یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

ادبیات و ضرورت مخاطب شناسی


ادبیات و ضرورت مخاطب شناسی

گاه در برخی از محافل ادبی که منتقدان دست در پنجه شاعر یا نویسنده ای انداخته اند و با جدیت هرچه تمام تر اثر ادبی او را به بوته نقد کشیده اند، در این سوی میدان هم شاعر یا نویسنده گرفتار …

گاه در برخی از محافل ادبی که منتقدان دست در پنجه شاعر یا نویسنده ای انداخته اند و با جدیت هرچه تمام تر اثر ادبی او را به بوته نقد کشیده اند، در این سوی میدان هم شاعر یا نویسنده گرفتار آمده در این میدان نقد و نقادی، هرچه در چنته دارد را به میان آورده و با توان بسیار بالایی به دفاع از اثر ادبی خود پرداخته است. البته اغلب این میادین نقد و انتقاد ادبی پیروزی ندارد، زیرا منتقد وقتی پافشاری شاعر یا نویسنده را می بیند که به هیچ وجه نمی خواهد از گفته و کرده خویش اظهار پشیمانی کند، با لحنی پر از راز و رمز می گوید: «هر آنچه را لازم بود، گفتیم، خواه پند گیر و خواه...» ناگفته نماند شاعر یا نویسنده پراحساس هم که نمی خواهد قافیه را ببازد، با تحکم و جدیت جواب می دهد: «ما هم برای دل خودمان شعر یا داستان گفته ایم، خواهی لذت ببر، خواهی...» و سرانجام جلسه نقد با یک احوال پرسی ظاهری و خداحافظی سراسر مهر و محبت به پایان می رسد.

در این نوشتار ما قصد نداریم درباره نقد سخن بگوییم، بلکه همانطور که از عنوان این نوشتار روشن است، قصد داریم درباره مخاطب شناسی شاعر یا نویسنده بحث کنیم؛ همان امری که به ظاهر ساده است، اما در پس این ظاهر ساده از چنان پیچش و گنگی روبه رو است که اگر خالق یک اثر ادبی خوب به زوایای آن پی ببرد، آثاری بسیار نغز و اثرگذار خلق می کند که نه تنها باعث شهرت او می شود، بلکه مخاطبان بسیاری را به خود جلب می کند.

مخاطب شناسی، یعنی یک قدم جلوتر از مخاطب بودن است، قبل از این که اثری تولید شود، مخاطب را خوب بشناسیم و قبل از این که او حرف بزند و راجع اثر ادبی مان نظری بدهد، بدانیم او انتظاراتی از ما دارد و بعد از مطالعه شعر و یا داستان ما به دنبال چه خواهد بود. پس پرواضح است هر میزان که بدانیم او به دنبال چیست و در جست وجوی چه چیزی واژگان شعر یا داستان ما را کنکاش می کند، ما خود پیش قدم شده و با ارائه اثری خوب به نیازهایش پاسخ بدهیم. مخاطب شناسی زمان و مکان نمی شناسد و شاعری چون حافظ، نمایشنامه نویسی چون شکسپیر و رمان نویسی چون ویکتورهوگو مرز زمان و مکان را می شکند و جاودانه می شود. اما گاهی هم در حصار زمان و مکان محضور است و نویسنده یا شاعر خود را ملزم می کند براساس انتظارات مردم زمان و مکانی خاص، آثاری در خور درخواست های آنان ارائه دهد. حال اگر یک شاعر یا نویسنده مخاطب خود و انتظارات او را بشناسد، به درخواست های او احترام می گذارد و ضمن احترام گذاشتن به انتظارات او با همدیگر هم حسی و همفکری می کنند. پس درک کردن سلایق مخاطبان، خود می تواند از دلایل موفقیت یک اثر ادبی باشد. احترام گذاشتن به انتظارات مخاطبان با مقوله تحت تأثیر بودن و از دست دادن استقلال فکری نویسنده تفاوت بسیاری دارد. روشن است که می دانیم که از لوازم موفقیت شاعر و نویسنده ای، این است که بین شاعر و یا نویسنده به عنوان فرستنده و مخاطبان به عنوان گیرندگان، رابطه حسی قوی برقرار شود.

یک شاعر یا نویسنده خوب زمانی مخاطب شناس خوبی خواهد شد که یک نقدپذیر خوبی باشد و این نکته را به خود بقبولاند که در میان نقادان مختلف، بهترین نقاد، «مخاطبان» هستند. شاید نقدشان حرفه ای نباشد و به ظاهر در آنها کمتر نشانی از یک نقد منسجم و همه جانبه باشد؛ اما همین نقد ظاهراً ساده و پیش پا افتاده، می تواند به نویسنده یا شاعر جهت فکری و احساسی مناسبی بدهد، او ضمن شناخت خوب و جامع مخاطب خویش رو به کمال پیش برود. پس بر کسی که خالق اثری ادبی است لازم است بر نظرات مخاطبان خود احترام بگذارد و بدون تفکر و تأمل از کنار آنها نگذرد. یعنی یک نویسنده و یا شاعر موفق کسی است که در برابر کوچک ترین نقد هم اندک تأملی کند. نقدها را دسته بندی نماید. آن که خوب است نگهدارد و از آن تأثیر بگیرد. نشانه های تأثیرگذاری خودش را در آثار بعدی اش نشان بدهد. در برابر نقدهای بد و حتی گزنده و مغرضانه از خود واکنش منفی نشان ندهد و بدانها با دیدی مثبت نگاه کند.

یک نویسنده و شاعر موفق در کارش، کسی است که علاوه بر شناخت مخاطب خود و حالات وی به نظرات ایشان نیز احترام بگذارد و از آنها استقبال کند. پس چه خوب است نویسندگان و شاعران در کنار چاپ آثار خود و برگزاری نشست های گوناگون نقد ادبی، صفحه ای تحت عنوان نظرخواهی در پایان اثرشان به چاپ برسانند و این چنین از مخاطبان خودشان بخواهند تا محتویات آن اثر را به بوته نقد بکشند.

اکبر خوردچشم