سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
اندیشه های مایكل همر
مایكل همر (MICHAEL HAMMER) در سال ۱۹۴۸ در آمریكا متولد شد. مدرك كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكترای خود را در رشته علوم رایانه از دانشگاهMIT اخذ كرد و در آن دانشگاه به تدریس مشغول شد. او در حال حاضر مدرس عالی در دانشكده اسلوان دانشگاه MIT است. علاوه بر آن او بنیانگذار و مدیر چندین شركت معتبر در زمینه فناوری پیشرفته و مشاور شركتهای بزرگ دنیاست. سالانه هزاران نفر در سمینـارهای او حضور مـی یابند. فرایند مهندسی مجدد(REENGINEERING) كه در دهه ۱۹۹۰ عرضه گردید با نام او پیوند خورده است.
او را پدر، مظهر و مفسر مهندسی مجدد دانستــه اند. او همواره پشتیبان اندیشه مهندسی مجدد بوده است. اندیشه ای كه پیتر دراكر آن را در تقریظی كه بر كتاب مر نوشته مدیریت نوین كار خوانده است. مر معتقد است آنچه در سده بیستم در زمینه مدیریت آموخته ایم تنها مناسب سازمانهای وظیفه گرای موجود است. برای اداره سازمانهای فرآینــد محور باید در همه زمینه ها بازاندیشی كرد.
مقالات بسیاری از او در مجلات و نشریات معتبر جهانی منتشر شده است. كتابهای او در زمینه مهندسی مجدد و به ویژه كتاب مهندسی مجدد شركتها كه در سال ۱۹۹۳ منتشر گردید در میلیونها نسخه و به ۱۹ زبان ترجمه و منتشر شد و تفكر مهندسی مجدد را به میلیونها نفر در سراسر جهان معرفی كرد. مجله بیزینس ویك در سال ۱۹۹۲ او را یكی از چهار متفكر بزرگ مدیریت در دهه ۹۰ معرفی كرد و مجله تایم در سال ۱۹۹۶ او را یكی از ۲۵ آمریكایی تاثیرگذار لقب داد. مجله فورچون كتاب او را یكی از سه كتاب مهم در دهه اخیر دانسته است. مر بر این باور است كه مهندسی مجدد به همان اندازه كه بر پایه های علمی مبتنی است، كاری هنری است. تغییر وضعیت از توجه به وظیفه های تخصصی به فرآیندها در سازمان، خود انقلابی است كه بنیان شركت را در جهت دستیابی به بهبودهای چشمگیر دگرگون می سازد و از یك سازمان وظیفه گرا و سنگین و متوجه به درون، سازمانی فرآیندگـرا و انعطاف پذیــــر و ارزش آفرین برای مشتری تبدیل می كند.
در این حالت نقش كاركنان سازمانها نیز تاثیرگذار می شود و توجه آنها از رئیس به مشتری بر مــی گردد و باور خودمدیریتی در نهاد نیروی انسانی ریشه می دواند. به باور مر، شرایط امروز كسب و كار به گونه ای است كه مصرف كننده نسبت به تولیدكننده حاكم است و مشتری درصدد دستیابی به ارزشهای موردنظر خود از راه فرآیندهای یك سازمان است نه مدیریت و ساختار و وظایف و فعالیتهای تعریف شده در سازمان و یا چیزی دیگر. او نتیجه را می خواهد و ارزش مورد نظرخود را می جوید. همر معتقد است فرآیند مهندسی مجدد بدون اینكه لزوماً به كوچك سازی سازمان منجر شود از حجم كارهایی كه ارزش افزا نیستند می كاهد و مراحل دستوردهی و نظارت را كم می كند.
او مهندسی مجدد را فرآیندی از بالا به پایین می داند كه نقش رهبر سازمان در آن بسیار حساس است. هم اوست كه راهبرد و انگیزش و یكپارچگی را ایجاد مــی كند به گونه ای كه موج مهندسـی مجدد به صورت همه جانبه تمامی بخشهای سازمان را در بر می گیرد و طرحی نو در می افتد. مایكل همر، دست زدن به مهندسی مجدد را كاری كارستـان می داند كه به سفـر به دنیای ناشناختــه ها می ماند و اگر دقـت كافی در تحقق صحیح آن صورت نگیرد ناكام خواهد ماند. او به خوبی اشتباهاتی را كه در این زمینه ممكن است صورت گیرد برمی شمرد و همگان را به اجتناب از ارتكاب آنها هشدار می دهد. همر، در عین حال از به كارگیری نابجا و نادرست مهندسی مجدد ابراز نگرانی می كند و معتقد است كه هنوز بسیاری هستند كه درك درستی از این فرایند ندارند. به همین جهت درست عمل نشدن مهندسی مجدد را به گردگیری میز وصندلی ها در درون ساختمانی ویرانه شبیه می داند.
به هرروی، اندیشه مهندسی مجدد نیز در كنار بسیاری نظرات مدیریتی دهه های اخیر توسط او تبیین و عرضه شده است. نكات مثبت و جنبه های مبهم اجرایی این اندیشه را می توان از لابلای سه كتاب و مقالات متعدد او در این زمینه استنباط كرد. گرچه او خود معتقد است كه مهندسی مجدد نسخه ای نیست كه به صورت یكسان برای تمامی سازمانها قابل اجرا باشد و بسیاری شرایط در آن تاثیر گذار است. او متواضعانه در تقدیم یكی از كتابهای اصلی خود اعتراف می كند كه از معلمانش بسیار آموخته، بیشتر از آن از همكلاسهایش و بیشترین را از شاگردانش.
●نام شما و «مهندسی مجدد» به یكدیگر گره خـــورده است. شما را پدر مهندسی مجدد نامیده اند. آیا واقعاً شما مهندسی مجدد را ابداع كرده اید؟
مایكل همر: ابتدا می توان گفت ما آن را كشف كرده ایم. پیش از بررسیهای ما نیز شركتهایی به كار مهندسی مجدد پرداخته بودند ولی شناختی از آن نداشته و با روشهای خطرناكی اقدام مـــی كردند. ما به جستجوی تعریف، روشنگری نظام دهی مهندسی مجدد برآمدیم تا آن را به صورت فرایندی سنجیده در آوریم. به تعبیر پیتر دراكر اگر كاری تنها انجام می گیرد و شناخته نیست مانند این است كه هنوز ابداع نگردیده است.
●چه تعریفی می توان از مهندسی مجدد به دست داد؟
- مهندسی مجدد طراحی دوباره فرایندهای كسب و كار به گونه ای انقلابی برای دستیابی به بهبود چشمگیر است. بنابراین، مهندسی مجدد شامل دگرگونی بنیادین فرایندهای كسب و كار سازمان است. هدف مهندسی مجدد از نو بنانهادن شركت است؛ كنارگذاشتن سیستم موجود و برپاكردن نظامی نوین؛ همه چیز را از نو آغاز كردن. این امر نیازمند بازگشت به آغاز كار و ابداع روشها و راههای بهتری برای انجام آن است. مهندسی مجدد به معنی ترك كردن روشهای دیرپا و كهن و دستیابی به روشهای تازه ای است كه برای فراورش كالاها و خدمات شركت و انتقال چیزی ارزنده به مشتری لازم است. بنابراین، مهندسی مجدد كسب و كار، فرآیند تغییر بنیانی روش انجام كار است به منظور دستیابی به بهبود سریع عملكرد از لحاظ معیارهای حساس امروزین همچون قیمت، سرعت، كیفیت، سهم بازار و بازگشت سرمایه. مهندسی مجدد به همان اندازه كه پایه علمی دارد ، كاری هنری است.
●پایه علمی تفكر مهندسی مجدد چگونه است؟
- كسب و كار مبتنی بر دو نظام است: اقتصاد و مهندسی. مهندسی اساساً نظامی است متمركز بر طراحی سیستم ها. همان تفكری كه در طراحی سیستم های مكانیكی، الكتریكــی یا نرم افزاری مورد استفاده است می تواند در طراحی سیستم های سازمانی به كار آید؛ فرآیندها، ساختارها و تمام جنبه های عملكردی شركت. من خوشوقتم كه به عنوان یك مهندس آموزش دیده ام و قادرم تفكر مهندسی را در طراحی كسب و كار به كار گیرم.
●چه ضرورتها و نیازهایی باعث شد تا تفكر مهندسی مجدد از سوی شما ارائه گردد؟
- در ۲۰۰ سال گذشته افراد تنها باالهام از اندیشه های آدام اسمیت كه كارهای فنی و صنعتی را به ساده ترین وظایف مجرد تقسیم می كرد به اداره شركتها می پرداختند. انقلاب صنعتی به مفهوم «فرایند» پشت كرده و آن را به وظیفه های تخصصی بخش كرده و همه همت ها بر اینگونه وظیفه های جداگانه قرار گرفت. وظیفه ها و سازمانهای بناشده بر پایه آنها زیربنای همه شركتهای سده بیستم هستند. مهندسی دوباره به معنای كنارگذاشتن بخش بزرگی از دانش و یافته های ۲۰۰ ساله اخیر مدیریت صنعتی است. دنیای آدام اسمیت و روشهای انجام كسب و كار در آن آیات مقدس دیروزند. اصول وضع شده از سوی او بر گرد محور تقسیم كار كه پایه ایجاد و سازماندهی شركتها بوده دیگر كارساز نیست.
باید روش انجام كار در دوره تولید انبوه را به فراموشی سپرد و تصمیم گرفت كه اكنون روش مناسب چیست. جهان با شتاب به دگرگونی رونهاده است. راهكارهای كهنه و روشهای صنعتی پیدایش و گسترش، ساخت، فروش و خدمات پس از فروش دیگر مناسب و دلخواه نیست. در دوران كسب و كار فراصنعتی، شركتها باید برپایه به هم پیوستن دوباره آن وظایف و برگرد فرایندهای یكپارچه سازماندهی شوند.
●در تعریف مهندسی مجدد از فرایند به عنوان یك واژه كلیدی یاد كردید. فرایند از نظر شما چیست؟
- فرآیند عبارتست از تعدادی از وظایفی كه با یكدیگر، ارزش موردنظر مشتری را فراهم مــی كنند. فهم فرآیندها اولین مرحله اساسی مهندسی مجدد است. هدف مهندسی مجدد سازمانها نبوده بلكه فرایندها هستند. همه شركتها از تركیب فرایندها به وجود آمده اند. در حقیقت فرایندها همان كاری هستند كه شركتها انجام می دهند. در هر شركت، فرایندها فعالیتهای اصلی هستند.
●چه تفاوتی میان وظیفه و فرایند و در نتیجه سازمانهای وظیفه گرا و فرایندگراست؟
- تفاوت میان وظیفه و فرایند همانند تفاوت میان جزء و كل است. وظیفه، واحدی از كار است؛ فعالیتی كه معمولاً یك نفر انجام می دهد. اما فرایند گروهی از وظیفه های هم پیوند است كه با یكدیگر نتیجه ای باارزش از دید مشتری را به بار می آورند. مثلاً انجام سفارش یك فرایند است كه از وظیفه های گوناگونی درست می شود؛ دریافـــت درخواست از مشتری، وارد كردن آن به رایانه، بررسی اعتبار مشتری، بررسی موجودی كالا، گزینش و بسته بندی سفارش، برنامه ریزی حمل و روش ارسال كالا و بالاخره بارگیری و ارسال كالا به مشتری. هیچكدام از این وظیفه ها به تنهایی ارزشی برای مشتری نمی آفرینند. تنها هنگامی كه این فعالیتهای مستقل و جداگانه با همدیگر جمع شوند ارزشی به وجود می آید.
●چگونه و با چه معیارهایی فرایندهایی كه باید مهندسی مجدد درباره آنها انجام شود گزینـش می شوند؟
- اول درجه ناكارایی، یعنی كدام فرایندها با مشكل بسیار بزرگی روبرو هستند. دوم اهمیت؛ اینكه كدام فرایندها بیشترین تاثیر را بر مشتریان دارند و سوم آمادگی؛ یعنی اینكه دگرگون سازی كدامیك از فرایندهای شركت از هم اكنون بیش از بقیـه امكان پذیر است.
●تغییر فرایندها چگونه بر بخشهای مختلف سازمان تاثیر می گذارد؟
- در فرایند محوری نتیجه كار بااهمیت است نه اجزای تشكیل دهنــده آن. در سازمانهای وظیفه گرا هیچ كس مسئول یك فرایند یعنی كاری كامل و از آغاز تا انجام نیست ولی واحدهای سازمانی هركدام مسئولی دارند. فرایندها، طبق تعریف، فرابخشی و نتیجه محور هستند. آنها رده های سازمانی را از بین می برند. یك فرایند باید پاسخ این سوال را بدهد كه چه نه چگونه در فرایندها، همه بخشهای سازمان موثرند ولی هیچ واحدی مسئولیت كامل و سراسری فرایند را به عهده ندارد و مشكلات نیز از همین جا سرچشمه می گیرند. كــاركنانی كه همواره منتظر دستور به نظر مــی رسیدند اكنـون خود در كارها تصمیـم می گیرند. دلایل وجودی اداره های تخصصـــی از بین می رود. مدیران از حالت سرپرستی و ریاست دست كشیده و بیشتر رفتار مربیان را پیدا می كنند. توجه كاركنان از روسا بیشتر به مشتریان بر می گردد.
●موقعیت شغلها در سازمانهای فرایند محور چگونه است؟
- در یك سازمان فرایند محور، شغلها بزرگتر و پیچیده تر می شوند. به جای انجام تنها یك كار و وظیفه، شما می توانید كارهایی متعدد انجام دهید. مهندسان می فهمند كه مجبورند تمامی كسب و كار را بفهمند، هم فروش را و هم تولید را. در یك سازمان معمولی، تعداد زیادی شغل وجود دارد و وظایف بی شمار و متعددی انجام می شود و به همین جهت برای پیوند آنها به یكدیگر چسب، یعنی مدیریت، لازم است. در مقابل، در سازمانهای فرایند محور، انواع كمتری شغل وجود دارد زیرا تنها كارهایی انجام می گیرد كه در جهت رضایت مشتری باشد. چسب مدیریتی كمتری نیاز است و فرابخشی و خودمدیریتی به طور طبیعی با هم حركت می كند.
●شما معتقد هستید مدیریت در مفهوم تازه اش اداره واحدها، بودجه و افراد نیست بلكه مدیریت فرایندهاست. كارهای فرایندی را چگونه باید اداره كرد؟
- كارهای فرایندی به تشكیل تیمهای مناسب نیازمند است. در نظام فرایند محور، كاركنان خط مقدم باید دارای اطلاعات و اختیار تصمیـم گیری گسترده باشند و این دیدگاه در ساختار سنتی كه نیاز به سرپرستی مستقیم را قانون طبیعت می داند گناهی نابخشودنی است. در تیمهای فرایندی وظیفه های مجرد اعضا به كارهای چندسویه و گسترده تبدیل می شوند. واحدهای كاری از اداره های تخصصی به تیمهای فرایندی تبدیل می شوند.
●تیمهای فرایندی چه خصوصیاتی دارند؟
- تیم گروهی از افراد كه باهم كار می كنند، همدیگر را دوست دارند وبا هم عقیده اند نیست. تیم به گروهی گفته می شود كه هدفی مشترك دارند. تیمهای فرایندی یعنی گروهی از كاركنان كه انجام كل كاری را به عهده دارند. تیم فرایند واحدی است كه به گونه طبیعی برای انجام كامل كاری كه همان فرایند است گرد آمده اند.
منابع:
۱ - مایكل همر، جیمز شامپی، مهندسی دوباره شركتها»، ترجمه دكتر عبدالرضا رضائی نژاد، نشر رسا، ۱۳۸۱.
۲ - مایكل همر، فراسوی مهندسی دوباره، ترجمه دكتر عبدالرضا رضائی نژاد، نشر رسا، ۱۳۷۸.
۳ - سازمان فردا، جلد اول، ترجمه فضل اله امینی، انتشارات فرا، ۱۳۸۰.
۴ - M. HAMMER, S.A. STANTON, “THE REENGINEERING REVOLUTION”, ۱۹۹۵.
۵ - M. HAMMER, “WHY LEADERS SHOULD RECONSIDER THEIR MEASURMENT SYSTEM”, LEADER TO LEADER, NO.۲۴, ۲۰۰۲.
۶ - WWW.HAR PERCOLLINS. COM.
۷ - WWW. HAMMER AND CO. COM.
ترجمه و تدوین: مسعود بینش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست