دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

امروز با سعدی ـ چهارشنبه ۲۰ مهر


امروز با سعدی ـ چهارشنبه ۲۰ مهر

کیست آن لعبت خندان که پریوار برفت؟
که قرار از دل دیوانه بیکار برفت
باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آبِ گلزار بشد، رونق عطّار برفت
صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم
چون بدیدیم، زبان …

کیست آن لعبت خندان که پریوار برفت؟

که قرار از دل دیوانه بیکار برفت

باد بوی گل رویش به گلستان آورد

آبِ گلزار بشد، رونق عطّار برفت

صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم

چون بدیدیم، زبان سخن از کار برفت

بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را

که مرا در حق این طایفه از کار برفت

در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال

به سرت کز سر من آن همه پندار برفت

آخر این مور میان بستهٔ افتان خیزان

چه خطا داشت که سر کوفته چون مار برفت

به خرابات چه حاجت که یکی مست شود؟

که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت

به‌نماز آمده محراب دو ابروی تو دید

دلش از دست ببردند و به زنّار برفت

پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند

نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت

تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی!

که به پهلو نتوانی به سر خار برفت