یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

از همه رنگ


از همه رنگ

در ادبیات اقتصادی, بیکاری به دو دسته ارادی و غیرارادی تقسیم می شود بیکاری ارادی در حالی شکل می گیرد که برای فرد فعال در جامعه کار وجود دارد, اما وی تمایلی به اشتغال در آن ندارد اما بیکاری غیرارادی به دلیل اثرات اجتماعی و اقتصادی پدید می آید

در ادبیات اقتصادی، بیکاری به دو دسته ارادی و غیرارادی تقسیم می شود. بیکاری ارادی در حالی شکل می گیرد که برای فرد فعال در جامعه کار وجود دارد، اما وی تمایلی به اشتغال در آن ندارد. اما بیکاری غیرارادی به دلیل اثرات اجتماعی و اقتصادی پدید می آید.

ساختار بازار، دخالت دولت و بحران های اقتصادی و اجتماعی از مهمترین دلایل این نوع بیکاری به حساب می آیند. در بیکاری ارادی، کارگران شغل های خود را به دلایلی همچون ترجیحات سلیقه ای و یا سطح پایین دستمزد رد می کنند، در حالی که در بیکاری غیرارادی، افراد بر اثر عوامل بیرونی از جمله ورشکستگی، کاهش تقاضا بر اثر بحران اقتصادی و مواردی مانند آن بیکار می شوند.

خود بیکاری غیرارادی به چند دسته تقسیم می شود که بیکاری ادواری یا کینزی، بیکاری ساختاری و بیکاری کلاسیک از مهمترین این طبقه بندی ها محسوب می شوند. همچنین بیکاری اصطکاکی از آن دسته بیکاری ها است که در طبقه بیکاری ارادی جای می گیرد.

بیکاری ادواری آن نوع از بیکاری است که بر اثر سیکل های تجاری-تولیدی و در دوره رکود به وجود می آید. در این نوع بیکاری، دستمزدهای نیروی کار متناسب با کاهش قیمت ها کاهش نمی یابند و در نتیجه، به دلیل زیان آور شدن فعالیت های اقتصادی، نیروی کار - که عاملی متغیر است - از کار بیکار می شود.

بیکاری اصطکاکی زمانی به وجود می آید که نیروی کار با تعویض شغل خود، زمانی را به دلیل فقدان شغل با بیکاری مواجه می شود. توضیح آن که این نوع بیکاری، بیشتر در بین جوانان - به دلیل عدم بهره مندی از اطلاعات مشاغل - به وجود می آید.

● شکاف عرضه و تقاضای کار

بیکاری ساختاری از عدم انطباق عرضه و تقاضای کار و همچنین تفاوت در مهارت های نیروی کار و تقاضای بازار حاصل می شود. عموماً با پیشرفت تکنولوژی و عدم تطابق نیروی کار با پیشرفت های جدید، بیکاری ساختاری حاصل می شود. این نوع از بیکاری در شرایط دیگری هم به وجود می آید و آن افزایش عرضه کار از طریق ورود فارغ التحصیلان جدید به بازار کار است.

عموماً عدم توانمندی بخشی از آنها با تقاضایی که در بازار وجود دارد، یک نوع بی نظمی در بازار کار پدید می آورد. این بی نظمی از آنجا ناشی می شود که تقاضای کار منطبق با عرضه نبوده و در نتیجه در کوتاه مدت و میان مدت - در صورتی که زیرساخت ها از شرایط مناسبی برخوردار نباشند - شاهد افزایش بیکاری خواهیم بود. البته باید به این مسأله توجه داشت که انعطاف ناپذیری دستمزدها (دستمزدهای دستوری) خود عامل مهمی در پدید آوردن بیکاری ساختاری است. اگر نظام دستمزدی از انعطاف کامل برخوردار باشد، با توجه به افزایش عرضه کار و عدم توانایی نیروی کار در ارایه خدمات در برخی شغل ها، نرخ حقوق پرداختی به آنها کاهش می یابد و بر عکس به دلیل کاهش عرضه کار در برخی شغل ها به دلیل نیاز به مهارت شغلی بالا، نرخ آن افزایش می یابد و نظام بازار آزاد به صورت خودکار، به تعدیل و تناسب عرضه و تقاضای کار می انجامد.

بیکاری ادواری یا کینزی در شرایطی به وجود می آید که تقاضای کل به شدت کاهش یابد. این بیکاری شباهت بسیار زیادی به بیکاری غیرارادی دارد و تنها در مواردی خاص با یکدیگر تفاوت دارند. بیکاری فصلی هم آن نوع از بیکاری است که به دلیل فقدان کار و اشتغال در زمان های خاصی از سال مثل زمان فراغت کشاورزان پس از برداشت محصول به وجود می آید.

بیکاری کلاسیک که از انواع دیگر بیکاری است، به دلیل موقعیت کیفی بازار به وجود می آید و مبیّن آن نوع از بیکاری است که در شرایط پیشی گرفتن نرخ دستمزدها از نرخ بازار ایجاد می شود. اقتصاددانان کلاسیک معتقدند دخالت های دولت در بازار کار مثل تعیین قانون حداقل دستمزد - که هزینه کارفرما را در قبال کارگری که از توانایی و مهارت کافی برای انجام کار برخوردار نیست افزایش می دهد - اقتصاد را از کارایی و کارآمدی و شرایط اشتغال کامل دور می سازد، چرا که علاوه بر تحمیل هزینه بیشتر از ارزش نیروی کار، آن دسته از افرادی را هم که به دلیل مهارت شغلی باید دستمزد بیشتری دریافت کنند، در همان سطح دستمزدی مقرر دستوری تثبیت می نماید و این چیزی به جز ناکارآمدی دستمزدها در تشویق تنظیم عرضه و تقاضای کار نیست.