دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

چالش اندازه گیری فقر در آمریکا


چالش اندازه گیری فقر در آمریکا

تغییر در تعریف فقر تحولاتی اساسی در تعداد محرومان ایجاد خواهد کرد

آمریکایی‌ها چقدر فقیر شده‌اند؟ هفته گذشته دفتر آمار ایالات متحده فاش کرد که نرخ فقر آمریکا در سال گذشته در همان سطح سال پیش از آن یعنی رقم ۱۵ درصد باقی ماند. این میزان در حدود ۵/۲ درصد بیشتر از رقم سال ۲۰۰۷ یعنی زمانی بود که حباب بخش مسکن ترکید و موجب شد ایالات متحده گرفتار رکود شود.

منتقدان این ایراد را وارد دانستند که چگونه معیاری که بر اساس میزان هزینه غذای مردم در اوایل دهه ۱۹۶۰ تدوین شده است و به کل، تاثیر برنامه‌های ضدفقر دولت را نادیده می‌گیرد، می‌تواند با امروز مرتبط باشد؟

البته این اتهام وارد است. اما این اشتباه است که تصور کنیم تعداد فقرای آمریکایی از آنچه آمار رسمی نشان می‌دهد کمتر است یا اینکه فکر کنیم که با گذشت زمان مساله فقر بهبود یافته است.

استفاده از معیارهای مدرن و ماهرانه‌ای که هم تاثیر برنامه‌های دولت را مد نظر قرار می‌دهند و هم هزینه‌های اجتناب‌ناپذیری چون مراقبت از کودکان و هزینه‌های پزشکی را، نشان می‌دهد که نرخ واقعی فقر طی سه سال گذشته بیش از آن چیزی بوده است که آمار رسمی نشان می‌دهد.

بحث بر سر روش مناسب برای اندازه‌گیری محرومیت‌ها منجر به پرسشی اساسی می‌شود: فقر چیست؟ برای چه آن را اندازه‌گیری می‌کنیم؟ آیا چیز درستی را می‌سنجیم؟

در دهه ۱۹۶۰، وقتی که دوات برای نخستین بار با چنین مفهومی مواجه شد، تصمیم گرفت اعلام کند که یک فرد در صورتی فقیر محسوب می‌شود که مجبور باشد بیش از یک سوم درآمد نقدی خود را صرف حداقل غذای خود کند. تا حدودی این تعریف درست بود. در آن زمان آمریکایی‌ها سهم خیلی بیشتری از درآمدهای خود را صرف غذا می‌کردند و سهمی بسیار کمتر را صرف سایر موارد چون بهداشت و درمان.

اما این تنها راه برای این سنجش نیست. سایر کشورهای پیشرفته روشی کاملا متفاوت را برای این کار در پیش گرفتند. به عنوان مثال در اروپا، کشورهای نادری خط فقر را به روش آمریکایی‌ها معادل «کمترین دستمزد مورد نیاز برای اجتناب از سختی شدید» تعریف کردند.

اروپایی‌ها که در مواجهه با نابرابری نسبت به آمریکایی‌ها تحمل کمتری از خود نشان می‌دهند، ترجیح دادند که محرومیت را بر اساس موقعیت نسبی افراد مورد سنجش قرار دهند: فقرا کسانی هستند که در توزیع درآمد، کمتر از نیمی از درآمد یک شهروند طبقه متوسط را به خود اختصاص داده‌اند.

تیموثی سمیدینگ که ریاست موسسه تحقیقات روی فقر دانشگاه ویسکانسین را بر عهده دارد، می‌گوید: «آنها در مورد انزوای اجتماعی و فقر فرهنگی فکر می‌کنند. هر چه از متوسط جامعه دورتر و دورتر شوید، به لحاظ اجتماعی منزوی خواهید شد.»

بر اساس این معیار، وضعیت در ایالات متحده چندان خوب به نظر نمی‌رسد: از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ نرخ فقر از ۷/۱۶ به ۴/۱۷ درصد افزایش یافت. و نرخ فقر در این کشور بالاتر از هر کشور پیشرفته دیگری است.

بنابراین مقایسه این دو معیار سنجش نشان می‌دهد که تا چه حد مفهوم فقر در ایالات متحده با مفهوم فقر در سایر نقاط جهان متفاوت است. در اوایل دهه ۱۹۶۰، خط فقر تقریبا در حد نصف درآمد متوسط بود، اما با افزایش درآمدها خط فقر از آن جا ماند: امروز خط فقر در حدود ۳۰ درصد درآمد متوسط است.

به نظر نمی‌رسد که اداره آمار به این زودی مفهوم اروپایی فقر را بپذیرد. اما اعلام کرده است که امروز بودجه غذا معیار کاملا ضعیفی برای تعیین فقر است، چون آمریکایی‌ها سهم بسیار کوچک‌تری از بودجه‌هایشان را صرف غذا می‌کنند و سهم بیشتر را به مراقبت از کودک و هزینه‌های پزشکی اختصاص می‌دهند.

معیار رسمی فقر نه تنها نمی‌تواند در برگیرنده تاثیر مالیات بر درآمد یا کوپن غذا که بزرگ‌ترین ابزار ضد فقر دولت هستند، باشد، بلکه وضعیت مسکن و هزینه‌های مسکن مردم یا اینکه چند نفر در یک خانواده تامین‌کننده هزینه‌های زندگی هستند را لحاظ نمی‌کند.

در سال ۲۰۰۹ سعی شد تا سرشماری همه این مشکلات را رفع کند. از آن زمان به بعد از همه این اعداد و ارقام برای تولید «معیار مکمل فقر» استفاده شد. ویرایش ۲۰۱۲ این معیار در ماه نوامبر منتشر خواهد شد.

تغییرات ایجاد شده، در تعریف فقر تحولاتی اساسی ایجاد خواهد کرد. بر اساس معیار مکمل فقر، تعداد کودکان گرفتار در فقر کمتر از آن چیزی است که نرخ رسمی نشان می‌دهد. این تا حدود زیادی به آن دلیل است که آنها از مزایای برنامه‌های مبارزه با فقر دولت بهره‌مند می‌شوند. اما تعداد فقرای بزرگسال بیشتر از آمار رسمی است.

شاید جالب‌ترین تاثیر بکارگیری معیار جدید این است که پس از افزودن همه متغیرهای جدید، وقتی غبارها از جلوی چشم کنار می‌رود و واقعیت آشکار می‌شود، می‌فهمیم که ما حتی نسبت به زمانی که فقر را بر اساس غذا اندازه‌گیری می‌کردیم، فقیرتر هستیم. در سال ۲۰۱۲ معیار مکمل سهم فقرا از کل جمعیت را ۱/۱۶ درصد نشان داد و این کاملا بیشتر از نرخ رسمی ۱۵ درصد است.

نویسنده: ادوارد پورتر

مترجم: شادی آذری

منبع: نیویورک تایمز