به این نیاز هم پاسخ داد که آن پاسخ، اختراع سفال بود.

● واژه شناسی

تعریف: سُفال، ‍سِفال، سوفال، ‌سوفار، سفاله. این اصطلاحات،‌ بنابر تعریف لغت‌نامه‌ها و دایره‌المعارف‌ها عموما به معنای اشیا ساخته شده از گل پخته هستند، مانند: کاسه، کوزه و غیره. «سفالین» نیز شامل انواع اشیایی است که از سفال سازند. اصطلاح سفال به معنای عمومی ‌پوستهای گردو، پسته، بادام، فندق و پوست انار خشک نیز آمده است. و نیز سفالینه، سفال ساخته شده را گویند. سفالگری نیز به هنر یا صنعت ساخت ظروف و اشیاء گلی پخته اطلاق می‌شود. معمولا (محصولات را) اگر بدون لعاب باشند، سفال و اگر لعابدار باشند، بر حسب گل و لعابی که در آنها بکار رفته «بدل چینی» می‌نامند.

● شکار و گردآوری

انسانها و نیاکان انسان نمای‌شان بیش از ۴ میلیون سال است که روی کره زمین زندگی می‌کنند و در بیش از ۹۹ درصد این زمان هیچ گونه محصولی را کشت نکردند. در این مدت انسانها، با شکار جانوران و گردآوری گیاهان خودرویی که در زیست بومهایشان می‌روییدند زندگی می‌کردند.

در جوامع گردآورنده و شکارگر، غذای گیاهی پشتوانه اساسی زندگی بود. وظیفه‌ی جمع آوری غذای گیاهی و همچنین تقسیم آن بین افراد، بر عهده زنان بود و کار شکار را بیشتر مردان انجام می‌دادند. این نوع تقسیم کار به علت غیر عملی بودن شرکت زنان نوزاددار در امر شکار، بلوغ سریعتر دختران که آنان را زودتر از پسران درگیر مسئولیت‌های جدی چون مسئولیت مادری می‌کرد و نیاز به سرعت و سکوت در فعالیت شکار بود.

وظیفه‌ی نگاهداری فرزند در این گونه جوامع، اوقات زن را به خود اختصاص می‌داد و در این هنگام که زن به بچه‌داری مشغول بود، مرد از خانه بیرون رفته و به شکار می‌پرداخت. اما زن ناگزیر بوده در حول و حوش محل سکونت خود به جمع آوری مواد غذایی از گیاهان بپردازد. به دلیل همین موقعیت بود که زنان توانستند به گردآوری گیاهان برای مصارف غذایی و حتی دارویی مشغول شوند. برای این منظور، کاری که زنان ناگزیر به انجام آن بودند، کندوکاو در زمین و جستجوی ریشه گیاهان برای تغذیه بود. برای این کار از ابزارهایی مانند چوب‌های درازِ نوک تیز استفاده می‌کردند که خود آنها را تهیه می‌کردند.

برخی از مردم شناسان معتقدند یکی از نتایج کندن زمین برای یافتن ریشه‌های خوراکی گیاهان، حاصلخیز کردن و بارور کردن زمین و در نتیجه افزایش برداشت گیاهان بوده است که همین کار باعث باد افشان کردن و نهال به بار آوردن دانه‌هایی می‌شده که در اثر کندن زمین به وسیله زن‌ها در هوا پخش می‌شده است و نتیجه می‌گیرند که بدین گونه زنان وحشی، ناخودآگاه برای تمامی ‌اجتماع، آینده ای بهتر و ذخیره‌ای سرشارتر فراهم می‌کردند.

آنها همچنین بر این عقیده اند که زنان، در جوامع بدوی، هم گیاهان مطلوب و مرغوب را کشف می‌کردند و هم ابزار و آلات برای کاشت و برداشت محصول را ابداع می‌نمودند.

کشاورزی اولیه که از حاصل چینی به وجود آمده است، به ویژه بر عهده زنان قرار داشت. به این ترتیب تکامل در شاخه اقتصادی موجب شد که امر تقسیم کار بر حسب جنس بیش از پیش تقویت گردد.

در دوره شکارورزی جز تعقیب و شکار، تقریباً تمام کارهای دیگر خانواده به عهده زن بوده است. در اجتماعات اولیه قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است و نه به دست مردان. در طی قرنهای متوالی که مردان دائماً با طریقه‌های کهن خود به شکارورزی اشتغال داشتند، زن در اطراف خانه کشاورزی را توسعه داد و کانون خانوادگی را نیز به وجود آورد.

● انقلاب نوسنگی و کشاورزی

حدود پانزده هزار سال پیش آخرین عصر یخبندان به سرآمد و با گرم شدن تدریجی هوا، طبیعت پیرامون انسان شکارگر و گردآورده نیز تغییر چهره داد. در فاصله‌ی این پانزده هزار سال پیش که پایان دوره‌ی یخبندان است و ده هزار سال قبل که باستان‌شناسان اولین آثار فرهنگ کشاورزی را در آن شناسایی کرده اند، دوران برزخی است که آدمیان آن روزگار طی آن، روش‌های مختلف تغذیه برای بقا را آزمودند.

تقریباً همه انسان شناسان و باستان‌شناسان معتقدند که زنان اولین کشاورزان بوده اند. شاید اساس این طرز تفکر مبتنی بر این واقعیت باشد که زنان به دلیل همان مسئولیت همیشگی حفظ افراد تحت سرپرستی، زمان رویش هر گیاه و مکان مناسب آن را آموختند. نحوه‌ی جدا کردن دانه‌های خوراکی و بهترین روش نگاهداری آنها، خشک کردن میوه‌ها و پی بردن به ارزش غذایی برخی دانه‌های روغنی به صورت جایگزینی برای گوشت و ... را از طریق آموزشهای تجربی، از مادران به فرزندان منتقل می‌کردند.

اقتصاد مبتنی بر تولید خوراک، در هر منطقه، مناسب با شرایط اقلیمی ‌و آب و هوا و زمینه‌ی مناسب رشد دانه بومی- وحشی همان منطقه بنیان گرفت. گندم و جو در خاور نزدیک، برنج در خاور دور و ذرت در آمریکا از گیاهان بومی ‌بودند و کشاورزی در هر یک از این مناطق با تکیه بر دانه‌ی بومی‌ استمرار یافت. روش تولید غذا از طریق کشاورزی، در تمام نقاط مناسبی که انسان در آن حضور داشت، به عنوان روشی انقلابی برای بقا و تکثیر، سیستم اقتصادی- اجتماعی – فرهنگی را دگرگون کرد.

● کشاورزی و «مادر کبیر»

«جامعه کشاورز «زایش» را تشویق می‌کند و زایندگان (مادران) که خوراک دهندگان نیز هستند مورد ستایشند. زنان همان گونه که خود می‌زایند، زمین را نیز بارور می‌کنند. زن «مادر انسان» و «مادر زمین» است؛ او «مادر کبیر» است. چشمه زندگی در پستان او جاری است. پس آبهای شیرین و رودهای پهناور نیز در اختیار اوست. شیر مادر، انسان را تغذیه می‌کند و آب شیرین زمین را. از درون هر دو زندگی جدید آغاز می‌شود که پر برکت است.»

آنچه در بالا آمد بخشی از اعتقادات و باورهای جوامع کشاورز اولیه در مورد زنان و مادران بود.

جوامع پیش از تاریخ در جریان تحولاتی که تحت تأثیر گذار از مرحله شکارورزی به سوی کشاورزی از سر گذراندند، از لحاظ فرهنگی نیز دگرگون شدند. نظام جدید، با خود ارزشها و معیارهای تازه ای به ارمغان آورد که عموماً با طبیعت و باروری که کمال مطلوب انسان در آغاز عصر کشاورزی به شمار می‌رفت تجانس داشت. خواص عمده و بارز طبیعت به خصوص توالد و تکثیر و باروری، پایه و اساس نوینی شناخته شد که در اطراف آن معیارهای جدید شکل گرفت. اندیشه‌ی مذهبی انسان، به خصوص خواسته‌های او در ماوراء الطبیعه به صورت تازه ای تجلی یافت و در قالب‌های کهن دگرگونی پدید آمد، زن از دیدگاه تازه ای نگریسته شد. اندامهای زنانه از دیدگاه انسان متعلق به عصر جدید نیرویی مافوق جنسی را به تماشا گذاشت. شکل اندامی ‌زن که به «طبیعت» نزدیک است و خود به خود واجد ارزش سمبولیک بر پایه «کمال طبیعت» می‌باشد در مرکز توجه و ذهنیت انسان معاصر با آغاز استقرار نظام کشاورزی قرار گرفت و بیش از پیش توجه او را به سوی خود جلب کرد. اندام‌های زنانه به صورت قالب زیبایی جلوه گر شد که انسان عصر جدید، چهار فصل از طبیعت را تمام و کمال در آن قالب می‌دید و تحسین می‌کرد. زن از این دیدگاه نمود کوچکی شد از دنیای بزرگ. به سخن دیگر مردمان متعلق به آن اعصار مؤمنانه ایمان آوردند که: جهان نمودی است از تمامیت و کمال جنسی زن و هرگاه این کمال جسمی ‌با «روان زنانه» نیرومند در جامعه بیامیزد، سعادت و شادمانی جامعه بر مبنای نزدیکی به طبیعت قابل وصول می‌شود.

دیری نپایید که زن نه فقط جلوه گاه کمال زیبایی و باروری و قدرت زمینی به شمار می‌آمد، بلکه همچون نیروی لایزال و لایتناهی و منحصر به فرد که منشأ و سرچشمه در آسمانها داشت نیز مورد پرستش قرار گرفت. انسان در عصر کشاورزی آغازین به سمبل‌های خدایی از جنس زن یکسره گردن نهاد و سمبلهای خدایی از جنس مرد به تدریج به فراموشی سپرده شد.

آثار باورهای مربوط به سروری زنان و سالاری مادران در زمینه‌های مختلف ابزارسازی هنر عهد نوسنگی قابل مشاهده است. اگر ساختن ظروف گلین و سفالگری را از اولین آثار فرهنگی برخاسته از اذهان آگاه کشاورزان کهن بدانیم، تأثیر کهن الگوی «مادر کبیر» و نیروی «وادار کننده» آن بر ناخودآگاه این مردمان از طریق روان شناسی تحلیلی قابل پیگیری است.

در ساختار و شکل ظاهری ظروف عصر کشاورزان نخستین، شخصیت محوری و کانونی زن که بازتابی از توانایی‌های بالفعل و بالقوه او در گردآوری، رویاندن، حفاظت و سیر کردن و زندگی بخشیدن است، نمایان می‌شود. این ظروف، نمایشی از نماد طبیعت زنانه و موقعیت اجتماعی زنان است. ابتدا در ظروف گلین و بعدها در ظرف به صورتی همه گیر نشانه‌های شاخص نمادین از زن، برای بیان تمثیلی تواناییهای او به چشم می‌خورد.

ظرف وسیله ای برای نگهداری آب، نگهداری غذا و به طور کلی نگهدارنده‌ی چیزهایی مفید و ضروری، درون خود، نماد تمثیلی زن می‌شود. این ساختار تمثیلی ظروف گاه با دو تایی کردن آن به صورت ظرفی بزرگ که ظرف کوچکتری را در خود دارد، برجسته می‌گردد. هنرشناسانی که فرآیند تکاملی هنر را به لحاظ جنبه‌های نمادین و ذهنی در حیطه روانشناسی، از اعصار کهن، تا دوره‌ی معاصر دنبال کرده اند، معتقدند که این ظروف دو تایی بعدها الهام بخش هنرمندان برای ساختن تندیس‌های مادر و فرزند از «ایریس» مصری تا «عطوفت» میکل آنژ و حتی «مادونا»ی پیکاسو بوده است.

● نقش و وظایف زنان

علاوه بر موارد مرتبط با کشاورزی، زنان به واسطه‌ی همین تواناییِ «زن- مادرانه» ناگزیر به داشتن نقش‌های دیگری در جامعه بوده اند:

- «زن» یا در حقیقت «مادر» نه تنها به کاشتن و کشت و زر می‌پرداخته بلکه به جمع آوری حشرات و ساس و بعضی حیوانات کوچک مانند خرگوش صحرایی، پرندگان و نوزاد بسیاری از جانوارن اقدام می‌کرده است.

- پرورش جانوران به وسیله زنان که به اهلی کردن آنان منتهی می‌شود، ریشه در توانایی تربیت‌کنندگان زن دارد که به تغییر مسیر تکامل انسان منجر شده است.

- ترکیب فنون کشت و برزیگری و نیز اهلی کردن حیوانات پایه‌گذار تحول و رشد ‌آدمی ‌از مرحله بدویت به بربریسم و سپس تمدن شد. تنها در مراحل بعد بود که مردان آنچه را که زنان به وجود آورده و تکامل بخشیده بودند بر عهده گرفتند و به کشتکاران و پرورشگران اصلی مبدل شدند.

- در اجتماعات اولیه زن در اطراف خیمه، هزاران هنر خانگی را ایجاد می‌کرد، که هر یک روزی پایه صنایع بسیار مهمی‌ شده است. از پنبه که به گفته‌ی یونانیان «درخت پشم» است، زن نخستین ریسمان و سپس پارچه را از آن اختراع کرده است. بنابراین، این زن است که به احتمال قریب به یقین سبب ترقی فن دوخت و دوز و نساجی و کوزه گری و سبد بافی و درودگری و خانه سازی گردیده و اوست که غالب اوقات به کار تجارت می‌پرداخته است.

- زنان در کارهای خانه‌سازی و مهندسی نیز از پیشگامان بوده اند. به عنوان مثال وقتی کشیش اسپانیایی در میان سرخ پوستان «پوئبلو» زندگی می‌کرد، مردی را مأمور می‌کند که دیواری را بسازد، مرد نگون بخت مورد تمسخر زنان قرار می‌گیرد زیرا چیزی مضحک‌تر از این نبوده که مردی مجبور به بنا کردن خانه ای شده باشد.

- نیاز به تهیه غذا برای فرزندان به وسیله‌ی زن‌ها باعث به وجود ‌آمدن شیوه‌ها و وسایل لازم برای حفظ و نگهداری آذوقه شد که تهیه ظروف گلین و سفالگری از آن نمونه می‌باشد. همین امر باعث شناخته شدن آتش و به کارگیری آن برای پخت و پز گردید. زنان با شناختن روش استفاده از آتش و جوشاندن بعضی گیاهان سمی ‌از آنها استفاده دارویی نمودند. به همین دلیل «بریفو» از زنان به عنوان اولین طبیبان تاریخ یاد می‌کند.

- به نظر می‌رسد هر تزیینی نخستین بار به کوشش زنان به وجود آمده که تزیین کننده‌ی جامه‌ها و سبدها و سفال‌ها نیز بودند. همچنین فن سفالگری و نخ ریسی و بافندگی و استفاده از کتان و پنبه، اعتبار و امتیاز عمده را به زنان می‌دهد.

● سفال و سفالگری

برخی از باستان شناسان و انسان شناسان معتقدند که زنان نخستین سازندگان ظروف اعم از گلین‌یا سفالین هستند و تهیه ظروف در زمانی دورتر از دوران کشاورزی انجام گرفته است. اما در دوره تولید خوراک با روش کشاورزی، نیاز به حفظ و نگهداری دانه‌های غذایی، ضرورت ساخت و پرداخت ظروف به صورت‌یک نیاز اجتماعی درآمده است و زنان به دلیل همان مسئولیت همیشگی سرپرستی و تغذیه نابالغین، این نیاز را بیشتر احساس کرده و با بالا بردن کیفیت و افزایش کمیت ظروف، به آن پاسخ گفته‌اند. استقرار دایمی ‌در کنار مزارع کشت شده در تکامل هنر و فن ساختن ظروف نقشی اساسی داشته است.

هربرت رید درباره‌ی سفالگری می‌گوید: «سفالگری در آن واحد ساده‌ترین و مشکل‌ترین همه‌ی هنرهاست. ساده‌ترین است زیرا ابتدایی‌ترین آنهاست و مشکل‌ترین است زیرا تجریدی‌ترین هنرهاست» و ادامه می‌دهد: «برای قضاوت در هنر مردم ‌یک کشور، باید از روی سفال آن کشور در ظرافت نیروی احساس آنها داوری کرد زیرا سفال محکی است مطمئن. سفالگری هنری است خالص و آزاد از مقاصد تولیدی. مجسمه سازی که نزدیک‌ترین خویشاوندی را با سفالگری دارد، از آغاز دارای هدف تقلیدی بوده است و شاید هم به همان اندازه برای بیان خواسته به شکل آزادی کمتری را نسبت به سفال دارد. سفال سازی در عین تجرید، هنری است تجسمی».

● سیرتحول سفال پیش از تاریخ

هزاران سال پیش، پس از آنکه انسان اولیه از روی درختان به پایین آمد و قدم به دشت و دامنه‌ها نهاد مدتی را در شکار حیوانات گذراند و در غارها و شکاف کوه‌ها زندگی کرد. در این دوران بیشتر ابزار دست بشر سنگی بود که خود، ‌چند دوران مختلف از نظر خشن بودن، صیقلی و‌ یا تراشیده بودن گذرانده است. بشر از دیر باز تا این زمان که آن را عصر ماشین می‌دانیم و دورانهای گردآوری خوراک، ‌شکارچی‌گری و کشاورزی و شهرنشینی را گذرانده است، در هر کدام از این دوره‌ها انسان اولیه و انسان شکارچی و کشاورز هر‌یک با ابزارهایی از جنس‌های گوناگون سرو کار داشته است.

استفاده از ابزار سنگی که از آغاز زندگی بشر با آن آشنا شده بود تا مدتها پس از دوران آغاز کشاورزی ادامه داشت، آشنایی با سفال مربوط به دوره آغاز کشاورزی است. به این ترتیب که بشر در اواخر دوران شکار، بتدریج به فکر استفاده از محصولات گیاهی افتاد و این سبب گردید که رفته رفته مقداری از دانه‌های مختلف را جمع آوری کند و در زمین اطراف غار‌ یا محل سکونت بر زمین افشاند و همین امر باعث این شد که انسان از دوره‌گردی دست بردارد و در کنار مزرعه خود ساکن شود. برای نگهداری محصولات کشاورزی انسان نیازمند ظرف و مکان محفوظی بود. این ظرف در آغاز از سبدهایی که از شاخه درختان بافته بود تشکیل می‌شد و برای اینکه دانه‌ها از سوراخ سبد نریزد داخل آن با گل اندود می‌شد.

احتمالا با اندود کردن بدنه خارجی سبدها و قرار گرفتن آنها در کنار آتش بطور اتفاقی به شناخت ظروف گلی و مزایای آن دست‌یافت. دسترسی به چنین وسیله ای، تحولی چشمگیر در امر جمع آوری و نگهداری غذا پدید آورد و انسان در نقاط مختلف جهان با اختلاف زمانی چشمگیر به این مرحله از تحول وخلاقیت قدم گذارد. طبق مطالعات انجام شده، کشاورزی و‌ یکجانشینی در ایران به هزاره‌های ششم و هفتم قبل از میلاد بر می‌گردد؛ نخستین سفالهای دوران جمع آوری غذا‌یا عصر نوسنگی قدیمی‌ترین ظروف گلی است که اسکلت سبدی دارد و در واقع سبدهای گل اندودی است که در کنار آتش خشک شده است.

بسیاری از کوزه‌ها و سفالینه‌های روزگاران نوسنگی و مس، نی‌ها و ترکه‌هایی در خود دارند که احتمالا بجای ریسمان بکار رفته و نشانه آن است که سفالگری اساساً از فن سبدبافی پدید آمده است. فکر استفاده از‌یک پوسته دارای حجم، احتمالا پس از دیدن پوست میوه‌های خشک شده، حفره‌های سنگی و قطعات سنگی با سطحی مقعر که آب باران را در خود نگهداری می‌نمود، پدید آمده است.

قدر مسلم انسان با قرار دادن دستها کنار هم و استفاده از آنها برای نوشیدن آب عملاً به ایده ظرف و مظروف پی برده است. فرضیه محققان تاریخ هنر مبنی بر وجود حفره‌های ایجاد شده و جای پای انسان و حیوانات در حاشیه رودخانه‌هایی مانند نیل که بر اثر طغیان آب، رسوباتی از خود بجا می‌گذارند و پس از خشک شدن، این حفره‌های به شکل ظرف از ماسه‌های اطراف جدا می‌شود نیز قابل توجه است و شاید قابل قبولتر به نظر برسد.

انسانهای غارنشین که برای نوشیدن آب از پوسته‌های کاسه ای شکل استفاده می‌کردند عملاً با مشکل انتقال آب به داخل غار و پناهگاه روبرو بودند. طبق آخرین تحقیقات انجام شده غیر رسمی ‌قدیمی‌ترین سفال مکشوفه به ۱۲ هزار سال قبل از میلاد بر می‌گردد و از شرق دور بدست آمده است، می‌توان قدیمی‌ترین نمونه سفال دست ساز ابتدایی را در ایران دانست. این سفال ضخیم، کم پخت، شکننده، خشن و قهوه ای رنگ است و در آن مقدار زیادی علف خرد شده به عنوان ماده چسباننده (شاموت) برای جلو گیری از ترک برداشتن به هنگام خشک شدن در آفتاب‌ یا حرارت دیدن در کنار آتش به کار رفته است.

در ابتدا انسان بطور اتفاقی از خاک رس برای ساخت سفال استفاده کرد که احتمالاً این امر بدلیل وفور و سهولت دسترسی بدان بوده است ولی بعدها تجربه به وی آموخت که بهترین خاک برای سفالگری همین خاک رس است. تا پیش از اختراع چرخ سفالگری در آغاز هزاره چهارم قبل از میلاد، تمامی‌ سفالینه‌های مکشوفه از مناطق باستانی، بدون استثنا دست ساز هستند و با حرارت کم (۴۰۰ تا ۷۰۰ درجه) پخته شده و سبک و پوک هستند و ماده چسباننده اغلب آنها کاه و سبزی خرد شده است و معمولا به دو شکل ساده و منقوش ارائه می‌شده اند.

اختراع چرخ سفالگری در آغاز هزاره چهارم قبل از میلاد در نقاط مختلف باعث تولید انبوه انواع ظروف و ابزار سفالینه شد. سفالینه‌های پیش از تاریخ نه تنها به عنوان‌ یکی از ضروریات زندگی روزمره اهمیت داشته اند بلکه بیشتر سفالینه‌هایی که از درون قبور محوطه‌های باستانی بدست آمده اند، کاملا سالم و مصرف نشده اند. سفالگران آن روزگار چرخهای پایی و ابزارهای گوناگون دورانهای بعد را در اختیار نداشتند، با این وصف تناسب و ظرافتی شگفت به ساخته‌های خود بخشیده اند.

● روان زنانه

با وجود براندازی مذاهب ابتدایی که گاهی با سحر و افسون و اسرار آمیخته بوده است و با آنکه مذاهب ابتدایی جای خود را به مذاهب ‌یهود و مسیحی با سمبل‌های نرینه داده است، هنوز «زن درون» ‌یا روان زنانه به کار کشف و شهود می‌آید. به اعتقاد‌ یونگ: «روان زن تجسم تمام تمایلات روانی زنانه در روح مرد است مانند احساسات و حالات عاطفی مبهم، حدسهای پیشگویانه، پذیرا بودن امور غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساس خوشایند نسبت به طبیعت و آخر از همه ولی نه کم اهمیت‌تر از همه – رابطه‌ی او با ضمیر ناخودآگاه». تصادفی نیست که در زمان‌های قدیم از کاهنه‌ها (مانند سیبل ‌یونانی) و گشتینانا خواهر دموزی شاه شبان سومری برای کشف اراده‌ی الهی و برقراری ارتباط با خدایان، استفاده می‌شد. شاید بتوان بر نظریه‌ یونگ این نکته را نیز افزود که کارایی و توانایی زنان جادوگر در جهت تحقق رویدادهای «شر» نشانه ای از همین نیروی استثنایی زنانه در ایجاد ارتباط با ناخودآگاه است.

یونگ همچنین به نمونه‌ی دیگری از توانایی «روان زنانه» در ایجاد ارتباط با «ضمیر ناخودآگاه» اشاره می‌کند و می‌گوید:‌ یک نمونه به ویژه خوب از تصویر باطنی روان زنانه در پزشکان و پیامبران (شامانهای) اسکیمو و سایر قبایل ساکن قطب شمال ‌یافت می‌شود. برخی از اینان حتی لباس زنانه می‌پوشند‌ یا تصویر پستان بر روی جامه‌های خویش نصب می‌کنند تا طرف زنانه‌ی درونی خود را نشان دهند- آن طرفی که آنها را قادر می‌سازد با «سرزمین ارواح» (یعنی آنچه که ما امروز ناخودآگاه می‌نامیم) ‌مربوط شوند. بر آنچه‌یونگ اعلام داشته، شاید این نکته افزودنی است که بخش زنانه از وجود انسان نهانگاه نیروهایی است که با معیارهای صرفاً «علمی» قابل اندازه گیری نیست. هیچ کس تاکنون نتوانسته است مکانیزم بخش زنانه از وجود انسان را در ایجاد پل و ارتباط با «ناخودآگاه» تعیین کند. اما تمام کسانی که به روان شناسی و جامعه شناسی پرداخته اند، حتی آنها که «زنانگی» را همواره از دیدگاه منفی نگریسته اند، به این تواناییهای بالقوه اشاره کرده و بنابر سلیقه ای که داشته اند اتفاقاً زن را از همین موضع کوبیده اند.

کتایون مزداپور در این مورد می‌گوید: «زنان جواب‌های بزرگترین سؤالات و مشکلات را می‌دانستند و به موبد موبدان و داور داوران پیشنهاد می‌کردند. منتها زنان نام ندارند و نه قدرت و نه ابزاری که این قدرت را منعکس کند. زن هنرمند، دانشمند، ملکه و آشپز بوده است».

در نهایت می‌توان این گونه نتیجه گیری کرد: بشر از دورانی که مظاهر پرستش را در جنس زن (بزرگ مادر اولیه) جستجو می‌کرده و حتی از دورانی که مظاهر پرستش را از دو جنس نر و ماده بر می‌گزیده، خاطرات خوش و شیرینی به‌یاد دارد. هر چند جنازه‌ی خدایان مادینه بعد از عصر اسطوره پیرایی در گورستان خودآگاه مردمان از‌یاد رفته اما بزرگ مادر اولیه همچنان در ناخودآگاه انسان بر اریکه‌ی قدرت تکیه دارد و هر کجا پای منطق و عقل رایج و روزمره می‌لنگد و زبان آنها قادر به بیان احوال درون و بازگشایی اسرار وجود لایتناهی انسان نیست، انسان ناخودآگاه‌یعنی به حریم و بارگاه بزرگ مادر اولیه پناه می‌برد و در آن فراخنا دامان پر عطوفت آن نماد قدرت و عطوفت ازلی را می‌چسبد.

سرزمین ارواح و فضای لایتناهی و اسرار آمیز که فقط در «ناخودآگاه» می‌گنجد هنگامی ‌در برابر انسان گشوده می‌شود که «روان زنانه» ‌یا بخش زنانه از وجود تجلی جانانه داشته باشد. تواناییهای این بخش از وجود انسان را شاید مردانی که در مذاهب مختلف مدعی ارتباط با جهان بالا هستند، بهتر می‌شناسند. هم از این روست که تمام کوشش‌های خود را مبذول می‌دارند تا «زنانگی» را خفه کنند ‌یا آن را چنان در قیود و تکالیف خشک محبوس سازند که زنان نیروهای نهفته‌ی خود را برای ایجاد رابطه با «ناخودآگاه» که مردان در سطح بالای مذاهب مدعیان تسخیر آن هستند به کار نیندازند.

بدین جهت است که «روان زنانه» به دلیل آن که اعجازگر و راهگشای دنیاهای اسرارآمیز انسان است، بیش از آن که بر انسانهای عالم و دانشمند با معیارهای امروزی شناخته شده باشد، آشنای دیرین جادوگران، درمانگران و پیامبران برخاسته از زندگی ابتدایی انسان است.

● نمونه: کلپورگان

همانطور که قبلاً نیز اشاره گردید، سفالگری هنر و صنعت ظریف و حساسی است که از شرق سرچشمه می‌گیرد و آمیزه‌ای است از دقت نظر و تیز بینی و زیبایی‌پرستی شرقی و سراسر آن زحمت و تجربه است و الهام گرفته از طبیعت؛ مناظر، پرندگان، ‌حیوانات و حتی انسان روح و بطن این صنعت بدیع می‌باشد. سفالگری شاید از نخستین هنرهای دستی باشد که از نیاکان و ادوار گذشته‌ی بشر به ارث رسیده است. از نسلی به نسل دیگر و هر روز بر تنوع و کیفیت آن افزوده شد.

سفال‌سازی از دیر زمان همانند دیگر هنرهای ذکر شده در استان سیستان و بلوچستان رواج داشته است؛ نمونه‌هایی از آن که مربوط به دوران مادها و قبل از آن می‌شود و در نواحی معبد غلامان سیستان پیدا شده است و نمونه‌های دیگر سفال‌هایی است که در روستای دامن (Damen) شهرستان ایرانشهر کشف شده و طبق نظر کارشناسان فن مربوط به دو هزار سال قبل از میلاد است که نمونه‌هایی از آن در موزه‌ها نگهداری می‌شود.

در حال حاضر در روستای کلپورگان شهرستان سراوان و روستای کوهکم (Koh Kam) سرباز از توابع ایرانشهر بصورت کاملاً فعال و در روستاهای اولنچکان (Oolan Chakan)، ‌گلک (Gollak) و شادی گور ( Shadi Goor ) از توابع شهرستان نیکشهر به صورت نیمه فعال، زنان بلوچ به تولید سفال اشتغال دارند. سفال‌های تولید شده در منطقه‌ی بلوچستان کلاً به رنگ قرمز جغکی (Chaghki) می‌باشند (چغک نام گیاهی است محلی که از ریشه‌ی آن برای رنگ کردن کشک و‌ یا خاج‌های پشم استفاده می‌کنند).

به دلایلی می‌توان گفت که ساخت سفال کلپورگان از هزاران سال پیش شروع شده‌است:

▪ اولاً، تصور بر این است که اولین سفالگران در دنیا زنان بوده‌اند. زیرا لازمه‌ی ساختن ظروف خاکی نیازمند سکونت طولانی و اقامت در‌ یک محل می‌باشد، مردان آزاد بودند که برای شکار و گشت و گذار بیرون بروند، ‌در حالیکه زنان بعلت نگهداری بچه‌ها، تهیه ‌و جمع‌آوری غذا، مجبور به ماندن در‌یک محل بودند. همانطور که قبلاً نیز اشاره گردید، ‌مبدأ و تکامل ‌یک ظرف خاکی، طی ‌یک فرآیند طولانی انجام گرفته است. سبدهای‌ بافته شده از شاخه‌های کوچک که به همراه خاک رس (گل)، برای اینکه غلظتشان بیشتر باشد، ردیف کشته‌اند و اتفاقاً وقتی که سبدی مانند این آتش می‌گرفت تنها چیزی که می‌ماند خطوط خاکی و گلی آن بودند و اولین بشقاب سفالین از این طریق ساخته شد؛ مزایای کاسه‌ی پایدار محکم از این قبیل طی زمان مشاهده شده است. این اطلاعات بر اساس ‌یافته‌های باستان شناسی عصر حجر بدست آمده است.

در کلپورگان این زنان هستند که سفال می‌سازند و مردان هرگز این کار را انجام نمی‌دهند، در صورتی که در دیگر مناطق ایران سفالگران مرد هستند.

▪ دلیل دوم: زنان سفالگر کلپورگان هرگز از چرخ سفالگری استفاده نکرده‌اند. هر قلم در تمام مراحل فشاردهی، شکل دهی و قوس دهی – قطعه به قطعه دست ساز می‌باشد. چرخ سفالگری تا پیش از سال ۳۵۰۰ قبل از میلاد اختراع نشده بود و آن هنگامی ‌بود که مردها به این صنعت علاقمند شدند.

▪ دلیل سوم: سفالهایی که از زمانهای گذشته تا بحال در این روستا ساخته شده‌اند فاقد لعاب می‌باشند. لعابها در دنیای سفال بعد از ۹۰۰ قبل از میلاد عمومیت ‌یافتند. قبل از این، سطوح ظروف کاربردی با‌یک سنگ، صاف و هموار گشته و صیقل داده می‌شدند. چنانچه اشاره شد در کلپورگان لعابها هرگز مورد استفاده نبوده‌اند و هر ظرفی تنها صیقل شده است.

▪ چهارمین ادعا: بر اساس ماهیت ظروف مثل عود دودکن می‌باشد. طبق نظر ‌یک محقق ایرانی اینها تنها اساساً بصورت ظروف خاکستر مرده مورد استفاده بوده‌اند. طبق مذهب اسلام، مرده‌‌ها را هرگز نمی‌سوزانند بلکه دفن می‌نمایند. در کیش زرتشتی، مذهبی که قبل از اسلام در ایران رایج بوده نیز مرده‌ها را نمی‌سوزاندند. آئین مهرپرستی، ‌یک مذهب شرقی است که پیروانش آفتاب را پرستش می‌کردند و در سال ۱۴۰۰ ق.م در بین النهرین گسترش ‌یافته بود، سوزاندان مرده در آن زمان‌یک عمل عمومی ‌بوده، بدین جهت ظروف خاکستر مرده مورد نیاز بوده است.

مهسا اکبری