سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

۲۰۱۹ اودیسه زمینی


۲۰۱۹ اودیسه زمینی

با گذشت بیش از بیست سال از ساخت و نخستین نمایش عمومی این فیلم, هنوز هم در گونه فیلم های علمی تخیلی اثری متفاوت به حساب می آید

اثری كه بر بسیاری از فیلم های این گونه پس از خود تاثیراتی پیدا و پنهان نهاده است، آثاری چون «شهر تاریك» (۱۹۹۷) و سه گانه «ماتریكس» و به نقل از نویسنده ای بهترین برگردان سینمایی از نابغه داستان های علمی- تخیلی، فیلیپ كی. دیك است كه آثاری چون «یادآوری كامل» (۱۹۹۰)، سه گانه «ماتریكس» (۲۰۰۱ _ ۲۰۰۰ _ ۱۹۹۹) و «گزارش اقلیت» (۲۰۰۱) با الهام از داستان های او ساخته شده اند و این فیلم نیز در پایان به خود نویسنده تقدیم شده است.

در اینجا از زاویه دیگر، شاید هم كمی متفاوت از نقد های صورت گرفته، به فیلم نگریسته شده كه ممكن است نگاهی به حواشی فیلم تلقی شود؛ اما اگر هم این طور باشد حاشیه ای است كه خود به اندازه یك اثر كامل و جداگانه حرف برای گفتن دارد. این وجه، وجه شهری اثر است كه در پاره ای موارد به عنوان شخصیت و عنصری غالب در طول فیلم سخن می گوید و نقش خود را بازی می كند كه حذف یا تغییر آن برای سازنده اثر احتمالاً كاری غیرممكن بوده است. ناگزیر هستیم كه بار دیگر فیلم را از ابتدا بررسی كنیم زیرا فیلم سرشار از نماها، صحنه ها و فصل هایی ارزشمند است كه مستقیم یا غیرمستقیم آنكه سخن می گوید شهر است.داستان فیلم در لس آنجلس سال ۲۰۱۹ روی می دهد، شهری آلوده و مملو از جمعیت. در این زمان بشر قادر شده به سیارات دیگر دست یابد و آنها را به عنوان سكونتگاه های آینده بشری برای خویش آماده كند. این كار توسط گروهی از انسان های شبیه سازی شده با عنوان بدل ها انجام می گیرد كه توسط یك شركت بین المللی متخصص در امور ژنتیك انجام می شود. این انسان های شبیه سازی شده در بعضی جنبه ها با انسان تفاوت دارند نخست آنكه برای اهداف خاص طراحی شده اند و توانایی بدنی بالاتری نسبت به انسان دارند، خاطره ای ندارند و آنچه كه به عنوان گذشته خویش می شناسند از ابتدا در ذهن ایشان قرار داده شده است و در نهایت آنكه عمری از پیش تعیین شده و معمولاً كوتاه دارند. مسئله مهم در خصوص آنها این است كه انسان سازنده این موجودات گمان می كند آنها خالی از احساسات بشری هستند و چالش اصلی فیلم از همین جا آغاز می شود. این بدل ها به تدریج از خود واكنش های احساسی نشان می دهند و با نوعی خودآگاهی و اینكه می دانند شبیه سازی شده هستند به دنبال افزایش طول عمر و زندگی نظیر سایر انسان ها هستند. در ادامه شورشی توسط آنها صورت می گیرد و تعدادی از آنها به دنبال نفوذ بدون شركت سازنده خود هستند. دست اندركاران شركت نیز ماموران ویژه ای را برای از بین بردن شورشیان اجیر می كنند كه نام بلید رانر بر آنها نهاده شده است. این عمل توسط انسان ها بازنشستگی تلقی می شود.

•كلانشهر آینده گستره شهر

۱- فصل كوتاه اما قدرتمند آغاز فیلم نخستین آشنایی ما با كلانشهر لس آنجلس در ۲۰۱۹ میلادی است. فیلمساز به صورتی آگاهانه پیش از معرفی و پرداختن به هر چیز دیگر محیطی را كه داستان در آن اتفاق می افتد نمایش می دهد. گستره ای وسیع از ساختمان ها كه هیچ حد و مرزی برای آن قابل تصور نیست. موسیقی ونجلیس، آهنگساز یونانی، از همان ابتدای كار به صورتی هوشمندانه دو حس را در ما ایجاد می كند وحشت از این محیط و حقارت در برابر گستره بی انتهای آن. شاید نخستین ویژگی این شهر كه بیننده با تماشای این سكانس متوجه آن می شود تیرگی و آلودگی فضای آن باشد. برای القای هرچه بیشتر این حس رنگ های تیره و گرم برای این صحنه انتخاب شده است و آن را از رنگ هایی چون سبز یا آبی خالی كرده است. شهر با بافتی فشرده نمایانده شده است كه هم در سطح گسترده شده است و هم در ارتفاع. این را می توان ناكارآمدی گزینه های انتخابی متخصصان شهرسازی در برابر خزش شهری آینده ناشی از افزایش جمعیت دانست. شعله های آتش كه در جای جای این تصویر تا آنجا كه چشم كار می كند از درون شهر زبانه می كشند به ظاهر خاستگاهی نامشخص دارند اما نمادی هستند از نابودی و تباهی این محیط. این نمای آغازین بلافاصله به چشم «روی» یكی از انسان های شبیه سازی شده برش می خورد. چشمی كه تمام صفحه را پر می كند و ما انعكاس شعله های آتش را در آن می بینیم. این چشم را می توان نمادی از وجدان آگاه بشر در آینده مورد نظر دانست كه صدایش به جایی نمی رسد و جز نظاره بر این تباهی كاری نمی تواند انجام دهد. این نمای آغازین بیش از آنكه محیط شهری زیبا در آینده را به همراه پیشرفت هایی كه بشر بدان ها دست یافته بنمایاند (به یاد بیاوریم نمای آغازین «عنصر پنجم» ساخته سال ۱۹۹۷ لوك بسون را) زیستگاهی رو به تباهی نظیر شهرهای جنگزده را به نمایش می گذارد كه تا پیش از ورود نخستین خودرو پرنده به نظر بیننده چنین می رسد كه اوضاع این شهر عادی نیست. پس از آن دوربین با حركتی آرام به كانون قدرت كلانشهر قرن بیست و یكمی نزدیك می شود. دو ساختمان هرمی شكل غول آسا كه یادآور اهرام باستانی مصر و یا هرم های اقوام آزتك است. بهتر است آنها را نمونه قرن بیست و یكمی آن بناهای باستانی تلقی كنیم. گرچه ما در ادامه فیلم متوجه نقش اصلی این ساختمان ها می شویم اما در هر حال این اشاره و كنار هم قرار دادن ضمنی مصر باستان و كلانشهر قرن بیست و یكمی تمایل همیشگی بشر برای دستیابی به قدرتی فراتر از دیگران را نشان می دهد. طعنه ای آگاهانه به اینكه بشر هنوز هم همان تمایلات تاریخی را دارد. این ساختمان ها كه مقر اصلی شركت سازنده انسان های شبیه سازی شده برای تسخیر و آماده سازی سیارات دیگر هستند در واقع نمادی هستند از برتری سرمایه داری نوین در عصر جهانی شدن دوره ای كه به نظر فرایند جهانی شدن به نقطه پایانی خویش نزدیك می شود. سرمایه داری كه در آن كارگاه، كارخانه و تولید انبوهی وجود ندارد و نمی توان دست به جداسازی مستقیم این موارد در عرصه شهر زد. كلانشهری كه در اینجا تصویر می شود بسیار به ادامه آن چیزی كه هم اینك در سطح برخی از نمونه های آن در حال وقوع است شباهت دارد. «همزمان با افزایش تعداد كلانشهرها و سهم فزاینده جمعیتی شان نقش و جایگاه آنها نیز در اقتصاد ملی و بین المللی افزایش یافته است و هم اكنون كانون تحولات اجتماعی- اقتصادی و نوآوری های فناوری محسوب می شوند.» (صرافی و تورانیان، ۱۳۸۳: ۷ ). كلانشهری كه در این فیلم تصویر می شود كانون علم و دانش آینده محسوب می شود یعنی فناوری شبیه سازی و تكثیر انسان. و رئیس این شركت بین المللی، البته اگر ملتی برای آن عصر بتوان شناخت، چون فرعونی در درون این ساختمان های هرم گونه به همان كارهای باستانی خود می پردازد، زندگی می بخشد، استثمار می كند و البته زندگی می گیرد و بدل ها در واقع همان بردگانی هستند كه در نهایت شورش می كنند. بهره كشی از هم نوع اینك پس از عبور از سرمایه داری سنتی و مدرن وارد مرحله جدیدی شده، نوع بشر به ظاهر جنبه ای انسانی و علمی به این قضیه بخشیده، دیگر هیچ انسانی مورد بهره برداری از هر جنبه آن قرار نخواهد گرفت بلكه این انسان های شبیه سازی شده هستند كه چون ساخته دست بشرند و بدون احساس تلقی می شوند مورد بهره كشی واقع می شوند (موردی كه در «هوش مصنوعی» ساخته سال ۲۰۰۱ استیون اسپیلبرگ نیز قابل مشاهده است) غافل از آنكه این ارگانیسم های زنده دارای احساس و خودآگاهی هستند و از همین زمان به بعد دیگر نمی توان به آنها ماشین خطاب كرد. فیلم در حقیقت مفهومی بسیار فراتر از آنچه كه مرسوم است برای انسان و انسانیت قایل است و شاید پاسخی باشد به چالش های مذهبی پیش روی شبیه سازی انسان. البته این پاسخ علمی تنها یك پیش بینی است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید