سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

شخصیت های بیمارگونه را بشناسیم


شخصیت های بیمارگونه را بشناسیم

شما نیز در طول زندگی و در موقعیت های متفاوت با افرادی برخورد کرده اید که همواره به همه چیز شک می کنند و یا افرادی که از حضور در اجتماع و فعالیت های دسته جمعی طفره می روند و یا همیشه به دیگران وابسته اند و بار مسئولیت خود را به دوش بقیه می اندازند, نمونه هایی از این قبیل افراد به درجات مختلف, دچار نوعی از اختلالات شخصیتی هستند و

شما نیز در طول زندگی و در موقعیت های متفاوت با افرادی برخورد کرده اید که همواره به همه چیز شک می کنند و یا افرادی که از حضور در اجتماع و فعالیت های دسته جمعی طفره می روند و یا همیشه به دیگران وابسته اند و بار مسئولیت خود را به دوش بقیه می اندازند، نمونه هایی از این قبیل افراد به درجات مختلف، دچار نوعی از اختلالات شخصیتی هستند و از آن جا که اختلال شخصیت بر روابط فرد با اطرافیان تاثیر سوء می گذارد مهم ترین تاثیر این نوع اختلال خود را در روابط خانوادگی نشان می دهد توصیه روان پزشکان این است که تنها با مشاهده این قبیل رفتار و واکنش ها که به نوعی زنگ خطری است برای شروع مشکلات بعدی درصدد رفع آن باشیم و به جای برچسب زدن، سعی کنیم با کمک و مشورت اهل خبره، نوع اختلال را شناسایی کنیم. در این خصوص با دکتر علی طلایی، روان پزشک به گفت و گو نشستیم.

وی با دسته بندی اختلالات شخصیتی در سه گروه به بیان مشخصات این بیماران می پردازد. دکتر علی طلایی در لا به لای سخنانش بارها بر این موضوع تاکید می کند که با مطالعه این مطلب دچار اضطراب و نگرانی نشویم، به یکدیگر انگ نزنیم بلکه بیان این مشخصات که با شدت و ضعف در دیگران یا حتی خود ما دیده می شود، راهگشای ما برای درمان باشد و شناسایی بیماری را برعهده روان پزشکان و اهل فن بگذاریم و بدون هیچ قضاوت و پیش داوری تنها با مشاهده چنین رفتارهایی به ویژه در جوانان و نوجوانان به فکر چاره باشیم.

وی در ادامه در مورد شخصیت، تعریفی جامع دارد. او شخصیت افراد را مفهوم کلی می داند که ما با مشاهده رفتار به شخصیت فرد می بریم. در واقع برای شناخت شخصیت باید دو جنبه رفتار فردی و اجتماعی را مدنظر داشته باشیم. وی می افزاید: صفاتی که به شکل معمول در افراد وجود دارد اگر به شکل بیمارگونه ای درآید، فرد دچار اختلال شخصیت خواهد شد.به عبارتی مجموعه صفات شخصی افراد اگر از حدود خود خارج شود وی دچار اختلال شخصیت می شود.دکتر طلایی، اختلال شخصیت را به ۳دسته کلی تقسیم بندی می کند. در گروه اول، سه نوع اختلال شخصیتی دیده می شود:پارانوئید(بدگمان)، اسکیزوئید و اسکیزوتایپال در گروه دوم هم ۴ نوع اختلال شخصیتی وجود دارد که عبارتند از: اختلال ضداجتماعی، مرزی، نمایشی و خودشیفته و در گروه سوم، افرادی با اختلالات مردم گریز یا اجتنابی وابسته و وسواسی جبری قرار می گیرند.وی با معرفی خصوصیات تک تک گروه ها می گوید:در اختلال بدگمانی، افراد مبتلا تنها به یک فرد خاص و یا شرایط خاص بدگمان نیستند بلکه مشخصه اصلی این افراد شک پایداری است که نسبت به همه دارند.

این افراد گمان می کنند که اطرافیان، همسایگان، هم محلی ها، همکاران و خانواده نسبت به آنان نظر سوئی دارند. بالطبع چنین افرادی متخاصم، تحریک پذیر، خشمگین و بسیار متعصب هستند.اغلب به همسرشان سوءظن دارند و همیشه با بدگمانی به رفتار دیگران نگاه می کنند. وی در ادامه می گوید: اگرچه بدگمانی در افراد زیادی دیده می شود اما این نوع بدگمانی در مردان بیشتر از زنان دیده می شود. همان طور که در ابتدا گفتم اگر این بدگمانی گسترش یابد و بر روابط فرد تاثیر بگذارد به اختلال تبدیل می شود و به دلیل روابط محدود، در نهایت این افراد در محیط خانه و محل کار دچار مشکل می شوند.فرد بدگمان همیشه به دنبال تفسیر رفتار دیگران است و برای آنان پرونده سازی می کند، خطای دیگران را به یاد می سپارد و آن را به سختی از یاد می برد، چنین فردی نمی تواند خطای سهوی اطرافیان را ببخشد و در وفاداری دوستان خود هم شک می کند.

این فرد بدگمان، بسیاری از عادت های ناپسند خود را به دیگران نسبت می دهد و همین موضوع را دلیل بدگمانی خود تلقی می کند، نمی تواند به دیگران اعتماد کند و به همین دلیل دوستان زیادی ندارد.وی در ادامه می گوید و اما اختلال دیگر در گروه اول را تحت عنوان«اسکیزوئید» می شناسیم. به افرادی که دارای انزوای اجتماعی ، تعامل اجتماعی ضعیف و حضور کم رنگ در جمع و احساسات عاطفی ضعیفی می باشند اطلاق می شود اگرچه این افراد ممکن است در برخی کارها موفق باشند و با داشتن این اختلال تحت فشار قرار نگیرند.اما از ورود به اجتماع و برخورد با دیگران احساس خوبی ندارند و به همین دلیل بسیاری از موقعیت های اجتماعی خود را از دست می دهند.این قبیل اشخاص به تعریف، تمجید و ایراد گرفتن دیگران بی اعتنا هستند شیوع این اختلال در ۷ درصد جمعیت دیده شده است و عده نسبتا زیادی به درجاتی از این اختلال رنج می برند.

این روان پزشک با بیان شباهت اختلال اسکیزوتایپال با اسکیزوئید چنین می گوید:مشخصه گروه اسکیزوتایپال تا حدودی شبیه اسکیزوئید است. یعنی افراد کناره گیری می کنند اما فرق آن ها در بیان احساسات غیرواقعی، تفکرات عجیب و نامتعارف است این افراد به جنون نزدیک تر می کند. تفکر و تکلم نامتعارف و مبهم و اعتقادات عجیب باعث شده که حتی در ظاهر، زندگی، نوع لباس پوشیدن، از حالت متعارف خارج شوند و از مردم فاصله بگیرند و دیگران نیز به دلیل وضعیت نامتعارف این افرادتمایلی به نزدیک شدن و برقراری روابط با آنان ندارند و در نهایت در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل خواهند شد.دکتر طلایی، گروه دوم اختلالات شخصیتی را با توصیف شخصیت ضداجتماعی شروع می کند، اختلالی که ۳ درصد مردان و یک درصد زنان را گرفتار می کند این افراد از تن دادن به هنجارهای اجتماعی ناتوان هستند.گویی این افراد وجدان ندارند و از رفتارهای هنجارشکن و آسیب رسان خود احساس عذاب نمی کنند و در سابقه این قبیل بیماران رفتارهای ضد اجتماعی به فراوانی دیده می شود. آن ها می توانند اشخاصی بسیار فریبکار، دروغگو و کلاهبردار باشند که از این طریق سودجویی می کنند.به قوانین احترام نمی گذارند و اغلب قانون شکن هستند. افراد تکانشی و پرخاشگر در این گروه قرار دارند.

این قبیل افراد دسته و گروه تشکیل می دهند و برای اجتماع ایجاد مزاحمت می کنند. معمولا در فسادهای اجتماعی، اقتصادی می توان ردپای این افراد را دید، لاابالی گری جنسی، کودک آزاری و همسرآزاری در پرونده این افراد زیاد دیده می شود و از هنجارشکنی های خود احساس پشیمانی نمی کنند.وی به مشکلات زیادی که این افراد در جامعه ایجاد می کنند، اشاره می کند و می گوید: این افراد از اختلال شخصیت خود اطلاع ندارند و رفتارهای ناهنجار برای خود فرد، قابل قبول و پذیرفتنی است و اما افراد با شخصیت مرزی که مشخصه اصلی آنان بی ثباتی و ناپایداری است. بی ثباتی در احساس و روابط عاطفی. از خصایص عمده این قبیل افراد بی ثباتی در روابط بین فردی است که در واقع نگرانی و اضطراب را به همراه دارد. رفتارهای تکانشی از قبیل خودزنی، تیغ زنی و رفتارهای نمایشی در این گروه بسیار دیده می شود.

احساس پوچی عمیق که به دنبال آن افسردگی و در نهایت ممکن است به خودکشی بینجامد در پرونده این افراد دیده می شود.در اختلال شخصیت نمایشی هم افرادی با تحریک پذیری بالا و برون گرا قرار می گیرند که رفتارهای پررنگ و لعاب و متظاهرانه ای را از خود به نمایش می گذارند و در حالی که خود را شیفته نشان می دهند، وابستگی عمیق و طولانی مدت ندارند. این افراد موضوع کوچکی را بسیار بزرگ جلوه می دهند، در جمع به دنبال جلب توجه دیگران هستند و دوست دارند کانون توجه دیگران قرار گیرند.

اغلب این افراد احساسات پایدار ندارند و خیلی زود تحت تاثیر بیان احساسات دیگران قرار می گیرند و با اندک تعریف و تمجید سایرین به هیجان می آیند. دکتر طلایی می گوید: در اختلال «خودشیفته» که یکی دیگر از اختلالات شخصیتی است باید بگویم، در این افراد شدت خودشیفتگی بالاست و فرد خود را بزرگ و بی نظیر می بیند و با دیگران از زاویه برتری جویی برخورد می کند. این صفت باعث می شود که او تحمل انتقاد دیگران را نداشته باشد و با انتقادها با بی اعتنایی برخورد کند و در روابط با دیگران فقط خود را قبول دارد، روابط این قبیل اشخاص شکننده است و در روابط بین فردی دیگران را استثمار می کنند، با دیگران همدردی ندارند این صفت به دلیل اعتماد به نفس پایین در این بیماران است و آنان را مستعد افسردگی می کند. این روان پزشک به بیان تفاوت اختلال مردم گریز و اسکیزوئید اشاره می کند و می گوید: در گروه سوم اختلال مردم گریز قرار می گیرد که برخلاف اسکیزوئید که کناره گیری از اجتماع با تمایل خود فرد صورت می گیرد در این گروه فرد متوجه این مشکل رفتاری خود می شود و از آن رنج می برد و به دلیل نگرانی از طرد شدن توسط دیگران گوشه گیری اختیار می کند این بیماران افراد خجالتی هستند که از طرفی تمایل به معاشرت با دیگران را احساس می کنند اما دوست دارند دیگران تضمین های زیادی بدهند تا از او کناره گیری نکنند و به دلیل نگرانی از تحقیر، از ارتباط با دیگران خودداری می کنند و در نهایت تنها و منزوی می شوند.

در شخصیت وابسته که جزو گروه سوم به شمار می آید شخصیتی داریم که به شکل بیمارگونه مسئولیت خود را به عهده دیگران می اندازد و به دلیل همین خصوصیات از تنهایی رنج می برد چرا که دوست دارد همیشه تحت حمایت دیگران قرار بگیرد این افراد به دلیل اعتماد به نفس پایین همیشه دیگران را معیار سنجش عملکرد خود قرار می دهند.در پایان دکتر طلایی ضمن بیان مجدد این موضوع که نباید با مشاهده یک یا دو نشانه از مشخصات اختلال شخصیت بلافاصله برچسب بیماری حاد و اختلال شخصیت جنون و... را به افراد زد می افزاید: تشخیص بیماری تنها به عهده روان پزشکان است و اطرافیان باید ضمن مشاهده ناهنجاری های رفتاری به کارشناسان مراجعه کنند وی در بیان اختلال شخصیت های وسواسی اجباری می افزاید که نباید آن را با بیماری وسواس اشتباه کرد.ویژگی اصلی این افراد نظم و ترتیب زیاد و هیجانات محدود است همه چیز باید سر جای خودش قرار بگیرد .

این وسواس به حدی است که اگر میز کار فرد کمی جا به جا شود او نمی تواند کارش را انجام دهد و کار به جایی می رسد که دل کندن از لوازم و لباس های کهنه و قدیمی نیز برای او سخت است. این قبیل افراد به دلیل کمال طلبی افراطی و حساسیت زیادی که نشان می دهند هم خود و هم اطرافیانشان را می آزارند و متوجه این رفتارشان نمی شوند.گرچه بسیاری از این خصوصیات با شدت وضعف در میان بسیاری از ما دیده می شود که نباید نام آن را بیماری یا اختلال گذاشت اما زمانی که این ویژگی از حد و مرز خود خارج شود و بر روابط سالم و سازنده فرد تاثیر بگذارند نه تنها سلامت جسم و روح او را به خطر می اندازد بلکه باعث برهم زدن امنیت و سلامت خانواده و اجتماع می شود و حتی کار را به جایی می کشاند که بنیان یک خانواده را بر هم می ریزد.حوادث زیادی در جامعه ما اتفاق می افتد که به دلیل بدگمانی پدر خانواده مرتکب قتل همسر و فرزندانش می شود و بعد از آن هم احساس عذاب وجدان نمی کند. عوامل متعددی وجود دارد که باعث برهم ریختن و نامتعادل شدن ویژگی های فردی و اجتماعی افراد می شود و آنان را در دام اختلالات شخصیتی گرفتار می سازد به این افراد باید به دیده بیمار نگاه کرد ، بیمارانی که درمان آنان حتی تا پایان عمر نیاز به زمان دارد.

رمضانی