پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قصه تلخ زندگی


قصه تلخ زندگی

نگاهی به فیلم روزهای زندگی

این از آن جنس فیلم هایی است که همیشه مورد لطف و عنایت داوران جشنواره فجر قرار داشته است و پیش بینی دادن این چند سیمرغ به « روزهای زندگی» چندان هم سخت نبود.

با اینکه فیلم را دوست دارم اما نمی دانم چرا متقاعد نمی شوم که سیمرغ بهترین فیلم و کارگردانی حق «روزهای زندگی» بوده؟!

در مورد سیمرغ بهترین فیلم که خب به خودم می قبولانم هر چه باشد این یک فیلم ارزشی است که باز هر چه باشد در این سال ها انقدر فیلم بی سر و ته در این ژانر دیدیم (لازم هست مثال بزنم؟!)، یا اگر هم فیلم های جمع و جور و خوبی مثل «کودک و فرشته» در کار بوده انقدر مهجور و مظلوم اکران شده که ندیدیمش یا حتی اگر شرایط اکران هم خوب بوده باشد فیلمی مثل «بیداری رؤیاها» دیدیم که هزار بار بابت پرداخت بد سوژه ی ناب از دست رفته اش حسرت خوردیم.در چنین شرایطی باید هم از دیدن « روزهای زندگی» کمی بیش از حد ذوق زده شویم.

پس اینکه سیمرغ بهترین فیلم به فیلم شیخ طادی برسد اصلا جای تعجب ندارد اما در مورد کارگردانی، فصل آغازین فیلم مثال بارزی است برای قاب بندی های غلط فیلمساز که به لطف ریتم تند و تدوین متناسب با جو فیلم زیاد به چشم نمی آید.بر عکس قاب بندی هایش در بعضی نماها اما از میزانسن های خوب شیخ طادی نمی توان به سادگی گذشت.او به خوبی و باورپذیری هر چه تمام تر توانسته آن فضای پرالتهاب و تنش جنگ را به بیننده منتقل کند.

داستان فیلم درباره ی یک زوج پزشک است که در آخرین روزهای جنگ تحمیلی به مداوای مجروحان در پناهگاه زیرزمینی یک بیمارستان صحرایی مشغولند.علیرغم اعلام قطعنامه ۵۹۸ مبنی بر صلح،جنگ همچنان ادامه دارد و شخصیت های اصلی نیز باید تا رسیدن نیروهای خودی مقاومت کنند.

« روزهای زندگی» درامی است که از باورها و مسائل معنوی شکل گرفته و طی یک روایت ساده کنش و واکنش بین قهرمان با ضدقهرمان را روایت می کند.

رنجی که معمولا از فیلمنامه هایمان می بریم پرداخت ناقص و نخ نمای شخصیت های اصطلاحا خاکستری است که البته در « روزهای زندگی» اینطور نیست و ما با شخصیت های واقعا خاکستری روبرو هستیم.

مهمترین نقطه ضعف فیلمنامه « روزهای زندگی» هم بر می گردد به همین شخصیت هایش.آنجایی که اولا معرفی شخصیت ها به بیننده با شتاب صورت می گیرد و در ثانی فکر می کنم تماشاگر با اتفاقات همذات پنداری می کند نه با آدم هایش. تماشاگر اتفاقا غیر از آنچه که عشق خانم دکتر به همسرش است فقط سختی ها و تلخی های ناشی از اتفاقات جنگ را درک می کند و در واقع شناخت کاملی از خود شخصیت های اصلی قصه به دست نمی آید.

به جز چند اشتباه فاحش در تدوین از سوی واروژ کریم مسیحی باتجربه که چندتایش را در همان چند سکانس اول فیلم می بینیم، « روزهای زندگی» تدوین مناسبی دارد.فیلمبرداری خوب و البته نقش مثبت و مؤثر جلوه های ویژه میدانی را هم نمی توان نادیده گرفت.

این بار نه فرح نژاد معرکه است نه قاضیانی خاص تر و متمایز تر از سایر بازی های خوبش. اما بازی های خوب این دو در قالب شخصیت های اصلی « روزهای زندگی» بعد دیگری از زیبایی های این فیلم را به نمایش می گذارد.

بازی برونگرا و پر جنب و جوش حمید فرخ نژاد در مقابل بازی درونگرای زیرپوستی هنگامه قاضیانی که در نماهای مختلف با آن نگاه ها و سکوت پرحرفش بروز پیدا می کند در این فیلم فضای متضاد و مکملی بوجود آورده است.

تا یادم نرفته بگویم آنجایی که اتومبیل روی تپه منفجر می شود یکی از زیباترین و استانداردترین صحنه های « روزهای زندگی» است.

آن چیزی که مسلم و انکارناپذیر است این است که « روزهای زندگی» از لحاظ ساختار بصری اش انصافا چشم نواز است و همین آن را از خیلی از فیلم های هم گونه اش حتی می توان گفت در تاریخ سینمای جنگ ما متمایز می کند.

شیخ طادی نشان داد می توان در کنار آثار نام هایی مثل حاتمی کیا،درویش،باشه آهنگر و ... باز هم شاهد روایتی نو از جنگ باشیم.

در هر حال « روزهای زندگی» یک قدم به جلو در کارنامه پرویز شیخ طادی به حساب می آید و فیلم شریف و محترمی است.

حمید سلجوقی