شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
سوررئالیست انسان گرا

ضیاءالدین ترابی در عرصه شعر ، نقد و ترجمه ، نامی آشناست. متولد ۱۳۲۲ در شهر زنجان و تحصیلات آکادمیک خود را تا مقطع کارشناسی ارشد زبان شناسی ادامه داده است.
نخستین مجموعه شعرش اواخر دهه ۴۰ با عنوان «اضطراب در کعب دیوارههای شیشهای» منتشر شد و سپس با کتابهایی چون «گلوی عطش» ، «از نامهای حک شده بر سنگ» ، «سرخ از پرنده و پرواز» و... در حوزه شعر به نامی تثبیت شده دست یافت.
اما مجموعه کتابهای ترابی در حوزه نقد هم میان مخاطبان خاص ادبیات بسیار تاثیرگذار بوده است. نیمایی دیگر، سهرابی دیگر، امیدی دیگر، بامدادی دیگر و....
ترجمه شعر و داستان، دیگر حوزهای است که ضیاءالدین ترابی به صورت جدی به آن مشغول است. ترابی را در سالهای ۸۷ و ۸۸ باید یکی از پرکارترین شاعران نامید ؛ شاعری که ۳ مجموعه شعر را روانه بازار کتاب کرد: «سِفر شعر» ، «زخمه بر زخم» و «رویاروی رویا.»
این ۳ کتاب و بویژه مجموعه رویاروی رویا را میتوان نقطه اوجی در کارنامه شاعری او دانست که در ادامه قصد داریم به شعرهای این مجموعه بپردازیم که توسط نشر چاپار منتشر شده است.
اگر به کارنامه شاعران در طول یکصد سال اخیر با دقت نگریسته شود و فراز و فرودهای آثارشان را مورد بررسی قرار دهیم بی تردید به یک مسیر آشنا بر میخوریم. بهگونهای که اغلب شاعران بیشترین جسارتها، کشف و شهودها و خلاقیتهایشان متعلق به دوره جوانی است و با سپری شدن روزگار جوانی و ورود به میانسالی، آن تجربهها و خلاقیتها با یک بینش، دانش و تجربه ادبی همراه میشود و قویترین و ماندگارترین شعرهایشان را در این دوره میآفرینند و در نهایت تا پایان عمر اگر شاعر بشدت دچار کم کاری و افت کیفی آثارش نشود، در بهترین حالت به تکرار گذشته میپردازد.
البته هر مسیر از پیش تعیین شده و به عبارتی هرقاعده کلی، استثناءهایی را هم در بر میگیرد که در این ارتباط ضیاءالدین ترابی واقعا یک استثناء است.
شاعری که ۴۰ سال تجربه سرودن را پشت سر گذاشته و هر روز شعرش متفاوت تر و رو به جلوتر از روز گذشته است و این تغییر و شتاب چشمگیر که همراه با نوآوری و خلاقیت هم هست در مقایسه کتابهایش با یکدیگر بخوبی نمایان میشود.
با خواندن شعرهای مجموعه رویاروی رویا، نخستین نکتهای که به ذهن مخاطب شعرخوان و شعرشناس میرسد، شاید مواجه شدن با اثری است که بشدت وامدار اندیشهها و تفکرات نیماست
دغدغهها و پیشنهادهایی که بسیاری از آنها را شاید خود نیما نتوانسته در شعرش به صورت کامل اجرا کند ترابی بخوبی از آنها بهره برده و توانسته با درک صحیح از شعر مدرن، اندیشههای نیما و درآمیختن آن با زبانی متشخص و دارای هویت که خاص خود اوست، شعری نو و تمام عیار خلق کند.
مهمترین مولفهای که باعث میشود ترابی را به قطعیت در این مجموعه، تنها فرزند و وارث خلف نیما در روزگار اکنون بنامم حضور پر رنگ روایت است تا آنجا که او تمام قد در هیات یک راوی ظاهر میشود و شروع به روایت میکند، روایتی که درست شبیه داستان و نثر پیش میرود، شخصیتپردازی میکند، به ریزترین جزئیات توجه میکند و... اما منطقش بر شعر و جهان شاعرانه و تخیل استوار است.
نیما در مجموعه نامهها، شماره ۱۳۴ بصراحت عنوان میکند: «شعری که امروز خواسته ماست، همسایگی نزدیکی با نثر دارد... هرچقدر بر وصف و تجسم و نثرنویسی ماهرتر شدید در نظم امروزی هم ماهرتر خواهید بود.» از سوی دیگر با خوانش برخی نامههای دیگر نیما در مییابیم تاکید او در نوشته هایش همواره بر وصف روایی است و بسیاری از منظومههای خود او روایت شاعرانهای از یک داستان هستند، مانند خروس میخواند، در کنار رودخانه، خانهام ابری است، پادشاه فتح و... که وصف و روایت جزء جدایی ناپذیر از شعر هستند:
تقصیر این اسبهاست که چهار نعل میتازند در تاریکی زمستان/ و میآشوبند خواب دیوانگانی را/ که از خواب بر میخیزند و زنجیرهایشان را به صدا در میآورند و/ شهر را به لرزه وا میدارند/ و آرامش رویاهایم را درهم میریزند/ تقصیر این گرگهاست که به دنبال اسبها میگذارند/ تا چهار نعل بتازند از هراس در تاریکی زمستان/ و بیاشوبند خوابهای دیوانگانی را/ که از خواب برمیخیزند و زنجیرهایشان را به صدا در میآورند و/ شهر را به لرزه وا میدارند/ و آرامش رویاهایم را در هم میریزند
نه، نه، نه / نه تقصیر گرگهاست نه تقصیر اسبها و نه تقصیر دیوانهها / تقصیر من است که پردهها را کشیدهام تمام قد در ظهر تابستان / و خوابیدهام تا آرامش رویاهایم را احضار کنم / و زلزله در رویاهای من است / که اتفاق میافتد/ مثل همین الان
در ادبیات معاصربا کمتر شاعری روبهرو هستیم که به اندازه ترابی از عناصر نثر، داستان و روایت به نفع شعرش بهره گرفته باشددر شعر بالا و نمونههای مشابهی که ترابی در مجموعه رویاروی رویا سروده است وی کاملا با ایجاد سطرهای بلند و طولانی، دخالت حداقلی در نحو زبان، دنبال کردن یک روایت داستانی و پرداخت جزیی به جهان پیرامون به هیات یک داستان نویس با دقت نظر بالا ظاهر میشود، اما نظام ارزشی و معیاری متن همراه میدان دید تازه در خدمت شعریت اثر قرار دارد و همچنین روابط علی معلولی به آن شیوه که در یک داستان انتظار میرود بر شعر حاکم نیست.
حتی فضاسازیها و زمینهسازیهایی که داستاننویس به آن متوسل میشود تا داستانش باورپذیر شود، اینجا وجود ندارد و شاعر به کمک حس قوی منتشر در سطرهایش، وقایع را برای مخاطب عینی و قابل فهم میکند. ضمن این که تکرارها و فرم دایرهای موجب خوانش دوباره شعر از ابتدا میشود.
● سمفونی
کلنگ میخواند/ درخت مینالد / و باد میموید
کلنگ میخواند / درخت (مکث) / و باد میموید
کلنگ (مکث) / درخت مینالد/ و باد میموید
کلنگ میخواند / درخت مینالد / و باد (مکث)
کلنگ (مکث) / درخت (مکث) / و باد (مکث)
در این شعر هم که یکی از موفقترین آثار کتاب است همان روایت بر پایه نمادسازی استوار و حاکم است، اما این نمادها در یک منظومه چنان نقش ویژهای میگیرند که فشردگی و ایجازی بسیار فراتر از داستان را ایجاد میکنند. به عبارتی سوخت و ساز ذهنی شاعر که در آن رستاخیز کلمات رخ میدهد، این امکان را در اختیار شاعر قرار میدهد که جهشهای ذهنی خود را در کمترین کلمات روایت کند.
نکته دیگری که در ارتباط با شعرهای ترابی در این مجال کوتاه باید اشاره کرد، وجود نوعی دوگانگی شیرین و متفاوت در برخورد با جهان اطراف است، برخوردی که من نام آن را سوررئالیسم انسانگرا میگذارم که در ظاهر شاید متناقض و نافی یکدیگر باشد، چرا که سوررئالیسم بر جریان سیال ذهن دلالت داشته و انسانگرایی بر مفاهیم ثابت، ارزشی و مشخص که آن هم در حوزه جامعه و دین و تا حدودی سیاست تاکید دارد.
در شعرهای ترابی در مجموعه رویاروی رویا، فضایی مرتبط با انسانگرایی، صلح طلبی، اخلاق، آرامش، آزادی و... مبنا و پایهای قرار میگیرد تا ذهن مخیل و آفرینشگر او شروع به روایت کند، روایتی که باز هم تاکید میکنم منطقش بر شعریت استوار است، به شعر زیر دقت کنیم:
باران را از کسی نخریده بودیم / از کسی وام نگرفته بودیم / خودمان چیده بودیم از آسمان / و آورده بودیم / تا در خانه در گلدان بکاریم / تو میخواستی / بارانی داشته باشیم از آن خودمان /مثل مبل، میز، صندلی و فرش زیر پایمان / باران را در گلدان کاشتیم / سبز شد / بزرگ شد و تمام خانه را گرفت / خانهمان کوچک بود / باران دیوارها را شکست و بیرون رفت / فرش، مبل، میز و صندلی/ و تمام وسایل خانهمان را با خود برد / من ماندم و تو / که میخواستی بارانی داشته باشیم / از آن خودمان / مثل خانهای که داشتیم.
این شعر را میتوان برآیندی کامل از نگاه ترابی به شعر دانست. ببینید چقدر راحت و زیبا وضعیت انسان امروز و دورشدنش از طبیعت و حسرتهایش را دنبال میکند و در پایان نسبت به این نوع زندگی گلخانهای و فرجام آن هشدار میدهد. اصلا مهمترین ویژگی شعر او را در همین نگاه و نوع روایت باید دید، همانطور که خودش در چند شعر از کتاب بر این جمله تاکید میکند درست که مینگرم ...
واقعیت هم برای ترابی دقیقا همین درست نگریستن است و آنچه شعر او را متمایز از دیگران میکند، درست نگریستن و هوشمندانه و شاعرانه روایت کردن است تا آنجا که میتوان گفت در ادبیات معاصر با کمتر شاعری روبهرو هستیم که تا این اندازه از عناصر نثر و داستان به نفع شعرش بهره گرفته باشد و ایکاش فرصت و فضا بیشتر فراهم بود تا نمونههای دیگری از شعر او را با هم میخواندیم.
سینا علیمحمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست