پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
اخوان در موقعیت مرزی
«شکست» مهمترین ویژگی شعرهای مهدی اخوانثالث است. حتی وقتی سالها از آن «شکست تاریخی» میگذرد و بهتدریج شکست شوک خود را از دست میدهد باز شکست مضمون یگانه خود را در اشعار اخوان پیدا میکند. بهتدریج شکست دیگر نه بهمثابه واقعهای تاریخی که نیازمند تامل است بلکه به مقولهای هستیشناسانه اگزیستانسیالیستی- بدل میشود، مقولهای وجودی که خاص انسان این محدوده یا آن محدوده، این تاریخ یا آن تاریخ نیست بلکه ویژه انسانیت انسان است. بعد از آن شکست، شاید زندگی به یک باره تمام آن معنایی که شاعر برایش در نظر دارد را از دست میدهد و معنا از دل کلیت تاریخی به دریافت جزیی خود فرد انسانی فرو کاسته میشود. در دوره شکست است که اخوان خود را مییابد زیرا نیاز به خودیابی همواره در وضعی فاجعهبار رخ میدهد. بدینسان شاعر بعد از آن شکست درصدد برمیآید به دنبال مسیر دیگری راه بگشاید.
«این حقیقت را پذیرایم که میگویند / رشته امید بیحاصل گسستن، بهتر از بیهوده دلبستن / هم پذیرم اینکه از بنبست مطلق بگسلی پیوند / تا مگر شاید / بار دیگر جد و جهد و کند و کاوت، جزم از مسیر دیگری راهیت بگشاید۱»
شکست پیامد موقعیت مرزی است، مقصود از موقعیت مرزی موقعیتی است که وجود با ناکامی حاد یا احیانا عدم روبهرو میشود، موقعیتهایی مانند: رنج، پوچی، یأس، عدم قطعیت در کار جهان و البته رویارویی با مرگ، موقعیتهای مرزیاند که همزمان ما را با شکست روبهرو میسازند. به تعبیر یاسپرس موقعیت مرزی گاه باعث میشود که به موقعیت نهایی که همان موقعیت شکست است برسیم زیرا به تعبیر یاسپرس موقعیت نهایی همان موقعیت شکست است. بهتدریج اما شکست در اندیشه اخوان به باوری فلسفی بدل میشود، این باور با خود یأس و بدبینی به همراه میآورد. مقصود از یأس بیباوری به تغییر در سرنوشت است، با این حال یأس اگرچه یأس است و موجد بیهودگی و تنهایی، اما در عین حال واجد قدرتی عظیم نیز هست و آن تولید قدرت بیهودگی* است، به بیانی سادهتر، هرگاه جهان همین است که هست و تنهایی آدمی هم واقعیتی ابدی است. بنابراین ممکن است این «امکان» بهوجود آید که بیهودگی پتانسیل خود را برای زیستن در لحظه جمعآوری کند، در این صورت «زمان پیوسته» تحتالشعاع «لحظه»، «کل» تحتالشعاع «جزء» و نگاه تاریخی در اخوان تحتالشعاع لحظاتی اگزیستانسیالیستی قرار میگیرد.
بدین سان سبکی از زیباییشناسی به مفهوم زیستن برای خود شکل میگیرد که ریشههای قوی خیامی دارد. برای آدمی که خیاموار در لحظه زندگی میکند دیگر «ابدیت به معنای پیکار مدام در «توالی ملالآور لحظههای زمان» و فراتر رفتن از نظرگاههای زمانمند محدود به قصد رسیدن به منظر رفیعتر ابدیت نیست ... او ابدیتی را ترجیح میدهد که همین پایین دراز میکشد و هرگز در آشوب زمان گرفتار نمیشود، چرا که ابدیت حقیقی نه در پس «یا این/ یا آن» بلکه در برابر آن ایستاده.۲»
«لذت آن لحظه را مانند قصری شاد / همچنان تا زنده باشم، زنده خواهم داشت۳»
درک لحظه در اخوان البته بهدلیل تاثرات ناشی از مجهولیت سرنوشت انسانی و همینطور از فناپذیری او نشات میگیرد، این تاثر را باید درک لحظه و مستی ناشی از آن جبران کند اما بهراستی «درک لحظه» که دیگر اصطلاحی متداول و از فرط استعمال فرسوده است، چه معنایی واقعی دارد؟ خود اخوان آن را سرشاری و لبالب شدن معنی میکند و میگوید؛ «یک لحظه اغراقآمیز، یک لحظه سرشار، لحظهای که از آن پرپر شده است، فرضکن اگر عاشق است، پر از عشقش، اگر کینه دارد پر از کینهاش و همینطور ... اما آن لحظهای که آدم خنثی است، بیحدت و حرارت است ... من میگویم نیستی، نبودن.۴» دقیقا در همینجاست که مستی موردنظر اخوان معنای دیگر مییابد. مستی بهنظر اخوان یعنی اشباع شدن از یک حس، از یک فضیلت و آن را تا انتها بسط دادن**. اخوان میگوید؛ «مقصودم از مستی همین سرشاری و لبالب بودن است.
حالتی که مثلا در خشم به انفجار برسد در هر حال به حد اوج و اعلا و سرشاری از آن حال برسد. یعنی برسد به آن لحظهای که هیچ چیز جز آن نبیند، در او محو شود ... من این را میگویم مستی، نه چیز دیگر۵» اخوان شعرهای «در حیاط کوچک پاییز، در زندان» را در اواسط دهه ۴۰ در فضایی کاملا شخصی و دقیقا زیباییشناسانه -به معنای سبکی فردی و زیستن برای خود- مینویسد برخلاف شعرهای کتاب دیگرش «زندگی میگوید اما ...» که دغدغه «دیگری» دارد. اکنون که سالهای بیشتری هم از آن «شکست» میگذرد سرشار از «من» ادامه گفتوگو درباره هستی را بس میکند تا لحظه را از دست ندهد و «آن» را دریابد. «گفت او از بودن، اما من / از شدن گویم / باده هر بادهست / آه!/ بس کنم دیگر / خالی هر لحظه را سرشار باید کرد از هستی / زنده باید زیست در آنات میرنده / با خلوص نابتر مستی / چیست جز این؟ / نیست جز این راه۶»
بعضی از مضامین مهم اگزیستانسیالیستی در این شعر اخوان در کنار هم قرار گرفتهاند. «لحظه» و «شدن» از جمله این مضامینند. این مضامین با آن حال و هوای خیامی جملگی در پی آنند تا به مدد «قدرت بیهودگی» که برآمده از باور به فناپذیری انسان است خود را ولو «لحظهای» از مرداب نیستی رهایی بخشند. رهایی موردنظر اخوان دیگر رهایی اجتماعی نیست بلکه نوعی رهایی فردی است که در «لحظه» انجام میپذیرد، این همه آن توقعی است که اخوان از لحظه دارد. تحقق نیافتن این توقع در مقیاس لحظه اخوان را گاه به آه، کاش و افسوس میکشاند.
«کاشکی یک روز، یک ساعت / کور خود کوک زمان را خواب میشد کرد / و گریزان سحر تصویر سعادت را، / چون پریزادان روح عطر در شیشه- / خواب و آنگه قاب میشد کرد، / آه۷»
نادر شهریوری (صدقی)
پینوشتها:
۱- «زندگی میگوید» اخوان از شعر زمانه ۲ ص۱۲۱
۲- کییر کگلو کاپوتو ترجمه صالح نجفی ص۴۱
۳و۷- «دوزخ اما سرد» اخوان از شعر زمانه ۲ ص ۳۰۷
۴و۵- ناگه غروب کدامین ستاره ص۴۳۴
۶- در حیاط کوچک پاییز، در زندان اخوان از شعر زمانه ۲ ص۳-۲۶۲
* هملت نمونهای از قدرت بیهودگی است، بیهودهیافتن زندگی و جهان به او چنان قدرتی میدهد تا کارش را تا نهایت پیش برد.
** به نظر نیچه حد نهایی تجربه کردن زندگی بسط یک حس یا یک فضیلت و اشباعشدن از آن است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست